728 x 90

رویداد تاریخی

سالروز وفات زینب کبری (ع) الگوی بی‌همتای جبرشکنی و اسطوره ایمان و استواری

-

وفات زینب کبری(ع) الگوی بی‌همتای جبرشکنی و اسطوره ایمان و استواری منت
وفات زینب کبری(ع) الگوی بی‌همتای جبرشکنی و اسطوره ایمان و استواری منت

پانزدهم رجب، سالروز وفات بزرگ‌بانوی اسلام، زینب‌کبری،
سمبل جبرشکنی و اسطوره ایمان و پایداری 

نام انگیزاننده زینب، دختر رشید علی و فاطمه(ع) در شمار جاودانه‌ترین نام‌های الهام‌دهنده رزم و استواری، همواره برجستگی ویژه‌یی دارد. چرا ‌که به‌رغم زن‌ستیزی افسارگسیخته آن دوران و به‌رغم گذشت بیش‌ از ۱۵قرن از آن‌ زمان آن‌ هم در بستر یک تاریخ مردسالار و آن‌ هم یک زن، اما آن‌چنان مرتبتی شامخ دارد که هم‌چنان الهام‌بخش نیرومندی برای زمان و زنان عصر ماست.
درخشندگی استثنایی زینب، یقیناً به‌ این واقعیت مربوط است که او در خاندان محمد(ص)، کانون تپنده جنبش توحیدی، دیده به جهان گشود و تا خود را شناخت، خویشتن را میراث‌دار پیام‌ها و ارزش‌های این جنبش ‌یافت. اما او زنی است که این افتخارها را تبدیل به ‌مسئولیت و تعهدی بر دوش خود کرد و پا در‌ رکاب، وارد کارزار عقیده و جامعه شد و برای تحقق آرمان‌های این تعهد، جان و جانان بر‌کف گذاشت. و همین، او را متمایز و جاودان ساخت؛ آن‌چنان که نه مرگ و نه مرور زمان، قادر نبوده و نخواهند بود یاد و اثر او را از تاریخ و سرنوشت انسان زدوده و یا کاهش دهند. مسئولیت دفاع از آن ارزش‌ها در برابر تهدیدهای انحراف، کاری بود که فرزانه‌زن استثنایی ـ‌یعنی مادرش فاطمه(ع)ـ آغاز کرده و نیمه‌تمام برای آیندگان وا‌گذاشته بود و زینب آن ‌را با هیأتی دیگر و در ظرف تاریخی خودش، دو‌باره بر شانه پذیرفت و در نهایت، با شایستگی و درک انقلابی‌ـ‌توحیدی از میراث‌های خاندان محمد(ص)، وارد کارزار تاریخی شد و تا تحمل مسئولیت رهبری فاز دوم جنبش خطیر و خون‌بار عاشورا، صمیمیت و فداکاری زنانه‌یی شگفت را به‌ثبت داد، که نه ۶۰۰سال حاکمیت مستمر اموی‌ـ‌عباسی و نه ۱۴۰۰سال بدآموزی دین‌فروشان نتوانست از فروغ آن بکاهد. خاصه که او در مرحله رهبری کار‌آمدش، پیروزی جنبش بر سلطنت غدار دشمن یعنی «یزید» و دارو‌دسته بنی‌امیه را محقق نمود و وجدان و شعور خلق و تاریخ را بیدار و خرسند کرده بود.

آشنایی بیشتر با یک سیمای خجسته

دختر بزرگ فاطمه و علی(ع)، در اوایل جمادی‌الاول سال ششم هجری، در خاندان پیامبر(ص) دیده به‌ جهان گشود، در خانه‌یی که نه جای روزمرّه‌های تکراری، بلکه مرکز مبارزه‌یی بود که ساختن انسان و تاریخ نوین موحدان را در دستور داشت. در چنین خاندانی، دخترک نوزاد از همان آغاز با محبت مادر و پدری انس می‌گرفت که خود را تحت‌ رهبری پدر‌بزرگ، محمد(ص)، وقف آن کرده بودند تا عشق و افق بلندی را بر پایه توحید و اسلام، به‌ بشریت، هدیه و آموزش دهند.

