یادی از رئیسعلی دلواری که ۱۲شهریور ۱۲۹۴ جاودانه شد
او بهخاک افتاد اما از خونش نهضتی علیه ظلم و ستم و استعمار در خاک تنگستان رویید
با تاراج دستاوردهای انقلاب مشروطه و به قدرت رسیدن فرصتطلبان وابسته به قدرتهای استعمارگر، ایران صحنه تاخت و تاز و نفوذ روزافزون استعمار انگلیس شد. در آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ نیروهای روسیه تزاری از شمال و نیروهای انگلستان از جنوب، ایران را در مورد حمله قرار دادند و کشتیهای جنگی انگلستان در مقابل بوشهر لنگر انداختند.
قیام دلیران تنگستان علیه قوای انگلیس
نیروهای روس در شمال با میرزای جنگل و سربازان دولت فخیمه در جنوب با نیروهای آزادیبخش در تنگستان و کازرون و برازجان جنگیدند و کانونهای شورشی بوشهر با رهبری رئیسعلی دلواری در تنگستان و ناصر دیوان کازرونی و میرزا محمد برازجانی در کازرون و برازجان درسهای فراموشیناپذیری به انگلیس و مزدورانش دادند.
نیروهای اشغالگر در ۱۷مرداد ۱۲۹۴ گام به گام قصد اشغال بوشهر و نواحی ساحلی اطراف را داشتند.
میرزا محمد برازجانی، ناصر دیوان کازرونی و رئیسعلی دلواری قهرمانان مبارزه با استعمار انگلیس
قیام دلیران تنگستان
نخستین شعله قیام علیه نفوذ استعمار و جنایتهای دولت انگلیس را رئیسعلی دلواری در تنگستان روشن کرد. یاران اندک و تجهیزات محدود رئیسعلی دلواری، نتوانست مانعی برای پیشبرد آرمانهای ملی این گرد دلاور شود و حملات کانونهای شورشی تنگستان باعث کندشدن سرعت پیشروی نیروهای استعمار برای اشغال و تسلط بر سراسر منطقه شد.
انگلیسیها که تلاش زیادی کردند رهبر تنگستان را با پول بخرند و مبلغ ۴۰هزار پوند به او پیشنهاد دادند، وقتی با مقاومت و سرسختی رئیسعلی روبهرو شدند، در نامهیی تهدیدآمیز برایش نوشتند:
«اگر بر علیه دولت انگلستان اقدامی بکنید، با شما مقابله خواهیم کرد. خانهها و نخلهایتان به ویرانه تبدیل خواهند شد». رئیسعلی دلواری در پاسخ نوشت:
«ما در کوهها زندگی میکنیم. نابود کردن کوهها در توان بریتانیا نیست. ما با تمام ارادهمان، از خود دفاع خواهیم کرد».
در آن زمان قشون انگلیس ۸۰۰۰نفر بودند و از ۳۰فروند کشتی جنگی پیاده شدند. آنها توپهای متعدد داشتند. اما یاران رئیسعلی از یکصد تفنگچی و تعدادی زن و بچه که در روستای دلوار ساکن بودند، بیشتر نبود. در چنین شرایطی تسلیمطلبان و مذاکرهجویان و وارفتگان سیاسی که سخت نگران هزینه قیام در برابر قوا و تجهیزات انگلیس بودند برای رئیسعلی و یارانش نوشتند:
«از عقل دور است که با عده معدود با قشون نامعدود اجنبی طرف شوی و با تفنگ فتیلهای جلوی توپ ۱۰پوندی قرار گیری، بهتر آن که از این خیال منصرف گردی».
اما رئیسعلی دلواری قاطعانه در برابر خطر خیانت و رضایت و تسلیمطلبی ایستاد و گفت: «البته طرف شدن با چندین هزار قشون اجنبی را کاری صعب و امری دشوار یافتم اما باقی ماندن در حال بیطرفی و عدم مدافعه از خاک وطن و ناموس مردم را بهمراتب بدتر و دشوارتر دانستم. پس از انصاف بهدور است که ما نیز مثل خیانتپیشگان کلمه «به من چه» و «به تو چه» را تکرار کنیم و در گوشهیی راحت گزینیم».
عکسی از رئیسعلی دلواری، از قهرمانان مبارزه با اشغالگری قوای انگلیس
شرارههای پیروزی از آتش کانونهای کوچک شورشی
رئیسعلی دلواری همراه دوست و همرزمش خالو حسین دشتی در تیرماه ۱۲۹۴ در عمارت حاج سید محمدرضا کازرونی (بازرگان خوشنام و از همرزمان رئیسعلی دلواری، ناصر دیوان کازرونی و سایر جنگجویان جنوب)، پس از مذاکراتی با وی آمادگی خود را برای دفاع از بوشهر و جلوگیری از پیشروی نیروهای انگلیسی اعلام کرد. همزمان نیروهای استعمار در ساحل دلوار پیاده شدند. رئیسعلی و یارانش که در انتظار چنین لحظاتی بودند، به دفاع برخاستند و نبرد سختی بین نیروهای مهاجم و نیروهای رئیسعلی درگرفت و شعلههای مقاومت در هر جا برافروخته شد.
تنگستانیها در یورشهای شبانه، ضربات و تلفات موثری بر انگلیسیها وارد آوردند. در یکی از این شبیخونها که در ۲۱تیر ۱۲۹۴ رخ داد، رئیسعلی دلواری ۲تن از افسران بلندپایه انگلیسی را بههمراه ۱۱نفر سرباز هندی از پای درآورد و نیروهای رئیسعلی دلواری بدون تلفات برگشتند.
این پیروزی وحشت مردم از انگلیس را کم کرد و هیبت پوشالی و ابهت دشمن پرآوازه در اذهان مردم دلیر جنوب شکست. در همین حال تنگستانیها به حملات خود علیه انگلیسیها شدت بخشیدند و با شجاعتی وصفناپذیر به رویارویی با تجاوزگران پرداخته و شکستهای سنگینی بر آنان وارد کردند.
این کار رئیسعلی دلواری برای دولت بریتانیا قابلتحمل نبود و سبب شد سرفرماندهی نیروهای انگلیسی در شرق، ۲۰۰۰تن از نیروهای آماده اعزام به بغداد را جهت حمله به پایگاه رئیسعلی دلواری در روستای دلوار فراخواند.
رئیسعلی که پیشاپیش از تلاش انگلیس برای جبران شکست و حمله به دلوار آگاهی داشت، بلافاصله در اقدامی تاکتیکی به تخلیه دلوار پرداخت و بهسمت کوههای اطراف منطقه، معروف به «کلات بوجیر» عقبنشینی کرد. سربازان انگلیسی و هندی هنگامی وارد دلوار شدند که تقریباً روستا خالی از سکنه بود. به همین علت در منتهای خشم و کینه و ناامیدی به گلولهباران منازل مسکونی خالی و قطع نخلهای دلوار پرداختند.
رئیسعلی دلواری در همان شب با ۴۰۰نفر از نیروهای خود به قوای انگلیسی شبیخون زدند و ۶۰نفر از نیروهای متجاوز از جمله یک ژنرال بلندپایه را از پای درآوردند. همین امر سبب پیروزی وی در این جنگ شد.
این پیروزی و قیام دلیران تنگستان تأثیری گسترده در سراسر منطقه داشت. با گسترش خبر این پیروزی، نبردها به دشتستان، کازرون، برازجان، فیروزآباد و شیراز هم گسترش یافت.
نقش کانونهای کوچک در پیروزیهای بزرگ
با پیروزی قوای اندک رئیسعلی دلواری در برابر تجهیزات و امکانات گسترده دولت اشغالگر ثابت شد که اگر در برابر ستم و سرکوب و اشغالگری، یک نقطه کانونی وجود داشته باشد میتواند به سرعت گرما و انرژی قیام علیه استبداد را به پیرامونش ساطع کند. کانونی که توان ایستادگی، فدا و تسلیمناپذیری در برابر دشمن را داشته باشد، خیلی زود شرارههای خیزش و مقاومت و رویش نهادهای انقلابی را گسترش خواهد داد. به همین علت است که همیشه دیکتاتورها و استعمارگران از همین شعلههای کوچک و فروزان و کانونهای الهامبخش بهشدت وحشت دارند و تلاش میکنند به هر قیمتی خاموشش کنند.
