۳۰خرداد سالگرد مقاومت انقلابی سراسری
روز شهیدان و زندانیان سیاسی
سالروز تاسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران ـ۱۳۶۶
رهایی و اعاده حقوق زن، شرط ضروری رهایی مرد
نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی به نام مریم رهایی
واقعیت این است که در منطق پوزیتیویستی محض که نگرشهای غیرانقلابی و سیاستهای استمالتجویانه، آنگونه به مسائل مینگرد، اصلاً نبایستی مجاهدین تاکنون در صحنه سیاسی ایران باقی میماندند. دلیلش روشن است؛ به خاطر سختی شرایطی که در آن به سر بردهاند، به خاطر سرکوبی بیسابقه، به خاطر تفتیشعقاید و نسلکشی بیرحمانهیی که در مورد آنها اعمال شده، آنها قاعدتاً نمیبایستی حتی چنین تأثیرگذاری سیاسی تعیینکنندهیی میداشتند. چرا که حتی نامشان هم در ایران ممنوع بوده، ماهیت رابطهشان با کشورها و قدرتهای خارجی هم که امتیازی به آنها نمیداده و به هیچ نیرو و کشور و قدرتی هم که وابسته نبودهاند و هیچ کمک خارجی هم دریافت نکردهاند. آنها جز حمایت معنوی و سیاسی نیروهای دموکراتیک و مردم سایر کشورها، نهتنها متحد خارجی دیگری نداشتهاند، بلکه جریانوار، موضوع تلاش جهت معامله و وجهالمصالحهشدن برای نجات رژیم از سرنوشت مقدرش بودهاند!
پس راستی حقیقت چیست و چرا خط و سیاست مجاهدین در برابر رژیم خمینی از آغاز تاکنون، راه را شکافته و بدون کمترین اعوجاج سیاسی و استراتژیک پیش رفته و امروز بیش از همیشه میدرخشد؟!
چرا خط و استراتژی اصلاح رژیم خمینی و تغییر آن از درون و سیاست استمالت از این رژیم با همه حمایت بینالمللی و مادی نیرومندی که داشته هر بار شکست خورده است؟!
حقیقتی که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگیز تاریخی و سیاسی مجاهدین میدرخشد، این است که مجاهدین، تمامی شانسها و امکانهای تغییر و تحول و امیدهای اصلاح یا عقبنشاندن خمینی و رژیمش را در طول ۲.۵سال مبارزه سیاسیشان تجربه کردهاند. در خلال این تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهد خلق را به خود اختصاص داده، از سویی تمامی پتانسیلهای مفروض تغییر و تحول درونی رژیم به آزمایش عملی گذاشته شده و از سوی دیگر مجاهدین به شناختی خللناپذیر و عمیق نسبت به ماهیت، ساختار و ظرفیتهای متصور این رژیم ضدتاریخی رسیدهاند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحلیلها و موضعگیریهای محکم و استوار و به غایت اصولی آنان را تشکیل میدهد. و این سرمایهیی است که هیچکس جز مجاهدین در اختیار نداشته و ندارد. به همینجهت، برخی از ناظران و محققان بیطرف سیاسی (درخارج مجاهدین) که از روزهای انقلاب ضدسلطنتی، شاهد رویارویی مجاهدین و رژیم خمینی بودهاند، از دوران مبارزه سیاسی مجاهدین با خمینی، به عنوان شاهکار بینظیر سیاسی نام برده و عملیات سیاسی بسیار هوشیارانه و در عینحال انقلابی مجاهدین را بسا و بسا فراتر و پیچیدهتر از عملیات نظامی بسیار چشمگیر آنها علیه رژیم ارزیابی کردهاند. واقعیت این است که ۲.۵ سال مبارزه سیاسی افشاگرانه مجاهدین و سرفصل پایانی آن یعنی ۳۰خرداد، سرمایه نفیس و زیربنای تعیینکنندهیی بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط به غایت اصولی و بیاعوجاج مجاهدین از آن بهره برده است.
در زیر، کرونولوژی کوتاهی را البته تنها با اکتفا به عناوین و سرخطهای اصلی، مرور میکنیم که مسیر رویدادها و موضعگیریهایی دوران ۲.۵ساله تا سرفصل ۳۰خرداد را نشان میدهد. تردید نیست که در آئینه موضعگیریهای مجاهدین، واقعیت خطوط سازمان را هر چه روشنتر و شفافتر خواهیم یافت.
نگاهی بهموضعگیریهای مجاهدین طی ۲.۵سال پس از انقلاب ضدسلطنتی
۲۳بهمن ۵۷ - اعلام موجودیت دفاتر جنبش ملی مجاهدین در سراسر کشور
۴اسفند ۵۷ - سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبریکننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
۱۴اسفند ۵۷ - سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار مصدق
۲۱اسفند۵۷ - اطلاعیه مجاهدین در مورد مسأله حجاب
۲۶اسفند ۵۷ - نظر مجاهدین درباره مجازاتهای مجرمان عادی
۲۷اسفند ۵۷ - اطلاعیه مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
۲۷اسفند ۵۷ - نظر مجاهدین درباره رفراندم جمهوری اسلامی
۲۷اسفند ۵۷ - بیانیه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
۱۷خرداد ۵۸ - بیانیه مجاهدین درباره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
۳۱تیر ۵۸ - بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
۱۰مرداد ۵۸ - کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
۲۳مهر ۵۸ - موضعگیری مجاهدین درباره مسائل کردستان
۳۰مهر ۵۸ - موضع مجاهدین در برابر ولایت فقیه
در اسلام واقعی و ضدطبقاتی:
اولا: قشر خاصی بهنام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد.
ثانیا: فقیه بهمعنای واقعی و قرآنی، زمین تا آسمان با آنچه امروز در نظر عوام است و عموماً از روی لباسش شناخته میشود تفاوت دارد.
ثالثا: در اسلام واقعی، بین ولایت و حکومت، و بهعبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آنچه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون میآید استبداد تراوش میکند یا آزادی؟ موافقین ولایت فقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»...
۲۳آبان ۵۸ - هشدار به مجلس خبرگان قانون اساسی
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
اول آذر ۵۸ - مجاهدین و قانون اساسی رژیم
۱۵دی ۵۸ - شرکت مجاهدین در انتخابات ریاستجمهوری
۲۰دی ۵۸ - آزادی، فلسفه انقلاب - سخنرانی مسعود رجوی، دانشگاه تهران
۲۹دی ۵۸ - برنده و بازنده در بوته آزمایش
۱۰بهمن ۵۸ - آینده انقلاب
۲اسفند ۵۸ - شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی
نیمه اسفند ۵۸ - افشای رژیم ارتجاعی در سراسر ایران
۵فروردین ۵۹ - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین بهمنظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمهچینیهایی را که در جریان انتخابات برای بهقهرکشاندن فضای سیاسی صورت میگرفت، افشا کردند.
۶فروردین ۵۹ - غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
۱۸فروردین ۵۹ - پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
۱۹فروردین ۵۹ - افشای ترفند بحث آزاد
۲۸فروردین ۵۹ - هجوم خمینی بهدانشگاهها
۴اردیبهشت ۵۹ - دعوت به آرامش
۱۱اردیبهشت ۵۹ - افشای تروریسم دولتی
۲۲خرداد ۵۹ - چه باید کرد؟ (میتینگ بزرگ امجدیه)
صدهاهزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، در حالیکه پاسداران رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشکآور، درصدد برهمزدن این مراسم بودند، با پایداری و مقاومت شگفتانگیزی تلاشهای چماقداران را بهشکست کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایتکننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
۳۱خرداد ۵۹ - افشای نقش سران رژیم در چماقداری
۴تیرماه - آشکار شدن نقش شخص خمینی
اما مجاهدین که تا این تاریخ با هوشیاری تمام، راه شقهکردن حاکمیت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژیم را بهخوبی پیموده بودند در این نقطه نیز برای ناکامگذاشتن خمینی، ستادها و مراکز علنی خود را که هر لحظه میتوانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمینی قرار گیرد تعطیل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمینی و عملکردهای او بهمیان مردم رفتند.
۱۷شهریور ۵۹ - شکاف در اردوی ارتجاع
۳۱شهریور ۵۹ - جنگ با عراق، موهبتی برای خمینی
۷آبان ۵۹ - کلمه ممنوعه «مجاهد»
۲۵آبان ۵۹ - حکم دستگیری رهبران مجاهدین
۵آذر ۵۹ - دادخواهی از مردم ایران
بهمنماه ۵۹ - مرزبندی جنبش و ضدجنبش
۱۴اسفند ۵۹ - شقه در رأس رژیم
۷اردیبهشت ۱۳۶۰ - تظاهرات عظیم مادران علیه سرکوبی مجاهدین
۱۲اردیبهشت ۱۳۶۰ - نامه سرگشاده مجاهدین بهخمینی و التزام به قانوناساسی
همچنین پیشنهاد کردند که «برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات حرفهایشان «بدون هیچگونه تظاهر و در نهایت آرامش» بههمراه کلیه همدردانشان در تهران بهنزد خمینی بروند.
۲۰اردیبهشت ۱۳۶۰ - خمینی، مجاهدین را به جنگ یا تسلیم فرامیخواند
۲۵اردیبهشت ۱۳۶۰ - آخرین نامه اتمامحجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین تأکید کردند که مشروط بر اینکه وی بهعنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را بهطور عملی تضمین نماید، حاضرند سلاحهای خود را تسلیم کنند.
خرداد ۱۳۶۰ - شمارش معکوس!
مسعود رجوی رهبر مقاومت در اینباره میگوید:
«تا آنجا که به ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمیکردیم. اما وقتی که خمینی، روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گستردهترین نوعش، تحتعنوان حزباللهی یا نهادهای بهاصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمامحجت میکردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامهها دهاندوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان میبارید. ۲سال و چندماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ در حالیکه همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد. اینجا بود که ما باید انتخاب میکردیم. یا ننگ تسلیم را میپذیرفتیم و یا شرف مقاومت را و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم».
غیرممکن، ممکن میشود!
آری، فرماندهان و مسئولان مجاهدین در اینروز واقعاً یک شاهکار تاکتیکی و نظامی آفریدند. تظاهرکنندگان به ۵۰۰هزار تن بالغ میشدند، غیرممکن، ممکن شده بود.
به این ترتیب بعدازظهر روز ۳۰خرداد، تظاهرات مسالمتآمیز نیممیلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق میشود.
آنروز که رادیوی ارتجاع، پرده را از روی همه چماقداریها و تاختوتازها کنار میزند و بهصراحت خطاب به پاسداران میگوید و کراراً تکرار میکند که بهاذن امام بهروی مردم رگبار باز کنید. پاسداران، تظاهرات مسالمتآمیز را بهخون میکشند.
بعدازظهر ۳۰خرداد ۱۳۶۰، خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعود رجوی شکست میخورد و تمام میشود. از این پس، مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل میگیرد و پیش میرود. کارنامه درخشان دوونیمساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند.
در صدر همه حماسههایی که مجاهدین در میدان نبرد نظامی میآفرینند، بایستی بهشاهکار و هنر تاریخی مسعود رجوی در این مبارزه سیاسی، آفرین گفت. چرا که در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک انقلاب عظیم با آن استقبال تودهیی را حمل میکرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت مرجع تقلید تکیه زده بود و این همه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و این خمینی بود که با سر به زمین خورد.
آغاز اعدامهای جنونآسا
روز ۳۱خرداد، روزنامههای رسمی رژیم، عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخیمان خمینی، آنها را با قساوت تمام تیرباران کردهاند بهمنظور احراز هویت چاپ میکنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدر و مادرهای آنان خواسته میشود که برای شناسایی و تحویلگیری فرزندانشان به اوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجهای و شاهدانی دیگر، از صحنههای اعدام در اوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی با مشت گرهکرده فریاد میزدند: «مرگ بر خمینی»، «زندهباد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضدشرع خمینی
«محارب بعد از دستگیرشدن، توبهاش پذیرفته نمیشود. کیفر، همانکیفری است که قرآن (بخوانید فتوای خمینی) بیان میکند. کشتن به شدیدترین وجه، حلقآویز کردن به فضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار خمینی) اجازه میدهد که اینها را که در خیابان، تظاهرات مسلحانه میکنند، دستگیر شوند و در کنار دیوار، همانجا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برایاینکه محارب بودند اسلام (!) اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمامکشته شوند.»
آخوند جنایتکار موسویتبریزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمینی میگوید:
«اینها محاکمهشان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز. هرکس در برابر این نظام و امام عادل مسلمین (!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمیتر کرد که کشته شود.»
رفسنجانی جنایتکار که آن زمان رئیس مجلس ضدخلقی رژیم بود، به حکام ضدشرع چنین خط میدهد:
«بر طبق فرامین الهی (!) ۴حکم بر اینها لازمالاجراست: ۱ـکشته شوند ۲ـبه دار کشیده شوند ۳ـدست و پایشان قطع شود ۴ـاینها از جامعه جدا شوند. رفسنجانی تأسف میخورد که چرا قبلاً کشتار را راه نینداخته و میگوید: اگر آنروز منظورم اوایل انقلاب است، ۲۰۰نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمیشد.»
سرمقاله نشریه مجاهد – پنجشنبه ۴تیر ۱۳۶۰
گامی فراتر از شاه!
و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل والله لا یحب الفساد.(قرآن مجید ـ بقره ۲۰۴ و ۲۰۵)
“ در میان مردم کسی است که در حیات دنیا (پرستانهاش) گفتار فریبنده او تو را به شگفت میآورد حال آنکه خدا بر آنچه (فیالواقع) در قلب اوست گواه است و او بدترین دشمنان (خدا و خلق) است و هنگامی که (به خدا و خلق) پشت میکند تلاش میکند تا در زمین تباهی بپراکند و هلاک و منهدم می سازد کشت و تولید و نسل را را و خدا تباهی و فساد را دوست نمیدارد”.
نیازی به تذکر ندارد که اگر اعتراضات و راه پیمایی ۳۰خرداد مسالمتآمیز نبود، اگر خروش توفندهٔ میلیونی خلق مطلقاً عاری از اسلحه نبود، راه پیمایی نه تنها در میدان فردوسی متوقف و متفرق نمیشد، بلکه تا فراسوی “جارو کردن” و به زبالهدان تاریخ ریختن همهٔ دار و دستههای ارتجاعی پیش میرفت .
در صحت این مطلب تنها وحشت بیکران سردمداران حاکم در همان ساعات که گفتنیهای بسیاری در این باره موجود است، کفایت میکند .
با این همه دیکتاتوری خونآشام ارتجاعی که بادکنک تبلیغاتی خود را ـ با آن همه سرمایهگذاری که کرده بود ـ ترکیده مییافت، با تلخ کامی بعد از نشئهٔ خیره سریها و سرمستیهای قدرتطلبانه و شرکآمیز پیشین، در اوج وحشت از اینکه مبادا به مصداق قرآن “کف”های روی آب جارو شده و “آنچه به صلاح و منفعت خلق” است، “باقی“ بماند، بر روی مردم بیدفاع رگبار گشود… غافل از آنکه باز هم به حکم قرآن ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت(همانا که سستبنیادترین خانهها خانهٔ عنکبوت است .)
جالبتر اینکه هم چون گذشته باز هم شهدای ماجرا و کسانی که خود کشته بودند، به گردن خود خلق و مجاهدین آن انداخته و به این ترتیب نشان دادند که از شاهان و امیران رژیم پیشین چیزی هم اضافه دارند!
اما هزار بار خائنانهتر، وقیحانهتر و ضدانسانیتر اینکه دیروز(۳۱ خرداد) بیش از ۲۰تن دیگر از فرزندان این خلق ستمزده را در برابر جوخههای اعدام قرار دادند .
نقطهٔ عطفی دیگر در مسیر مبارزات عادلانهٔ خلقهای محروم ایران همچون ۱۵خرداد و ۱۷شهریور . لکن با گامی فراتر از شاه!
مردم آگاه و آزاد!
از سردمداران حاکم، از این طاغوتیان جدید بپرسید که در کجای جهان، در کدام مجموعهٔ حقوقی و در کدام رویهٔ قضایی و حتی در کدام بیدادگاه آریامهری، بدون تشخیص هویت و اسم و شهرت کسی را به دادگاه برده و به جوخهٔ اعدام تحویل دادهاند؟
مردم قهرمان ایران!
از جنایتکاران ضدخلقی بپرسید که در کجای جهان و در کجای تاریخ و حتی در کدام بخش از دوران حکومت ضدخلقی آریامهری رسم بوده است که پسران و دخترانی را که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند در ظرف کمتر از ۲۴ساعت پس از دستگیری، آن هم در دادگاهی قطعاً بدون وکیل که علیالقاعده نمیباید بیش از یکی دو دقیقه طول کشیده باشد، قبل از احراز هویت محکوم و به جوخهٔ اعدام بسپارند؟ مگر مرتجعین تا همین دیروز نمیگفتند که“ رهبران را باید کشت ولی هواداران را باید ملاطفت نمود”؟!
آیا اعدام نزدیک به ۱۰میلیشیای دختر و پسر ۱۵ و ۱۶ساله در حالی که بهشدت شکنجه شده بودند (اضافه بر کشتارهای خیابانی روز قبل) این است معنی ملاطفت و نوازش هواداران؟
راستی آیا اعدام ارتجاعی شعرا و نویسندگانی همچون سعید سلطانپور و اعدام پیشهوران و بازاریان انقلابی همچون برادر مجاهد اصغر زهتابچی که هر دوی آنها سوابق زندان و شکنجه مفصلی در دوران شاه خائن داشته در امتداد راهگشایی و پیشتازی هممینان بوده است که سردمداران کنونی به حکومت رسیدهاند، این است معنی اسلام و مسلمانی؟
بهای آزادی
مجاهدین، همچنان که طی دوسالونیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز تلاش کردند و بهرغم دادن بیش از ۷۰شهید و هزاران مجروح، با گذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیکنکردن حتی یک گلوله، وفاداری خودشان را به آزادی بهاثبات رساندند، اینبار هم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همهچیزشان لحظهیی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پس از دیگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری بهخلق را با سنگینترین قیمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی بهعالیترین ثمره خود که ارتش آزادیبخش ملی ایران است بالغ گردید.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنینعزم که از قضا در ۳۰خرداد ۱۳۶۶ بهفرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزمآورانش، رشیدترین و پاکبازترین فرزندان ایرانزمینند و سوگند خوردهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی به ایرانزمین از پای ننشینند.