روح زلال زینب هر چه که بیشتر با تاب و تپش خاندان خو می‌گرفت، عمیق‌تر با عشق بزرگ‌شان آشنا و همدم می‌شد و هر چه که کلمه‌ها و مفاهیم تازه‌یی را می‌آموخت، با ذخایر یک میراث تاریخی عظیم آمیخته‌تر می‌شد که افتخارهای عقیدتی و انقلابی‌ خاندانش بود.
اما چرا او را زینب نامیدند؟! زینب یعنی زینت پدر. می‌گویند چون پیامبر او را خیلی دوست داشت این نام را بر او نهاد. 
 حضرت‌زینب نام دیگری هم داشت که ”عقیله“ بود. عقیله یعنی بانوی بادرایت و زیرک و بسیار دانا، بانوی خردمند و بزرگوار.
نقل است از ابن‌عباس، پسرعموی پیامبر و از معتبرترین راویان و مفسران قرآن که به‌قدری زینب دارای هوش و فراست و عقل و درایت بود که او را عقیله صدا می‌زدند، تا آن‌جا که تقریباً کمتر کسی او را زینب صدا می‌کرد. ابن‌عباس می‌گوید ابتدا به ‌زینب می‌گفتند عقیله ‌بنی‌هاشم، یعنی بانوی خردمند بنی‌هاشم و بعداً کلمه بنی‌هاشم هم در صحبت‌ها حذف شد و او را عقیله می‌نامیدند.
ابن‌عباس به‌ موضوع بسیار جالب دیگری درباره حضرت‌ زینب اشاره می‌کند؛ این‌که زینب به‌قدری در ارائه ‌نظرات صحیح و هوشمندانه، بادرایت و دقیق بود که وقتی مولای متقیان علی(ع) به ‌خلافت رسید، زینب را که در آن‌زمان سنش ۳۵سال بود و چندین فرزند هم داشت، همراه خود از مدینه به‌ کوفه برد، تا از او (به‌مثابه‌ مشاور خود) بهره گیرد. راستی که از یک‌سو ناشناخته‌ ماندن چنین چهره درخشان و والایی از زینب‌ کبری و از سوی دیگر رفتار و رویکرد علی(ع) در برخورد با زنان و ارج‌گذاری به ‌شخصیت انسانی آنان چقدر پیشرفته بود که در ۱۴۰۰سال قبل عقیله ‌بنی‌هاشم یعنی حضرت‌ زینب را برای مشورت و کمک در امور حکومتیش با خود به‌ کوفه می‌برد.

حضرت‌ زینب هم‌چنین سخنوری توانا و ادیبی کم‌نظیر بود، به‌نحوی که همه ‌ادبای عرب که سخنرانی‌های حضرتش در کوفه و شام بعد از شهادت امام‌ حسین را بررسی کرده‌اند، می‌گویند از لحاظ غنای ادبی، تفاوتی با نهج‌البلاغه علی(ع) ندارد.

اما مهم‌ترین ویژگی بزرگ‌بانوی اسلام که به‌خصوص ‌آن‌ را ‌در مهم‌ترین مأموریت زندگیش بارز ساخت، همانا فدای تمام‌عیار او در رکاب راهبر عقیدتیش امام‌ حسین بود. زینب که راهبر پیروز نهضت حسینی پس‌از ظهر عاشوراست، شورانگیزترین صحنه‌ها و حماسه‌های تاریخ را در برابر دشمن غدار و دین‌فروشی به ‌اسم یزید خلق کرد و به‌پیش برد و راستی که زینب در صلابت عزم و باور راه و استواری انتخاب خود و در هیچ‌گرفتن جنایت‌بارترین صحنه تعادل‌قوا که دشمن غدار ترتیب داده بود، پیروزی فرزند انسان را به‌نمایش گذاشت و صحنه تاریخ را عوض کرد. او بود که نشان داد که می‌توان و باید و باید که در سیاه‌ترین دشواری‌ها، که دشمن آفریده، علیه او شورید و صحنه را تغییر داد. زینب نه‌تنها خودش علیه ظلم و ستم ایستاد بلکه تمامی زنان بنی‌هاشم را به ‌پایداری و مقاومت در برابر ارتجاع یزیدی واداشت. و گرچه هنوز این‌گونه توصیفات درباره زینب‌کبری، بسیار کم است؛ چون زینب چنان شورشی علیه یزید و بنی امیه برپا کرد و چنان لرزه‌یی در تاریخ ایجاد نمود که هم‌چنان تا بینهایت تاریخ، به ‌ما درس ایستادن و نبرد با دیکتاتورها را می‌دهد. به‌خصوص درس نبرد با دیکتاتورهایی که زیر پرده‌ دین به‌ کشتن حقیقت و انسانیت مشغولند. آخر، یزید هم مثل آخوندهای حاکم بر کشورمان، دیکتاتوری و استبدادش را زیر پرده ‌دین پنهان می‌کرد و دستور قتل‌عام یاران امام‌حسین را با فتوای یک آخوند به ‌نام شریح قاضی صادر می‌کرد. 