استمرار قیام در برابر سرباز استعمار
بعد از رئیسعلی دلواری و در جریان انقلاب مشروطه، ناصر دیوان کازرونی و میرزا محمد برازجانی در جنوب، میرزا کوچکخان در گیلان، خیابانی در آذربایجان و کلنل محمدتقیخان پسیان در همدان با نیروهای اشغالگر روس و انگلیس جنگیدند. قیامی که در شکلهای مختلف علیه ظلم و بیعدالتی و تزویر ادامه دارد.
قیام سالهای اخیر برازجان و کازرون، ادامه همان دلاوریها است که هرگز خاموش و فراموش نمیشود.
پیشینه مبارزات ضددیکتاتوری مردم برازجان
سابقه مبارزات مردم این شهر در تاریخ معاصر به دوران جنگ جهانی اول برمیگردد وقتی که برازجانیها در مبارزات دشتستانیها با نیروهای انگلیسی و پلیس استعماری جنوب به رهبری رئیسعلی دلواری شرکت کردند.
یکی از قهرمانان مردم برازجان، میرزا محمدخان برازجانی بود. فرد نیکوکاری که پس از سالها مبارزه با نیروهای استعمارگر انگلستان و پیروزی بر آنها، در منطقه برازجان دست به اقدامات عامالمنفعه(ساختن حمام و قنات و...) برای اهالی محروم زد و محبوبیت وی در منطقه برازجان زبانزد خاص و عام گردید. میرزا محمدخان برازجانی ادیب و شاعری توانا، سیاستمداری میهنپرست و جنگاوری بیهمتا بود که فرماندهی آخرین حلقه از مجاهدین جنوب در سالهای پایانی جنگ جهانی اول را بهعهده داشت. در نیروهای وی زنان رزمنده جایگاه ویژهیی داشتند، یک دسته ۹نفره از زنان مجاهد نیروهای میرزا محمدخان، در همان نبردها توانسته بودند در یک نبرد حماسی در کوهستانهای «لرده»، یک تیپ انگلیسی را تار و مار کنند.
قهرمان برازجان میرزا محمدخان بهعلت هماهنگی با شورش بر ضد رضاخان، در لیست دشمنان رضا شاه قرار داشت و سرانجام در همان اوایل دیکتاتوری عامل بدنام استعمار انگلیس رضا شاه، بهدست عوامل وی در سال ۱۳۰۸ خورشیدی در پشتکوه بهشهادت رسید.
زنان برازجان، پیشتازان آزادی
یکی دیگر از برگهای افتخار مردم برازجان که در ضمن نشاندهنده پیشتازی آن در مبارزه برای آزادی است شرکت فعال و رزمنده زنان در صف اول مبارزه است، امری که تا همین ایام و در قیام دیماه ۹۶ و تیر ۱۳۹۷ برازجان بهروشنی دیده میشد و مایه مباهات ایران و ایرانی است.
مردم برازجان هنوز خاطره دختران میلیشیای مجاهد خلق را بهیاد دارند که در جریان مبارزات سیاسی خود با خودکامگیهای خمینی در سالهای آغازین انقلاب، چگونه بذر آگاهی و مقاومت را در برازجان میکاشتند. مجاهد قهرمان زهرا علیپور یکی از همین اسطورههای برازجانی است که جان فدای آزادی مردم و آبادی میهنش در مبارزه با ارتجاع خمینی کرد.
دلاوریهای زهرای قهرمان امتداد مبارزات شجاعانه خواهرانش در دوران مبارزات ضداستعماری مردم برازجان و دشتستان در سالهای سیاهی است که ایران تحت قراردادهای خائنانه به یک مستعمره کامل تبدیل شده بود و منطقه جنوبی ایران تحت استعمار مستقیم انگلستان قرار گرفته بود. در همان سالها بود که رئیسعلی دلواری و یارانش از جمله ناصر دیوان کازرونی و میرزا محمدخان برازجانی کمر به آزادی میهن بستند و راهی کوهستانهای فارس و بوشهر شدند، راه را بر نیروهای انگلیس بستند و حماسهها آفریدند.
چند ماه پس از شهادت رئیسعلی دلواری، میرزا محمدخان برازجانی با همکاری دیگر میهنپرستان منطقه به جنگی بزرگ با قوای استعمار برخاست که در «لرده» اتفاق افتاد. در میان نیروهای میرزا محمدخان برازجانی یک نیروی رزمنده از زنان جنگجو وجود داشت که تعداد آنها را بین ۶ تا ۹نفر گفتهاند و رشادتهای بسیاری از خود نشان دادند و شکستهای سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد کردند. از آن شیرزنان دلاور اکنون تنها نام چند نفرشان بهیادگار مانده است از جمله: سوگل، جانی، سلطان و گلعنبر. زنانی رزمآور که سنگر به سنگر با نیروهای استعمار جنگیدند و از میهن خود دفاع کردند.
بله! فرزندان رئیسعلی دلواری و میرزا محمدخان برازجانی و ناصر دیوان کازرونی همچنان میخروشند و در صحنه قیام سراسری ایران میدرخشند.
۲۲تیرماه ۹۷ سایت حکومتی ۲۴ در توصیف ابعاد رو به گسترش قیام در شهرهای ایران نوشت:
«با شروع فصل تابستان و گرم شدن هوا، احتمالاً بحران همچنان ادامه خواهد یافت. حالا پس از اصفهان، بیرجند، خرمشهر و آبادان، اینبار نوبت به برازجان و دشتستان برازجان و دشتستان رسیده است».
دبیرخانه شورای ملی مقاومت روز ۱۷تیر نوشت:
«غروب روز شنبه ۱۶تیر مردم و جوانان دلیر برازجان(استان بوشهر) در اعتراض به ۴روز قطع آب آشامیدنی و بیاعتنایی کارگزاران فاسد و سرکوبگر رژیم به وضعیت فاجعهبار معیشت مردم این شهر دست به تظاهرات زدند. تظاهرات مردم که از میدان بیمارستان شهر شروع شد، تا آخرین ساعتهای شب ادامه یافت. آنها شعار میدادند: مرگ بر دیکتاتور؛ دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست؛ سوریه را رها کن، فکری بهحال ما کن؛ دولت بیلیاقت، نمیخواهیم، نمیخواهیم؛ نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم؛ نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران؛ یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه؛ دشستانی میمیرد، ذلت نمیپذیرد...»
«ای لشگر ناصر دیوان آمادهباش! آمادهباش!»
«ناصر دیوان کازرونی»، رهبر قیام مردم کازرون علیه استعمارگران انگلیسی بود که در بین مردم به ناصر لشکر معروف بود. ناصر لشکر همچون رئیسعلی دلواری و میرزا محمدخان برازجانی از قهرمانان مبارزه با استعمار انگلیس نام و یادش در حافظه میهن و میان مردم کازرون و خطه بوشهر همچنان زنده است و میدرخشد.
قیام و تظاهرات دامنهدار فرزندان ناصر لشکر در کازرون در آخرین روز فروردین ۹۷ نشان داد که ایرانی میجنگد، میمیرد اما تسلیم استعمار و شیخ و شحنه و شاه مستبد نمیشود.
در این روز مردم بهجان آمده کازرون با جسارت تمام مرزهای «نمیشود و نمیتوان» را در نوردید و دست در دست هم، به کانون فتنه و محل نمایش جمعه یورش بردند.
این تظاهرات در حالی برگزار شد که حکومت آخوندی برگزاری تجمع و اعتراض را ممنوع کرده و با انواع تهدید و تطمیع و وعدههای پوشالی سعی در ممانعت تجمع مردم داشت. اما مردم قهرمان کازرون با حاضر شدن در میدان شهدای شهر و ادامهٔ این حضور، تمام نقشههای جنایتکاران را برهمزدند.
مردم کازرون زیر نیزه و تهدید و هجوم پاسداران شعار میدادند:
«قسم به خون شهدا، هر روز میدان شهدا؛ ما انقلاب کردیم ذلت نمیپذیریم؛ دشمن ما همین جا است...»
انگار در یک چشم به هم زدن، جرقهیی عظیم و خشمناک در باروت فشرده سالیان افتاد و خشمهای فروخورده ترکید:
«اگر خیانت بشه، کازرون قیامت میشه، شیر شیران آمده کازرون به میدان آمده و وای به روزی که مسلح شویم».
این شعارها را کسانی میدادند که خود را فرزندان «ناصر دیوان کازرونی» مینامیدند و میگفتند که از لشگر او هستند:
«ای لشگر ناصر دیوان، آمادهباش! آمادهباش!»