سالروز شهادت هفتمین پیشوای شیعیان, امام موسیکاظم (ع) سمبل پایداری و سازشناپذیری را به پویندگان راه تابناک آن حضرت تسلیت میگوئیم.
روز بیست و پنجم ماه رجب سال 183 هجری، بغداد درسوگ هفتمین پیشوای تشیع انقلابی ابوابراهیم موسیابنجعفر (امام موسی کاظم) عزادار شد. امام موسی کاظم که بهمدت 35سال عهدهدار امامت و راهبری جنبش شیعیان خاندان پیامبر(ص) بود، در هفتم ماه صفر سال 128هجری در «ابواء» متولد شد و درسن 55 سالگی بهدستور خلیفه هارونالرشید و توسط یک کارگزار دژخیم او بهنام «سندی بنشاهک» در زندان بهشهادت رسید.
موسیبنجعفر فرزند امام ششم شیعیان، حضرت جعفربنمحمدالصادق(ع) است و مادرش بانوی بزرگواری از زنان آلمحمد(ص) بهنام «حمیده بربریه» میباشد. حمیده در نوجوانی بهعنوان برده و کنیز بهمدینه آورده شد وآنچنان که سنت ائمه بود که بردگان را میخریدند وپس ازمدتی آموزش وتعلیم معارف رهاییبخش توحید آزاد میکردند، توسط امام محمد باقر خریده شد و بعدا بهعقد ازدواج امام جعفر صادق درآمد وثمرهاش امام موسی کاظم بود.
امام موسی کاظم (ع) در مدت 35سال امامت خود با چند خلیفه عباسی مواجه و درگیر بود که عبارت بودند از: خلیفه منصور دوانیقی قاتل امام ششم(ع) که تا پایان عمر وی بهمدت دهسال طول کشید. سپس دوران خلافت مهدی عباسی رسید و بعد از او دوران کوتاه موسی بنمحمد عباسی که حدود 13ماه بیشتر نبود و درآخر هم بهمدت 15سال اواخر زندگانی پرارج امام مصادف بود با دوران خلافت هارونالرشید عباسی.
پس از امام صادق، فضای سیاسی علیه امامان وحضور و فعالیت آنان هرچه تیرهتر شد.بههنگام شهادت امام ششم، منصور، خلیفه عباسی دستورداده بود که هرکه بهعنوان جانشین او معین شده را بگیرند وگردن بزنند.لذا برخلاف امامان پیشین، حضرت موسی بن جعفر بهطورصریح بهعنوان امام بعدی بهشیعیان معرفی نشده بود. بلکه درپردهیی از ابهام بود وحضرت صادق برای ردگمکردن، 5 نفر را نام برده بود که اولین آن خود منصور خلیفه عباسی بود ویکی از آنها هم فرزند کوچکترش موسیبن جعفربود.بههمینجهت بعد از شهادت امام صادق، عدهیی برآن شدند که جانشین او اسماعیل است که مرد جلیلالقدری بود اما همان زمان امام صادق فوت کرده بود.اما پیروان اسماعیل گفتند که اوغایب شده ومهدی موعودهم اوست.اینها به فرقه اسماعیلیه معروف شدند.برخی پسر دیگر امام صادق یعنی عبدالله را امام خواندند اما شیعیان اصیل، امام را شناختند.حضرت موسی بن جعفردر20 سالگی بهامامت رسید.
امام کاظم درشرایط دشوار و پراختناقی میزیست وهرگز فرصت نکرد مانند امام باقر وامام صادق بهفعالیت علنی بپردازد.اما او که با 4 خلیفه عباسی همعصر وازسوی آنها تحت فشار وشکنجه وزندان بود، با مجاهدت وفداکاری بسیار، مردانی را تربیت کرد وبه اقصی نقاط دنیا میفرستاد وبدین وسیله توسط همان شبکه سری، امور شیعیان را هدایت میکرد.ازجمله این مردان، هشام بنحکم شهرت زيادی دارد کسی که کتب ذیقیمتی درفقه، حدیث، کلام، فلسفه و دیگر معارف اسلامی نگاشته و ازجمله کتابی درنقد برخی فلاسفه یونان بهتحریر درآورده است.
ازجمله شیعیان امام هفتم علیبن یقطین وزیر هارونالرشید بود که بارها از امام اجازه خواسته بود آنکار را رها کند اما امام بهاو اجازه نمیداد.
امام هفتم سمبل وتجسم مقاومت وسازشناپذیری پیشوایان توحید بود.هارونالرشید سعی کرد شرایط فشار زندان را هرچه بیشتر افزایش دهد تا شاید امام را بهتسلیم وادار کند.اما هرچه فشار را زیادتر کرد با مقاومت بیشتر روبرو شد.اینچنین بود که سرانجام حکم قتل امام را صادر کرد و او را پس ازتحمل سالها اسارت بهشهادت رساند.
