728 x 90

۲۵شوال، شهادت امام جعفر صادق (ع) ششمین پیشوای تشیع انقلابی

سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)
سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)

مشی تشیع آزادیخواه مردم‌گرا در کلام امام صادق

«شما را با مردم چکار؟ازمردم

دست بردارید و هیچکس را

به اجبار به مذهب خودنخوانید

بر سر دین با مردم ستیزه نکنید.

آیا تو می‌توانی مردم را به زور

وادار کنی که مؤمن باشند

مردم را رها کنید».

 

آغاز امامت

امام جعفر صادق(ع) فرزند امام محمد باقر(ع)، و مادرش ام فروه فرزند قاسم‌بن محمد است که از یاران نزدیک امام سجاد بود. اما صادق در ۱۷ربیع‌الاول سال ۸۳ هجری، متولد شد. و در سال ۱۱۴ هجری بعد از شهادت امام باقر(ع) به امامت رسید. شهادت آن حضرت در ۲۵شوال سال ۱۴۸ هجری در مدینه بود که به دستور دومین خلیفه عباسی، منصور

دوانیقی صورت گرفت.

هم‌زمان با پایان دوران بنی‌امیه و آغاز حکومت بنی‌عباس، بر اثر درگیری و جابه‌جایی قدرت بین دو خلافت ستمگر و ارتجاعی، دوران مناسبی ایجاد شد که حضرت صادق با استفاده از آن توانست به تدوین و بازآموزی اصول و مبانی آیین رهایی‌بخش اسلام محمدی و تشیع انقلابی بپردازد و از همین روست که تشیع انقلابی را به نام آن حضرت «مذهب جعفری» نامیده‌اند.

 

مسعود رجوی (تبیین جهان)

در رابطه با مرزبندی‌ها و کارکردهای ایدئولوژیکی امام صادق، مسعود رجوی در مباحث تبیین جهان به شمه‌یی از آن اشاره کرده‌اند:

«ارتجاع اموی و اشرافیت و آن زمین‌دارهای عباسی، چون می‌خواستند این دفعه زیرآب رهبری ائمه را بزنند، مجبور بودند از تعمیم اجتماعی نبوت، تعمیم اجتماعی و سیاسی‌اش که خلاصه ائمه را رو می‌آورد جلوگیری بکنند».

«...در مقابل چنین اقدامات و چنین برخوردهایی بود که حضرت صادق از آن شرایط بالنسبه دموکراتیک یا نیمه‌دموکراتیک دوران گذار اموی به عباسی استفاده کرد، با یک کار عظیم تئوریک به نسبت آن دوره، ۴۰۰۰ مثلاً دانشجو را جمع کردن، اصول اسلام را تدوین کرد. اصول را از دستبرد غاصب‌ها و منحرفین زمان، مصون کرد. و بدین گونه اصول مذهب جعفری، شیعه جعفری که اصول همان اسلام راستین است، پرداخته شد. یعنی عدل مشتق از توحید و امامت مشتق از نبوت.

تا به این ترتیب دیگر با این تأکیدات برای فتنه‌جوها جایی برای از کلیت انداختن و از شمول انداختن این قواعد اساسی به‌جا نماند. برای چه؟ برای این‌که خلفا با نبوتِ که تعمیم پیدا نکند و بر سر حقوق ائمه پافشاری نکند، خب درگیری نداشتند. پیغمبر هم که آمده و رفته، بگذار به‌صورت یک اصل بی‌آزار بگذار باشد.

و این‌طور بود که اسلام راستین برای مشخص شدن مرزهایش، با اسلام ستمکارها، اسلام یزیدی‌ها و به جهت تخصیص و مشخص شدن، شیعه جعفری نام گرفت. کما می‌گوییم بعد از نام خدا نام خلق را می‌آوریم، این نیست که بخواهیم چیز جدیدی آورده باشیم خلق را مثلا جای خدا بنشانیم. تأکید و تصریح به این خاطر است که نشان بدهیم خدای مورد پرستش‌مان خدای خلق‌هاست، خدای آزادی خلق‌ها، خدایی که از قِبل احقاق حقوق خلق‌ها می‌شود بهش رسید. نه خدای بی‌آزار، خدای باسمه‌ای، در آن دور دست‌ها، توی آسمان، که شاهان هم با همه شیطان‌صفتی‌هایشان مدعی پرستشش هستند و بودند... ما می‌خواهیم بفهمانیم که این خدای مطلق، امروز عملاً در مسیر یک نسبی، در مسیری که همان راه خلق‌ها باشد، راه آزادی خلق‌ها، قابل حصول و وصول است. در زیارت عاشورا هم می‌خوانیم "برئت الی الله و الیکم"، از آنها می‌گریزم به جانب خدا و تو و شما؛ برای چی؟ برای این‌که حسین هم به‌طور نسبی تجلی ارزش‌ها و راه خداست. باز می‌خوانیم در همان زیارت، "السلام علیک یا ثارالله" خون خدا؛ درود بر تو ای خون خدا! بله اینهاست سیمای درخشان اسلام، اسلام واقعی، پاک، راستین، انقلابی و مردمی».

 

طی ۳۴سالی که امام صادق هدایت جنبش را برعهده داشت، میراث آرمانی و فرهنگی بسیار گران‌بها و بی‌بدیلی با مجاهدت و تعالیم آن حضرت فراهم آمد.

آثار مکتوب شیعه مربوط به دوران حضرت صادق به ۴۰۰جلد بالغ می‌شود و شمار شاگردانی که در مکتب او پرورش یافتند به بیش از ۴۰۰۰نفر می‌رسد.

سرانجام خلیفهٔ ارتجاع ستمگر دوران منصور که وجود حضرت صادق و جنبش تحت هدایت او را برای ادامهٔ حاکمیتش خطرناک می‌دید، طی توطئه‌یی ششمین پیشوای تشیع انقلابی را مسموم کرد و به‌شهادت رساند.

مرقد آن حضرت در قبرستان بقیع در مدینه در کنار مراقد حضرت فاطمه، امام حسن، امام سجاد و امام باقر(ع) است.

 

شرایط تاریخی

زندگی امام صادق(ع)، همزمان با خلافت هشام از بنی‌مروان و سفاح و منصور خلیفه اول و دوم عباسیان بود. بعد از شهادت امام باقر(ع) راهبری و امامت شیعیان را برعهده گرفت. در این زمان به‌خاطر ظلم و ستم بنی‌امیه، شورش‌ها یکی بعد از دیگری در قلمرو وسیع حکومت آنها شکل می‌گرفت و خلفا و کارگزاران اموی به‌رغم وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها و قتل و کشتار نتوانستند آرامش را برگردانند. همچین جنگ و دعوا بین سران بنی‌امیه نیز آنها را تضعیف کرده بود که سرانجام به دست بنی‌عباس و با حمایت بیدریغ مردم و شیعیان و ایرانیان به رهبری ابومسلم خراسانی حکومت بنی‌امیه بعد از ۹۱سال به زباله‌دان تاریخ افکنده شد.

در این دوران که همزمان با شورش‌های مردمی از طرفی و جنگ و جدال‌های سران حکومت از طرف دیگر بود و خلفا هم بعد از حماسه عاشور جرأت درگیری و به‌شهادت رساندن امام باقر و امام صادق را نداشتند، فرصت بسیار مناسبی برای نشر مباحث و ارزش های توحیدی اسلام و تشیع انقلابی فراهم شد

این فرصت بعد از سرنگونی امویان و ابتدای روی کار آمدن عباسیان ادامه یافت و به امام صادق امکان داد تا راه امام باقر(ع) را با هزاران دانشجو ادامه دهد.

