نوزدهم رمضان، روزی است که شمشیر اشقیالاشقیا ابنملجم که آخوندی از تیره آخوندهای خمینیصفت بود در سر نماز، فرق علی علیهالسلام را شکافت و بدینترتیب تاریخ اسلام و تاریخ بشریت را برای همیشه به سوگ عزیزترین ثمره تاریخ انسان نشاند.
۲روز بعد یعنی روز ۲۱رمضان، روز وداع شیعیان و مجاهدان با مولا و پیشوا و مقتدای تاریخی و عقیدتی خودشان علی علیهالسلام بود. با شهادت امیرالمؤمنین، تنها حکومت اسلامی واقعی که پس از پیامبر اسلام برای اولین بار در تاریخ تشکیل شده بود، ناکام ماند و عمر کوتاه قریب ۵ساله این حکومت پس از پشتسر گذاشتن حداقل ۳نبرد بزرگ و سهمگین بهاتمام رسید... اما شهادت علی در ماه رمضان و در شبهای قدر باید حتماً معنا یا معانی مشخص دیگری هم داشته باشد.
با نگاه کوتاهی به ماه رمضان و فلسفه آن شاید جوابهایی تا حدود فهم خود برای این مسأله پیدا کنیم:
رمضان، از همان آغاز، هدف خودش را از روزهداری، کسب تقوای رهاییبخش توصیف کرده است. ولی راستی محصول این تقوا چه میتواند باشد؟ اصلاً تقوا که خروج از جبر به سوی آزادی و رهایی است، برای چیست؟ و در خدمت چیست؟
تقوا برای تغییر انسان و در خدمت تغییر انسان یا نفس همان تغییر است. هدف، تغییر است. کما اینکه با فرارسیدن شبهای قدر در این ماه که شب نوزدهم هم یکی از آن شبهای قدر است، قطعی بودن این تغییر و این سرفصل را به همه ما نوید میدهد و آن را مهر میکند. ولی ببینیم وقتی از تغییر صحبت میکنیم، سمتوسو و چشمانداز این تغییر چیست؟
اینجاست که ماه رمضان با ترسیم فطر رهاییبخش، چشمانداز باشکوه تغییر انسان و جامعه را مشخص میکند. تغییر برای رسیدن به فطر رهایی، یعنی به آن شرایط و به آن جامعهیی که در آن انسانها به فطرت پاک انسانی خود بازگشت کرده باشند. جامعهیی که در آن اثری از گرسنگی و تنگدستی و فقر و ناداری، بیعدالتی و ستم و تبعیض وجود نداشته باشد. کما اینکه فطریه هم یک الگوی سمبلیک برای رسیدن به چنین جامعهیی است. جامعهیی که در آن عدالت اجتماعی و قسط برقرار شده باشد.
پس تا اینجا همه چیز روشن است. ولی هنوز یک چیز دیگر باقی مانده است. آن یک چیز چیست؟
مگر انسانها میتوانند روی پای خود و بدون داشتن شاخص، تغییر کنند؟
خیر! این را لااقل مجاهدین در تجربه سالیان مبارزه و انقلابشان بهخوبی فهمیدهاند. پس تغییرکردن نیاز به شاخص و الگو دارد. همانطور که ما در انقلاب ایدئولوژیکیمان میگوییم بدون شاخصی چون مریم رهایی نمیتوانیم این راه را برویم. حال سؤال این است که آیا انقلاب عظیمی که حضرت محمد(ص) با آوردن اسلام بهراه انداخت، شاخص و الگویی داشت یا نه؟ ضمن اینکه وقتی صحبت از تقوای رهاییبخش میکنیم، شاخص و الگوی مجسم تقوا کیست؟ و وقتی صحبت از قدر میکنیم، آنکه قدر انسان نامیده میشود کیست؟ اینجاست که همه پاسخها و همه بردارها بر الگو و شاخص واحدی منطبق میشوند که نام او قرآن ناطق، علی علیهالسلام است. و راستی اگر این شاخص در میان نبود، مرز اسلام واقعی با ارتجاع تحت نام اسلام چگونه قابل بازشناسی بود؟
علی، آنکه گفت بر در دل نشستم و نگذاشتم غیر خدا وارد آن شود. آنکه پس از چند روز متوالی مراجعه عموم مردم و درخواست آنها برای قبول خلافت، گفت:
اگر نبود که حضور شما حجت را تمام کرده و اگر خدا از آگاهان پیمان نگرفته بود که هرگز بر سیری ظالم و گرسنگی دردناک مظلوم سکوت نکنند، این خلافت را نمیپذیرفتم. ولی بدانید که این دنیای شما نزد من کمارزشتر از عطسه یک بز است. ای مردم، این مسئولیت را میپذیرم اما بدانید که حقوق بهناحق ضایعشده را در هر کجا باشد، حتی اگر به مهریه زنان تبدیل شده باشد، وصول میکنم و به صاحبان اصلیش مسترد میگردانم. در همان لحظه آغاز خلافت با صلابتی بینظیر معاویه را برکنار نمود و تمامی امتیازات طبقاتی زمان عثمان را لغو کرد. علی در فردای خلافت گفت: ای مردم، دوباره ارزشهای فاسد جاهلی و طبقاتی به میان شما بازگشته و وقت آن رسیده که این ضدارزشها را از بیخ و بن برکنیم و بهجای آن ارزشهای تازه را برقرار نماییم. به خدا قسم که تکانده و غربال شوید و همچون دیگ جوشان با کفگیر بههم زده شوید تا پائینترین شما بالاترین گشته و بالاترین شما پائینترین گردد.
علی همان الگو و شاخص شجاعت که در صحنه نبردش از همان ۱۲-۱۰سالگی چون شیر خدا شمشیر زد و پشت مهیبترین دشمنان را بهخاک مذلت کشاند. علی آنکه کوچکترین شکافی با حق و حقانیت نداشت، به هیچچیز جز فرمان پیامبر و مولایش و جز مطلق حق و عدالت، مشروط نبود. توانمندی که بهرغم خیل دشمنانی که او را احاطه کرده بودند، آنچنان عرصه آزادی و عدالت را در قلمرو خود میگستراند که در هیچ دموکراسی بشری تاکنون سراغ نشده است. دشمنان قسمخورده خود را تا مرز مبارزه مسلحانه برای سرنگونی حکومتش آزاد میگذاشت و آنان را از تمامی حقوق بیتالمال درست مثل دیگران برخوردار میساخت. شمشیر نمیکشید مگر برای کسی که ابتدا شمشیر کشیده باشد، در برابر کشورگشاییهای پس از پیامبر میایستاد و حقوق اسیران، بردگان و زنان را دادخواهی میکرد. علی آنکه شاخص و الگوی آرمانی تغییر انسان بود. بیجهت نیست که رهبر مقاومت مسعود رجوی در سخنان خود از امیرالمؤمنین بهعنوان قدر انسان یاد کرده است. یعنی همانطور که برای جامعه و تاریخ و برای هر چیز قدر و اندازهیی هست، علی هم قدر انسان است و اوست که انسانیت را در بالابلندترین قله آرمانیش ترسیم کرده است. کودکی که در خانه خدا متولد شد و یتیمی که از ۶-۵سالگی در دامان پیامبر خدا پرورش یافت. حرف و عملش موبهمو بر هم منطبق بود.
در بیانیه سیاسی-ایدئولوژیک خود پس از قبول خلافت اعلام کرد:
پای حرفهایم ایستادهام و گردنم در گرو حرفهایم هست و خودم ضامن اجرای آن هستم. (ذمتی بما اقول رهینه وانا بهزعیم) و اینچنین بود که وقتی شمشیر خوارج، فرقش را شکافت، با فراغ بال و آسودگی خیال گفت: ”فزت و ربالکعبه“ به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.
امیدواریم در این ماه توانسته باشیم با تلاش و مجاهدت و با بهرهبردن از فضای سازنده رمضان و با آنچه که از انقلاب و رهبریمان گرفتهایم و بهخصوص با فرارسیدن شبهای قدر، بار خود را بسته، عزمها را جزم کنیم و خیز بلند برای مراحلی که در پیش رو داریم، برداریم.