728 x 90

رویداد تاریخی

۲۲اسفند ۱۳۶۳ خاموشی حسین گل‌گلاب: فرهنگ‌ساز، میزبان تاریخ با رؤیاهای ناکران‌مند

-

حسین گل‌گلاب
حسین گل‌گلاب

«تو پای به راه در نه و هیچ مپرس... خود راه بگویدت که چون باید رفت» ـ عطار نیشابوری

«تنها عشق است که رهایی می‌بخشد» ـ مارگوت بیکل

«مهم این است که زندگی و مرگ من چه تأثیری در زندگی دیگران می‌گذارد» ـ ماهی سیاه کوچولو

در پای نهادن بر پای پنجره‌های زندگی حسین گل‌گلاب، بر تعبیرها و مفاهیمی چشم می‌گردانیم که بر پرده‌هایی چون عبارات بالا نقش شده‌اند. این‌ها آلبوم و تابلو همیشه رخشان سفر ۸۹ساله استاد گل‌گلاب بر طول زمان و عرض جغرافیای هستی است. همان طول و عرضی که انسان‌ها به فراخور «پای نهادن‌شان به راه» و «عشق ورزیدن‌شان» و «اثری که بر زندگی دیگران می‌گذارند»، سیرت خود را تربیت می‌کنند: «پدرم هیچ‌وقت به دانستنی‌هایش تظاهر نمی‌کرد و همیشه یک شخص متواضع و وطن‌پرست بود».(دکتر هما گل‌گلاب). و اینان مفهوم حقیقی زیستن را درمی‌یابند، تعریف می‌کنند، بر کتیبه زمان حک می‌نمایند، می‌درخشند، می‌گذرند و نگاه‌ها و فکرها و عواطفی را تا بی‌نهایت در امتداد خود می‌برند...

 

شکستن تبعید و کشف اعماق

با کنکاش در عرض زندگی اینان به‌ درستیِ این تعبیر می‌رسیم که نابغه‌ها پرسش‌گرند. به همین دلیل هم عرض و عمق زندگی اینان بسا بیشتر از طول آن است. پرسش‌گرند چون اکسیر عشقی در جان‌شان خانه می‌کند که تمام عمر در پی عبور از تبعیدهای درون و فراق‌ها و بی‌قراری به جانب وصال‌ها هستند. بی‌قرارند چون می‌خواهند دست در تغییر، ایجاد تحول، نوگرایی و آفریدن داشته باشند. با همین شوق آفریدن است که همواره دیوارهای تبعید درون را می‌شکافند و رسیدن به هدف‌شان را در منظر افق‌های سپیده‌دم مستمر خویش می‌بینند.

استاد حسین گل‌گلاب دست در زهار چنین جهانی برده بود که هرگز شوق وصالش نگذاشت آرام بگیرد. بی‌قرار و ناراضی از دمادم‌های اکنون زندگی، همواره برگی بر خلاقیت‌ها و آفریده‌هایش می‌افزود؛ آن‌چنان‌که او را باید فرهنگ‌سازی خدمت‌گزار فرهنگ بشری نامید. کارنامه فرهنگ‌سازان همواره سرریز از خلق کردن و پدیدار نمودن و افزودن به سرمایه‌های اندیشه و خرد و فرهنگ و تعالی انسانی است.

 

آلبوم حیرت

در وصف حسین گل‌گلاب به هر کتاب، مقاله، سخنرانی، یادکرد و یادداشتی برمی‌خوریم، بر وجوه مشترک چندین آلبوم به‌حیرت خیره می‌مانیم: «گیاه‌شناس، ادیب، نویسنده، شاعر، ترانه‌سرا، مترجم، استاد دانشگاه، زبان‌شناس، فیزیک‌دان، شیمی‌دان، ریاضی‌دان، موسیقی‌دان، نوازنده، عکاس(خالق اولین عکس رنگی در ایران)، سازنده اولین رادیو با باتری خشک، مسلط بر زبان‌های فرانسه، انگلیسی، روسی، عربی و لاتین». و این‌ها همان وجهی از عرض شکوه و زیبایی و فرهنگ‌سازی برای زندگی و انسان‌هایش هستند که دیگر به طول و عمر آن نمی‌اندیشی. و این‌گونه هستی‌ای را تسخیر می‌کنی که سلسله امپراتوران اعصار جهان هم به سایه‌ات نمی‌رسند. آن‌چنان تب و تابش را در مشت می‌گیری که چونان گنجشکی در التهاب رهیدن.

 

وصف یار

در افکار روح‌الله خالقی که دنبال حسین گل‌گلاب بگردی، این‌ احساسات آمیخته با هیجان را پیدا می‌کنی و می‌خوانی: «اطبای قدیم دارویی درست می‌کردند که خاصیت‌های متعدد داشت و آن را معجون می‌نامیدند. راستی گل‌گلاب را هم می‌توان معجونی از علم و فضل و هنر دانست. چیزی نیست که او نداند. هر چند متخصص در نبات‌شناسی است، اما گل‌گلاب در حقیقت مانند کتابچه اشعار سابق است که مردم ادب‌دوست برای خود ترتیب می‌دادند و آن را جُنگ می‌نامیدند. او هم جُنگ دانش و گنجینه فضیلت است. تصور نمی‌شد یک مرد عالم فیزیک‌دان، شیمی‌دان، ریاضی‌دان، نبات‌شناس و سنگ‌شناس، شعر هم بگوید؛ ولی چون او استعداد فوق‌العاده داشت، وقتی هم شعر گفت، به این خوبی از عهده برآمد که کلنل مشکل‌پسند را مفتون خود ساخت. تنها کلنل نبود که مفتون او شد. کیست که آن قیافهٔ خندان و آرام و ساده بی‌تظاهر و آن اخلاق عالی را در مرد بزرگی چون استاد گل‌گلاب ببیند و مجذوب و مفتون چنین شخصیت ممتازی که به‌ندرت در بین مردم خاکی ظهور می‌کند، نگردد؟».

 

همراه پرسش‌گری فرهنگ‌ساز

حسین گل‌گلاب در مرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به‌دنیا آمد. شهری که هنوز رنگ آسفالت را ندیده و به محله‌های گوناگون دور از هم تقسیم شده بود. پدرش نقاش و عکاس بود. خانه‌شان از یک گالری فرهنگی چیزی کم نداشت. در همان کاشانه پرمهر، از نوجوانی به موسیقی روی آورد. مشق تار و سه‌تار را از روی دست استاد نامی ایران درویش‌خان نوشت و نواخت. از ۲۴سالگی تا ۳۳سالگی ۱۲جلد کتاب برای رشته علوم طبیعی نوشت و تألیف کرد که در کتاب‌های درسی دبیرستان و دانشگاه گنجانده و وارد متون زیست‌شناسی ایران شدند: «بنده حتی قبل از به وجود آمدن فرهنگستان، ۲۰۰ تا ۳۰۰لغت ساختم و در کتاب‌های درسی به کار بردم؛ مثل کاسبرگ، تخمدان، پرچم، جلبک، گلسنگ، قارچ و... بعد که فرهنگستان تشکیل شد، کسی با آنها مخالفتی نکرد». در سال ۱۳۱۳ که پایان‌نامه دکترا می‌نوشت، حدود ۶هزار گیاه را که در ایران می‌رویند، لیست و توصیف کرد.

سال ۱۳۱۳ فرهنگستان ایران تأسیس شد و او از نخستین اعضای آن بود. سال ۱۳۱۴ دکترای علوم گرفت و سال ۱۳۱۵ سردبیری فرهنگستان را پذیرفت. او نخستین دبیر فرهنگستان زبان فارسی بود. سال ۱۳۲۴ که رئیس انجمن بیولوژی ایران بود، در یک تور علمی و تحقیقی به شوروی، بلژیک و انگلستان رفت. نخستین کسی بود که میکروسکوپ را به آزمایشگاه‌های گیاهی ایران آورد. تا سال ۱۳۴۵ که ۶۹ساله بود و از خدمات دولتی بازنشسته شد، به‌موازات تدریس در استادی دانشگاه، یک دم از تحقیق و نوآوری بازنماند؛ چرا که تکاپوی دانشمندان، سن اداری و فرود عمر ندارد. سال ۱۳۴۹ در دور دوم فرهنگستان زبان ایران، مجدداً عضویت دائمی یافت.

 

میزبان تاریخ یا مهمان تاریخ؟

این بخشی از یک حیات متکاثف و هدفمند برای پاسخ به چرایی‌ها و پرسش‌گری‌های حسین گل‌گلاب است. در درک این پرسش‌گری و کنکاش برای پاسخگوی آن بودن، به ۲رویکرد در گذرگاه تاریخ می‌رسیم: میزبان تاریخ و مهمان تاریخ. گل‌گلاب به «میزبانی تاریخ» رفت که معمولاً فرهنگ‌سازان چنین زندگی و عبور از گذرگاهانش را انتخاب می‌کنند. به‌موازات همین گذرگاه، شاهد «میهمانان تاریخ» هم هستیم که معمولاً سیاست‌پیشه‌گان و سیاست‌بازان غیرپاسخگو به چرایی‌ها و پرسش‌گری‌ها هستند!

 

راهی رؤیاهای ناکران‌مند

اما زندگی و گام‌های پرسش‌گری حسین گل‌گلاب به همین ۲پاراگراف فشرده که در بالا اشاره شد، خلاصه نمی‌شود. او دست در دنیای ناکران‌مند هنر، فرهنگ، ادبیات، شعر، تئاتر و موسیقی داشت و به‌قول همدم و یار غارش روح‌الله خالقی «به این خوبی از عهده برآمد».

در خلاقیت‌های گل‌گلاب شاهد ایجاد سیالیت در ارتباط هستیم. کار او که علمی و هنری بود، ریشه در جوهر هنر یعنی ایجاد ارتباط داشت. یکی از این پهنه‌های گسترده که چندین دنیا را در خود جای داده است، عرصه بیکران موسیقی است که دکتر حسین گل‌گلاب این‌گونه به این فلک‌الافلاک پای نهاد: «چیزهایی را به‌عنوان سرود ساختم. با کلنل علی‌نقی‌خان وزیری کار کردم. خودم اول تار می‌زدم. در ۱۳۰۳ به کلاس کلنل رفتم. بعد با او همکاری می‌کردم. در آن زمان کسانی بودند که برای ساخته‌های کلنل ترانه می‌ساختند؛ اما من چون هم با شعر و هم با نت آشنا بودم، توانستم با کلنل مدت زیادی کار کنم. بیش‌تر سرودهای حماسی و میهنی می‌ساختم».

 

حدیث هنر «مرز پرگهر» و صید فرصت‌های نادر

در هنر، همیشه فرصت‌های نادر در می‌زنند که در‌یافتن و صید ‌کردنش، خود حدیث هنر است. یکی از این فرصت‌های نادر تاریخی، پاسخ به لحظه عشقی است که گل‌گلاب آن را برای زمانه‌های در تقدیر ایران، با ایرانیان به اشتراک گذاشته است: «ای ایران! ای مرز پرگهر!».

سرود «ای ایران» یا همان «مرز پرگهر» در ۲۳مهر ۱۳۲۳ توسط روح‌الله خالقی در مایه «دشتی» از زیرمجموعه‌های دستگاه «شور» اجرا شد. اثری که از پی حدیثی تلخ در جان و ضمیر و ذهن گل‌گلاب جرقه زد، تصویر گشت، عاطفه شد، زبان باز کرد و شد شعر: «یک روز در ۱۳۲۳ از خیابان هدایت رد می‌شدم. یک سرباز آمریکایی، یک بقال ایرانی را کُتَک می‌زد. خیلی ناراحت شدم. به انجمن موسیقی خالقی رفتم و بی‌اختیار چیزی درست کردم. خالقی برای آن آهنگ ساخت. شد همان سرود معروف «ای ایران‌» که بنان آن را خواند».

این سرود در ۲۷مهر همان سال برای نخستین بار در کنسرت ارکستر انجمن موسیقی ملی و در سالن سینمای تهران که در خیابان استانبول بود، ۲شب پیاپی اجرا شد. همان موقع هم روی صفحه ضبط و هر روز از رادیو تهران پخش می‌شد. از همان‌جا هم بر دل و جان شنوندگانش نشست و در ایران پا درآورد و به همه‌جا رفت. اجرای بهتر و نوتر این اثر جاودان در سال‌های ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۲ با ارکستر گل‌ها و با صدای غلامحسین بنان انجام شد.

از دیگر کارهای فرهنگ‌سازی گل‌گلاب و خدمت به سرمایه‌های هنری ایران باید به ترجمه بیش از ۵۰قطعه نمایش کلاسیک برای هنرستان هنرپیشگی نام برد که اثری‌ست با هدف رشد دادن و کیفیت بخشیدن به تئاتر و سینمای ایران.

 

هنوز در گذار بی‌نهایت...

دکتر حسین گل‌گلاب در امتداد پویش‌های بی‌توقفش که مشغول تهیه «فرهنگ‌نامه‌ای در زمینه گیاه‌شناسی» بود، ناگهان در ۲۲اسفند ۱۳۶۳ از فعالیت بازماند و ساعت‌هایی بعد درگذشت. پیکر آرام‌گشته وجودی همیشه بی‌آرام و در تکاپوی آفرینندگی و فرهنگ‌سازی، در بهشت زهرای تهران از نظرها پنهان گشت و بر کتیبه زمانه‌ها درخشان و در گذار سلام‌ها، درودها، فکرها و عواطف میهن و مردمانش امتدادی بی‌نهایت یافت...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d0525594-5d1d-425e-b21b-3fc507d85032"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات