728 x 90

۱۸اردیبهشت سالروز شهادت وارتان سالاخانیان به‌دست دیکتاتوری

وارطان سخن نگفت

وارطان سالاخانیان
وارطان سالاخانیان

وارطان سالاخانیان، مبارز قهرمان ارمنی، فرزند دلیر ایران‌زمین که پس از کودتای ننگین ۲۸مرداد ۱۳۳۲، به‌ چنگ دژخیمان شاه خائن افتاد. ایستاد و لب نگشود و با شهادت غرورآفرینش در زیر شکنجه نام خود را در دفتر پیشتازان آزادی ایران به‌ثبت رساند.

اعتراف یکی از بازجویان حکومت نظامی به گوشه‌‌ای از شکنجه وارطان سالاخانیان:
«انگشت سبابه وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت: می‌شکند. من باز هم فشار دادم، لعنتی، حرف نمی‌زد. وارطان گفت: می‌شکند، با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت: می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت که دیدی گفتم می‌شکند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد».

آری، «وارطان سالاخانیان»، نامی است که بی‌گمان دوشادوش جاودانگی است. این نام دل‌انگیز، به‌اندازه روح بلند و مرگ‌ناپذیر صاحبش زیباست. از آن نام‌هایی است که پوسیدن و فراموش‌شدن نمی‌شناسند. چون عقیق گل سرخ، حتی اگر در زیر خروارها خاک خفته باشد اما با آغاز ترانه‌های باران و دوره کردن‌های بهار، حیات و درخشش و عطرآمیزی می‌آغازند و مشام جهان را معطر می‌کنند. نام‌هایی که تداوم و چرایی زیستن انسانند.


«مرغ سکوت، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته بود». کودتای سیاه ۲۸مرداد آمده بود تا به همه چیز پایان دهد. پیشوای آزادی را به بند کشد و به تبعید احمدآباد بفرستد. اشتیاق سرکش را از حضور در خیابان‌ها مانع شود، هر سری را که بر شانه‌ٔ صاحبش می‌ارزید به مسلخ ببرد. صداها را در گلو ببرد، استخوان‌ها را بشکند و به خلق بگوید حاکمیت ملت بر سرنوشت خود و آرزوی ملی شدن صنعت نفت، حرام است و باید به چکمه‌های خفت تن داد.


کودتا، سرنیزه‌های خون‌آلود را به رژه در خیابان‌ها واداشت. هر جا شرفی یافت، دست‌بند زد. هر گوشه جرأتی سرک کشید، آن را با گلوله خاموش کرد.


وقتی در خیابان‌ها چنین بود، زندان‌ها چگونه می‌توانست باشد. آنجا که تنها یک حکم در جریان است؛ شکنجه و مرگ. در پس پشت سلول‌های قرق گشته با سکوت، تنها گفتگوی مجاز، صدای وزیدن شلاق بر پوست بی‌دفاع قربانیان است و تنها سمفونی مجاز، ترجیع گوش‌آزار درد. آنجا جایی است که امتداد شب با صدای تیرهای خلاص شماره می‌شود.


عظمت مقاومت وارطان و رزم‌آورانی چون او مانند محمود کوچک شوشتری را هنگامی می‌توان بیشتر دریافت و به مباهات نشست که بدانیم بعد از خیانت حزب توده و همسرایان آن، هر نوع مقاومت، کاری بیهوده و حرکتی برخلاف خواست رایج بود. وارطان که اواخر سال ۱۳۳۲ به جرم فروش نشریه در تهران دستگیر شده بود، از آنانی بود که این منطق سیاه را گردن ننهاد و به همین جرم به وحشیانه‌ترین نوع شکنجه‌ها سلام کرد. گویی مانند خسرو روزبه و محمود کوچک شبستری و دیگر ستارگان درشت سحری، یک‌تنه داشت تاوان خیانتی جریان‌وار را می‌پرداخت. و البته میراث مقاومت به هر قیمت را برای قهرمانان بی‌شکست بعدی در جنبش مسلحانه انقلابی چون چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق ایران به ارمغان گذاشت.

آری، برخلاف زردرویان زمستان‌دل؛ آنان که در هنگام وزیدن توفان بزدلانه در برابرش کرنش می‌کنند تا نکبت از شانه‌های خمیده آنان سر بخورد و سر برود، وارطان سرخ‌رویی آغازید. زیرا بنفشه بود. «حریق شعله‌ٔ گوگردی» خود را برافراخت تا زمهریر سرکش استبداد را به آتش کشد و «بودن» و «نبود شدن» را معنایی نو بخشد.

در روز ۱۸اردیبهشت ۱۳۳۳ مأموران رژیم پهلوی، جمجمه‌ٔ وارطان را در حالی که اثرات سوختگی و شکنجه در بدنش هویدا بود با مته سوراخ کرده و به زندگی او پایان دادند. آنها جسد وارطان را در رودخانه جاجرود رها کردند تا این‌طور وانمود شود که بر اثر حادثه به درون رودخانه افتاده و غرق شده است.

پوشاندن ننگی، با ننگ دیگر.

***
هر بار با خواندن این شعر، نمی‌توان از شدت تأثر، خویش را نگاه‌داشت و با گونه‌های اشک‌آلود، به عظمت انسان آزادی‌خواه و آرمان‌گرا نیندیشید:

وارطان! بهار خنده زد و ارغوان شکفت

در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر

دست از گمان بدار!

بودن به از نبود شدن خاصه در بهار


گویی وارطان در یاخته‌های جادویی این شعر زنده است؛

نه! این وارطان است که با قلم احمد شاملو در همان سال در زندان قصر به این شعر خون، تپش و جاودانگی داده است.


وارطان با مژده «شکست زمستان»، گل داد و رفت. شکنجه‌گران‌اش، جسد شلاق‌آجین او را به موج‌های جاجرود انداختند تا جنایت را کتمان کنند اما جاجرود وارطان را فرونبلعید و به خلقی که وارطان به‌خاطر آنان سرباخته بود، بازپس داد؛ همان‌گونه که ارس، صمد را نبلعید بلکه در موج‌های سرکش خود تکرار و بازتکرار کرد.


و این تکرار تصاعدی، هنوز هم ادامه دارد...

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/cf7f42d9-2d73-4621-922f-87a589980896"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات