728 x 90

۱۲آذر ۱۳۹۹ درگذشت دکتر محمد ملکی؛ نامی عجین با «آذر»، «آزادی» و «دانشگاه»

زنده‌یاد دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ضدسلطنتی
زنده‌یاد دکتر محمد ملکی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ضدسلطنتی

ای راهیان این ره، ای بر امل سواران

اینجا غنوده مردی، از نسل سربداران

خدمت به خلق بنمود، با عشق و بی‌قراری

یا رب رهی ده او را، در خیل بی‌قراران

گفتا به سنگ قبرم، با خط خوش نویسید

ای رهروان ره‌جو، ای جمع هوشیاران!

بر خائنان بتازید، با ظالمان نسازید

آزادگان نگردند، تسلیم شهریاران

 

دکتر محمد ملکی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های دانشگاهی و سیاسی ایران، در ۱۲آذر ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست. او که اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب ضدسلطنتی بود، زندگی خود را وقف مبارزه علیه استبداد و حمایت از حقوق انسانی کرد. کارنامه زندگی‌ این شخصیت ملی و مبارز چه در زمان دیکتاتوری سلطنتی و چه بعد از آن پر از برگ‌های زرین ایستادگی در قبال شاه و شیخ و دفاع از کرامت و آزادی مردم ایران است.

 

ریاست دانشگاه تهران پس از انقلاب

دکتر ملکی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و به درخواست پدر طالقانی، ریاست دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. او شرط پذیرفتن این مسئولیت را اداره شورایی دانشگاه اعلام کرد و از واژه «سرپرست» به جای «رئیس» استفاده می‌کرد؛ اقدامی که نشان‌دهنده تعهدش به مشارکت جمعی و دموکراسی بود.

در دوران مدیریت وی، دانشگاه تهران به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز علمی و فکری کشور در مسیر بازسازی پس از انقلاب حرکت می‌کرد. اما این دوران با آغاز به‌اصطلاح انقلاب فرهنگی و اعمال محدودیت‌های شدید بر آزادی‌های آکادمیک به چالش کشیده شد. دکتر ملکی به شدت با تعطیلی دانشگاه‌ها و تصفیه سیاسی دانشجویان و اساتید مخالفت کرد و این اقدامات را «کودتای فرهنگی» نامید. استعفای او از ریاست دانشگاه، بیانگر اعتراض وی به چنین سیاست‌هایی بود.​

 

کاندید نیروهای انقلابی و ترقی‌خواه

در نخستین انتخابات «مجلس شورای ملی»، دکتر ملکی به عنوان یکی از کاندیداهای شورای معرفی کاندیداهای انقلابی و ترقی‌خواه معرفی شد. این شورا که از جانب مجاهدین خلق و دیگر نیروهای انقلابی تشکیل شده بود، نخستین جبهه اپوزیسیون سازمان‌یافته پس از انقلاب محسوب می‌شد. با این حال، به دلیل تقلب‌های گسترده، هیچ‌یک از اعضای این شورا موفق به ورود به مجلس نشدند.

پس از آغاز کودتای فرهنگی خمینی که دانشگاه‌ها را به عنوان مراکز مقاومت هدف قرار داده بود، دکتر ملکی در فروردین ۱۳۵۹ از سمت خود استعفا داد.

 

ستیز با استبداد و ارتجاع حاکم

دکتر محمد ملکی بارها به دلیل مخالفت با سیاست‌های سرکوبگرانه استبداد به کسوت دین‌ درآمده جنگید و به پادافراه آن زندانی شد و شکنجه را به جان خرید؛ با این حال، هرگز از افشاگری علیه جنایات این رژیم باز نایستاد و صدای شجاعانه‌اش در افق شب‌گرفته این میهن هرگز خاموش نشد.

این سخنان تکان‌دهنده از اوست:

«به انسانیت سوگند می‌خورم در راه دادخواهی تلاش کنم تا شاهد روزی باشیم که جلادان و جنایتکاران به دست عدالت سپرده شوند بار دیگر به بزرگان و سردمداران نظام ولایی هشدار می‌دهم که دیر نخواهد بود که شما هم دچار سرنوشت همه استبدادیان خواهید شد و روزی تاوان ریختن خون بی‌گناهان را خواهید داد.»

 

دفاع از زندانیان سیاسی

در دهه ۶۰، زمانی که سرکوب مخالفان به اوج خود رسید، دکتر با شجاعت، به اعدام‌های گسترده اعتراض کرد و از زندانیان سیاسی دفاع نمود. او پس از آزادی، با تمام توان برای افشای جنایات رژیم تلاش کرد و در سطح داخلی و بین‌المللی صدای مظلومیت قربانیان را به گوش جهانیان رساند. مقاومت او در برابر شکنجه و فشارهای روانی، از روحیه‌ای استوار و باور عمیق به ارزش‌های انسانی حکایت داشت​.

 

تشکیل جمعیت اقامه و مشارکت در مقاومت

دکتر ملکی به همراه دیگر شخصیت‌های برجسته، از جمله کاظم باقرزاده و ابوذر ورداسبی، جمعیت اقامه را در حمایت از مجاهدین خلق تأسیس کرد. این جمعیت که بعدها به جمعیت «داد» تغییر نام داد، نقش مؤثری در هماهنگی اپوزیسیون ایفا کرد. اعضای این جمعیت درخواست عضویت خود در شورای ملی مقاومت را ارائه دادند و به این شورا پیوستند.

 

نقد روشنفکران و یادآوری رسالت آنان

دکتر ملکی بارها از روشنفکرانی که در برابر بی‌عدالتی سکوت کرده‌اند، انتقاد کرد. او باور داشت که قلم و اندیشه باید در خدمت دفاع از انسانیت باشد و کسانی که در برابر جنایات بی‌تفاوت هستند، به نوعی شریک جرم‌اند.

«اصل حقوق‌بشر ماده آخرش می‌گه اگر همه راه‌های مسالمت‌آمیز به جایی نرسید ملت‌ها حق دارند هر طور می‌خوان عمل کنن. تا کی؟ تا کی سکوت؟ تا کی کتک‌خوردن، تا کی بچه مردم رو گرفتن، تا کی کولی دادن تا کی این وضع رو ادامه دادن؟»

این استاد دلاور در یکی از موضع‌گیری‌های شجاعانه خود، حمله وحشیانه نیروی قدس سپاه پاسداران و مزدوران عراقی‌اش به مجاهدین در کمپ لیبرتی را محکوم کرد. او در مقابل زندان اوین پلاکاردی را به دست گرفت که روی آن نوشته شده بود: «کشتار انسان‌های بی‌گناه و بی‌سلاح جنایت علیه بشریت است.»

دکتر ملکی در مراسم خاکسپاری مادر مجاهد مهری جنت‌پور(مادر داعی) به تاریخ ۱۴آذر ۱۳۹۴  گفت:

«در وصف این بزرگ؛ این زنی که، خانمی که انسانی که در طول زندگی‌اش واقعا زینبی زیست. واقعا زینبی زیست و فرزندانی تربیت کرده تحویل جامعه داده نه تنها فرزندان رضاعی‌اش( شیری‌اش) بلکه خیلی از بچه‌هایی که آن‌طرف مرز هستند زیر موشک هستند، زیر هزاران گرفتاری هستند و مشکلات، ولی مثل کوه ایستاده‌اند این‌ها فرزندان این مادر هستند. چه سعادتی خیلی‌ها میان به این دنیا زندگی می‌کنند و به خیال خودشان لذت می‌برند و بعد هم می‌روند، اما لذتی که این‌گونه مادران می‌برند نوع دیگری است

مادر!

تو زینب‌گونه زیستی. تو زینب‌گونه زیستی و جزء زینب‌های زمان بودی. حرف‌های من را گوش کنند و ضبط کنند آنهایی که مامور این کار هستند. بله، من با صدای بلند می‌گویم تو زینب‌گونه زیستی و زینب زمان خودت بودی. مثل هزاران مثل تو.

جامعه ما با تمام مشکلات و فسادش و حاکمیتی که جز فسادپروری کاری ندارد، اما مرتب زینب و حسین تولید می‌کند.

مرتب زینب‌ها و حسین‌ها به‌وجود می‌آیند. ۵۰سال شاه و شیخ سعی کردند که این شجره را بخشکانند ولی مگر می‌شود؟»

او بی‌پروا نام مجاهدین اشرفی را برد که در زندان لیبرتی زیر موشک‌باران هستند:

«این همه کشتید این همه زدید این همه بریدید. تیر زدی، تیر زدی، تبر زدی، بر تن بی‌سپر زدی، دیگه وقتی دیدی این‌ها کافی نیست با موشک، ۸۰موشک، فکر کردی همه چیز را از بین می‌بری، اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ‌تر خواهد شد.»

