728 x 90

رویداد تاریخی

کودتای ۲۸مرداد علیه دکتر مصدق ـ شکستی تلخ و تجربه‌یی بزرگ

-

کودتای ۲۸مرداد علیه دکتر مصدق
کودتای ۲۸مرداد علیه دکتر مصدق

مسعود رجوی ـ ۱۴اسفند ۱۳۶۴: «مقاومت انقلابی سراسری و شورای ملی مقاومت تاکنون موفق شده است در مسیر «نجات ارزش‌های اصیل و ترقی‌خواهانه ملی و میهنی» نام مصدق را نیز از دست‌برد فرصت‌طلبی و وابستگی‌گرایی مبتذل در امان نگه‌دارد و تا آن‌جا که می‌تواند اجازه ندهد فرصت‌طلبان و خیانتکاران و میوه‌چینان حرفه‌یی بازار سیاست نام پیشوای مبارزات ضداستعماری مردم ایران را بیالایند و از آن سوءاستفاده کنند».

 

در سال‌روز کودتای ۲۸مرداد علیه یگانه دولت قانونی، ملی و دموکراتیک ایرانیان پس از انقلاب مشروطه، یاد پیشوای فقید نهضت ملی ایران دکتر مصدق را گرامی می‌داریم و بر روان‌های پاک تمامی شهیدان راه آزادی میهن درود می‌فرستیم.

دولت ملی دکتر مصدق، با پشتوانه حمایت مردمی و به‌خصوص در پرتو قیام ملی ۳۰تیر ۱۳۳۱، دست به‌ سلسله اقداماتی در راستای منافع مردم ایران زد.

از جمله این اقدامات، عبارت بود از:
- تصویب قانون اختیارات ۶ماهه در مجلس، اخراج اشرف پهلوی، خواهر شاه و مادرش از ایران به‌عنوان توطئه‌گران حوادث ۳۰تیر
- ممنوعیت دخالت و مکاتبه مستقیم اعضای خانواده سلطنتی و دربار با ادارات دولتی
- تعطیل‌کردن بانک شاهنشاهی، از مراکز وابسته به‌ استعمار انگلیس
- منحل‌کردن دادرسی ارتش که پرونده‌های سیاسی به ‌آن‌جا ارسال می‌شد
- و کاهش ۲۰درصد بهره مالکانه به ‌سود دهقانان

با این اقدامات منافع استعمارگران، درباریان و مرتجعین به‌خطر افتاده بود، آنان چاره را در کودتا جستجو می‌کردند.

در ۲۱‌مهر ۱۳۳۱ دکتر حسین فاطمی، وزیر امورخارجه دولت دکتر مصدق، پرده از یک توطئه کودتا برداشت و ۳روز بعد، قطع روابط دیپلوماتیک با انگلیس را به‌اطلاع مردم ایران رساند.

به‌رغم مخالفت‌های شاه، مصدق این تصمیم را به‌مورد اجرا گذاشت و آخرین مأموران سیاسی انگلیس از ایران اخراج شدند. چندی بعد مجلس دست‌نشانده سنا که سنگر ایادی دربار و استعمار علیه مردم ایران و دکتر مصدق بود، با حمایت نمایندگان طرفدار مصدق در مجلس توسط مجلس شورای ملی منحل شد.

به‌موازات این اقدامات، وزیر خارجه انگلیس «آنتونی ایدن» به‌ آمریکا رفت و با رئیس‌جمهور وقت آمریکا آیزنهاور درباره اوضاع ایران گفتگو کرد، دو طرف به ‌این نتیجه رسیدند که تنها راه حفظ منافع آنان در ایران، سرنگون‌ساختن حکومت ملی دکتر مصدق است.

تماس‌های سفارت آمریکا با دربار شاه و مخالفین مصدق در مجلس و کسانی چون آخوند ابوالقاسم کاشانی که ریاست مجلس را به‌عهده داشت، گسترش یافت و از آن پس دشمنان مصدق در مطبوعات، ضدتبلیغ خود را شروع کرده و مصدق را از هر طرف زیر آماج اتهام ‌قرار دادند.

در ۱۸دیماه ۱۳۳۱ وقتی مصدق لایحه تمدید اختیارات یک‌ساله خود را به ‌مجلس فرستاد، نمایندگانی که تجدید چنین اختیاراتی را علیه منافع خود می‌دیدند، به‌ مخالفت شدید با آن پرداختند. از جمله آخوند کاشانی، رئیس مجلس، طی پیامی به‌ نمایندگان گفت تا موقعی که او (یعنی خودش) رئیس مجلس شورای ملی است، اجازه طرح لایحه اختیارات و نظایر ‌آن ‌را‌ به‌ مجلس نمی‌دهد‌. ‌اما به‌رغم این تلاش‌ها درپی تظاهرات گسترده مردم در حمایت از مصدق، مجلس مجبور به ‌تصویب لایحه اختیارات مصدق شد. مصدق پس‌ از کسب اختیارات یک‌ساله، در ادامه ‌اقدامات ملی خود در ۹بهمن ۱۳۳۱ از تمدید قرارداد شیلات شمال که مدت آن به‌پایان رسیده بود، خودداری کرد و به ‌این ترتیب شیلات ایران نیز ملی شد.

روز نهم اسفند، نخستین کودتای عملی علیه دکتر مصدق شکل گرفت، اما این کودتا قبل‌ از اجرا شکست خورد. عاملان اجرایی آن آخوندها‌یی نظیر بهبهانی و کاشانی و کانون افسران بازنشسته ارتش بودند. فردای آن‌ روز مردم تهران با تظاهرات خود این توطئه را محکوم کرده و حمایت یک‌پارچه خود را از مصدق اعلام کردند.

 

در ۷اردیبهشت ۱۳۳۲ سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی کل کشور و از طرفداران مصدق ربوده شد و پس‌ از شکنجه وحشیانه به‌قتل رسید.

فرمانداری نظامی تهران، از سرلشکر زاهدی به‌عنوان یکی از عاملان این جنایت خواست که خود را به‌ دولت معرفی کند. اما زاهدی در پناه حمایت آخوند کاشانی که رئیس مجلس بود، به ‌مجلس پناهنده و در آن‌جا متحصن شد.

کاشانی به‌گرمی از زاهدی استقبال نمود. این اقدام او باعث شد که مردم در میتینگی که در حمایت از دکتر مصدق برگزار کردند، خواهان عزل کاشانی از سمت ریاست مجلس شوند. در این دوران، مجلس به ‌مرکز تجمع دشمنان دولت ملی دکتر مصدق تبدیل شده و عملاً کانون توطئه‌چینی علیه او و جنبش ضداستعماری مردم ایران شده بود.

 

انحلال مجلس توطئه‌گر با پشتوانه حمایت مردمی

در پنجم مرداد ۱۳۳۲ دکتر مصدق طی یک پیام رادیویی، تصمیم ‌انحلال مجلس از طریق مراجعه به ‌آراء عمومی را به‌اطلاع مردم رساند. او در پیام خود از جمله گفت:

«طی این مبارزه... که بنا بر اراده ملت، دولت بدان دست برد، البته منافع عده‌یی در خطر افتاد... بیگانگان از هر فرصتی استفاده می‌کنند؛ با تحریک و تقویت این عده و هماهنگ‌ساختن فعالیت‌های آنان‌... هر روز مشکلات تازه‌یی ایجاد کرده و سرانجام دولت را به‌زانو درآورند. در مجلس شورای ملی هم کانونی برای پیشرفت مقاصد شوم آنها تشکیل شده ‌است... دولت ناچار است از شما مردم وطن‌پرست تقاضا کند عقیده خود را در ابقا یا انحلال آن صریحاً اظهار کنید».

مردم وسیعاً در این رفراندوم شرکت کرده و با رأی مثبت به‌ انحلال مجلس، حمایت خود را از دکتر مصدق نشان دادند. به‌ این‌ ترتیب با رأی مستقیم مردم، مجلس هفدهم که پایگاه ایادی دربار و استعمار شده‌ بود، منحل شد.

 

تدارک کودتای ۲۸مرداد

به‌محض اعلام نتیجه رفراندوم در ایران و پیروزی دکتر مصدق، آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت:

«گمان می‌کنم‌... مصدق توانست بر پارلمان فائق آید و خود را از آن خلاص سازد. این ‌راه را در جایی باید مسدود کرد و دیر یا زود‌ ما مصمم به‌ این کار هستیم».

بدین‌ ترتیب اجرای طرح کودتا که از چندین ماه پیش مورد توافق آمریکا و انگلیس واقع شده‌ بود به‌طور جدی در دستور کار قرار گرفت.

کرمیت روزولت، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ـ سیا، در بخش خاورمیانه، سمت فرماندهی عملیات کودتا را به‌عهده گرفت. در طرح کودتا سرلشکر زاهدی به‌عنوان نخست‌وزیر تعیین شده‌ بود. به‌منظور اجرای مقدمات کودتا، اشرف، خواهر شاه و به‌دنبال آن شوارتسکف، یکی دیگر از دست‌اندرکاران کودتا، مخفیانه وارد ایران شدند.

کرمیت روزولت بعداً طی مصاحبه‌یی، جزئیات کودتا و طرح سیا را در این ‌رابطه توضیح داد.

در ۲۰مرداد، شاه با هواپیمای خود به ‌کلاردشت در شمال پرواز کرد تا در صورت شکست کودتا امکان فرار از ایران را داشته باشد. کرمیت روزولت بلافاصله پس‌ از ورود مخفیانه به ‌تهران، تماس‌هایی با شاه و سایر جاسوسان و مرتجعین و عده‌یی از افسران ارتش گرفت. در رأس این افسران، سرهنگ نصیری فرمانده گارد قرار داشت. برادران رشیدیان که از چماقداران و چاقوکشان تهران بودند و آخوند بهبهانی نیز در لیست ملاقات‌های کرمیت روزولت قرار داشتند و به ‌هر کدام جهت انجام مأموریت‌شان مبالغ کلانی پول پرداخت شده بود. نصیری روز ۲۲مرداد با ۲حکم سفید که شاه آنها را امضا کرده بود، از کلاردشت به ‌تهران وارد شد. روی یکی از این ۲حکم سفید، فرمان عزل دکتر مصدق از نخست‌وزیری و روی دیگری فرمان انتصاب سرلشکر زاهدی به ‌نخست‌وزیری نوشته شد. طرح کودتاچیان این بود که نصیری به‌همراه چند واحد نظامی با حکم عزل به‌ خانه مصدق برود و اگر مصدق مقاومتی کرد، او را دستگیر و نزد زاهدی ببرد.

اما قبل‌ از آن، کودتاچیان به ‌منزل دکتر حسین فاطمی، یار وفادار مصدق، حمله کرده و او را دستگیر می‌کنند. همسر فاطمی خبر توطئه را به مصدق می‌دهد، نصیری به‌همراه چند افسر کودتاچی، هنگام مراجعه به ‌منزل مصدق، توسط رئیس گارد منزل دستگیر می‌شوند، بدین‌ترتیب طرح کودتا شکست می‌خورد و شاه با هواپیما از ایران فرار می‌کند.

روز ۲۵مرداد موج عظیمی از تظاهرات مردم در حمایت از دکتر مصدق در خیابان‌های تهران به‌راه می‌افتد. اما توطئه هم‌چنان ادامه می‌یابد. آخوند بهبهانی به‌کمک کاشانی، وظیفه بسیج لومپن‌ها و چاقوکش‌هایی هم‌چون شعبان‌بی‌مخ و رمضان‌یخی و اوباش دیگر را با دادن پول‌هایی که انگلیس تأمین کرده بود، به‌عهده داشتند.

روز ۲۷مرداد، هندرسن، سفیر آمریکا، تکلیف کناره‌گیری از نخست‌وزیری را به ‌دکتر مصدق اعلام کرد و گفت آمریکا با تمام قوا از ادامه حکومت او جلوگیری خواهد کرد و تنها دولت زاهدی را به‌رسمیت می‌شناسد. اما دکتر مصدق در پاسخ، سفیر آمریکا را از خانه خود بیرون کرد و فریاد زد که فردا با آمریکا قطع رابطه خواهد کرد.

در فاصله روزهای ۲۵ و ۲۶ و ۲۷مرداد هر روز مردم در خیابان‌ها در حمایت از دکتر مصدق تظاهرات می‌کردند.

از بعدازظهر روز ۲۷مرداد، کودتا به‌‌مرحله اجرا گذاشته می‌شود. به‌دستور آخوند بهبهانی عده‌یی از اوباش در حمایت از شاه به‌ خیابان‌ها می‌ریزند. صبح ۲۸مرداد اوباش مجهز به ‌چوب و چماق و طپانچه در خیابان‌های شمیران و تهران، تظاهرات خو‌د را شروع می‌کنند و به‌ زدوخورد با مردم و هواداران مصدق می‌پردازند. حوالی ظهر، نظامیان کودتاچی، اداره رادیو در ارک را به‌تصرف خود درمی‌آورند.

در ساعت ۳.۳۰ بعدازظهر، اطلاعیه زاهدی که سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود به ‌نخست‌وزیری را اعلام می‌کرد، از رادیو پخش می‌شود. هم‌زمان با اعلام این خبر، کودتاچیان برای تسخیر اقامتگاه دکتر مصدق تلاش می‌کنند. تانک‌ها و زره‌پوش‌ها اطراف اقامتگاه را محاصره کرده و رگبار مسلسل‌ها و شلیک تانک‌ها آغاز می‌شود. دکتر  مصدق به‌رغم توصیه یارانش برای خروج، تأکید دارد که در آخرین سنگر مقاومت و در کنار مدافعان اقامتگاه بماند. نبرد تا ساعت ۸شب ادامه پیدا می‌کند. سرانجام دکتر مصدق بر اثر اصرار و فشار یارانش و در حالی‌که چندین تیر به‌ در و دیوارهای اتاق اقامت او خورده بود، توسط آنان از اقامتگاه خارج می‌شود، منزل دکتر مصدق توسط کودتاچیان به‌آتش کشیده می‌شود و اثاثیه آن غارت می‌شود.

اطلاعیه رئیس ستاد ارتش سرکوبگر شاه در مورد فروش اشیای منازل، گویای ابعاد این غارت است:

ستاد ارتش شعبه تجسس و اطلاعات و رکن ۲

به‌کلی مستقیم و محرمانه

شماره ۲۰۷۶

در این روزها مکرراً دیده شده است که سربازانی به ‌درب مغازه‌ها و دکان‌ها مراجعه و اشیایی از قبیل کارد و چنگال و غیره برای فروش ارائه می‌دهند. چنین شنیده می‌شود که لوازم متعلق به‌ چند خانه‌یی است که ملت آنها را خراب نموده است. این عمل گروهبانان و سربازان انعکاس بسیار بسیار نامطلوب در افکار عمومی مردم دارد و لطمه بزرگی به‌ شئون سربازی و وجهه ارتش در انظار مردم وارد می‌سازد. بدین‌ وسیله ابلاغ می‌گردد که فرماندهان موظفند این موضوع را طی سخنرانی به‌ کلیه افراد و درجه‌داران بفهمانند و گوشزد کنند و در صورتی‌که در این مورد غفلت شود، سرباز و گروهبان به ‌شدیدترین وجهی تنبیه خواهند شد بلکه سرگروهبان آن سرباز و افسر و فرمانده او نیز مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.

رئیس ستاد ارتش ـ سرلشکر باتمانقلیچ

رئیس رکن ۲ سرتیپ سیاسی

 

مصدق درباره آتش‌زدن خانه‌اش گفته بود:

«آنها خانه مرا آتش نزدند. آنها ایران را آتش زدند. به ‌آتش‌زدن خانه من هرگز فکر نکنید. به‌ آتش‌زدن ایران بیندیشید».

بدین‌ترتیب کودتای استعماری و ننگین ۲۸مرداد محقق می‌شود. روز بعد دکتر مصدق در خانه یکی از اطرافیانش دستگیر و روانه زندان شده و هم‌زمان، شاه به‌ ایران بازمی‌گردد و بدین‌ترتیب دیکتاتوری سلطنتی برای ۲۵سال دیگر بر ایران حاکم می‌شود. پس‌ از کودتا، آخوند بهبهانی تلگراف تبریکی به ‌شاه فرستاده و «به‌خاطر نجات مملکت! از شر بی‌دینان!» به‌ او تبریک می‌گوید! آخوند کاشانی هم طی اطلاعیه‌یی بلافاصله پشتیبانی خود را از دولت نظامی سرلشکر زاهدی اعلام می‌نماید. کاشانی در بخشی از اعلامیه خود در حمایت از زاهدی نوشته بود: «جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه‌ی ‌ملی بود! تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ملت ایران دفاع نموده و در راه اصلاح ملت حداکثر فداکاری را بنمایند».

آری بدین‌گونه ارتجاع مذهبی بار دیگر در کنار استبداد و استعمار، چهره کریه خود را علیه آزادی، دموکراسی و آرمان‌های ملت ایران بارز می‌کند.

یک هفته بعد از کودتا، کاشانی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه المصری در پاسخ به ‌این سؤال که:

آیا عقیده دارید که دکتر مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت می‌کرد؟

گفته بود: «آری، او برای برقراری جمهوریت می‌کوشید، مصدق ۴ماه قبل می‌خواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامه‌یی به ‌شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد ـ یک هفته قبل، مصدق، شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزّت و محبوبیّت، چند روز بعد بازگشت».

هم‌چنین در ۱۷ شهریور ۱۳۳۲، کاشانی در مصاحبه دیگری با خبرنگار اخبارالیوم، بالصراحه حکم به‌ اعدام دکتر مصدق می‌دهد:

خبرنگار اخبارالیوم می‌نویسد، از آیت‌الله کاشانی پرسیدم: به ‌نظر شما بزرگ‌ترین اشتباه مصدق کدامست؟

آیت‌الله کاشانی بی‌درنگ جواب داد: پایمال‌کردن قانون اساسی با عدم اطاعت اوامر شاه...

آیت‌الله کاشانی درباره مجازات مصدق نظر خود را این‌طور شرح داد: «طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند مرگ است».

کاشانی (سَلف سیاسی خمینی) و دیگر آخوندهای ارتجاعی، در جریان نهضت ملی ایران، رودرروی دکتر مصدق و حاکمیت ملت قرار داشتند. آنها در جبهه دربار انگلیس، به‌نحو هیستریک با مصدق عناد می‌ورزیدند. خمینی خود در آن‌ روزگار در جبهه مخالف مصدق بود.

 

خمینی به‌گفته خود از «سیلی خوردن» مصدق، شیرین‌کام بود و از هیچ اهانتی در حق پیشوای نهضت ملی فروگذار نمی‌کرد. او در سال ۱۳۵۸ در واکنش نسبت به ‌بزرگداشت دکتر مصدق گفت: «اینها می‌خواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان. آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یک نفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست، ملی‌ کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می‌خواهیم، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می‌شود، مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست که اگر یک نفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار بگذارند و برای او سینه بزنند، برای هر استخوانی میتینگ راه‌انداختن به‌دنبال آن با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست».

خمینی در همین سخنرانی با صراحت، آخوند و اسلام را یکی دانست و اعلام کرد:

«آخوند یعنی اسلام، روحانیان با اسلام درهم مدغمند».

 

خیانتی که تاریخ فراموشش نمی‌کند

در کنار آخوندهای خمینی‌صفت که خود از گردانندگان و عاملان کودتا بودند، حزب توده، بزرگ‌ترین تشکل سیاسی آن‌ زمان، قرار داشت که در تمام دوران مصدق با شعارهای چپ‌نمایانه از هیچ کوششی در تضعیف دولت دکتر مصدق فروگذار نکرد. حزب توده در آن‌ روز سکوت پیشه کرد و با تن‌دادن به ‌یک خیانت تاریخی که تا ابد در حافظه تاریخ مبارزات میهن‌مان به‌ثبت رسیده است، نیروهایش را به‌‌صحنه نیاورد و مردم بی‌دفاع و غیرمسلح و حتی نیروهای خودش را هم در مقابل هجوم کودتاچیان تنها گذاشت و خود در اوج بی‌عملی و سکوت، نظاره‌گر شکست نهضت ملی و جنبش ضداستعماری مردم ایران شد. فدایی شهید بیژن جزنی در کتاب تاریخ ۳۰ساله خود در این‌باره می‌نویسد: «مهم‌ترین ضعف رهبری حزب توده، هراس از عمل و به‌کارنبردن نیروهای خود در مقابله (توده‌ای، نظامی) با دشمن بود... از امکانات موجود خود در روبه‌رو‌شدن با کودتا استفاده نکرد و از شناخت اهمیت کودتا و اثر مرگباری که بر جنبش ملی و کارگری می‌گذاشت، عاجز ماند... رهبری حزب توده می‌توانست در روزهای اول حکومت کودتا و حتی در ماه‌های نخست عمر آن با اتکا به ‌سازمان نظامی خود (که قبل‌از لورفتنش، کسی قدرت واقعی ‌آن‌ را ‌نمی‌دانست) از میان ۱۰۰هزار اعضای حزب و سازمان جوانان، یک نیروی نظامی فراهم آورده تا ضربه غافلگیرانه‌یی که سازمان نظامی می‌توانست به‌ مراکز عصبی رژیم تازه‌پا وارد آورد، یک مبارزه خردکننده را بر ضد دشمن آغاز کند... ولی اپورتونیسم بیکرانی که بر رهبری و صفوف حزب توده حاکم شده بود، اجازه چنین حرکتی را نداد».


مصدق در دادگاه نظامی شاه

پس‌ از کودتا، رژیم دست‌نشانده شاه به‌سرعت مقدمات محاکمه دکتر مصدق را در یک دادگاه ویژه نظامی تدارک دید. دکتر مصدق در این دادگاه، لحظه‌یی از دفاع از آرمان‌های ملت ایران فروگذار نکرد. او با قاطعیت می‌گفت:

«آری تنها گناه من و گناه بزرگ من و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم‌ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیدم و پنجه‌درپنجه مخوف‌ترین سازمان‌های استعماری و جاسوسی بین‌المللی درافکندم و به‌ قیمت از بین‌ رفتن خود و خانواده‌ام و به ‌قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت، بساط این دستگاه وحشت‌انگیز را درنوردم».

سرانجام مصدق به‌ ۳سال حبس و تبعید به احمدآباد محکوم شد. حبس و تبعید حبس‌گونه بعدی در احمدآباد که البته تا ۱۴سال پس‌ از آن یعنی تا پایان عمرش ادامه یافت.

 

از دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه نظامی شاه ـ بهمن ۱۳۵۰

مشروطه برای مدت محدودی دوام آورد. در ۲۸... در ۲۸(آقای دادستان برای اینکه قطع نکنید ماه و سال آن را نمی‌گویم! ) بله در ۲۸ مشروطیت به‌خاک سپرده شد. احتیاجی نیست که من سیاست دولت مصدق را روشن کنم. او نمی‌خواست هیچ سلطه‌ای بر کشور ما بر قرار باشد. از نظر اقتصادی اولین و آخرین بودجه متعادل را تقدیم به مجلس کرد. برای اولین بار صادرات با واردات برابری کرد. به‌هرحال آن روز گرم تابستان, آن روز ۲۸, در تاریخ ایران به سیاهی و سردی تبدیل شد. بعدها ایدن نخست‌وزیر انگلیس در خاطراتش گفت: بعد از سقوط مصدق تنها شبی بود که خواب راحت کرده است. می‌گفتند که ” آفتاب هرگز در مستعمرات انگلستان غروب نمی‌کند” و “هر جا موجی باشد ساحلش انگلستان است”. مصدق غروب استعمار و طلوع آزادی و استقلال را می‌خواست... اما افسوس که کار به آنجا کشید که نباید می‌کشید.

 

حاکمیت سیاه دیکتاتوری

پس‌از کودتای ۲۸مرداد، دستاوردهای دوران زمامداری دکتر مصدق، یک‌به‌یک مورد تهاجم قرار گرفت. از‌ جمله مهم‌ترین این دستاوردها آزادی‌های سیاسی و مطبوعاتی بود که در دوران زمامداری مصدق به‌ اوج خود رسیده بود، اما بعد از کودتا، همه آزادی‌ها تعطیل و سرکوب شد و تمام روزنامه‌های غیرحکومتی توقیف گردید. هم‌چنین فعالیت احزاب و نیروهای سیاسی مخالف، تعطیل و موج دستگیری و سرکوب مخالفین آغاز گردید و ده‌ها تن نیز اعدام گردیدند.

و چنین بود که همدستی استعمار و ارتجاع در ۲۸مرداد، باعث شد که استبداد سلطنتی بر سرنوشت و مقدرات مردم ایران چیره شود و ایران برای یک دوره تاریخی دیگر در محاق استبداد فرو رود.

البته سال‌ها بعد پرده از اسرار این کودتای ننگین برداشته شد و آمریکا علناً به‌خاطر آن معذرت‌خواهی کرد، اما این عذرخواهی را تقدیم دشمنان تاریخی مصدق یعنی دشمنان مردم یعنی همین آخوندهای حاکم بر ایران نمود.

 
 
 
 
 
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e80409df-eb25-408c-8715-32ad61c13371"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات