آغاز ماه محرم:
«همه این نکبتها را دست ظلم به شما تحمیل کرده است. من میروم، تا آن دست را قطع کنم. میروم تا ظلم را نابود سازم. این است راه من و این است هدف من».
درس فدا ـ راز بقا
مسعود رجوی - محرم ۱۴۲۴ (۱۳۸۱)
السلام علیک یا ثارالله! هر چه قدر که خون، نافذتر، مؤثرتر، قیمتیتر و بالابلندتر باشد، تکامل از آن بیش و بیشتر تغذیه میکند و خون فرمانده آرمانی و تاریخی ما حسین بن علی، آری خون خداست. خلص تکامل و اعتلا و جاودانگی. وقتی که دیو تنوره میکشد، وقتی دژخیمان سرمست سر از پا نمیشناسد، رمز ماندگاری و اعتلا، کلمه فداست و اوست فدیه و فدا و ذبح عظیم».
اولین روز ماه محرم، روز ورود کاروان امام حسین(ع) به دشت داغ کربلاست، کاروانی که میرود تا زیباترین و شورانگیزترین حماسهٔ تاریخ بشری را علیه ظلم و بیداد و دجالیت و دینفروشی بیافریند.
کاروانی که اگر چه در محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا فرود آمد، اما همچنان تا نهایت تاریخ از پویش باز نمیایستد و آزادگان را در هر زمان و هر مکان به قیام علیه بیداد و ستم و دجالگری و دینفروشی فرامیخواند. و امروز نیز همین فروغ جاودان و پرتو ستارگان نورافشانش از فراز تاریخ بر قیامهای مردم ایران در برابر این رژیم یزیدی و خلیفه ارتجاع و غارتگری میتابد و راه مجاهدان آزادی و کانونهای شورشی را با نور صداقت و پاکبازی روشن میکند.
روز دوم محرم، کاروان امام توسط لشکریان عمر سعد در کربلا متوقف میشود و به آن اجازه پیشروی داده نمیشود. سرور آزادگان به ناگزیر در کربلا خیمه میزند. اما سؤال این است که بهراستی، امام حسین برای چه به اینجا آمده؟ و چرا در این صحرای گر گرفته با همه چیز و همه خانمان فرود آمده است؟
پیام قیام امام حسین چیست؟
مسعود رجوی طی سخنانش در عاشورای ۱۳۷۸ به این سؤال پاسخ میدهد:
«اصولاً پیام امام حسین و عاشورا ترسیمکننده مرزهای انسانیت و رهایی با مادون تاریخ انسان یعنی با دنیای حیوانی است و در یککلام، خلاصه میشود در عقیده و جهاد.
این پیام، خاستگاه و سرچشمه عقیدتی و سیاسی و مشخصاً مشی مبارزاتی و استراتژی ماست؛ بهمعنی شکستن بنبست با حداکثر فداکاری! حال، شرایط هر چه میخواهد تیره و تار باشد.
خون جاری دوران و فشرده سیاست و استراتژی ما، عبارت است از مبارزه انقلابی برای سرنگون کردن رژیم ضدبشری خمینی و نیل به آزادی و حاکمیت مردم ایران.
با این شاخص و با این مرزبندی است که خودمان را در برابر شیخ و شاه تثبیت کردیم و پیش رفتیم.
همه جریانها و گروه ها، اصل دعوایشان همینجاست، ولی از قضا این موضوع، هیچگاه موضوع دعوای مجاهدین نبوده، نیست و نخواهد بود. چرا؟!
چون این را دیگری برای ما تضمین کرده؛ چون از دیگری آموزش گرفتهایم. والاّ، در فراز و نشیبهای سیاسی، در توفانهای سیاسی و در بالا و پایینیها، دعوای اول ما هم، همین میبود.
راستی اگر از این شاخص حسینی و عاشورایی منحرف میشدیم، چه چیزی از ما باقی میماند؟ جز مشتی سیاسیکار مفلوک یا مشتی بساز و بفروش سیاسی؟ یعنی موجوداتی عاری از شرف و تقوا و پرنسیپهای انسانی مثل وارفتگان و واماندگانی که دست آخر چیزی جز دنبالچههای آخوند خاتمی و رژیم آخوندی نیستند».
فرازهایی از سخنان امام حسین در مسیر عزیمت به کربلا
«اینکه شما دارید زندگی نیست. بردگی است، فساد است و تباهی. و همه این نکبتها را دست ظلم به شما تحمیل کرده است. من میروم، تا آن دست را قطع کنم. میروم تا ظلم را نابود سازم. این است راه من و این است هدف من. آنهایی که با مناند بیایند و کسانی که سودای دیگری دارند رو به زندگی خود بازگردند».
امام ادامه میدهد:
«میبینید که پیمانهای خدایی شکسته میشود و هراس نمیدارید. عهدها و حقوقها از دست رفتهاند… پیمان رسول خدا بیمقدار گشته، ناتوانها و کورها و لالها و زمینگیرها در شهرها بیسرپرست افتادهاند و بر ایشان هیچ ترحمی نمیشود. و شما درخور مسئولیت و تواناییتان کاری نمیکنید و نسبت به آنکس هم که وظیفه خود را انجام میدهد اعتنایی ندارید و به مسامحه و سازشکاری و همکاری با ظالمان آرمیدهاید…
شما ستمگران را در مقام خود جای دادهاید و زمام امور خدا را در کف ایشان نهادهاید تا به خطا عمل کنند و در امیال خود پیش بتازند… شما ضعیفان و ناتوانان مردم را به ایشان تسلیم کردید تا برخی را برده و مقهور خود کنند و برخی را بهخاطر لقمهنانی، بیچاره و درمانده نمایند. در این سرزمین، بهخواست خود حکم میرانند و راه رسوایی و پستی را برای هوای خود هموار میکنند. در برابر خدای جبار، گستاخی و گردنکشی میکنند و زشتی و شرارت را رواج میدهند. در هر شهری، گویندهیی از جانب خود بر منبر دارند، و این سرزمین، تماماً پایمال آنهاست و بر همهجای آن دست گشاده دارند. مردم، بردههای آنها و در اختیار ایشانند تا هر دستی را که میخواهند بر سر ایشان بکوبند و آنها نتوانند دفاع کنند. دستهیی زورگو و جبار که نه خدا میشناسند و نه معاد؛ و بر ضعیفان و ناتوانان، شدیداً فشار میآورند. پس ای عجب و چرا تعجب نکنم که زمین در تصرف مردی دغل و ستمکار است یا باجگیری نابکار یا حاکمی که بر مؤمنان هیچ ترحمی ندارد»...
آری، و اینچنین بود که امام حسین، زندگی را در عقیده و جهاد خلاصه کرد، زیستن با ظالمین را شوربختی نامید و فدا و شهادت در راه این آرمان شورانگیز را سعادت خواند.
این همان خاستگاه و سرچشمه عقیدتی و سیاسی و مشخصاً مشی مبارزاتی و استراتژی مجاهدین است.
محمدحنیف و اهتزاز پرچم حسینی
«راستی این محمد حنیف نبود که پرهیز عمدی آخوندها و حوزهها را در برابر نهجالبلاغه و آموزشهای حضرت علی را در هم شکست؟ چه کسی نهجالبلاغه را وارد تربیت و آموزش کرد در تاریخ معاصر بنیانگذار مجاهدین؟ راستی که اون سالها میشد حتی یک فرد مبارز، یک گروه مبارز مسلمان یک ملای نامدار حتی پیدا کرد که کتاب امام حسین مجاهدین را از ابتدا تا انتها مرور نکرده باشه و با شگفتی مجذوب آن نشده باشد؟ آیا ساواک اولین چیزی که توی خانه گروههای مسلمان بهدنبالش بود، همین کتاب نبود؟ آیا همه اعضای "شورای انقلاب خمینی"در حقیقت شورای ارتجاع از بهشتی و موسوی اردبیلی گرفته تا عباس شیبانی و عزت سحابی قبل از اینکه به حاکمیت برسند به این کتاب و سایر آثار مجاهدین مثل"شناخت"، "تکامل" و "راه انبیاء" افتخار نمیکردند و با آنها در همه جا پز نمیدادند؟ این جماعت که قبل از مجاهدین بویی نبرده بودند از انقلاب، مبارزه مکتبی، مبارزه ایدئولوژیک و حتی از کلمات مکتب و انقلاب بهخدا بویی برده بودند؟».
از سخنان مسعود رجوی در سالگرد تاسیس سازمان – شهریور ۱۳۷۸
مجاهدین و پرچم حسینی در دانشگاهها
رهبر مقاومت در همان سخنرانی ۱۳۷۸ افزود: یکی از تأثیرات بزرگی که آموزشهای مجاهدین از حرکت امام حسین در جامعه ایجاد کرد، در میان دانشگاهها بود. موجی که در ایام محرم و بهخصوص در روزهای عاشورا به اوج میرسید و دانشجویان با راهاندازی دستجات عزاداری، مضامین مبارزاتی و انقلابی علیه رژیم شاه رو به میان تودههای مردم میبردند و حرکت آزادیخواهانه امام حسین رو سرمشق قرار میدادند.
علاوه بر کتاب راه حسین که از نظر آگاهیبخشی و ایجاد انگیزه نقش مؤثری در پایداری مجاهدین در زندانها، شکنجهگاهها و میدان های اعدام داشت، هواداران مجاهدین نیز در مقاطع مختلف از جمله در جریان انقلاب ضدسلطنتی در مساجد و تکایا به برانگیختن مردم علیه دیکتاتوری سلطنتی با استفاده از الگوی امام حسین میپرداختند. شعارهایی همچون ”مرگ بر این حکومت یزیدی”، ”راه حسین در ایران راه مجاهدین است“ که حتی در تظاهرات میلیونی روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ در تهران و شهرستانها توسط مردم و جوانان داده میشد بیانگر گستردگی همین فرهنگ مبارزاتی ناشی از حرکت امام حسین در میان تودههای مردم بود. در روز عاشورای سال ۵۷ که میلیونها نفر از مردم به خیابانها آمدند شعارهای مبارزاتی علیه رژیم شاه با نوحهها در هم آمیخته بود و مشتاقین و مبارزین راه آزادی را علیه ستم رژیم شاه برمیانگیخت».
مسعود رجوی در امجدیه با الهام از کلام امام حسین - خرداد ۱۳۵۹
در میتینگ چند صد هزار نفره مردم تهران در استادیوم امجدیه طی سخنرانی «چه باید کرد»، مسعود رجوی برای اولین بار خمینی را بهدلیل جنایتها و وحشیگریهای خود و طرفدارانش تلویحا در جایگاه یزید معرفی کرد او گفت:
«حالا بگذار هر چه میخواهند علیه ما توطئه بکنند، شلاق و ژـ۳ بکشند و ما همچنان مانند سیدالشهدا فریاد میزنیم: "ان کان دین محمد لا یستقم الا بقتلی، فیا سیوف خذینی" اگر دین محمد جز با عبور ما از جاده خون، استوار و مستقیم و راست نمیشود، پس ای گلولهها، بگیریدم».
راه حسین الهامبخش مجاهدین
سرانجام سرفصل پایان مشروعیت گذرای خمینی فرارسید و برای استمرار حکومت ننگین خودش از روز ۳۰خرداد سال ۶۰ دستور به رگبار بستن مجاهدین و هواداران آنها را صادر کرد. شرایط بسیار خطیر تاریخی بر میهنمان سایه افکند، تسلیم به دیو جماران، خمینی جلاد و دجال که مانند یزید آزادیخواهان را بین شمشیر و ذلت تسلیم مخیر کرده بود، در چنین شرایطی یا مجاهدین باید میهن را به این دیو میسپردند تا برای قرنها جولانگاه ددان گردد یا باید با الهام از حسین علیهالسلام سر به پای آزادی میگذاشتند. سردار شهید خلق که همراه با اشرف زنان مجاهد خلق، خالق عاشورای مجاهدین هستند، لحظه آن تصمیمگیری خطیر و تاریخی را تشریح کرده است:
«ما میگفتیم که حتی اگر یک عاشورا در پیش داشته باشیم آیا باز هم باید در مبارزه قهرآمیز وارد شویم؟ که البته با توجه به شرایط عینی جامعه و مسؤلیتهایی که بر عهده ما بود و قبلاً بدان اشاره کردم، جوابمان هم بدین فرض و این سؤال مثبت بود. بالاخره درست است که شرایط و خط ما خط مشی انقلاب عظیم و بینظیر امام حسین یکی نبود، اما بههرحال ما بهعنوان پیروان و رهروان حسین بن علی علیهالسلام میبایست از پیشوایمان و از راه و حرکت او درس و سرمشق و الهام بگیریم. و به تعهدات و مسؤلیتهای خطیر سرنوشتساز تاریخیمان عمل کنیم. حتی اگر در این راه ما هم همانند امامان عاشورایی در پیش داشته باشیم و همگی در این راه قربانی شویم. بدون شک حتی در اینصورت نیز خط ما نادرست نبود. در هر صورت هر مبارزه انقلابی خواهی نخواهی ضربات و تلفات نیز دربردارد و هیچوقت نمیتوان صرفاً از روی این ضربات و تلفات درباره صحت خط و حرکت یک سازمان انقلابی قضاوت نمود».
پس از ۳۰خرداد سال ۶۰ که دوران مقاومت علیه استبداد مذهبی حاکم بر ایران آغاز شد چه در زندانها و زیر شکنجههای وحشیانه رژیم آخوندی و چه در صحنههای رزم و نبرد امام حسین بهعنوان الگوی ایستادگی و استقامت برای مجاهدین پیوسته الهامبخش بود.
از فرازهای دیگری که بر دجالیت خمینی در سوءاستفاده از امام حسین ضربه زد حضور رهبری مقاومت در کربلای حسینی در هنگام ورود به عراق در سال ۱۳۶۵ بود. در این سال رهبر مقاومت مسعود رجوی بلافاصله پس از ورود به عراق به زیارت خاکپای سرور آزادگان حسین ابن علی علیهالسلام شتافت و لیست شهدای مجاهدین را تقدیم قتلگاه امام حسین کرد.