۱۲اکتبر ۱۹۲۴ - ۲۰مهر۱۳۰۳:
”هنگامی که طفل دبستانی بودم دوست داشتم من هم کتابی بنویسم. تعدادی کاغذ خریدم و دادم به مادرم تا با آنها کتابچه درست کرد. آنگاه اولین کتابم را اینطور نوشتم:
«خدا چیست، خدا به ما نان میدهد، آب میدهد».
به مادرم گفتم: ببین کتاب نوشتم.
مادرم ضمن تمجید گفت: جلوی «خدا چیست» علامت سؤال بگذار.
من جواب دادم برای من خدا مجهول نیست و علامت سؤال نمیگذارم.
حالا سالهاست که مادرم مرده و من در کتابخانه مشغول مطالعه هستم. مادرم کجاست تا ببیند که از در و دیوار، علامت سؤال میبارد. زمین چیست؟ نمی دانم. هوا چیست؟ نمی دانم. برق چیست؟ نمی دانم“.
«خدا چیست، خدا به ما نان میدهد، آب میدهد».
به مادرم گفتم: ببین کتاب نوشتم.
مادرم ضمن تمجید گفت: جلوی «خدا چیست» علامت سؤال بگذار.
من جواب دادم برای من خدا مجهول نیست و علامت سؤال نمیگذارم.
حالا سالهاست که مادرم مرده و من در کتابخانه مشغول مطالعه هستم. مادرم کجاست تا ببیند که از در و دیوار، علامت سؤال میبارد. زمین چیست؟ نمی دانم. هوا چیست؟ نمی دانم. برق چیست؟ نمی دانم“.
(آناتولفرانس)
”ژاک آناتولفرانسوا تیبالت“ کسی که بعداً دنیای هنر او را بهنام ”آناتولفرانس“ شناخت، در سال ۱۸۴۴ در پاریس بهدنیا آمد. پدرش صاحب یک کتابفروشی بزرگ بهنام «کتابخانه فرانسه» بود.
آناتول کوچک با مطالعه کتابهای کتابفروشی پدرش، شوق شدیدی به مطالعه پیدا کرد.
وی اولین اثر تحقیقی خود را درمورد آلفرد دو وینی (Alfred de Vigny) در سال ۱۸۶۸ نوشت و دو سال بعد بهعنوان ویراستار در مجموعه شعر جدید که با عنوان ”پارناس معاصر“ منتشر میشد، شروع بهکار کرد.
در ۱۸۷۳، «اشعار طلایی» را منتشر کرد که به «لوکنت دولیل» تقدیم شده بود. این اشعار توصیفی و موزون بهشیوه اشعار معروف به «پارناسی» بودند که توجه شاعر را به فنون و حرفه شعر نشان میداد؛ چنانکه گاه لحن توصیفی آن تاحد پرده نقاشی اساطیری پیش میرفت و شوق آناتولفرانس را به افسانههای کهن آشکار میساخت.
اثر دیگر آناتولفرانس در سال ۱۸۷۶ بود. نمایشنامه منظوم ”عروسیهای مردم کورنت“ باز هم عهد کهن را بازگو میکرد و در سال ۱۹۰۲ در پاریس بر روی صحنه رفت.
در این دوره، آناتولفرانس بهطور پیدرپی، آثاری را منتشر کرد که بیشتر آنها با استقبال عمومی همراه شد؛ از آن جمله است: داستان کوتاه «ژوکاست و گربه لاغر» در (۱۸۷۹) و رمان «جنایت سیلوستر بونار» در (۱۸۸۱) که او را به شهرت رساند. قهرمان این اثر مردی با فرهنگ و عاشق مطالعه است که زندگی را از خلال کتاب میبیند. آناتولفرانس با هنرمندی، اندیشهها، شورشها، قضاوتها و طرز فکر دانشمندانه او را درباره زندگی بهشیوهیی دلپذیر بیان میکند و نگارش شیوه «پارناسی» را با رئالیسم بیپرده استادش «فلوبر» میآمیزد.
ازجمله آثار آناتولفرانس که خاطرات زندگی او را نیز دربر دارد، کتاب «دوست من» است که در سال ۱۸۸۵ به چاپ رسید. نویسنده در ورای چهره قهرمان کتاب، بهنام «پیرنوزییر» Pierre Nozieres، چهره خود را نهان کرده و از اینرو توانسته است در نقل خاطرات شخصی، تغییرات لطیف و دلپذیری صورت دهد و درمیان تصویرهای دوران کودکی، نکتههای خاصی را از دوره بلوغ و پختگی خود نیز بگنجاند و با نکتهسنجی، چهره برخی از دوستان و خویشاوندان را از چشم کودکی پنج تا هفتساله ترسیم کند.
در دهه آخر قرن نوزدهم، سیر نوشتههای آناتولفرانس تغییر کرد. ازآنپس، او راه تازهیی را به سبک «ولتر» درپیش گرفت که حاکی از انتقاد آمیخته به طنز و نیشخند به وضعیت اجتماعی آنروز فرانسه بود.
جامعه آنروز فرانسه، جامعهیی بود که فساد در بالاترین مقامات ارتشی، مذهبی و سیاسیش، نفوذ کرده بود. در ماجرای دریفوس، این فساد بارز شد و این ماجرا جامعه آنروز فرانسه را تکان داد، همانطورکه آناتولفرانس را تکان داد.
دریفوس، سروان بیگناهی بود که اتهام جاسوسی به وی زده شد، و بهرغم اینکه این اتهام به وی اثبات نشد، مجرم شناخته شد و علاوهبر خلعدرجه، سالیان عمر خود را در زندان گذراند، تااینکه براثر کتاب ”من متهم میکنم“ نوشته ”امیل زولا“ جامعه فرانسه تکان خورد و در آخر، دولت مجبور شد علاوهبر آزادکردن دریفوس، از او اعاده حیثیت هم بکند.
خیلی از نوشتههای آناتولفرانس در سالهای آخر قرن نوزدهم، تأثیرپذیرفته از وضعیت اجتماعی- سیاسی همان دوران بود.
از دیگر آثار آناتولفرانس، رمانهای ”امیال ژان سروین“ و ”زندگی نوشکفته“ است که این رمان تخیلی دلنشین را با انتقاد از جامعه نوین مسیحی بههم آمیخته. اما معروفترین اثر آناتولفرانس در انتقاد مذهبی، ”تائیس“ نام دارد که سال ۱۸۹۰ آنرا نوشت و در آن به بحثهای طنزآمیز درباره مذهب و زندگی روحی و اخلاقی قدیسان قرنهای اول مسیحیت میپردازد. تائیس، موفقیت زیادی کسب کرد و در سال ۱۸۹۴ ماسنه، آهنگساز فرانسوی، اپرائی از آن ساخت.
ازاینپس آناتولفرانس مثل ولتر راه انتقاد آمیخته به طنز و ریشخند را برگزید. نمونه برجسته این شیوه، رمان ”بریانپزی ملکه پدوک“ نام دارد که در سال ۱۸۹۳ آنرا نوشت.
آناتول کوچک با مطالعه کتابهای کتابفروشی پدرش، شوق شدیدی به مطالعه پیدا کرد.
وی اولین اثر تحقیقی خود را درمورد آلفرد دو وینی (Alfred de Vigny) در سال ۱۸۶۸ نوشت و دو سال بعد بهعنوان ویراستار در مجموعه شعر جدید که با عنوان ”پارناس معاصر“ منتشر میشد، شروع بهکار کرد.
در ۱۸۷۳، «اشعار طلایی» را منتشر کرد که به «لوکنت دولیل» تقدیم شده بود. این اشعار توصیفی و موزون بهشیوه اشعار معروف به «پارناسی» بودند که توجه شاعر را به فنون و حرفه شعر نشان میداد؛ چنانکه گاه لحن توصیفی آن تاحد پرده نقاشی اساطیری پیش میرفت و شوق آناتولفرانس را به افسانههای کهن آشکار میساخت.
اثر دیگر آناتولفرانس در سال ۱۸۷۶ بود. نمایشنامه منظوم ”عروسیهای مردم کورنت“ باز هم عهد کهن را بازگو میکرد و در سال ۱۹۰۲ در پاریس بر روی صحنه رفت.
در این دوره، آناتولفرانس بهطور پیدرپی، آثاری را منتشر کرد که بیشتر آنها با استقبال عمومی همراه شد؛ از آن جمله است: داستان کوتاه «ژوکاست و گربه لاغر» در (۱۸۷۹) و رمان «جنایت سیلوستر بونار» در (۱۸۸۱) که او را به شهرت رساند. قهرمان این اثر مردی با فرهنگ و عاشق مطالعه است که زندگی را از خلال کتاب میبیند. آناتولفرانس با هنرمندی، اندیشهها، شورشها، قضاوتها و طرز فکر دانشمندانه او را درباره زندگی بهشیوهیی دلپذیر بیان میکند و نگارش شیوه «پارناسی» را با رئالیسم بیپرده استادش «فلوبر» میآمیزد.
ازجمله آثار آناتولفرانس که خاطرات زندگی او را نیز دربر دارد، کتاب «دوست من» است که در سال ۱۸۸۵ به چاپ رسید. نویسنده در ورای چهره قهرمان کتاب، بهنام «پیرنوزییر» Pierre Nozieres، چهره خود را نهان کرده و از اینرو توانسته است در نقل خاطرات شخصی، تغییرات لطیف و دلپذیری صورت دهد و درمیان تصویرهای دوران کودکی، نکتههای خاصی را از دوره بلوغ و پختگی خود نیز بگنجاند و با نکتهسنجی، چهره برخی از دوستان و خویشاوندان را از چشم کودکی پنج تا هفتساله ترسیم کند.
در دهه آخر قرن نوزدهم، سیر نوشتههای آناتولفرانس تغییر کرد. ازآنپس، او راه تازهیی را به سبک «ولتر» درپیش گرفت که حاکی از انتقاد آمیخته به طنز و نیشخند به وضعیت اجتماعی آنروز فرانسه بود.
جامعه آنروز فرانسه، جامعهیی بود که فساد در بالاترین مقامات ارتشی، مذهبی و سیاسیش، نفوذ کرده بود. در ماجرای دریفوس، این فساد بارز شد و این ماجرا جامعه آنروز فرانسه را تکان داد، همانطورکه آناتولفرانس را تکان داد.
دریفوس، سروان بیگناهی بود که اتهام جاسوسی به وی زده شد، و بهرغم اینکه این اتهام به وی اثبات نشد، مجرم شناخته شد و علاوهبر خلعدرجه، سالیان عمر خود را در زندان گذراند، تااینکه براثر کتاب ”من متهم میکنم“ نوشته ”امیل زولا“ جامعه فرانسه تکان خورد و در آخر، دولت مجبور شد علاوهبر آزادکردن دریفوس، از او اعاده حیثیت هم بکند.
خیلی از نوشتههای آناتولفرانس در سالهای آخر قرن نوزدهم، تأثیرپذیرفته از وضعیت اجتماعی- سیاسی همان دوران بود.
از دیگر آثار آناتولفرانس، رمانهای ”امیال ژان سروین“ و ”زندگی نوشکفته“ است که این رمان تخیلی دلنشین را با انتقاد از جامعه نوین مسیحی بههم آمیخته. اما معروفترین اثر آناتولفرانس در انتقاد مذهبی، ”تائیس“ نام دارد که سال ۱۸۹۰ آنرا نوشت و در آن به بحثهای طنزآمیز درباره مذهب و زندگی روحی و اخلاقی قدیسان قرنهای اول مسیحیت میپردازد. تائیس، موفقیت زیادی کسب کرد و در سال ۱۸۹۴ ماسنه، آهنگساز فرانسوی، اپرائی از آن ساخت.
ازاینپس آناتولفرانس مثل ولتر راه انتقاد آمیخته به طنز و ریشخند را برگزید. نمونه برجسته این شیوه، رمان ”بریانپزی ملکه پدوک“ نام دارد که در سال ۱۸۹۳ آنرا نوشت.
آناتولفرانس از سال ۱۸۸۵، بهعنوان منتقد ادبی در روزنامه «تان» مشغول بهکار شد. وی مقالههای انتقادی خود را که در این روزنامه چاپ میشد، در یک مجموعه پنججلدی بهنام «زندگی ادبی» فراهم آورد که اولین جلد آن در ۱۸۸۸ منتشر شد. اگرچه آناتولفرانس با شیوه نگارش احساسی و تحلیلی ناآشنا بود، اما با انتشار «زنبق سرخ»، در ردیف «آلفونس دوده» و «گیدی موپاسان» قرار گرفت. «زنبق سرخ» در ۱۸۹۹ به روی صحنه تئاتر رفت.
همچنین «باغ اپیکور» که در سال ۱۸۹۴به چاپ رسید، شامل مقالههای کوتاهی در زمینههای زندگی و مرگ و شیوه دستیافتن به خوشبختی و حفظ آن و یا تفسیرهای مختلف از رویدادهای جاری است. باغ اپیکور از بهترین مقالههای آناتولفرانس بهشمار میرود و بیانگر فلسفه و طرز فکر اوست.
آناتولفرانس در سال ۱۸۹۶ به عضویت آکادمی فرانسه درآمد و یکسال بعد نگارش کتاب تاریخ معاصر را شروع کرد و تا سال ۱۹۰۱ جلد چهارم آنرا انتشار داد. در این کتاب با لحن تلخی از جامعه عصر خود انتقاد کرد.
سال ۱۹۰۳ آناتولفرانس مجموعه داستان کرنکبیل Crainquebille را منتشر کرد. در این اثر برخلاف آثار قبلیاش، دیگر اثری از هجو و انتقاد و شکاکیت و بیایمانی نیست. آناتولفرانس در این اثر به راهنمائی در نظام عدالت اجتماعی و قوانین انسانی روی آورده.
کرنکبیل فروشنده دورهگردی است که بهاتهام دشنام به مأمور انتظامی به زندان میافتد و پساز رهائی از زندان، مورد تحقیر قرار میگیرد و مشتریانش را از دست میدهد. و به فقر و گرسنگی مبتلا میشود. این بار او از روی عمد به مأمور دیگری دشنام میدهد تا به زندان بیفتد و مسکن و غذای رایگان داشته باشد. مقامات انتظامی او را احمق میدانند و ملامتش میکنند. این اثر بهسبب نقد نیشدار دستگاه عدالت، موفقیت بسیار یافت. و براساس آن نمایشنامهیی تنظیم شد که سال ۱۹۰۳ روی صحنه رفت.
اثر دیگر آناتولفرانس «جزیره پنگوئنها» است که در سال ۱۹۰۸ نوشته شد. آناتولفرانس به تقلید از افسانههای قدیم بروتانی، داستان عجیب «کشیش سنمائل» را نقل میکند که برای هدایت کافران با وسیلهیی ابتدایی از آبهای اقیانوس میگذرد و هرچندوقت یکبار، به جزیرهیی پا مینهد و پساز هدایت ساکنان آن، به جزیره دیگر میرود. تااینکه به جزیره پنگوئنها میرسد و مرغان زیبای جزیره را که دستهدسته گردهم آمده بودند، بهجای مردمی باوقار و کوتاهقد و ساده درنظر میگیرد و به توضیح برای آنها میپردازد. بدینترتیب، «قوم پنگوئن» بهوجود میآید.
رمان «خدایان تشنهاند» که در سال ۱۹۱۲ نوشته شد، از معروفترین آثار آناتولفرانس بهشمار میرود. تاروپود این اثر از انقلاب فرانسه ساخته شده است که آناتولفرانس به خوبی آنرا شناخته، از دید خاص خود بهآن نگریسته و برخی از نظریههای خود را درباره تاریخ و وضع بشر در آن گنجانده است. این کتاب بهدلیل مهارت آناتولفرانس در ساخت صحنهها و دقت در عمق رویدادها و نفوذ بهطرز فکر عصر حاضر، توجه به انعکاس اندیشهها و حوادث و آداب و رسوم و محیط اجتماعی و همچنین نثر شیوای خود، پیروزی شگفتانگیزی بهدست آورد.
عصیان فرشتگان، برسنگ سفید و کتاب نظریههای اجتماعی و رمان بهسوی زمانهای بهتر ازجمله آثار این نویسنده است که عمری را در دافعه از اختناق به اسم دین، سپری کرده بود. و تحقق عدالت را فقط درصورت دفن نظامهای دیکتاتوری و مرتجعین مذهبی میدانست.
سال ۱۹۲۱ جایزه ادبی نوبل را بهآناتولفرانس دادند. و تعجب کارشناسان از آنجا بود که خلاف رسم معمول آنزمان، کمیته ادبی نوبل، جایزه را به نویسنده 77سالهیی داده است که چند ماه قبل وارد حزب کمونیست شده بود و یکی از منتقدین کلیسای کاتولیک در فرانسه بود.
آناتولفرانس این سلطان نثر که در نوشتههایش هر کلمه مانند نگینی بر جای خود نشسته، سرانجام در 12اکتبر ۱۹۲۴ با جهان و با قلمش وداع گفت و چون نگینی در ادبیات فرانسه درمیان سطور کتابهایش نشست.
همچنین «باغ اپیکور» که در سال ۱۸۹۴به چاپ رسید، شامل مقالههای کوتاهی در زمینههای زندگی و مرگ و شیوه دستیافتن به خوشبختی و حفظ آن و یا تفسیرهای مختلف از رویدادهای جاری است. باغ اپیکور از بهترین مقالههای آناتولفرانس بهشمار میرود و بیانگر فلسفه و طرز فکر اوست.
آناتولفرانس در سال ۱۸۹۶ به عضویت آکادمی فرانسه درآمد و یکسال بعد نگارش کتاب تاریخ معاصر را شروع کرد و تا سال ۱۹۰۱ جلد چهارم آنرا انتشار داد. در این کتاب با لحن تلخی از جامعه عصر خود انتقاد کرد.
سال ۱۹۰۳ آناتولفرانس مجموعه داستان کرنکبیل Crainquebille را منتشر کرد. در این اثر برخلاف آثار قبلیاش، دیگر اثری از هجو و انتقاد و شکاکیت و بیایمانی نیست. آناتولفرانس در این اثر به راهنمائی در نظام عدالت اجتماعی و قوانین انسانی روی آورده.
کرنکبیل فروشنده دورهگردی است که بهاتهام دشنام به مأمور انتظامی به زندان میافتد و پساز رهائی از زندان، مورد تحقیر قرار میگیرد و مشتریانش را از دست میدهد. و به فقر و گرسنگی مبتلا میشود. این بار او از روی عمد به مأمور دیگری دشنام میدهد تا به زندان بیفتد و مسکن و غذای رایگان داشته باشد. مقامات انتظامی او را احمق میدانند و ملامتش میکنند. این اثر بهسبب نقد نیشدار دستگاه عدالت، موفقیت بسیار یافت. و براساس آن نمایشنامهیی تنظیم شد که سال ۱۹۰۳ روی صحنه رفت.
اثر دیگر آناتولفرانس «جزیره پنگوئنها» است که در سال ۱۹۰۸ نوشته شد. آناتولفرانس به تقلید از افسانههای قدیم بروتانی، داستان عجیب «کشیش سنمائل» را نقل میکند که برای هدایت کافران با وسیلهیی ابتدایی از آبهای اقیانوس میگذرد و هرچندوقت یکبار، به جزیرهیی پا مینهد و پساز هدایت ساکنان آن، به جزیره دیگر میرود. تااینکه به جزیره پنگوئنها میرسد و مرغان زیبای جزیره را که دستهدسته گردهم آمده بودند، بهجای مردمی باوقار و کوتاهقد و ساده درنظر میگیرد و به توضیح برای آنها میپردازد. بدینترتیب، «قوم پنگوئن» بهوجود میآید.
رمان «خدایان تشنهاند» که در سال ۱۹۱۲ نوشته شد، از معروفترین آثار آناتولفرانس بهشمار میرود. تاروپود این اثر از انقلاب فرانسه ساخته شده است که آناتولفرانس به خوبی آنرا شناخته، از دید خاص خود بهآن نگریسته و برخی از نظریههای خود را درباره تاریخ و وضع بشر در آن گنجانده است. این کتاب بهدلیل مهارت آناتولفرانس در ساخت صحنهها و دقت در عمق رویدادها و نفوذ بهطرز فکر عصر حاضر، توجه به انعکاس اندیشهها و حوادث و آداب و رسوم و محیط اجتماعی و همچنین نثر شیوای خود، پیروزی شگفتانگیزی بهدست آورد.
عصیان فرشتگان، برسنگ سفید و کتاب نظریههای اجتماعی و رمان بهسوی زمانهای بهتر ازجمله آثار این نویسنده است که عمری را در دافعه از اختناق به اسم دین، سپری کرده بود. و تحقق عدالت را فقط درصورت دفن نظامهای دیکتاتوری و مرتجعین مذهبی میدانست.
سال ۱۹۲۱ جایزه ادبی نوبل را بهآناتولفرانس دادند. و تعجب کارشناسان از آنجا بود که خلاف رسم معمول آنزمان، کمیته ادبی نوبل، جایزه را به نویسنده 77سالهیی داده است که چند ماه قبل وارد حزب کمونیست شده بود و یکی از منتقدین کلیسای کاتولیک در فرانسه بود.
آناتولفرانس این سلطان نثر که در نوشتههایش هر کلمه مانند نگینی بر جای خود نشسته، سرانجام در 12اکتبر ۱۹۲۴ با جهان و با قلمش وداع گفت و چون نگینی در ادبیات فرانسه درمیان سطور کتابهایش نشست.