بعد از سفاح، منصور دومین خلیفه عباسی به حکومت رسید. او در واقع معمار اصلی سلسله عباسیان برای ۶قرن حاکمیت بود. کسی که پایه‌های حکومت را با کشتار بیدریغ شیعیان و یاران خاندان علی(ع) تثبیت کرد. منصور با احداث شهر بغداد و فراخواندن صنعتکاران از سرزمین‌های مختلف، بساط زندان و شکنجه را نیز در نزدیکی پایتخت گسترش داد. زندان هاشمیه منصور به محل کشتار و زنده به گور کردن شیعیان تبدیل شد. و تعدادی از نوادگان امام حسن(ع) در همین زندان، زنده به گور شده و یا سقف را بر سرشان خراب کرده و کشتند. یک نمونه از جنایات منصور؛ نفر را زنده زنده لای جرز دیوار گذاشته و دیوار را ترمیم می‌کردند. این جنایات به موازات تثبیت حکومت عباسیان تشدید می‌شد به طوری که یاران و شیعیان انقلابی عمدتاً در کوه‌ها و بیابان‌ها فراری بودند. امام صادق(ع) به یکی از دوستانش گفت: «اگر می‌خواهی شیعیان ما را پیدا کنی در کوه‌ها، جنگل‌ها و مغاره‌ها نظر بیفکن که چه کسانی تحت تعقیب هستند، همان‌ها از شیعیان ما هستند».

با این‌حال در ابتدای شکل‌گیری خلافت بنی عباس که هنوز تثبیت نشده بودند و به‌خصوص از آنجا که با شعار حمایت از «فرزندان پیامبر» قیام کرده بودند، دست چندان بازی علیه امام صادق نداشتند. از طرف دیگر و به‌خصوص در شرایط اواخر بنی‌امیه و اوایل بنی‌عباس مردم توانسته بودند هر چه بیشتر در معرض آشنایی با پیشوایان حقیقی قرار گیرند و امام صادق از محبوبیت خاصی برخوردار شود.

منصور در همین رابطه درباره امام صادق(ع) می‌گفت: «او مانند استخوان در گلویم گیر کرده است». حتی می‌خواست از حضور امام صادق در مجلس خودش، مشروعیت کسب کند که موفق نمی‌شد. همان‌طور که در مورد شرایط توضیح داده شد دست منصور روی امام صادق کاملاً بسته بود نه می‌توانست از حضور و فعالیت امام صادق(ع) در جهت مشروعیت بخشیدن به خود استفاده کند و نه می‌توانست به‌سادگی او را از میان بردارد.

منصور با تثبیت حاکمیت، فشار بر امام صادق را بیشتر کرد. چند بار او را از مدینه به بغداد آورد و فشارها را بیشتر و بیشتر کرد. در سال‌های نزدیک به‌شهادت ا مام صادق(ع)، به‌تدریج رفت و آمد به خانه امام صادق را ممنوع کردند و اطراف محل اقامتش را با نیروهای امنیتی تحت‌نظر قرار دادند. در نیمه‌شبی به خانه امام یورش بردند و حتی یک بار خانه‌اش را به آتش کشیدند. با این‌حال منصور برغم همه محدودیت‌ها و فشارهایش علیه امام صادق(ع)، باز هم یارای تحمل او را نداشت و پیوسته از جانب او احساس خطر می‌کرد و سرانجام هم به والی‌اش در مدینه دستور داد که امام را مسموم کند. و بدین ترتیب امام در ۲۵شوال سال ۱۴۸هجری به‌شهادت رسید.

در جنایتی دیگر این خلیفه می‌خواست بداند که بعد از امام صادق وصی او کیست تا او را نیز به‌قتل قتل برساند. لذا از والی مدینه خواست که وصیتنامه امام صادق را بخواند تا بداند چه کسی را وصی خود دانسته است. که تیرش به سنگ خورد و از خواندن وصیتنامه به چیزی نرسیدند.

این شرایط سخت و سنگینی بود که امام صادق با ان مواجه بود اما با توجه به دست‌بستگی خلفا از به‌قتل رساندن ائمه، امام صادق به عالی‌ترین صورت و با پذیرش بیشترین ریسک به ساری و جاری کردن اسلام اصیل در زمینه فلسفی و احکام و حتی علوم زمانه پرداخت.

