سؤال: در برنامههای گذشته در توضیحات ایدئولوژی سازمان، چند مورد اشاره به بنیانگذار کبیر سازمان محمد حنیفنژاد و گروه ایدئولوژی سازمان کردید. میخواستم در مورد گروه ایدئولوژی و کارهای آن توضیح دهید؟
عباس داوری: پس از قریب ۲سال از بنیانگذاری و فعالیت مخفی سازمان، در جمعبندی کارهای سازمان، قرار شد برای ارتقاء کارها، چند گروه تخصصی، ایجاد شود. زیرا سازمان در حدی گسترش یافته بود که ایجاد ارگانهای تخصصی ضروری و لازم بود. در رأس این گروهها، تشکیل گروه ایدئولوژی سازمان بود. هدف از تشکیل این گروه، جمعبندی بحثهای ایدئولوژیک و تدوین آنها و همچنین تهیهٔ متون ایدئولوژیک برای آموزش کادرها و توضیح نقطهنظرات ایدئولوژی سازمان بود. در رأس این گروه، محمد آقا بود و از اعضای مهم این گروه، برادر مسعود و شهید علی میهندوست بود که بعدها افراد دیگری مانند سردار موسی نیز در آن گروه عضویت داشتند. تشکیل این گروه یک تحول مهمی در ارتقا کیفیت کار ایدئولوژی و همچنین کشف و ارائه تئوریها و نظرات جدیدی از قرآن و نهجالبلاغه بود.
سؤال: این تئوریهای جدیدی که گفتید، آیا در راستای همان اصل پایهیی مرزبندی بین استثمار کننده و استثمار شونده بود؟ یا چه چیز جدیدی ارائه شد؟
عباس داوری: تمامی حرفها و نظرات جدید در راستای تثبیت آن مرزبندی اصلی که محتوای ایدئولوژی توحیدی در جامعه را منعکس میکرد، بود. با توجه به اینکه مرزبندی بین استثمار کننده و استثمار شونده، ریشه در تاریخ و جامعهٔ بشری داشت و بازتاب کننده مهمترین اصل در جامعه بود، از قضا موضوعات جدیدی هم که گروه ایدئولوژی مطرح میکرد، در حقیقت زوایای مختلفی از همان مرزبندی بود. بهعنوان مثال: در سال ۱۳۴۹ما که در تبریز بودیم و مسئول ما شهید علی میهندوست بود، روزی یک نسخه کتاب (البته پلی کپی نوشتههای تایپ شده بود) برای مطالعه تیم ما آورد. اسم آن کتاب «سیمای یک مسلمان» بود. البته این همان کتابی است که بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، بهنام کتاب «امام حسین» از طرف سمپاتهای مجاهدین خلق ایران، به چاپ رسید.
اما همچنان که گفتم اسم این کتاب آن زمان «سیمای یک مسلمان» بود. این کتاب با مقدمه بسیار غنی و با اسناد و نمونههای بسیار زیادی که شرایط عینی به وجود آمدن قیام عاشور را به تصویر کشیده بود، انگیزه و شور بسیار زیادی در ما که اعضای سازمان بودیم، ایجاد کرد. چون نه تنها معلومات ما، اعضای آن موقع سازمان، بلکه تمامی کتابهایی که در مورد امام حسین و قیام عاشورا تا آن روز چاپ شده بود، با این تحلیل شرایط عینی قیام امام حسین، بیگانه بودیم. این کتاب نشان میداد که چگونه اختلافات فاحش طبقاتی و شکلگیری یک اشرافیت بسیار قدرتنمد که از امتیازات استثمارگرانهٔ فوقالعادهای برخوردار شده بودند، از امتیازات کوچک شروع و به آن حاکمیت بسیار ظالمانهٔ معاویه و یزید بالغ شد. این کتاب، بهویژه تحلیلهای علمی آن که از آثار ماندگار برادر مسعود است، افق جدیدی از مشکلاتی که حاکمان استثمارگر در جامعه برای مردم ایجاد میکنند برای ما باز کرد و مشخص شد که یک رابطه تنگاتنگی بین سرکوب و چپاول حاکمان غاصب حکومت دارد و مردم به درستی، هر حکومت ستمگر و غارتگر را به یزید تشبیه میکنند. این کتاب بین طلاب جوان و آخوندهای مرتجع نیز یک مرزبندی بود و تعدادی از طلاب جوان در دفاع از این کتاب علیه ارتجاع حوزه شوریدند، عضو یا سمپات مجاهدین شدند.
سؤال: بله نسل ما هم هر موقع این کتاب را میخواند، احساس میکند که به تئوری بسیار غنی در رابطه با مشکلات جامعه دست یافته. سؤالم اینه که شیوهٔ آموزشها به چه صورتی بود؟
عباس داوری: از آنجایی که مبارزه کردن یک انتخاب است، آموزشهای سازمان فقط خواندن متون، چه بهطور انفرادی و چه بهطور تیمی، نبود. بلکه هر بحثی با سؤال و جواب و تکلیف شبانه همراه بود. یعنی وقتی هدف سازمان تربیت کادرهای همهجانبه بود، اعضا و کادرهای سازمان، باید عمق و کنه مطالبی که میخوانند را میدانستند چون هر خواندن و مطالعه، فقط برای مطالعه و کسب دادهها که نبود بلکه باید منجر به شناخت و آگاهی بیشتر برای تغییر جامعه به نفع مردم و به دست آوردن حقوق مردم میشد. همچنین ما فقط به متون نوشته شده توسط برادران مجاهدمان در مورد هر مطلبی اکتفا نمیکردیم بلکه کتابهای جانبی فراوانی مطالعه میشد. مثلاً وقتی بحث تاریخ معاصر و علل شکستهای جنبشهای مردمی انجام میشد، میباید کتابهای مختلفی از انقلاب مشروطه تا جنبش جنگل و کتابهای مربوط به ملی کردن نفت و حتی برخی روزنامهها و مجلههای قدیمی برای فهم و درک عمق جنبش دکتر محمد مصدق مراجعه میکردیم و در همین راستا، روی مطالب کتابها به سؤالات مطرح شده از طرف مسئولانمان پاسخ میدادیم. آنها نیز پاسخهای ما را در جلسات خودمان مورد بحث قرار داده و تصحیح میکردند. در بررسی تاریخ مبارزات مردم ایران تا تغییر ماهیت حکومت سلطنتی شاه از فئودالیسم وابسته به سرمایهداری وابسته و تا سرکوب شاه در ۱۵خرداد ۴۲کتابهای مختلفی را همراه با سؤال و جواب میخواندیم. تا درک درستی از تحولات جامعهٔ خودمان به دست بیاوریم. در همین رابطه کتابهایی هم از انقلابهای کشورهای مختلف، اعم از انقلابهای کمونیستی یا جنبشهای آزادیبخش، مانند «برترین جهاد» عمار ازگان از الجزایر را مطالعه میکردیم.
بنا بر این شیوهٔ آموزش در سازمان، مانند یادگیری مطالب در دانشگاههای علمی سختگیر بود.
سؤال: در رابطه با مطالعات ایدئولوژیک، شیوهٔ مطالعات چگونه بود؟ آیا از کتابهای دیگری هم استفاده میشد یا فقط از متون نوشته شده سازمان خوانده میشد؟
عباس داوری: در زمینهٔ ایدئولوژی، مطالعات ما، بهویژه گروه ایدئولوژی، از کتابهای دیگر بسیار گسترده بود. مثلاً در زمینهٔ علمی، کتابهای منشأء حیات پروفسور اوپارین، کتاب انسان نستورخ، کتاب تصویر جهان در فیزیک جدید ماکس پلانک، کتاب روانشناسی پاولوف و دهها کتاب دیگر که در زمینهٔ تکامل بیولوژیک بود، خوانده میشد.
علاوه بر کتابهای علمی، در زمینهٔ جامعه شناسی و علوم اقتصادی چندین کتاب میخواندیم. در زمینهٔ فلسفی هم مطالعاتی انجام میشد، مانند کتاب سیر حکمت در اروپا که محمدعلی فروغی از پیدایش فلسفه تا زمان خودش، مکتبهای مختلف فلسفی را مورد بررسی قرار داده بود یا کتابها و مقالاتی از اریک فروم، برتراندراسل و ژان پل سارتر و غیره میخواندیم.
در زمینهٔ کتابهای مذهبی هم، از کتابها و سخنرانیهای پدر طالقانی در مسجد هدایت و همچنین از کتابهای مهندس بازرگان، مطالعاتی همراه با سؤال و جواب داشتیم.
مثلاً تفسیر پدر طالقانی از سوره والفجر و سایر سورههای کوچک قرآن، بسیار برای ما آموزنده بود. در مورد تفسیر سوره ماعون و کلمه ماعون توسط پدر طالقانی، قبلاً توضیح دادهام. در تفسیر سوره والفجر بهویژه در آیات مربوط به ستمگران گردن کلفت تاریخ، مانند فرعون و سران قوم عاد و ثمود که خدا فصلمشترک آنها را طغیانگری علیه قوانین تکامل در جامعه و گسترش فساد در زمین، مانند آخوندهای حاکم بر میهن ما، معرفی میکند و سپس میگوید خدا بر سر آنها تازیانهٔ عذاب فرو ریخت و یقینا پروردگار تو در کمین ستمگران در طول تمام تاریخ است تا پوزهٔ آنها را بخاک بمالد. سپس قرآن ویژگی ستمگران تاریخ را بیان میکند و میگوید:
کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ {الفجر/۱۷} وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ {الفجر/۱۸} وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا {الفجر/۱۹} وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا {الفجر/۲۰}
آیه با کلمه کلاً شروع شده یعنی خدا همه استدلالهای فریبکارانه در مورد ویژگیهای مشترک ستمگرانی که علیه حقوق مردم بودند را رد میکند و میگوید: بلکه موضوع این است که آنها یتیمان (شکنندهترین انسانهای جامعه) را گرامی نداشتند برای طعام فقرا همدیگر را ترغیب نمیکنند. مالی که بدون کمترین تلاشی به دست آورده میخورند آنهم چه خوردنی و رویهم انباشته میکند. مال دوست هستند، آنهم چه دوست داشتنی.
سؤال: گفتید از کتابهای مهندس بازرگان هم استفاده میکردید بیشتر توضیح بدهید.
عباس داوری: گروه ایدئولوژی برای کتابهایی که میخواندیم، سؤال در میآورد و این سؤالات را موقع خواندن کتاب، ما باید پاسخ میدادیم تا موضوعات مهمی که در آن کتاب مطرح شده، از زوایای مختلف، مورد بررسی قرار گیرد. مثلاً در گروه ایدئولوژی، برادر مسعود برای کتاب راه طی شده مهندس بازرگان، تعداد بسیار زیادی سؤال درآورده بود که الان عدد آن دقیق یادم نیست.
سؤال: میتوانید از جزوات و کتابهای ایدئولوژی که سازمان تدوین کرده اسم ببرید؟
عباس داوری: صرفنظر از جزوات یا مقالات ایدئولوژیک مانند استثمار بنیانگذار شهید سعید محسن، جزوات و متونی که بهعنوان دیدگاه ایدئولوژی سازمان میخواندیم، عبارت بودند از کتاب متدلوژی یا روش شناخت که بهطور خلاصه به آن شناخت میگفتند. کتاب راه بشر راه انبیاء، کتاب تکامل که بعدها برادر مسعود آن را در زندان قصر ارتقا داد و بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی از ۷دیماه ۵۸تا ۲۲فروردین در ۱۵جلسه آن را برای بیش از دههزار نفر از استادان، دانشجویان و روشنفکران، بهصورت آموزشی بیان میکرد.
سؤال: با توجه به استقبالی که از این کلاسها میشد و همچنانکه اریک رولو خبرنگار معروف روزنامه لوموند در ۹فروردین۱۳۵۹گزارش کرده بود که در کلاسهای فلسفه تطبیقی (تبیین جهان) آقای رجوی در دانشگاه صنعتی شریف، هر جمعه بعد ازظهر در آن ۱۰هزار نفر با کارت شرکت میکنند، چرا این کلاسها ادامه پیدا نکرد؟
عباس داوری: پاسخ دقیق به سؤال شما، در همان کلمه استقبال مردم از این کلاسها بود. خمینی وقتی این استقبال بهویژه استادان و دانشجویان از کلاسهای تبیین جهان را دید، با تمام قوا وارد میدان شد و غائله خونینی در دانشگاهها ایجاد کرد و دانشگاهها را بست یعنی این خمینی بود که نگذاشت این کلاسها ادامه پیدا کند که شرح آن مفصل است که انشاءالله در جای خاصی باید به آن پرداخت و توطئههای خمینی را در ضدیت با کلاسهای برادر مسعود، بازگو کرد.
و اما در مورد کار گروه ایدئولوژی، علاوه بر کتابهایی که گفتم، گروه ایدئولوژی بحثهای دیگری نیز دربارهٔ انسان، تبیین جهان، تاریخ و موضوعات دیگر صورت گرفته و محورهایی در آمده بود که متأسفانه خیلی از آنها از بین رفت. اما همه زندانیان در بند شماره ۳زندان قصر میدیدند که در اتاق شماره ۷، برادر مسعود به تدوین بحثهای ایدئولوژیک مثل شناخت و تکامل مشغول بود. هر وقت به اتاق ۷میرفتیم، انبوهی کتاب جلوی او بود و داشت مینوشت که یکی از محصولات آن کار سترگ، بحثهای تدوین بود. انشاءالله که برادر مسعود برای تدوین بقیه کتابهای ایدئولوژی سازمان همچنان که خودشان گفتهاند، فرصتی پیدا کنند.
یکی از بحثهای مهم در گروه ایدئولوژی که برادر مسعود آن را تدوین کرده بود، دینامیسم قرآن بود. محمد آقا از این بحث دینامیسم قرآن بسیار خوشحال شده بود چون یک گام بزرگ در فهم قرآن برداشته شده بود با این بحث درهای جدید و بسیار نویی برای فهم آیات قرآن، بهویژه در مورد فهم آیات متشابه، باز شد. من از سخنرانی برادر مسعود در عید فطر سال ۱۳۷۶، تحت نام دو اسلام سراپا متضاد، انجام دادند، اینطور فهمیدم که برادر مسعود در رسیدن به ایدهٔ «دینامیسم قرآن»، از قسمت آخر خطبه اول نهجالبلاغه که در مورد قرآن است، الهام گرفته بودند چون در همان سخنرانی، فرازهای این قسمت از خطبه حضرت علی در مورد قرآن را توضیح میدادند.
در کنار آموزشهای متون ایدئولوژیک، در همه نشستهای تیمها، عموماً آیاتی از سوره قرآن و فرازهای از نهجالبلاغه آموزش داده میشد که آن هم با سؤال و جواب بود. در چنین نشستهایی معمولاً برخی از برادران به دریافتهای جدیدی از برخی از آیات قرآن نائل میشدند و آموزشها ارتقا پیدا میکرد که در جلسات بعدی، تعدادی از آیات و فرازهای نهجالبلاغه را خواهیم خواند.
ادامه دارد ...