از زندان تا شهادت
بنابه روایتهای مشهور، دراواسط ماه شوال 179هجری که پانزدهمین سال خلافت هارونالرشید بود، وی پس از انجام مناسک عمره از مکه رهسپار مدینه شد تا -برحسب ظاهر- قبر مطهر پیامبر(ص) را زیارت کند.
پس از این ماجرا بود که هارون بهحجاز سفر کرده و اینک بهمدینه وارد شده و بهزیارت پیامبر(ص) میرفت. وقتی هارون بهکنار قبر مطهر رسولالله(ع) رسید، چنین گفت: «سلام برتو ای پسرعمو درحالیکه بهاین نسبت بردیگران سرفرازی میکنم».
همانوقت، موسی بن جعفر(ع) که شیوه برخورد دیگری را ضروری میدید، وارد شد و برابر مزار پیامبر ایستاد و گفت: «سلام برتو ای رسول خداوند، سلام بر تو ای پدرم».
حاضران، دگرگونشدن چهره هارون و آشکارشدن خشم را در چهرهاش مشاهده کردند، چون عبارت «پدرم» در قیاس با عبارت هارون که «پسرعمو»،گفته بود، آشکارا منزلت قلابی هارون در جامعه را بهرغم حاکمیتش بهخاک میکوبید.
در نوبت بعدی زیارت هارون، حاضران شنیدند که وی خطاب بهپیامبر(ص) میگوید: «پدر و مادرم بهفدایت، بهدرگاهت عذر میآورم از کاری که عزم کردهام. من قصد دارم موسی بن جعفر(ع) را دستگیر کرده و حبس کنم. زیرا بیم دارم که میان امت، جنگی بیافروزد که خون مردمان ریخته شود». کلامی که ضمناً اعتراف هارون بهگستردگی و نفوذ جنبش شیعیان بود که جز تحت رهبری امام موسی بن جعفر(ع) قرار نداشت.
فردای همان روز که 20روز از شوال 179هجری میگذشت، هارون وزیرش فضل بنربیع را برای دستگیری امام هفتم(ع) فرستاد و آن حضرت را درحالیکه کنار مزار پیامبر(ص) بهنماز ایستاده بود، دستگیر کرده و بهبصره اعزام داشت تا آنجا، در زندان عیسی بنجعفر زندانی شود. و مدتی بعد، امام هفتم را بهبغداد منتقل نمود و به"سندیبنشاهک" سپرد تا در زندان هولناکی معروف به«عمارت مسیب» زندانی شود. شرایط زندان بسیار سخت بود؛ حبس انفرادی در یک زیرزمین تاریک که شب و روز تشخیص داده نمیشد، آنهم با گذاشتن غلو زنجیر و آزار و شکنجههای مختلف جسمی و روحی. با اینحال، زندانبانها در حیرت بودند که این زندانی، موسی بن جعفر(ع)، چگونه از نمازها و سجدههای طولانیش خسته نمیشود و معمولاً روزهدار است و همچنان شکرگزار خداوند است که او را بهمعرفتش رهنمون شده و اینک در زندان فرصتی بهوی ارزانی داشته تا که بتواند بیشتر با خداوندش راز و نیاز کند.
حدود چهارسال از زندان موسی بن جعفر(ع) میگذشت که هارون با طرحی پلید، طبقی خرمای سمی بهزندان فرستاد تا "سندیبنشاهک" آنها را با قهر و اجبار بهخورد امام هفتم(ع) بدهد. چند روزی نگذشت که در روز 25رجب سال 183هجری، پیشوای بزرگوارمان در غربت و اسارت بهشهادت رسید. درحالیکه دشمن قاتل، از افشای جنایتش بسیار هراسناک بود و دهها نفر را بهصحنه آورد تا پیکر آنحضرت را ببینند و گواهی مکتوبی مبنی بر اینکه هیچ آزاری بهموسی بن جعفر(ع) نرسیده و او بهمرگ طبیعی از دنیا رفته، بدهند تا علیه حکومتش شورش صورت نگیرد.اما اینک تاریخ بهزبان فصیح گواهی میدهد که رسوایی جز برپیشانی تبهکاران ثبت نشده است.
مرقد مطهر امام هفتم در شهر کنونی کاظمین عراق، درحالیکه نواده بزرگوارش امام جواد، نهمین پیشوای تشیع انقلابی نیز درکنار مزارش آرمیده، زیارتگاه شیعیان و پویندگان راه تابناکشان میباشد.