 

«ز گهواره تا گور آزادی بجوی»

دکتر ملکی تا پایان عمر، حمایت و عشق خود به مجاهدین و رهبر مقاومت، مسعود رجوی، را با سر بلند اعلام می‌کرد. آنانی که صدای آشنای او را در واپسین روزهای حیات شنیده‌اند، این جمله تکان‌دهنده را به یاد دارند:

«ای یارم! ای آزادی! بیا چقدر منتظر بمونیم، من که دیگه روزهای آخر زندگیمه، ز گهواره تا گور آزادی بجوی»

دکتر ملکی در یکی از گفت‌وگوهایش پس از فوت همسرش، به دوستی که به او تسلیت گفته بود، پاسخ داد: «سلام من را به آن عزیز برسان!» این جمله آمیخته با رمز نشان‌دهنده عشق و وفاداری او به مسعود رجوی و آرمان‌های آزادی‌خواهانه مردم ایران بود.

 

زندگی در اسارت و مبارزه مداوم

دکتر ملکی پس از دیدار با اعضای شورای ملی مقاومت در کانادا، از سفر به خارج منع شد و این محدودیت تا پایان عمر ادامه یافت. با وجود تمامی فشارها و شکنجه‌ها، او هرگز از مسیر مبارزه عقب‌نشینی نکرد و تا آخرین لحظات زندگی‌اش، ندای آزادی‌خواهی را فریاد زد.

او با زبانی صریح و نگاهی انسانی، پیامدهای سکوت در برابر بی‌عدالتی را تبیین کرد و بارها هشدار داد که «ظلم و استبداد، بدون مقاومت فکری و عملی، گسترش خواهد یافت».

 

میراث جاودان دکتر محمد ملکی

میراث دکتر ملکی، فراتر از مبارزات سیاسی، در اندیشه و تعهد اخلاقی او نهفته است. او بر این باور بود که آزادی، عدالت و حقوق‌بشر نباید در مرزهای ایدئولوژیک یا سیاسی محدود شوند. این آموزه‌های او هم‌چنان الهام‌بخش نسل‌های جدیدی از روشنفکران و فعالان اجتماعی در ایران است.

 

آزادی‌خواهی بی‌ادعا

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شخصیتی دکتر ملکی، ایثارگری و بی‌ادعایی او بود. او هرگز به دنبال جایگاه یا افتخار شخصی نبود و زندگی خود را وقف آزادی و عدالت کرد. به گفته زندانیان سیاسی، ملکی نمادی از مقاومت و الگوی روشنفکرانی بود که مسئولیت اخلاقی خود را فراموش نمی‌کنند. او همواره تاکید می‌کرد که آزادی و حقوق انسانی متعلق به تمام اقشار جامعه است و هیچ‌کس نباید در برابر ظلم سکوت کند.​

او نه تنها به عنوان یک استاد برجسته و رئیس دانشگاه تهران، بلکه به عنوان نماد مقاومت و آزادی‌خواهی در تاریخ ایران شناخته می‌شود. زندگی او درس بزرگی برای تمامی آزادی‌خواهان و مبارزان راه عدالت است. یاد و نامش، چون ستاره‌ای درخشان، در آسمان مبارزات مردم ایران برای آزادی و دموکراسی خواهد ماند.

در آستانه ۱۶آ‌ذر به گرامی‌داشت او برمی‌خیزیم؛ بزرگ‌انسانی که نامش یادآور «آذر»، «آزادی» و «دانشگاه» است.  

 

پیام مسعود رجوی در رثا و وداع دکتر ملکی

«استاد فرزانه سر به‌پای آزادی گذاشت و گفت: ز گهواره تا گور آزادی بجوی.

سرپرست بزرگ‌ترین دانشگاه ایران در قفای آزادی ۴۰سال با کوله‌بار درد و رنج طی طریق کرد. شورشگری ستایش‌انگیز، بدون چشمداشت و بدون جایزه و هر گونه بزرگداشت. باشد تا دانشجویان و مردم و تاریخ ایران قضاوت کنند.

در ۲۷خرداد ۱۳۶۰ سومین و آخرین قسمت مقاله دکتر ملکی درباره کودتای فرهنگی خمینی و بستن دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور در نشریه مجاهد در صفحات شورا منتشر شد. طولی نکشید که بعد از شروع عصر اعدام‌ها در ۳۰خرداد او را در ۱۲تیر ۱۳۶۰ دستگیر کردند. از آن روز با شکنجه و زندان و با اذیت و آزار در عین بیماری سفری ۴۰ساله آغاز کرد.

او پیروز و رستگار و جاودانه شد.

یاد استاد آزاده را در ۱۶ آذر روز تاریخی قیام دانشجویان گرامی بدارید.»

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/47ee52a4-7d15-4ddb-b783-5eb2f7d26227"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات