کشیش حسین سودمند یکی از چهرههای کمتر شناختهشدهٔ تاریخ معاصر ایران است؛ انسانی که زندگیاش در مرز میان اختر روشنیبخش الهام و تاریکی محدودیتهای دولتسالارانه سپری شد. او شبیه شخصیتهای آرام و بیادعای کتاب مقدس بود: مردی با قدمهایی خاموش اما پیوسته که مسیر خود را در خدمت، محبت و نیایش یافت، و سرانجام در پای ایمان خویش ایستاد؛ حتی هنگامی که بهای آن جان شریف او شد.
ریشههای یک کنجکاوی اخلاقی
حسین سودمند در خانوادهای مذهبی در مشهد چشم به جهان گشود؛ اما نخستین جرقهٔ کنجکاوی معنوی او نه در مسجد، بلکه در چهرهٔ یک زن مسیحی تجلی یافت؛ زنی که بهجای خشونت، بر زخم او مرهم گذاشت. این مواجههٔ کودکانه، بنیان تحول روانی او شد: لحظهای که «محبت در برابر نفرت» را برای نخستینبار در قالبی عینی تجربه کرد. در جهان دینی ایران، چنین لحظههایی تصادفی نیستند؛ آنها سایههای کوچک از حقیقتی بزرگترند: اینکه اخلاق میتواند پیش از آموزه و کرامت پیش از هویت دینی سخن بگوید.
ایمان بهعنوان انتخاب شخصی
گرایش حسین سودمند به مسیحیت نه نتیجه فشار، نه محصول سنت خانوادگی و نه امری ابزاری بود. این انتخاب برخاسته از تجربه، مطالعه و یک رابطهٔ انسانی بود؛ رابطهای که در دوران سربازی با یک همخدمت ارمنی شکل گرفت. پس از آن، او در میان کتابها، کلاسهای دینی و جماعتهای کوچک مسیحی در تهران خود را یافت. در جامعهیی که دین بیشتر یک هویت موروثی است تا انتخابی آگاهانه، کار سودمند نوعی خروج از نظم قراردادی بود؛ «حق انتخاب» را او نه در سطح حقوقی، بلکه در سطح وجودی زندگی کرد.
خدمت به نابینایان: معنویت در عمل
نقطهٔ عطف زندگی سودمند خدمت فروتنانهاش در مؤسسهٔ نابینایان مسیحی در اصفهان بود. آنجا ایمان او از سطح احساس به سطح عمل رسید. خدمت به نابینایان برای او پروسهیی اخلاقی بود؛ شکلی از کنار زدن مرز میان بینا و نابینا، نیرومند و ضعیف و حتی مسلمان و مسیحی. آنچه در روایتهای نزدیکانش باقی مانده، تصویری از انسانی است که متواضعانه و بیهیاهو گرهگشایی میکرد؛ کسی که عشق به خدا را در قالب مراقبت از انسان به اجرا درمیآورد.
ایمان بهمثابه مقاومت
پس از انقلاب ۱۳۵۷، بازگشت او به مشهد و تأسیس کلیسای خانگی نقطه ورودش به ساحت «مقاومت خاموش» بود. کلیسای زیرزمینی او نه یک تهدید سیاسی، بلکه پناهگاهی برای گروه کوچکی از جستجوگران حقیقت بود. اما در برابر نگاه امنیتی حاکم، هر نوع تجمع معنوی که خارج از چارچوب تعریفشدهٔ دولتی باشد، بهمثابه چرخشی خطرناک تلقی میشود. تهدید، بازجویی، فشار و تعطیلی کلیسا پیشدرآمد مسیری بود که در نهایت به زندان و طناب دار ختم شد.
در این سالها، سودمند مسیری میان ایمان و خطر میپیمود؛ مسیری که با آگاهی کامل انتخاب کرده بود. جملهٔ مشهور او به دوستانش گویای پیوند ایمان و مسئولیت اخلاقی در وجود او بود؛ پیوندی که یکی از آخرین نمونههای راستین شهامت معنوی در تاریخ معاصر ایران را پدید آورد.
«من به پیروی از الگوی خود، شبان اعظم گله، عیسی مسیح خداوند، حاضرم جان خود را برای گوسفندان فدا کنم و فرار من از این جفاها گلهٔ خدا را تضعیف خواهد کرد و سبب دلسردی آنها خواهد شد. من نمیخواهم نمونه بدی از خود برای آنها باقی بگذارم. پس حاضرم تا دوباره به زندان رفته و در صورت لزوم جانم را نیز فدا کنم».
اعدام: وقتی ایمان به جرم تبدیل میشود
دژخیمان نظام و لایت فقیه در ۱۲آذر ۱۳۶۹ این کشیش آزاده و انساندوست را در مشهد اعدام کرده و بدون اطلاع خانوادهاش او را در محلی بدون سنگقبر به نام «لعنتآباد» به خاک سپردند. او تنها کشیشی است که بهطور رسمی در استبداد جرار دینی به جرم آخوندساختهٔ «ارتداد» قربانی این نظام شد. مرگ او نماد تقاطع خشونت حکومتی و سلب آزادی دین است؛ تقاطعی که تا امروز نیز ادامه دارد. نکتهٔ تلختر آنکه نه تنها جان او، بلکه نشانههای خاکیاش نیز تحمل نشد: مزارش پنهان شد، تخریب شد و امروز تنها خاطرهای شفاهی از آن باقی است.
میراث اخلاقی یک انسان خاموش
سودمند نه یک رهبر سیاسی بود، نه شخصیت رسانهیی، نه صاحب فرقه یا جنبشی بزرگ؛ او تنها «مؤمن» بود؛ و همین کافی بود تا مرگ او به نمادی از وضعیت آزادی وجدان در ایران تبدیل شود. میراث او بیش از آن که تاریخنگارانه باشد، اخلاقی است:
او ثابت کرد که ایمان میتواند امری انتخابی باشد، نه وراثتی.
او ثابت کرد که محبت نیرویی تحولآفرین است؛ حتی در دل جامعهیی که اختناق و استبداد و بنیادگرایی دینی در آن بیداد میکند.
او یادآور شد که آزادی دین و وجدان فقط مادهای قانونی نیست، بلکه حق بنیادین و انسانی است که نمیتوان آن را زندانی یا اعدام کرد.
و سرانجام، او معنای حقیقی «ایستادگی به هر قیمت» را در زیست روزمرهاش تجسم بخشید.
چرا یاد حسین سودمند هنوز زنده است؟
زندگی و مرگ حسین سودمند یادآور این حقیقت اساسی است که آزادی معنوی بهایی دارد؛ و گاه این بها سنگین است. او در تاریخ رسمی ایران و از دید قلمها و رسانههای حاکمیت غایب است، اما در حافظهٔ اخلاقی انسانهای بسیاری زنده مانده؛ همانها که ایمان را نه بهمثابه ابزار قدرت، بلکه بهمثابه تعهدی انسانی و صلحجویانه میفهمند.
یادبود حسین سودمند نه متعلق به مسیحیان ایران است و نه به اقلیتی خاص؛ این یادبود به تمام کسانی تعلق دارد که آزادی وجدان انسان را ارزش میدانند. او برای آیینی خاص شهید نشد؛ برای «حق انتخاب» شهید شد. برای حق زیستن در صداقت با خویشتن.
در جهانی که هر روز به مرزهای جدیدی از سلب آزادی میرسد، شاید پیام حسین سودمند همچنان یکی از شفافترین فراخوانها به کرامت، محبت و پایداری باشد.