سؤال: صحبت از آموزشهای متون ایدئولوژی در کنار آموزشهای قرآن و نهجالبلاغه کردید. کسی که عضو سازمان میشد، این آموزشها را میدید، آموزش بقیه موضوعاتی که برای یک سازمان انقلابی ضروری است، چگونه صورت میگرفت.
عباس داوری: همچنان که اشاره کردم، آموزشهای سازمان در پهنههای مختلف سیاسی، عقیدتی، اجتماعی – اقتصادی، تاریخ معاصر، تجارب انقلابهای جهان و.... صورت میگرفت. این آموزشها در عرض هم پیش میرفت. یعنی در طول یک هفته ما باید در پهنههای مختلف سیاسی، عقیدتی، اجتماعی اقتصادی و غیره آموزش میدیدیم و مطالعه میکردیم این آموزشها در عرض هم پیش میرفت.
سؤال: وقتی میگویید آموزشها در عرض هم پیش میرفت یعنی اعضای سازمان منتظر نمیشدند که مثلاً آموزش ایدئولوژی یا سیاسی تمام بشه و بعد آموزش دیگری را شروع کنند. یعنی مانند کلاسهای دانشگاهی آموزش میگرفتید. درست است؟
عباس داوری: دقیقا. چون این آموزشهای مختلف باید در عرض هم پیش میرفت و این آموزشها مکمل همدیگر را بودند. مثلاً برای فهم منشأ فقر در جامعه، شما باید به میزانی از مناسبات تولیدی در جامعه، همچنین جامعه شناسی و موضوعات سیاسی و بهطور کلی از شرایط عینی جامعه مطلع میشدید و به ضرورت تغییر و دگرگونی ساختار سیاسی جامعه پی میبردید. از مکتبها و ایدئولوژیهای مختلف برای مبارزه مطلع میشدید، تا توان پیدا کنید که یک موضوع مشخص را از زوایای مختلف بررسی کنید. این بررسی نیازمند داشتن حداقل علوم ضروری بود که در آموزشهای سازمان به آن علوم دست پیدا میکردید.
سؤال: موضوعی که در خلال مطالبی که شما از ایدئولوژی اسلام مطرح کردید، برجسته بود، ضرورت مبارزه برای برقراری عدالت فراگیر در جامعه بود. سؤال این است که با این آیات و فرازهایی از نهجالبلاغه که مطرح شد، که تماماً مبارزه برای استیفای حقوق مردم محروم است، چرا و چطوری دین را متهم کرده و میکنند که «دین افیون جامعه است».
عباس داوری: واقعیت این است که انسان در ابتدا با هر پدیدهای که مواجه میشود، قبل از هر چیز شکل آن را میبیند و چه بسا بدون ورود به محتوا یا ماهیت آن پدیده، بر اساس همان شکل یا اشکال آن پدیده قضاوت کند. مثال روزش همین آخوندهای حاکم هستند. مثلاً جوانانی که وارد جامعه میشود میبیند این آخوندها، ابن همه جنایت و غارت و فریبکاری و دروغگویی را بهنام دین انجام میدهند. حال اگر کسی برای شناخت اسلام به کار کردها و اعمال همین آخوندها بسنده کند و کاری نداشته باشد که کتاب اسلام که قرآن است چه میگوید، تنها چیزی که میبیند جنایت و چپاول همین آخوندهاست. چنین فرد یا افرادی که فقط در شکل قضاوت میکند، دیگر به خودش زحمت نمیدهد که تلاش کند به خود اسلام یعنی به کتاب آسمانی این دین و همچنین به شیوههای پیامبر این دین و نحوهٔ برخورد او با موضوعات و مشکلات جامعه مراجعه کند، معلوم است که چه قضاوت اشتباهی خواهد داشت. البته هر کسی میتواند بعد از اینکه اسلام یا هر دین دیگر را وقتی شناخت، آن را مورد نقادی قرار دهد اما اینکه بخواهیم کار کردهای آخوندها را بهعنوان خود دین و ماهیت دین جا بزنیم، این همان چیزی است که آخوندهای تبهکار نیز همان را میخواهند یعنی میخواهند بگویند که حرف آنها عین اسلام است. در گذشته نیز هم در اروپا و هم در کشورهای مسلمان، از آنجایی که بسیاری از آخوندهای ادیان مختلف توحیدی، دین را تماماً در راستای تحکیم قدرت حاکمه تفسیر و توجیه میکردند، بسیاری از روشنفکران و حتی مبارزان برای برقراری عدالت بدون ورود به محتوای ادیان، و صرفاً با در نظر گرفتن آخوندهای حکومتی، قضاوت میکردند که دین افیون جامعه است. این یک قضاوت غیرعلمی است که نه تنها واقعیت را منعکس نمیکند بلکه مانند ایدهآلیستهای کلاسیک واقعیت را انکار میکند.
البته هستند کسانی که آگاهانه، ضدیت با دین را دکان سیاسی خودشان قرار داده و میدهند و یا کسانی که هم با رژیم آخوندی پل و رابطه بده و بستان دارند ولی برای اینکه در آینده فرصتطلبی و طلبکاری بکنند که دارند با رژیم مبارزه میکنند، چنین چیزهایی را علم میکنند که البته خود این عمل، مددرسانی به آخوندهای جانی است.
سؤال: شما در بحث به محتوای ادیان اشاره کردید، آیا منظور شما ادیان دیگری به غیر از اسلام است؟
عباس داوری: وقتی ما به تاریخ و رسالت پیامبران توحیدی نگاه میکنیم و در این باره به تحقیقات مختلفی که شده نگاه میکنیم، میبینیم بر تارک رسالت پیامبران ادیان توحیدی، مبارزه با بهره کشی و مبارزه با سرکوبگری میدرخشد. کتابهای آسمانی ادیان توحیدی و همچنین تاریخ واقعی آنها نشان میدهد که همهٔ پیامبران، در جبهه محرومان جامعهٔ خود بودند و علیه سردمداران استثمارگر و سرکوبگر، اعم از سران عشایر و قبایل و نظام های ضدمردمی و ارتجاعی، موضعگیری سفت و سختی داشتند. سردمداران آن جامعه، علیه پیامبران و پیروان آنها توطئه میکردند. یعنی در صفبندیهای اجتماعی - اقتصادی انبیاء توحیدی، علیه ظلم و علیه بیعدالتی در آن جامعه بودند. پیامبران ادیان توحیدی، همچنین علیه ارتجاع و کهنه پرستی فرستاده شده و برای رشد و پیشرفت جامعه، برنامه مشخصی داشتند. به این دلیل در آن جوامع و در عمل اجتماعی، انبیاء در صف مردم محروم و ستمدیده و در مقابل ستمگران قرار میگرفتند.
در سوره سبا آیات ۳۴و ۳۵در این باره چنین میگوید:
وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ {سبأ/۳۴} وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ {سبأ/۳۵}
برای هیچ آبادی (اعم از شهر، روستا و....)، پیامبر یا هشدار دهندهای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان بزرگ و خوشگذران آن آبادی، به پیامبران گفتند، ما نسبت به آنچه که شما فرستاده شدهاید، کافر هستیم قبول نداریم زیرا و ما از نظر ثروت و فرزندان (نیرو)، بیشتر هستیم و ما مورد عذاب واقع نمیشویم
ملاحظه میشود که در این آیات در صفبندی بین پیامبران و محرومان از یک طرف و غارتگران جامعه از طرف دیگر، استثنایی وجود ندارد چون میگوید پیامبری نبوده که در مقابل آن پیامبر، سران ستمگر و خوشگذران آن قوم یا ملت در مقابلش قرار نگرفته باشند یعنی این صفبندی یک قانون عام است.
در قرآن در برخی جاها، از سران قوم یا سران ملتهای مختلف، به نام “ملأ” اسم میبرد (ملاء بهمعنی افرادی که با ثروت و مال و نیرو، خود را در چشم دیگران جا میکنند) این سران قومها، برای به شکست کشاندن فعالیتها و رسالتهای پیامبران، بهطور مستمر، علیه انبیاء، فتنه و توطئه گری میکردند و به پیامبران و پیروان آنان اهانت کرده و دست به سرکوب آنها میزدند.
مثلاً در آیه ۲۷سوره هود چنین میخوانیم:
فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَی لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ {هود/۲۷}
وقتی انبیا رسالت خودشان را تبلیغ میکردند، سردمداران آنهایی که حق پوشی میکردند و کفر میورزیدند، (به آن پیامبر) گفتند:
اولا ما تو را جز انسانی مثل خودمان، چیز دیگری نمیبینیم.
ثانیا-ما میبینیم که پیروان تو، اقشار و طبقات پایین دست ما هستند (اراذلنا) که نظرات مبتدی و سطح پایینی دارند.
ثالثا ما نمیبینیم که شما بر ما برتری داشته باشید. رابعا-ما فکر میکنیم شما دروغگو هستید.
این سران ستمگر با اهرم سرکوب و تحقیر اتهام، آنها را میترسانند و به مقابله برمیخیزند. یعنی صفبندی خیلی روشنی وجود دارد.
سؤال: آیات بسیار روشنی است که نشان میدهد پیامبران در صف محرومان بودند.
عباس داوری: اجازه بدهید چند آیه دیگر نیز در این عداد بخوانم و بعد جمعبندی کنیم.
در سوره اعراف وقتی که حضرت نوح قوم خودش را دعوت به پرستش خدا میکند، میبینیم در همین سوره اعراف آیه ۶۰، سران قوم به حضرت نوح میگویند
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ {الأعراف/۶۰}
سران قوم نوح به او گفتند ما تو را قطعاً در گمراهی آشکار میبینیم. پس کسی که گمراه است باید او را از دور خارج کرد.
در سوره شعراء حرفهای فرعون شنیدنی است وقتی خشم مردم را میبیند و وحشت میکند، درون مایهٔ اصلی خودش را مانند همین آخوندها بیرون میریزد آیات ۵۳تا ۵۶سوره شعراء میگوید:
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ {الشعراء/۵۳} إِنَّ هَؤُلَاء لَشِرْذِمَة قَلِیلُونَ {الشعراء/۵۴} وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ {الشعراء/۵۵} وَإِنَّا لَجَمِیع حَاذِرُونَ {الشعراء/۵۶}
فرعون افرادش را به شهرها فرستاد تا دار و دستهاش جمع شوند. فرعون گفت اینها (حضرت موسی و پیروانش) یک دار و دسته کوچک (گروهک) هستند. یقینا اینها هستند که ما را به خشم میآورند. قطعاً همهٔ ما از دست اینها بیمناکیم.
ملاحظه میشود که شیوهها و روشهای ستمگران و ارتجاع و اشراف در طول تاریخ، علیه طبقات پایینتر و محرومین جامعه، یک سان است. و دارای شیوههای مشترک هستند مانند: اتهام زدن، تحقیر و سرکوب طبقات محروم و توده مردم و پیشتازان آنها، برای اینکه مردم را هر چه بیشتر استثمار کنند. مثلاً وقتی مجاهدین به خمینی میگفتند حقوق مردم را بده اینها انقلاب کردهاند که حاکمیت خودشان را خودشان به دست بگیرند. وقتی در سخنرانی امجدیه، برادر مسعود فریاد میزند که چرا چشم دختر مسلمان را از حدقه در میآورید چرا دست مادر پیر را میشکنید، خمینی که با فرستادن چماقداران و پاسداران تفنگ به دست نه تنها نتوانستند مجاهدین و هواداران آنها را پراکنده کند، بلکه در جامعه، به حمایت از حقوق خود و این سخنرانی حرف زدند و نکاتی علیه چماقداری گفتند. در چنین شرایطی خمینی در ۴تیر ۵۹وارد صحنه شد و در واقع به مردم و مجاهدین خلق ایران اعلان جنگ کرد و به مجاهدین منافقین بدتر از کفار اتهام زد.
اکنون هم همین آخوندهای حاکم و تبهکار را ببینید، در شرایطی که در عید نوروز امسال، مردم ما در زیر سیل با مرگ و نابودی دست به گریبان بودند، مگر سرکردههای رژیم لحظهای از خوشگذرانی در مناطق خوش آب و هوا دست برداشتند؟ مگر آخوند شیاد، روحانی با تحقیر نمیگوید که این باران و سیل برای ما نفع دارد.
سؤال: آیاتی که از قرآن خوانده شد، مطالب جدیدی از مأموریتهای پیامبران توحیدی روشن شد. اگر ممکن است مطالب همین آیاتی که خوانده شد را جمعبندی کنید.
عباس داوری: از بررسی آیات قرانی که خوانده شد، بهوضوح روشن میشود که:
۱-در طول تاریخ، در مصاف بین ستمگران و ستمدیدگان، انبیاء همواره در کنار ستمدیگان بودهاند.
۲-روشن شد که رسالتهای انبیا، دینامیسمی برای عصیان طبقه تهی دست علیه بیعدالتی و ظلم و استثمار شدید، ایجاد میکرد.
۳-هدف اجتماعی پیامبران ادیان توحیدی، برقراری عدالت اجتماعی در وسیعترین شکل آن در جامعه بود که در جلسات قبلی در توضیح آیه ۲۵سوره حدید، به آن اشاره کردیم.
سؤال: با این آیات قرآنی که تا اینجا در چند جلسه گذشته خوانده شد، روشن میشود که چرا مجاهدین به قرآن کتاب راهنمای عمل میگویند و چرا حضرت علی در وصیت خودش تأکید میکند که کسی در عمل به قرآن بر شما پیشی نگیرد.
عباس داوری: چون این کتاب آسمانی شاخصهایی دارد. رمز و راز مقاومت مجاهدین خلق در مقابل دو دیکتاتوری شاه و شیخ، بهویژه در مقابل این رژیم سفاک، به آن منشأءای برمیگردد که ایدئولوژی اسلام انقلابی است. خود قرآن در آیه ۹سوره اسراء میگوید:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا
بهطور قطع این قرآن گروه و قومی را هدایت میکند که در مقابل سختیها و فشارهای طاقتفرسای دشمن، پایدارتر هستند و بشارت بر صاحبان آرمان و ایمان باد که اعمال شایسته روز انجام میدهند برای آنان پاداش بزرگی است. پایداری در مقابل الد الخصام دشمنترین دشمنان مثل همین رژیم فاسد و تبهکار، فدای خالصانه و تمامعیار میخواهد. برادر مسعود در نشستهای اسفند ۷۴گفت: « مجاهد خلق در این جهان فقط یک حق دارد، حق فدای خالصانه و تمام عیار. همهٔ حقوق از آن تودههای مردم تحت ستم است» بله این است ایدئولوژی مجاهدین خلق ایران.
برگرفته از سیمای آزادی
ادامه دارد...