 

سرقت انقلاب

در جریان قیام علیه بنی‌امیه، بنی‌عباس با نوادگان امام حسن(ع) ائتلاف کردند و بعد از سرنگونی بنی‌امیه با یکی از خاندان پیامبر(ص) به نام محمدبن عبدالله از نوادگان امام حسن(ع) بیعت کردند. در اجتماعی که به همین منظور تشکیل شده بود. همه شرکت‌کنندگان که از عباسیان و نوادگان امام حسن بودند حمایت خود را از محمدبن عبدالله اعلام کردند اما امام صادق که به آن جلسه دعوت شده بود، از بیعت با او خودداری کرد و حاضر به شرکت در آن ائتلاف نشد چرا که با توجه به تعادل‌قوای موجود بین مخالفان بنی‌امیه، بنی‌عباس دست بالا را داشت و قطعا چنان پیمانی در خدمت به حکومت رسیدن بنی‌عباس بود و امام صادق نمی‌خواست با ورود به این ائتلاف به حکومتی که می‌خواست حاصل خون و رنج شیعیان و مردم تحت ستم را به سرقت ببرد مشروعیت دهد و در همان جلسه در حالی که دست به شانه سفاح، خلیفه اول عباسیان می‌زد، خطاب به نوادگان امام حسن گفت: این مرد و برادران و فرزندانش به حکومت می‌رسند و نه شما.

همان‌طور که امام صادق(ع) گفته بودند، وقتی عباسیان قدرت را به‌دست گرفته و انقلاب را به سرقت بردند، به تعقیب و سرکوبی نوادگان امام حسن(ع) پرداختند و منصور دومین خلیفه عباسی، محمدبن عبدالله و ابراهیم از پسران عبدالله را تحت پیگرد قرار داده و آنان را در مدینه و بصره به‌شهادت رساند.

 

مرزبندی با نظام ارتجاعی - استبدادی

در چنین شرایطی امام صادق مرزبندی ایدئولوژیکی و سیاسی خود با حاکمیت استبدادی و ضدتوحیدی را حفظ کرد و با کارکردهای ایدئولوژیکی و سیاسی و تبلیغی پایه‌های وجاهت خلافت را سست و سست‌تر کرد. کما این‌که منصور روزی به امام نوشت «چرا مانند دیگران نزد ما نمی‌آیی» و امام جواب داد: «ما از دنیا چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم، و تو نیز از معنویات و آخرت چیزی نداری که به‌خاطر آن به تو امیدوار گردیم، نه تو در نعمتی که بیاییم به تو تبریک بگو‌ییم و نه خود را در بلا و مصیبت می‌بینی که بیاییم به تو تسلیت دهیم. پس چرا نزد تو بیاییم!» بعد منصور نوشت: «بیایید ما را نصیحت کنید» و امام پاسخ داد: «هر کس اهل دنیا باشد ترا نصیحت نمی‌کند و هر کس اهل آخرت باشد نزد تو نخواهد آمد».

 

نمونه‌هایی از مرزبندی و مواضع امام در قبال نظام ستمگر و ضدخلقی

وقتی از امام صادق درباره شغل و کار شیعیان تهیدست برای بنی‌عباس جهت امرار معاش نظر می‌خواستند. امام می‌فرمودند باید ذره‌ای در بلوکه کردن آنان به‌عنوان حاکمان ستمگر شکاف ایجاد شود.

در نمونه‌یی دیگر امام صادق فرمود: «من دوست ندارم که برای آنها گرهی بزنم یا خطی بکشم، هر چند در برابر آن پول زیادی بدهند... زیرا کسانی‌که به ستمگران کمک می‌کنند، در قیامت در سراپرده‌ای از آتشند تا خدا میان بندگان حکم کند».

و در کلامی دیگر: «منارضی سلطانا جائرا بسخط الله خرج من دین الله». کسی که زمامدار ستمگری را به قیمت خشم خدا خشنود کند از دین خدا خارج است.

و در روایت دیگر: العامل بالظلم و المعین له و الراقی به کلهم شرکاء ثلاثه. یعنی ظالم، یاری‌کننده به ظالم و سکوت‌کننده در قبال آن شرکای سه‌گانه هستند.

 

تدوین مبانی تئوریک اسلام محمدی و مرزبندی‌های ایدئولوژیک و سیاسی

یک نکته قابل توجه این بود که تدوین مبانی تئوریک آیین رهاییبخش اسلام و مرزبندی‌های ایدئولوژیک توسط امام محمد باقر(ع) از وظایف مبرمی بود که تهاجم به نظام غاصب و دزدان انقلاب را تیزتر و کاراتر می‌کرد.

در این نبرد به هر اندازه که هویت و مرزهای ایدئولوژیکی اسلام مشخص‌تر و روشن‌تر می‌شد پایه‌های کاخ حاکمان مرتجع و مدعی اسلام به لرزه می‌افتاد چنان‌که دست همه مدعیان هم خالی می‌شد. در واقع باید مرزبندی بین اسلام و تشیع انقلابی با اسلام خلفا و آنچه به‌دلیل ۹۰سال انحراف به‌خصوص از زمان معاویه به بعد در جامعه رایج شده بود، اصلی‌ترین و مهم‌ترین عملکرد امام صادق دانست. این مرزبندی نیز به افزودن ۲اصل امامت و عدل به اصول مذهب بالغ گردید و در بالاترین و رسمی‌ترین شعار اسلام یعنی اذان، منجر به افزودن اشهد ان علیا ولی الله گردید.

برای فهم اهمیت و ضرورت مبرم این کار اشاره‌ای به گذشته می‌کنیم:

یک موضوع بسیار مهم این این بود که بعد از رحلت پیامبر(ص) به موازات سرقت رهبری، ایدئولوژی توحیدی نیز به‌تدریج مسخ و تحریف می‌شد و از روح و دینامیزم رهایی‌بخش خود تهی می‌گردید،

حماسه عاشورا صف‌بندی میان حاملان اصلی ایدئولوژی توحیدی با دشمنان آن را به‌صورت بسیار خونین و عمیق مشخص کرد. اما این صف‌بندی در پهنه‌های مختلف نظری تا زمان امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) مدون و تئوریزه نشده بود.

نکته بسیار قابل توجه این‌که در اواخر حکومت بنی‌امیه که با روحیه بحث و نظر و مملو از فلسفه‌های گوناگون(البته برای زیرآب زدن موقعیت ائمه شیعه و تثبیت حاکمیت اموی)، آغاز شد، کار جمع‌آوری و تدوین احادیث مربوط به پیامبر(ص) انجام گرفت کاری که در نخستین سال‌های بعد از رحلت پیامبر(ص) ممنوع شده بود. در این رابطه کسانی که در کار گردآوری احادیث و ارزیابی درجه وثوق آنها بودند، خود در عین حال به مراجع بزرگ مذهبی تبدیل شدند. ولی متدهای آنان فاقد هر گونه دینامیزم بود. و راه‌حل‌ها و دیدگاه‌ه‌هایی که در زمینه‌های مختلف ارائه می‌کردند، از پیام رهایی‌بخش توحید تهی بود. آنان به‌علت چهارچوب‌های محدودشان قادر به پاسخگویی به مشکلات و پیچیدگی‌های زمانه نبودند و نمی‌توانستند جامعه را در جهت آرمان‌های توحیدی رهنمون شوند. در نتیجه به‌دلیل بی‌مرزی توجیه‌گر حکومت‌های جبار زمانه می‌شدند. در مقابل آنها، شیعیان بر این اصل مهم تأکید می‌کردند که حل و فصل مسائل ایدئولوژیکی و ارائه راه‌حل های منطبق بر قرآن و آیین حنیف تنها از کسانی که صلاحیت آن را دارند و به تعبیر قرآن از راسخون فی العلم (آیه ۷ آل عمران)، برمی‌آید. و از همین جا حقانیت ائمه شیعه و ضرورت راهبری جامعه توسط آنان و عدم مشروعیت مدعیان به اثبات می‌رسید.

 

دعوای ایدئولوژیکی به دعوای سیاسی تبدیل می‌شد

در زمان امام محمد باقر(ع) دیدگاه‌های محدثینی که به آنها اشاره شد وسیعاً اشاعه یافته بود. بنابراین مرزبندی‌های ایدئولوژیک میان اسلام حقیقی با برداشت‌های انحرافی و فرمالیستی از آن به‌غایت ضروری شده بود. امام صادق کار نظری را به اوج رساند و مرزبندی بین اسلام و تشیع انقلابی با اسلام حکومتی کاملا مشخص گردید و به همین دلیل یعنی به‌خاطر وجود آموزش‌های پایه‌ای، مذهب شیعه، مذهب جعفری نامیده شد.

امام صادق در این مقطع امکان یافت تا دیدگاه‌های توحیدی را در پهنه‌های مختلف تاریخ، انسان و وجود و تفسیر قرآن بیان کند. هم‌چنین در مورد مسائلی نظیر جبر و اختیار و سایر مسائل فلسفی که در آن زمان با ترجمه آثار یونانی توسط دستگاه خلافت مطرح شده بود، نظرگاه‌های اسلام را توضیح داد. به‌طوری که شاگردان امام صادق(ع) ۴۰۰جزوه درباره این مسائل تدوین کردند که به «اصول اربعمائه» معروف است.

هم‌چنین گفته می‌شود که احادیثی که از این دو امام نقل شده از مجموع احداث ثبت شده از پیامبر و ۱۰ امام دیگر بیشتر است.

در کلاس امام صادق ۴۰۰۰نفر شرکت می‌کردند که در تاریخ بی‌سابقه و در قرون وسطی معجزه آسا بود.

شخصیت‌های برجسته‌ای چون ابوحنیفه و مالک‌بن انس که از امامان اهل تسنن هستند و دانشمندانی چون ابوموسی جابربن حیان طوسی مخترع الکل و پدر شیمی جدید و بایزید بسطامی در عرفان، محمدبن اسحاق صاحب کتاب المغازی و نویسنده مشهور، ابوحمزه ثمالی، معلی بن خنیس و ابان بن ثغلب از صحابه امام صادق از بزرگان حدیث بودند و یکی از دهریون(ماتریالیست‌های آن زمان) هم‌چون ابن ابی العوجا از شاگردان امام صادق بودند که به‌رغم اختلاف‌نظرش اما مجذوب شخصیت امام بودند.

 

برابری اجتماعی و سیاسی و آزادی عقیده

امام صادق مبلغ آزادی عقیده و اعتقاد بوده و با اندیشه برگرفته از تعالیم توحید محمدی، دیگران را از اصرارکردن به انتخاب دین مشخص منع می‌کرد. با همین دیدگاه بود که با علمای سایر ادیان یا مذاهب دیگر رابطه... بر قرار می‌کرد. با دانشمندان و افراد ماتریالیست به مباحثه و تبادل نظر می‌نشست.

مسعود رجوی در سخنرانی ۲۲ابان ۱۳۷۹ در مورد آزادی زن و نفی تبعیض جنسی به‌نقل از امام صادق افزود که امام صادق گفته‌اند «یکی دیگر از نشانه‌های جامعه امام زمان توحید و آزادی عبارتست از این‌که زن‌ها توی آن دوران به اجتهاد می‌رسند. شگفتا! هنوز هم در فقه آخوندی مقولاتی هستند مثل قضاوت و امامت و ریاست در قانون اساسی رژیم هم هست اینها مقولاتی [است که] زنان "‌ممنوع"‌اند. چرا؟ چون هژمونی متعلق به نرینه است، بوده و باید باشد و خواهد بود. از علائم و نشانه‌های آن عبارتست از رسیدن زنان، نه یک تک زن‌ها! به درجات اجتهاد و امامت. یعنی چه؟ یعنی که ایدئولوژی جنسیت، تبعیض جنسی و بهره‌کشی تا آن هم که گرفته شده از قرآن و تشیع انقلابی، تا کجا را دیده که وقتی استثمار جنسی به‌عنوان یکی دیگر از صور بهره‌کشی بغرنج‌ترینش، پیچیده‌ترینش، جداسازی جنسی، تبعیض جنسی برداشته شد، جایی برای ایدئولوژی جنسیت، کالا دیدن زن، نگرش کالایی به او باقی نمی‌مونه پس بنابراین، زنان به درجه اجتهاد و امامت می‌رسند، پس راهبند، مانع، استثمار جنسی و رویکرد کالایی بود، آری. همه‌اش از نکات مثبت این پیام گفتیم رو در روی خمینی به جای خود بحث تبعیض جنسی هم، به‌صورت کلی و اجمالی، شده. اما اگر امروز می‌خواستید که بنویسید حتماً ماده ۷ همان بود که امام صادق، امام راستین گفته بود، امام ضد خمینی گفته بود».

در همین راستا امام صادق در پاسخ به سؤالی گفتند:

خدای عز و جل به پیغمبرش می‌فرماید: (تو هر که را دوست داری هدایت نکنی، بلکه خدا هر که را خواهد هدایت کند، (۵۶ سوره ۲۸)) و باز می‌فرماید آیا تو می‌توانی مردم را به‌زور وادار کنی که مؤمن باشند؟ (۹۰:۱۰) مردم را رها کنید، زیرا مردم از همین مردم تعلیم گرفته‌اند و شما از رسول خدا(ص) تعلیم گرفته‌اید و این کجا و آن کجا؟ من از پدرم شنیدم کـه می‌فرمود: هـرگـاه خـدا بـرای بـنـده‌ای نـوشـت و لازم فـرمـود کـه در ایـن امـر داخل شو، به‌سوی آن شتابنده‌تر از مرغ به لانه‌اش ‍ گردد.

 

تشکیلات مخفی امام صادق در حین فعالیت‌های علنی

در کتاب‌ها از کادرهای مخفی به‌نام «اصحاب سِر» نام برده شده است. که ناشی از کارهای غیرعلنی امام است در همین رابطه خلیفه با دستگیری یاران امام از جمله دنبال این بود تا اسامی یاران مخفی همان اصحاب السر را پیدا کند. برای نمونه معلی‌بن خیفس از یاران برجسته امام و مسؤل امور مالی تشکیلات امام صادق(ع) بود که منصور خلیفه دوم عباسیان به داوودبن عروه فرماندار مدینه نوشت که معلی را بکش و داودد او را احضار کرد و از او خواست تا نام شیعیان را بنویسد و گفت اگر این‌کار را نپذیری سرت را از بدنت جدا می‌کنم. معلی گفت: ابالقتلی تهددنی؟ آیا به کشتن مرا تهدید می‌کنی؟ به‌خدا سوگند اگر اسم یکی از آنان در زیر پای من باشد، پایم را برنخواهم داشت. و داودد او را گردن زد...». 

امام صادق(ع) پیوسته بر مخفی‌کاری و رازداری برای در امان ماندن از ضربات دشمن تأکید می‌کرد و کسانی را که در حفظ اطلاعات سهل‌انگاری می‌کردند شماتت می‌نمود.

این‌چنین بود که امام صادق هم به کار آموزشی و تئوریکی در سطح وسیع دست می‌زد و هم فعالیت‌ها و ارتباطات مخفیانه‌ٔ خود با نیروها و هواردانش را پیش می‌برد.

 

جمع‌بندی خلاصه:

شرایط بغرنج به‌لحاظ سیاسی و فرهنگی و امنیتی در زمان تنظیم با حاکمیت: مرزبندی کامل با بهره‌گیری از شرایط و پی‌افکندن بنیادهای نظری تشیع انقلابی با مشخص کردن مرزبندی بین تشیع انقلابی با برداشت‌های انحرافی و ارتجاعی از اسلام
تدوین ارزش‌های اسلام و تشیع انقلابی و قرآن به گسترده‌ترین صورت در همه زمینه‌های فلسفی شامل الهیات، انسان، تاریخ و...
احیای خون جاری دوران و تثبیت ارزش‌های توحیدی و محقق کردن همان خواست قرآن که بعد از معرفی علی(ع) گفت الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا
شکافندگی دانش زمان و باز کردن دریچه‌ای نوین به‌سوی علم و دانش جدید، با جایگزین کردن قانونمندی‌های حاکم بر پدیده‌ها به‌جای جادو جمبل و تربیت شاگردانی چون جابرین حیان پدر شیمی علمی

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/33e274a6-7909-40ac-b863-5363970a1eaa"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات