خدایا!
در سومین روز ماه ضیافت عشق، در حالی دستانمان را به سوی تو میافرازیم که مردم کازرون، سوگوار شهیداناند و دقیقههایشان، حاصل ضرب آتش و خون. چگونه بگوییم قلبمان از رنج جراحت کولبران خالیدست و غارتشدگان بیتوته نشسته بر در بنگاههای چپاول این حاکمیت، مجروح نیست. چگونه میتوان افطار کرد وقتی چشمان مادران ایران در پشت درهای بسته زندان کاسه اشک است؟!
خدایا!
ایران زمین، این کشور زیبای عاشق آزادی، اکنون گرفتار مهیبترین استبداد دینی است. نیک میدانی که مردم به جان آمده ایران دشوارترین دوره تاریخی خویش را سپری میسازند. ای که انسان را مختار، مسئول و انتخابگر آفریدی و خواستی! این میهن و ملت بزرگ را بیش از این در اسارت مپسند!
دیکتاتوری ولایت فقیه این برزگترین ابتلای ایران و ایرانی را، با دستان مقتدر مجاهدان آزادی و ارادههای بهپاخاسته جوانان شورشی نیست و نابود کن!
بارخدایا!
فرشته خجسته رخسار آزادی را، در رنگینکمانی از شادمانی به افق شب گرفته ایران بازآر!
سرزمین سوخته و غارت شده ما را، با بارانی از آرزوهای خیر و برکتهای پنهان آبیاری کن!
اعتمادهای مجروح را با بالهای شهیدان مرهم بنه! و خندههای گریخته را بر لبان داغمه بسته کودکان جاری ساز!
بارخدایا!
میدانیم که خانه بیپیرایه و آرایه تو در اعماق دلهای شکسته و بغضهای نباریده است. به حرمت اشکهای پنهان، بیش از این مپسند! مپسند! مپسند که ناامنی کنج خیابان، خانه دخترکان محروم خیابانی باشد.
خدایا!
تو همانی که در قلب مهربان مسیح، سنگسار زنی را به نام دین در ذمه دینفروشان برنتافتی؛ و همانی که محمد، پیامبر رحمت و عشق را بین شیون بیپناه مادران نوزاد به بر و زنده به گورکنندگان متعصب، حائل ساختی و بر سرشان نهیب زدی: «به کدامین گناه؟!».
آه! چه عصمتهای بیگناه که به نام دین تو به غارت نرفت و چه چهرههای معصوم که به بهانه شرع، اسیدپاشی نشد... پس ای حامی حامیان محرومان! به حق اشکهای لرزان دخترکانی که به جبر بر کف خیابان کشیده شدند، منبر و محراب ریایی را بر سر فریسیان عمامه بهسر خراب و خرابتر گردان!
و آنان را که با همه چیز خود به این مهم همت گذاشتهاند در نیل به این هدف یاری کن.
ای تغییر دهنده ادوار!
ای بیدارترین بیدار!
حال خلق ایران را دیگر گردان! دیگربار