مجاهدین به رهبری خانم مریم رجوی توانستند با دستانی خالی اما ارادههایی شعلهور و جانهای شیفته، سنت مرسوم تاریخ را عوض کنند. خروج از لیست تروریستی یک محال و ناممکن مینمود. در جهان معاصر و پیش از آن سابقه نداشت یک نیروی اپوزیسیون بتواند از طریق قانون همان کشورهای بزرگ، علیه لیستگذاری که در زدوبند با حاکمیت قرونوسطایی آخوندی صورت گرفته بود غلبه کند ولی مجاهدین توانستند؛ زیرا مسلح به سلاح حقانیت و قانون بودند. آنها قوانین غبار گرفته را از متن کتابهای حقوقی بیرون کشیده، وجدانهای حساس بشری را در راستای حقوق ملت و مقاومتی بزرگ بسیج کردند و تا منتهای طاقت انسان تلاش کردند. پیروزی کمترین پاداش این تلاش فوق تصور بود.
نقض فاحش حقوقبشر و توطئهٔ سکوت
از تابستان ۱۳۶۰چرخهای ماشین اعدام و شکنجه در زندانهای اوین و شهرهای کوچک و بزرگ ایران به حرکت درآمد. خمینی و دژخیمانش مجاهدین را دستهدسته به جوخه اعدام میسپردند. همهٔ قدرتهای جهانی از حجم نقض حقوقبشر در ایران خبر داشتند اما سکوت برقرار بود. رسانهها چیزی نمینوشتند و انعکاسی نمیدادند و چشم جهانیان بر روی این حجم از وحشیگری بسته ماند.
علت را باید در وحشت و هراس قدرتهای سیاسی جهانی از خمینی و ایدئولوژی بنیادگرای او پیدا کرد. آرزوی خمینی ساخت امپراطوری مذهبی خاص خودش در منطقه بود. در آن زمان جز مجاهدین، هیچ نیرو و قدرتی جسارت مقابله و ایستادگی در مقابل خمینی نداشت. او رسما با گروگان گرفتن آمریکاییها در تهران در سال ۱۳۵۸ تلاش کرد که سازمان اصلی مخالف خود یعنی مجاهدین خلق را به حاشیه براند و بعدها هم با گروگانگیری اتباع کشورهای آمریکایی و اروپایی در لبنان و ترور و انفجار در گوشه و کنار دنیا و صدور ارتجاع به بیرون مرزها بهعنوان پوشی برای سرکوب داخلی بهدنبال تشکیل هلال شیعی و تسلط بر منطقه بود
یک بازی کثیف
رژیم یک بازی دیگر را همزمان انجام میداد، در یک دست چماق ترور و کشتار داشت و با دست دیگر با نفت و داراییهای مردم ایران و معاملات اقتصادی، مماشاتگرانی که حاضرند برای منافع اقتصادی بهراحتی بر سرکوب مردم چشم ببندند را به اسارت میگرفت.
دولتهای مماشاتگر هم که تنها هدفشان بهرهبرداری از سفرهٔ بزرگ بازار مصرف در ایران بود انگیزهای برای مقابله با رژیم نداشتند به همین دلیل علیرغم کشتار بیش از دهها هزار تن از جوانان وابسته به مقاومت و مجاهدین، چشمان خود را بر روی خونهای ریخته شده بستند؛ نه تنها بستند بلکه این «چشمپوشی» را توجیه هم کردند.
در واقع آنان نقش وکیل مدافع رژیم را در غرب بازی میکردند و عاقبت با در لیست گذاشتن تنها اپوزیسیون سازمانیافته و قدرتمند علیه رژیم ولایتفقیه، بالاترین خدمت را به فاشیسم مذهبی حاکم بر ایرانزمین کردند.
از این رو در بررسی چرایی و چگونگی لیستگذاری سازمان مجاهدین یک عامل را باید بهطور مستمر در نظر گرفت و آن هم سایه شوم سیاست مماشات بر روی تمامی وقایع و تحولات چند دههٔ اخیر است.
کرنولوژی، دلایل و سوابق لیستگذاری
در پایان یک جلسهٔ استماع کمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در تاریخ ۲مرداد ۱۳۶۴ ریچارد مورفی، دستیار وزیر خارجه در امور خاور نزدیک بیانیهیی راجع به سازمان مجاهدین خلق ایران قرائت کرد که طی آن با ارائه سلسلهای از اتهامات، مجاهدین را یک سازمان تروریستی توصیف کرده بود. این بیانیه که بدون هیچ پیش زمینهٔ سیاسی قرائت شد، موجب تعجب نمایندگان کنگره گردید.
در اسفند ۱۳۶۵ و بهدنبال افتضاح سیاسی معروف به ایرانگیت «کمیسیون تاور» مسئول تحقیق در این پرونده شد. در بند۴گزارش منتشر شده بهوسیلهاین کمیسیون آمده بود که نامگذاری مجاهدین بهعنوان یک گروه تروریستی به درخواست رژیم آخوندی از آمریکا صورت گرفته است.
در حقیقت این نامگذاری قسمتی از یک معاملهٔ سیاسی بود. در این معامله رژیم آخوندی قبول کرده بود برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان تلاش کند. دلال این معامله یک تاجر ایرانی به نام منوچهر قربانیفر بود. در گزارش «کمیسیون تاور» بهوضوح قید شده است که یکی از ۹تقاضای رژیم ایران از آمریکا صدور بیانیهیی مبنی بر تروریست و مارکسیست خواندن مجاهدین است؛ یعنی همان کاری که ریچارد مورفی در تاریخ مرداد ۱۳۶۴در جلسهٔ استماع کمیته خارجی مجلس نمایندگان انجام داد.
اما معامله آمریکا با رژیم جوش نخورده، شکست خورد و وزارت امور خارجه خط عوض کرد و ۲بار با نمایندگان سازمان مجاهدین ملاقات کرد و این همزمان با دورانی بود که سازمان مجاهدین همچنان به مبارزه مسلحانه خود علیه حکومت آخوندی در داخل ایران ادامه میداد و زمانی که نمایندگان آمریکا در اردیبهشت ۱۳۶۶در زیرکمیتهٴ امور اروپایی و خاورمیانه مجلس نمایندگان آمریکا از ریچارد مورفی در رابطه با این چرخش سیاسی سؤال کردندگفت: «من نمیخواهم در مورد دانش ما از این سازمان اغراق کنم.... من کاملاً قبول میکنم که شکافهایی در دانش ما از این سازمان وجود داشته است... ما با سازمان مجاهدین در همین واشنگتن دیدار کردهایم... آنها یک بازیگر در صحنه هستند و در ایران هدف ضربه بودهاند... ما آنها را بایکوت نمیکنیم» (جلسهٔ استماع ـ ۱اردیبهشت ۱۳۶۶)
در تاریخ ۶آبان ۱۳۷۳وزارتخارجه آمریکا بار دیگر در پی بهبودی رابطه با رژیم برآمد و بدون هیچ پیش زمینهای «رابرت پولیترو» از مقامات وزارتخارجه، گزارش ۴۱صفحهیی علیه سازمان مجاهدین منتشر کرد.
سفرهای که مقامات رژیم برای کشورهای اروپایی و آمریکا پهن کرده بودند، آنقدر گسترده و غنی بود که دولتهای غربی را به طمع بیندازد. کلینتون رئیس جمهور آمریکا نیز بهدنبال رابطه و معامله با رژیم آخوندی و نشان دادن علامتی بهعنوان حسننیت به آخوندها بود.
انتخاب خاتمی بهعنوان رئیس جمهور جدید رژیم آخوندی فرصتی مناسب برای او بود. کلینتون به بهانهٔ دفاع از اصلاحطلبی، از آخوند محمد خاتمی حمایت و پشتیبانی کرد. اکنون راه معاملات اقتصادی آمریکا با ایران گشوده شده بود؛ تنها میبایست بنا بهدرخواست خاتمی، وزارتخارجه آمریکا، سازمان مجاهدین را در لیست سازمانهای تروریستی قرار دهد.
در روز ۱۶مهر ۱۳۷۶ وزارتخارجه آمریکا تحت مسئولیت مادلین آلبرایت رسماً سازمان مجاهدین را بهعنوان یک سازمان تروریستی خارجی نامگذاری نمود. یک روز بعد، در اظهاراتی که انگیزههای سیاسی این حرکت نشان داده شد، یک مقام ارشد دولت کلینتون به روزنامه لسآنجلس تایمز گفت: «انگیزه نامگذاری مجاهدین خلق ارسال یک علامت حسننیت به تهران و رئیسجمهور جدید آن محمد خاتمی بود».
«به گفته مارتین ایندیک، در سال ۱۳۷۶، وزارت امور خارجه مجاهدین را به لیست سازمانهای تروریستی جهانی اضافه کرد تا ”یک علامت” در رابطه با علاقهٔ آمریکا برای معامله با رفرمیستهای رژیم تهران بفرستد. مارتین ایندیک در آن زمان مدیرکل وزارتخارجه در امور خاور نزدیک بود. او میگوید که دولت خاتمی این را بهعنوان یک دستاورد بسیار بزرگ تلقی میکرد» (وال استریت ژورنال ـ ۸آذر۱۳۸۵)
در سال ۱۳۷۸وزارت خارجه آمریکا برچسب تروریستی را علاوه بر سازمان مجاهدین خلق ایران، به شورای ملی مقاومت ایران نیز سرایت داد. مارتین ایندیک، مدیرکل وقت وزارتخارجه آمریکا گفت: «... نامگذاری شورای ملی مقاومت ایران به درخواست رژیم ایران صورت گرفته است...» (خبرگزاری رویتر- ۲۲مهر ۱۳۷۸)
مارتین ایندیک چند سال بعد گفت: «... علاقهیی در کاخ سفید وجود داشت که باب گفتگو با دولت ایران باز شود. یکی از راههایی که مقامات ارشد دولتی پیش روی خود یافتند، سرکوب مجاهدین بود؛ سازمانی که (رژیم) ایران بهوضوح آن را بهعنوان یک تهدید برای خود میپنداشت... نامگذاری تروریستی مجاهدین بخشی از سیاست نزدیکی کلینتون با تهران بود». (مجلهٔ نیوزویک- ۴مهر۱۳۸۱)
این معاملهٔ کثیف پولهای کثیفی را هم همراه خود داشت. سودهای کلان و بازیافتن بازار ایران، بوش پسر را هم ترغیب به گسترش رابطه با رژیم تا سطح باز کردن کنسولگری در تهران کرد.
«در واپسین ایام زمامداری بوش، بالاترین مقام ضدتروریسم وزارت امور خارجه «دل دیلی» فشار آورد تا نام مجاهدین خلق از لیست حذف شود... کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت تصمیم گرفت نام این گروه همچنان در لیست ابقا شود». (نیویورک تایمز ـ ۱۱مرداد ۱۳۸۸)
نگاهی کوتاه به برخی وقایع لیستگذاری مجاهدین در اروپا
در ۶ماههٔ اول سال ۱۳۸۱ریاست دورهای اتحادیه اروپا برعهده اسپانیا قرار گرفت، اسپانیا برخلاف بلژیک که ریاست دوره قبلی را بهعهده داشت به فشار رژیم تهران تن داد و مجاهدین را در لیست تروریستی اتحادیه اروپا گنجاند.
اما ریشه داستان در جای دیگری بود؛ در تاریخ اردیبهشت ۱۳۸۱رژیم آخوندی پیشنهاد یک معامله ۸میلیارد دلاری به اتحادیه اروپا داد و در مقابل از اتحادیه اروپا خواست که نام سازمان مجاهدین خلق ایران را در فهرست سازمانهای تروریستی خود جای دهد. این نامگذاری با درخواست رسمی انگلیس (جک استراو، وزیر خارجه وقت) و همکاری و مشارکت فرانسه (دوویلپن، وزیر خارجه وقت) انجام گرفت.
سفیر اسپانیا چندی بعدی در یک مصاحبه گفت: «...ایران قصد داشت سه مسأله را با اتحادیه در میان بگذارد. زمانی که اسپانیا رئیس دورهای اتحادیه بود، هر دو طرف موفق شدند این اختلافنظرات را حل کنند. یکی از مسائل عمده نامگذاری سازمان مجاهدین خلق در لیست گروههای تروریستی از طرف اتحادیه اروپا بود». (روزنامه انتخاب ـ ۶آبان ۱۳۸۱)
زد و بند برای از بین بردن مجاهدین
مسلماً از رژیم حاکم بر ایران انتظاری جز این نمیرود تا جایی که توان آن را دارد برای نابودی تک به تک مجاهدین بهعنوان جدیترین آلترناتیو خود تلاش کند؛ همچنان که تاکنون بسیار تلاش کرده و باز هم خواهد کرد. اما آن چیز که عمق فاجعه را نشان میدهد این است که استمالتگران تا کجا تنها برای سود بردن از یک رابطه اقتصادی با این رژیم پیش میروند.
در دوران جنگ آمریکا و عراق، مجاهدین و ارتش آزادیبخش اعلام بیطرفی کرده بودند، اما دولتهای ائتلاف به بهانهٔ اینکه مجاهدین در لیست تروریستی قرار دارند مقرات ارتش آزادیبخش را مورد تهاجم هوایی قرار دادند که منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از مجاهدین شد.
«اقدام برای از میان بردن گروه اپوزیسیون ایران در عراق، یک تضمین خصوصی آمریکا را که به مقامات ایرانی قبل از شروع جنگ داده شده بود، محقق ساخت. این که: اگر ایران خود را از جنگ بیرون نگاه دارد، نیروهای انگلیسی و آمریکایی به قرارگاههای این گروه حمله خواهند کرد». (وال استریت ژورنال- ۲۷فروردین ۱۳۸۲)
«جک استراو به [کمال] خرازی (وزیر خارجهٔ وقت رژیم) گفت: قرارگاههای مجاهدین اهداف مشروع نظامی محسوب خواهند شد و توسط نیروهای ائتلاف بمباران میگردد». (روزنامه دیلی استار- ۱۳فروردین ۱۳۸۳)
۲۷ خرداد ۱۳۸۲کار کرد اصلی نامگذاری تروریستی اتحادیه اروپا مشخص شد:
یک حملهٔ بزرگ پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت در فرانسه، مریم رجوی و بیش از ۱۶۰عضو مقاومت ایران را هدف قرار داد. توطئه بر اساس خواستهای سران رژیم ولایتفقیه طراحی شده بود.
لیستگذاری همراه با شیطانسازی مجاهدین
با لیستگذاری تروریستی دست رژیم برای سرکوب داخلی مخالفان خودش در داخل و صدور تروریسم در خارج و پیشبرد برنامه تسلیحات هستهیی بیشازپیش باز شد. مماشاتگران در توجیه این حرکت کثیف سیاسی خود با زدن تهمت سکت، کیششخصیت و یک گروه خشن و رادیکال نامیدن مجاهدین، سیاست رذیلانهٔ خود را پیش میبردند. انواع لابیهای رژیم هم نقش هیزم بیار این جنگ کثیف شیطانسازی را به عهده گرفتند.
در مقابل البته مجاهدینی که دست و پایشان در اروپا و آمریکا بسته شده بود بیکار ننشستند و کمپین بزرگی را در افشای بند و بستهای اروپاییان و آمریکا با رژیم و لابیهای آن به عهده گرفتند.
از ابتدای دهه ۱۳۸۰مقابله حقوقی و سیاسی با لیستگذاری تروریستی مجاهدین در اروپا آغاز شد.
در سال ۱۳۸۵در اثر فعالیتهای خستگیناپذیر مقاومت ایران تحت هدایت خانم مریم رجوی، سرانجام دادگاه عدالت اروپا به حذف نام سازمان مجاهدین خلق ایران از فهرست گروههای تروریستی حکم داد. اما شورای اروپا باز هم به درخواست دولت انگلستان، این حکم را اجرا نکرد و مجاهدین را در لیست تروریستی خود باقی گذاشت.
در ۴تیر ۱۳۸۷پارلمان بریتانیا ناگزیر از تمکین به رأی دادگاه شد و در ۷بهمن ۱۳۸۷ اعضای اتحادیهٔ اروپا طی یک نشست در بروکسل نام سازمان مجاهدین خلق ایران از فهرست گروههای تروریستی خارج کردند.
خروج از لیست آمریکا:
بهرغم تاریک بودن فضا در امکان تحقق پیروزی مجاهدین در کارزار حقوقی علیه لیست در آمریکا اما مجاهدین یک کارزار حقوقی سنگین را در آمریکا پیش بردند و در این مسیر همه ناملایمات را به جان خریدند تا آنها در سال ۱۳۸۹با حکم دادگاه، دولت آمریکا قرار بود طی ۱۸۰روز در لیستگذاری مجاهدین بازنگری کند. اما اینکار را به تأخیر انداخت.
سال ۱۳۹۱مجاهدین و وکلای آنها بر پایه قانون «مندیمس» بار دیگر به دادگاه شکایت کردند. این قانون تنها ۲۱۰سال پیش و فقط یکبار علیه دولت آمریکا استفاده شده بود.
۱۲خرداد ۱۳۹۱ دادگاه استیناف فدرال آمریکا در واشنگتن به نفع مجاهدین رأی داد و به وزارتخارجه آمریکا ۴ماه فرصت داد تا در مورد بازنگری در لیستگذاری تصمیم بگیرد. دادگاه تهدید کرد که اگر باز بینی مورد نظر دادگاه در فاصله ۴ماه یعنی تا اول اکتبر ۲۰۱۲انجام نشود، دادگاه، خود مجاهدین را از لیست حذف میکند.
در ۷مهر ۱۳۹۱ درست در آخرین ساعات باقی مانده از مهلت دادگاه، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا بهطور رسمی نام سازمان مجاهدین خلق ایران، شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی ایران را از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا حذف کرد.
۱۵سال نبرد حقوقی و سیاسی برای خارج شدن از لیست سیاه مماشات
بعد از ۱۵سال (۱۳۷۶-۱۳۹۱) نبرد مستمر سیاسی در جنگ با دستگاه مماشاتگر و استمالتجو و در پی رفتن به دهها دادگاه حقوقی و انجام جنگهای سیاسی و فرسایشی بهوسیله مجاهدین و هواداران آنان در سراسر جهان، داستان توطئه لیستگذاری مجاهدین در آمریکا که بهصورتی ناعادلانه مانند طنابی بر دست و پای مجاهدین پیچیده شده بود، به پایان رسید. بزرگترین کارزار سیاسی مجاهدین و مقاومت ایران که توسط خانم مریم رجوی با قدرت بسیار، بهرغم تمامی نشیب و فرازهای آن پیش رفت، در انتها به ثمر رسید.
اراده؛ آهنگ و پیشآهنگ کارزار
البته مبتکراصلی، ایدهپرداز، پیشآهنگ و رهبر این نبرد بزرگ، مریم رجوی بود. او با اتکا به قدرت « انقلاب درونی مجاهدین» و اصل پایهیی «کس نخارد» توانست مجاهدین و مقاومت ایران را از سرفصلها و گردنههای سیاسی داخلی، منطقهیی و بینالمللی عبور دهد و سازمانیافتگیشان را تضمین کند.
مریم رجوی بهطور مداوم مجاهدین را به شناسایی مسیری که باید بروند ترغیب کرد. او جزء به جزء این مسیر را بارها با همراهی مجاهدین و متخصصان مربوطه، تحلیل و نشانهگذاری کرد. علاوه بر این همواره بر قدرت انقلاب درونی که باید نیرو و پتانسیل انسانی مجاهدین را استخراج کند، تأکید و اصرار داشت. او در این مدت به همه یاران و حامیان و پشتیبانان مقاومت آموخت که اگر راهی نیست، میتوان و باید ساخت و اگر راهی هست باید شناخت و بیدرنگ تا قله موفقیت در آن تاخت...
لرد آرچر دادستان پیشین انگلستان پس از شکست بزرگ رژیم و متحدان در پروژه جنایتکارانه لیست سازمانهای ممنوعه در انگلستان گفت:
«من نمیتوانم همه چیزهایی که میخواهم به خانم مریم رجوی بگویم را بگویم اما فکر میکنم که در آینده نزدیک درباره کارهایی که شما انجام دادهاید کتابها نوشته خواهد شد. کتابهای زیادی درباره آنچه که شما انجام دادید و اینکه شما چه کسی هستید و بدانید که کاری که شما کردید بیهمتاست».
به زانو درآوردن یک محال در جنگ ارادهها
۱۵سال تلاش همهجانبه و خستگیناپذیر برای خروج از لیستهای تروریستی آمریکا و اروپا نشان از عزم راسخ این مقاومت در پیگرفتن مسیر سرنگونی رژیم ولایتفقیه در تهران دارد.
توطئهها و تلاشهای دولتهای مماشاتگر به این خاطر ادامه پیدا کرد تا در همدستی با رژیم رژیم قرونوسطایی ولایتفقیه، زمان سرنگونی آن را به عقب بیندازد. این سیاست اگر چه از نفس افتاده و مراحل پایانی خود را سپری میکند اما همچنان ادامه دارد. با این وجود باید خاطرنشان کرد این مسیر هر چقدر هم سخت و دشوار و طولانی باشد در عزم جزم مجاهدین و مقاومت مردم ایران برای پیمودن آن تا پیروزی نهایی هیچ خللی وارد نمیکند.
مجاهدین به رهبری خانم مریم رجوی توانستند با دستانی خالی اما ارادههایی شعلهور و جانهای شیفته، سنت مرسوم تاریخ را عوض کنند. خروج از لیست تروریستی یک محال و ناممکن مینمود. در جهان معاصر و پیش از آن سابقه نداشت یک نیروی اپوزیسیون بتواند از طریق قانون همان کشورهای بزرگ، علیه لیستگذاری که در زد و بند با حاکمیت قرونوسطایی آخوندی صورت گرفته بود غلبه کند ولی مجاهدین توانستند؛ زیرا مسلح به سلاح حقانیت و قانون بودند. آنها قوانین غبار گرفته را از متن کتابهای حقوقی بیرون کشیده وجدانهای حساس بشری را در راستای حقوق ملت و مقاومتی بزرگ بسیج کردند و تا منتهای طاقت انسان تلاش کردند. پیروزی کمترین پاداش این تلاش فوق تصور بود.
مقاومتی که توانست محال را به ممکن تبدیل نماید، میتواند و باید یک نظام مادون مدنیت و برآمده از اعصار جاهلیت را به اعماق تاریخ پرتاب نماید؛ و اینچنین خواهد کرد.