”زینب‌کبری“ هنوز دخترک خردی شمرده می‌شد که با سنگینی ۲فاجعه پیاپی دست‌به‌گریبان شد:
اولی، فقدان پیامبر‌(ص) و دومی، پس‌ از مدت کوتاهی، وفات مادرش فاطمه، هنگامی‌که زینب بیش‌ از ۵سال نداشت. با این‌همه، او را چنان هوشیار و آگاه می‌یابیم که نکات باریک و دشوار زمانه را چه ‌نیکو درمی‌یافته و به‌ دیگران می‌آموخته است. برای مثال، خطابه مشهور مادرش فاطمه(ع) را که در اعتراض به‌ رویدادهای سیاسی پس‌ از وفات پیامبر در مسجد مدینه و در جمع صحابه و انصار ایراد فرمود، زینب در همان سن و سالش با دقتی حیرت‌انگیز به‌خاطر سپرده و به‌ دیگران آموخته بود. این خطابه مشروح که شامل تفسیر دل‌نشین فاطمه(ع) از مبانی شریعت و تفکر توحیدی اسلام است و بازخواست‌های مستدل او در برابر سران و زمامداران آن‌ روزگار و اعتراض به ‌انحراف‌های آغازشده پس‌ از پیامبر است و پر از معانی دقیق دینی و اجتماعی و ظرافت‌های حساس در بیان و تعبیرات می‌باشد را بعدها ”ابن‌عباس“ برای دیگران می‌خوانده و این صحابی و فقیه معروف، با افتخار، اقرار می‌کرده که «متن ‌آن ‌را‌ از ”عقیله ما“ ‌یعنی زینب دختر علی(ع) گرفته‌ام که خودش ‌آن ‌را‌ شنیده و در سینه ضبط کرده بود». ماندن این خطابه به‌‌همت زینب خردسال، نشان می‌دهد که علاوه بر هوش و استعداد استثنایی او از همان کودکی، درجه حساسیتش نسبت به‌ رخدادهای مبارزه و جامعه و هم‌چنین اعتبارش در میان مردمان و اهل دانش، تا چه میزان بالا بوده که امثال ابن‌عباس، حدیث کودکی او را معتبر می‌شمرده‌اند. 

عاشورا؛ قله رسالت زینب‌کبری

زینب با پسر‌عمویش عبدالله‌بن جعفربن ‌ابی‌طالب ازدواج کرده بود و از این ازدواج، صاحب ۵فرزند شد که در میان آنها ۲پسرش به ‌نام‌های عون و محمد، در شمار قهرمانان حماسه عاشورا به‌شهادت رسیدند.

زینب سرانجام در رفیع‌ترین فراز زندگیش، در کنار برادرش امام‌ حسین به ‌ایفای وظایف و مسئولیت‌های رهبری‌کننده در جنبش اشتغال داشت و در این مسیر او از عبدالله به‌طور رسمی طلاق گرفت تا یکسره به ‌مسئولیت‌های مبارزاتیش پاسخ گوید.
همو بود که در آن عصر جهالت و نادانی، پیام عاشورا را با درایت، صلابت، شجاعت و هوشیاری حیرت‌انگیزی به‌ همه جا رساند و در دل تاریخ ثبت کرد.
زینب‌ کبری از فردای عاشورا همه‌جا از مجلس ابن‌زیاد گرفته تا دربار یزید که جلادان، حاضر و آماده بودند و با گستردن بساط جنایت و خونریزی تلاش می‌کردند از حماسه عاشورا چیزی باقی نگذارند و ‌آن‌ را‌ از خاطره‌ها هم بزدایند، با خطبه‌هایش بساط آنها را درهم‌ریخت و آنها را به‌واقع شکست داد. در شناخت نقش و رسالت زینب کافی است به ‌یاد بیاوریم که در چنین شرایطی اگر نقش فرشته‌آسا و راهبری زینب‌ کبری نبود، از آن‌ روز و آن واقعه عظیم تاریخی، امروز چه چیز می‌ماند و از آن یاد می‌شد؟!
در مجلس ابن‌زیاد، سرهای بریده را دورتادور بر سر نیزه کرده بودند، تعدادی زن و بچه اسیر که در فرهنگ آن‌ روزگار، چیزی به‌حساب نمی‌آمدند و امام‌ سجاد که جوانی بیست‌وچندساله و بیمار بود. اینها تمام خاندان علوی و بازماندگان قیام و جنبش حسینی را تشکیل می‌دادند. ابن‌زیاد با استناد رذیلانه به ‌قرآن، رجز می‌خواند که خداوند ”دائرةالسوء“ را نصیب شما کرد؟! و می‌گفت: می‌بینی که خدا چگونه زشتی و شومی و بی‌آبرویی شما را خواسته است؟!
زینب‌ کبری در یک‌سو نگاهی به‌ سرهای بریده‌ کرد و در سوی دیگر، اطفال نالان ‌را ‌نگریست و گفت: «و ما رأیت الا جمیلا» جز زیبایی و سرفرازی نمی‌بینم.
این است رمز حیات و ماندگاری جاودانه عاشورا که تا امروز سراسر تاریخ را فتح کرده و زینب ‌آن ‌را‌ به‌‌درستی و در سخت‌ترین و تاریک‌ترین شرایط دیده و شناخته بود.

حضرت‌ زینب(ع) در سخنان افشاگرانه‌یی که در برابر یزید ایراد نمود، از‌ جمله گفت:

‌ای یزید، گواهی می‌دهم به ‌صدق کلام خداوند که فرمود: «ثم کان عاقبة‌الذین أسائواالسوای آن کذبوا بآیات‌الله وکانوا بها یستهزئون»(قرآن، سوره روم آیه ۱۰).
عاقبت کسانی ‌که ارتکاب زشتی و پلیدی را از حد گذرانده‌اند، چنین است که آیات و مرزهای خداوند را هتک و تکذیب می‌کنند، کارشان به ‌انکار و استهزاء ارزش‌ها و حرمت‌های آیات خداوند می‌کشد.
یزید، آیا گمان می‌کنی که چون سراسر زمین و زمان را بر ما تنگ گرفتی و ما را شهربه‌شهر و دیاربه‌دیار به‌اسارت کوچ‌ داده‌ای، توانسته‌ای از مقام و مرتبت ما بکاهی؟ و بر قدرت و ابهت خود بیفزایی؟ و این‌ را نشان عظمت شأن و قدرت پنداشته‌ای که چنین در نشئه غرور و بدمستی فرو‌رفته و از سرخوشی سر از پا نمی‌شناسی که قدرت دنیا را در دستان خویش می‌انگاری؟!
آری این‌چنین است که وقتی تو خون ذریه رسول خدا را می‌ریزی، ستارگان روی زمین و رشیدترین فرزندان مردم را می‌کشی و بر لب و دندان سرور شهیدان، چوب می‌زنی، دیگر کدام حرمت باقی می‌ماند و کدام حرام است که مباح نشده باشد؟!
ای یزید، قسم به‌ خدا، تو جز خویشتن را نکشته و جز گوشت و پوست خود را نشکافتی.
‌ای دشمن خدا و ای فرزند دشمن خدا، تقدیر روزگار، مرا وادار کرده است که امروز با تو هم‌کلام شوم و تو را مخاطب قرار دهم، اما بدان که نزد من بسا حقیر و بی‌ارزشی و جرم و جنایتت عظیم و مکافات و مجازاتت بزرگ است.
ای یزید، اگر امروز ما را غنیمت خود پنداشته‌یی، زود باشد که این غنیمت موجب غرامت تو شود در هنگامی‌که جز حاصل اعمال و جرایم خود را نخواهی یافت. پس اکنون هر کید و مکری و هر جنایت و شناعتی از دستت برمی‌آید به‌کار گیر و در کینه‌توزی و عداوت با ما از هیچ کوششی فروگذار مکن. اما به‌رغم همه تبهکاری‌هایت، سوگند به‌ خداوند که نخواهی توانست نام و یاد ما را محو کنی و نخواهی توانست باعث فراموش‌شدن وحی خداوند شوی، که وحی در خاندان ما فرود آمده است.
روزگار سلطنت تو کوتاه، نیروی تو پراکنده، زمانه تو گذرا و در حال غروب است و سپاس خدای را که پایان کار رشیدترین و بهترین جوانان اهل بهشت را با سعادت و شهادت مهر کرده و از او می‌خواهیم که شأن و اجر آنها را هر روز، افزون نماید.

و این‌چنین زینب‌ کبری تعادل‌قوای جنایت‌بار یزیدی یعنی بزرگ‌ترین حکومت تاریخ آن‌زمان را درهم‌ریخت و یزید را ناگزیر از عقب‌نشینی خفت‌بار کرد. کاروان اسیران و اهل‌ بیت پیامبر با احترام به ‌مدینه بازگشت داده شدند. اما یزید که از این‌ پس ستاره بخت خود و رژیمش را در حال افول می‌دید، باز هم نتوانست زینب، زبان سرخ اسلام محمدی و علوی و حسینی را تحمل کند. به ‌او گفتند با وجود زینب همه‌چیز در حال تلاشی است. و این‌بار دست جور یزید، بزرگ‌بانوی اسلام را در غربت و تنها، راهی تبعید کرد. سفری بی‌بازگشت که اندک زمانی بیش با رحلت اندوهبار زینب فاصله نداشت.
زینب‌ کبری در پانزدهم ماه رجب سال ۶۲ هجری‌ قمری پس‌ از ۵۷سال زندگی سراسر تلاش و جهاد، در محل تبعیدش که مصر و یا به‌قولی دیگر، ‌شام بود، رحلت نمود.

 
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9206d214-f0fb-49bf-82bd-2efd78755602"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات