نوید افکاری قهرمان کشتی و از فرزندان استان فارس متولد ۳۱تیر ۱۳۷۲ در کارزون بود. وی بههمراه ۲برادرش حبیب و وحید بهاتهام شرکت در اعتراضات سراسری مرداد ۱۳۹۷ بازداشت شدند. این تظاهرات در اعتراض به افزایش تورم و گرانی افسارگسیختهای بود که بسیاری از خانوادهها را به زیر خط فقر کشانده بود. نوید افکاری در طول بازداشت خود تحت شکنجههای متوالی قرار گرفت تا علیه برادران خود اعتراف کند. دستگیری برادران افکاری ابتدا بهدلیل مشارکت در تظاهرات بود، اما در دادگاه مجدد به آنها اتهام محاربه و قتل داده شد.
نوید افکاری در بیدادگاه حکومت آخوندی به ۲بار اعدام محکوم شد. این بیدادگاه برادران نوید، وحید افکاری را به ۵۴سال و ۶ماه حبس و حبیب افکاری را به ۲۷سال و ۳ماه حبس محکوم کرد.
نوید افکاری پیش از دستگیری هیچگونه سابقه کیفری نداشته و در میان اهالی محل فردی بسیار خوشنام و اهل معرفت بود. وی در نوجوانی به فینال کشتی نوجوانان و در بزرگسالی نیز به قهرمانی کشوری رسیده بود.
افشای شکنجههای نوید افکاری توسط یک هموطن
برادران افکاری، پس از دستگیری بهسرعت زیر شکنجههای شدید قرار گرفتند تا مجبور به اعتراف اجباری شوند. شاهین ناصری، یک فوقلیسانس بازرگانی که شاهد شکنجه شدن نوید افکاری بوده است، با انتشار یک فایل صوتی به افشای این موضوع پرداخته و میگوید:
«یک روز در آگاهی در راهرو صدای داد و بیداد شنیدم. سروان همراهم از من خواست که در راهرو بایستم تا او برگردد. رفت در یک اتاق را باز کرد. من هم از روی کنجکاوی رفتم ببینم چه خبر است. دیدم ۲نفر لباسشخصی در یک اتاقی با فحاشی و باتوم و لوله نوید را با بیرحمی تمام کتک میزنند. بهش میگفتند هر چی ما میگیم درسته. چیزایی که میگیم مینویسی یا نه؟ نوید هم التماس میکرد نزنید، من کاری نکردم. دستهاش هم میآورد روی سرش. یکی از مامورهایی که بعدا فهمیدم اسمش عباسی است همچین کوبید روی دستش که نوید ضجه بلندی زد و از حال رفت».
وحید افکاری برادر نوید درباره شکنجههایش گفته است:
«روی صورتم پلاستیک میکشیدند و مرا تا مرز خفگی و مرگ پیش میبردند. دستها و شکم و پاهایم را به وسیله باتوم و اجسام سخت به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدادند و مکررا با الفاظ توهینآمیز و رکیک اهانت میکردند. مرا محکم میبستند و در بینیام الکل میریختند».
او در یک فایل صوتی اعلام میکند، مجبور شده علیه خودش اعتراف کند.
نوید افکاری در تاریخ ۲۲شهریور ۱۳۹۹ در حالی اعدام شد که مردم ایران، در چندین رشته کارزار توئیتری خواستار توقف این حکم شده بودند. اما سران رژیم آخوندی بهقول نوید برای طنابهی دار خود گردن میخواستند. آنها در هراس از بازشدن شکاف در دستگاه سرکوب و جراتیافتن بیشتر مردم، حکم اعدام را بهاجرا درآوردند.
اجرای حکم اعدام نوید افکاری با محکومیتهای بسیار در داخل و خارج کشور همراه بود.
یادداشتی در باره قهرمان خلق نوید افکاری
قیام علیه استبداد دینی، سمبلها، قهرمانان و اسطورههای خود را میآفریند. این قهرمانان و اسطورهها را نمیتوان کشت، از حافظهها زدود یا با شیطانسازی به تخطئه و تخریب آنها نشست. اینجا جایی است که کمیت دیکتاتوری میلنگد؛ زیرا با بگیر و ببند و شکنجه و زندان و به گلولهبستن نمیتوان کاری از پیش برد. بهطور قانونمند هر اقدامی برای ویران کردن یا نادیده گرفتن این اسطورهها به بالیدن و دیده شدن آنها میانجامد. پهلوان نوید افکاری یکی از این قهرمانان ملی است.
جرم او، تنها جرم او، آری به تأکید تنها جرم او، درافتادن با هیمنه دیکتاتوری دینی بود. او این درافتادن را استمرار داد، در زندان نیز نشکست. با اینکه در زیر شکنجههای هولناک برای او اعترافسازی کردند ولی در دادگاه به افشاگری پرداخت و سیستم آخوندی را به محاکمه کشید.
به برخی از اتهامات او در دادگاه نمایشی آخوندها نگاهی میاندازیم:
ـ شرکت در تجمعات غیرقانونی
ـ اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار با یکدیگر بهقصد برهمزدن امنیت کشور
ـ اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت داخلی/خارجی
ـ توهین به رهبری
ـ اخلال در نظم و آسایش عمومی
ـ شرکت در تجمعات و دستههای معاند نظام
ـ فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی
ـ محاربه و افساد فیالارض از طریق تشکیل گروه معاند نظام
ـ توهین به مأموران دولتی
ـ عضویت در جمعیتهای معارض کشور
ـ تمرد نسبت به مأموران حین انجام وظیفه
ـ ترغیب مردم به شورش
...
چه اتهامهای زیبایی! همه آنها را روی هم بگذاریم، میرسیم به کلیدواژههای «شورشی» و «برانداز». اسم دیگر «تجمعات غیرقانونی»! همان قیام برای آزادی است. «محاربه و افساد فیالارض»! اتهامی است که رژیم آن را در مورد مجاهدین بهکرات استفاده کرده است. «ترغیب مردم به شورش»! این کاری است که کانونهای شورشی اکنون به آن مشغولاند. هر ایرانی شرافتمند بهستوه آمده از این نظام نیز لاجرم خود را در کنار آنها خواهد یافت؛ بنابراین جرم نوید افکاری، تنها جرم او و جرم نابخشودنی او شوریدن بر این نظام اهریمنی بود.
او که بنا بهگفته خود تمام عمر خود را روی تشک کشتی گذرانده بود، این را آموخته بود که تن به ستم و دروغ ندهد. رنگ زرد فقر را در گونههای تکیده محرومان برنمیتافت و قلب حساس او بهدرد میآمد. راهی که پی میگرفت ادامه مسیری بود که پوریای ولی، غلامرضا تختی، حبیب خبیری، فروزان عبدی، حمید عترتی، صمد منتظری، هوشنگ منتظرالظهور و دیگر قهرمانان ورزشی در آن گام نهاده و با منش و مناعت خود به آن معنایی دیگر داده بودند.
آنها بهجای تبدیل شدن به وسایل زینتی در دست دیکتاتور و رنگین کردن بساط او در ازای یک زندگی مرفه، تصمیم گرفتند در سمت مردم بایستند. البته این ایستادگی، آنها را از دستیابی به مدارج ورزشی و شهرت و امتیازهای بادآورده محروم کرد ولی شهرت و مرتبتی به آنها داد که زوالناپذیر است.
خامنهای بسیار کوشید تا نوید افکاری را با انواع شکنجهها، اعتراف ساختگی، پروندهسازی و دستگیری و ضرب و شتم برادرانش و نیز تهدید به بازداشت و شکنجه مادر و خواهر او، درهمبشکند و لجنمال کند؛
زیرا اگر میتوانست او را درهمبشکند، مردمی را که نوید الهامبخش آنان بود، دلسرد میکرد.
نوید با پایمردی ورق را چرخاند؛ طرح و برنامه شکنجهگران و مرگفرمایان را بههمزد. از اینرو آوازه مقاومت و نامش در شبکههای اجتماعی دست به دست و قلب به قلب چرخید و موجی عظیم از همدری و همبستگی برانگیخت.
او با جاری کردن خود در جریان نیرومند قیام، از یک قهرمان کشتی به قهرمان خلق و قهرمان ملی قیام تبدیل شد و در قلب ایران جا گرفت.
طناب دار اگر چه جسم او را از مردم گرفت ولی روحش، خاطراتش، مقاومتش را جاودانه کرد. او رفت تا این رسم را بهیادگار بگذارد که در حاکمیت دیکتاتور، قهرمان واقعی کسی است که در سمت مردم بایستد.
حلقه طناب دار بر گردن پهلوان نوید افکاری، در حقیقت مدالی از طلای ناب آزادگی است. این مدال کهنه نمیشود. با گذشت زمان از یاد نمیرود. اینک عمله استبداد حتی از سنگهای مزارش نیز وحشت دارند. میدانند کسی که در برابر آنها سر تسلیم فرود نیاورده باشد، خطرناک است حتی اگر حیات فیزیکی نداشته باشد، الهامبخش قیام و مقاومت است. این رسمی است که ۳۰هزار قهرمان سربدار آزادی آن را ماندگار کردهاند و بههمین دلیل فروغشان سر خاموشی و فراموشی ندارد.
بهترین تجلیل از نوید چه میتواند باشد جز اینکه بگوییم او زندهتر از هر گاه حضور دارد و بیشازپیش الهامبخش شورشگران و براندازان برای سرنگونی استبداد دینی است.