لوموند
واکنش افرادی که برای شرکت در گردهمایی آمده بودند تعجبآور و شگفتانگیز بود
در حالی که زد و خوردها ادامه داشت و شلیک گوشخراش تفنگها افزایش مییافت
زنان، مردان و نوجوانان پشت سر هم تزلزلناپذیر
در آرامش، و با نظم بسیار در صف، جلو میرفتند
طی دو ساعت حدود ۱۵۰هزار نفر در ردیفهای استادیوم
و روی زمین ورزش جمع می شوند
تا به سخنرانی آقای مسعود رجوی گوش فرا دهند
«چه باید کرد؟»
آقای رجوی میگوید:
آزادی را بهکسی تقدیم نمیکنند
آنرا بهدست میآورند این نعمت خداست
آزادی مانند اکسیژن برای نسل بشر ضروری است
رویترز-۲۲خرداد۱۳۵۹
مجاهدین میگویند بهطور مکرر از سوی افراطیون هدف قرار گرفتهاند
آنها میگویند که ۸تن از هوادارانشان در سال جاری توسط افراطیون کشته شدهاند
گزارش تصویری خبرگزاری رویترز از تهران – ۲۲خرداد۱۳۵۹:
در تهران وقتی یک گردهمایی بزرگ مسلمانان چپگرا بهآشوب کشیده شد، صدها تن مجروح شدند. درگیری وقتی شروع شد که هواداران مجاهدین از سوی هزاران حزباللهی، یک گروه مسلمان بنیادگرا که سنگ پرتاب میکردند مورد هجوم قرار گرفتند.
هواداران مجاهدین در استادیوم ورزشی امجدیه گردهم آمده بودند تا رهبرشان مسعود رجوی را بشنوند.
سخنرانان دیگر نیز نسبت بهشکست دولت در متوقفکردن حملات مکرر به این جنبش اعتراض کردند.
وقتی درگیری در نزدیکی دروازهها شروع شد، جمعیت برای امنیت خودش به دویدن پرداخت.
هزاران حزباللهی آنها را سنگباران کردند. مجاهدین سال گذشته قانونی اعلام شدند و دفاترشان را در شهرهای اصلی برقرار کردند اما از سوی افراطیون اسلامی تحت فشار فزایندهیی قرار گرفتهاند.
پلیس ارتش و سپاه پاسداران با شلیک هوایی تلاش کردند جمعیت را متفرق کنند. در این واقعه که بهیکی از بزرگترین آشوبها در ایران طی چند ماه اخیر تبدیل شد، از گاز اشکآور نیز استفاده شد.
اغلب مجروحان با سنگ یا زخمهای ناشی از چاقو مصدوم شدند.
یک عکاس ایرانی که این (واقعه) را از سقف یک خانه پوشش میداد بر اثر اصابت یک گلوله بهصورت اتفاقی، مصدوم شد... یک پسر جوان که گلوله بهپایش اصابت کرده بود، قبل از اینکه بتوانند بهاو رسیدگی کنند بر اثر خونریزی جان سپرد.
این درگیری نشانهیی از اختلافات سیاسی موجود در ایران بیش از پانزده ما بعد از انقلاب است.
مجاهدین میگویند که بهطور مکرر از سوی افراطیون هدف قرار گرفتهاند. آنها میگویند که هشت تن از هوادارانشان در سال جاری توسط افراطیون کشته شدهاند. چندین نفر بهخاطر گاز اشکآور مصدوم شدند. برخی در خیابانها که مملو از سنگ شده بود، بیهوش افتاده بودند و سنگهای بیشتری از سقف خانهها از بالای سرشان رد میشد.
این درگیری تا ساعتها در داخل استادیوم ادامه داشت این وخیمترین درگیری در تهران طی دو ماه اخیر بود. سرانجام وقتی درگیری بهپایان رسید، سیصد نفر برای معالجه باید بهبیمارستان میرفتند.
روزنامه لوموند - ۱۴ژوئن۱۹۸۰ (۲۴خرداد۱۳۵۹):
درگیریهای خشونتبار در تهران بین مجاهدین و بنیادگراهای مذهبی تهدید یک جنگ داخلی را افزایش میدهد. درگیریهای خشونتبار روز پنجشنبه ۱۲ژوئن (۲۲خرداد۱۳۵۹) در تهران که گروههای سیاسی رقیب را رو در روی هم قرار داده، یک کشته و ۶۰۰ مجروح بر جای گذاشت که ۱۳تن از آنها بر اثر اصابت گلوله بود.
گردهمایی مردمی که پنجشنبه عصر، جنبش مسلمان چپ مجاهدین خلق، برگزار کرده بود، با هدف اعتراض بهحملات علیه نیروهای مبارز آن بود.
درگیری ساعت ۱۶عصر اطراف استادیوم امجدیه، یک ساعت قبل از شروع تجمع شروع میشود. دهها هزار هواداران مجاهدین در جلوی درهای ساختمان صف بسته بودند؛ در همان موقع گروههای حزباللهی عربدهکشان شروع بهتظاهرات علیه مجاهدین کردند. آنها فریاد میزدند «مرگ بر منحرفین التقاطی»، ”مرگ بر مسعود رجوی!“ «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله».
این زبانزد عام است که این گروههای ضربت که در پایین شهر تهران از بین بیکاران انتخابات میشوند- بهعنوان ابزار توسط یک حزب راست افراطی جمهوری اسلامی، بهرهبری آیتالله بهشتی استفاده میشوند. ارگان مرکزی مجاهدین این هفته فاش ساخت که بهشتی رئیس مخفی «این آشوبگران حرفهیی» است.
حزبالله تلاش میکند مانع از برگزاری گردهمایی شود. با امواج پیدرپی، آنها تلاش میکنند با پرتاب سنگ بهسمت هزاران مبارز جوان که دستهای خود را برای محافظت از صورتشان بلند میکنند ورودی استادیوم را سد کنند. یک حرکت غیرعادی: نیروهای پلیس و سپاه پاسداران به حمله کنندگان کمک نمیکنند ولی آنها را در برابر میلیشیای مجاهدین که ۱۰ الی ۲۰برابر بیشتر هستند، حفاظت میکنند. ”ما نبرد را ادامه خواهیم داد“
واکنش افرادی که برای شرکت در گردهمایی آمده بودند، تعجبآور و شگفتانگیز است: در حالی که زد و خوردها ادامه دارد و شلیک گوشخراش تفنگها افزایش میابد، زنان، مردان و نوجوانان پشت سر هم تزلزلناپذیر، در آرامش و با نظم بسیار در صف جلو میروند. آروارهها فشرده، چهرههای سرسخت، ولی هیچکس بهباران سنگ حزبالله پاسخ نمیدهد.
خونسردی مجاهدین و هواداران آنها گران تمام میشود. استادیوم بهمرور از جمعیت پر میشود. در دو ساعت حدود ۱۵۰هزار نفر در ردیفهای استادیوم و روی زمین ورزش جمع میشوند تا به سخنرانی آقای مسعود رجوی گوش فرا دهند. «چه باید کرد؟» همزمان عنوان و موضوع سخنرانی رهبر مسلمانان مترقی است. او حملاتی که جان دهها مجاهد را در روزهای گذشته گرفته بود افشا میکند. یک فریاد از میان جمعیت بلند میشود. یک دختر جوان با لباس غربی فریاد میزند: «برادر من پریروز کشته شد!». یک زن با چادر سیاه در میان جمعیت خروش بر میآورد (و میگوید): «ما نه از شاه ترسیدیم و نه از زندانهایش. ما از هیچچیز و از هیچکس نمیترسیم». جمعیت با هم شعار میدهد: «ما بهمبارزه ادامه خواهیم داد!».
آقای رجوی ادامه میدهد: «بله، تعداد شهدای ما هر چهقدر هم که باشد، مبارزه تا پیروزی ادامه خواهد یافت». سخنران سیساله، جوان، جمعیت را منکوب میکند: «بهما چه اتهاماتی میزنند؟ ما مسلمان هستیم؛ ما مسلمان هستیم و بهما میگویند که شما در یک جمهوری اسلامی بهسر میبرید. ولی اوباش و تروریستها را بهدنبال ما میفرستند. قانون اساسی (حکومت) همهٔ آزادیها را تضمین میکند. ولی مانع دسترسی ما بهمطبوعات، رادیو، تلویزیون و مجلس میشوند. قوانین، برابری اقلیتها را تضمین میکند. ولی کردها و سایر اقلیتها را از عدالت و آزادی منع میکنند و پاسخ آنها را با خون میدهند».
در بیرون، جنگ شعلهور شده است: انفجار، شلیک مسلسل و آژیر آمبولانس، گاهی اوقات صدای سخنران را میپوشاند. ابرهای از دود سیاه فضای استادیوم را پر میکند، ولی جمعیت انسانی که آنرا پر کرده است، بیحرکت مانند بلوک پا برجا میماند و در سکوت گوش میدهد و بهآقای رجوی پاسخ میدهد. لااله الاالله.
او ادامه میدهد «آیا میشنوید؟». این بار رهبر مجاهدین خطاب به حزباللهیها میگوید:
برخلاف ادعاهای شما ما نه کمونیست هستیم، نه طرفدار شوروی. ما برای آزادی و استقلال کامل ایران میجنگیم. شما مسلمانان ارتجاعی هستید که زیر پوش اتهاماتی که علیه ما میتراشید هزار بار رژیم شاه را به یک جمهوری مترقی مسلمان ترجیح میدهید».
”طغیان احساسات“
سخنران تکرار میکند: «چه باید کرد؟» او میگوید: «اعضای شورای انقلاب، مسئولان کمیته و ارتش، وزرا، پارلمانترها، در سکوت نظارهگرند و روی بر میگردانند و بهاین باندهای اوباش دست باز میدهند تا بهمردم تعرض کنند». «آنها حواسشان را جمع کنند، اگر بهاین تروریسم پایان ندهند، مجاهدین که امکانات آنرا دارند، خودشان حساب آنها را خواهند رسید». «مقامات برای خود اوهام نتراشند. یک روز نوبت خود آنها خواهد رسید». «آزادی را بهکسی تقدیم نمیکنند، آنرا بهدست میآورند؛ این نعمت خداست، آزادی مانند اکسیژن برای نسل بشر ضروری است!».
گردهمایی پایان مییابد، ولی درگیریها در اطراف استادیوم ادامه پیدا میکند. میلیشیای مجاهدین دفاع و ضد حمله میکند. پاسداران آنها را بهعقب میرانند. از سقف خانههای کناری، شلیک میشود. بدنهای بدون حرکت در پیادهروها مشاهده میشود. جوانانی با چهرههای پر از خون در تمام طرفها دیده میشوند.
آقای مسعود رجوی شب را در خانهٔ خود سپری نکرد. (رهبر)مجاهدین مدتی است که یک زندگی نیمهمخفی را در پیش گرفته و بهمحل کار خود نمیرود. او مطمئن است که حزب جمهوری در نظر دارد قدرت را یکسره کند. حمله حزباللهیها علیه دانشجویان در پایان ماه آوریل صدها کشته در دانشگاهها بر جای گذاشت. یک حملهٔ جدید بهاسم «انقلاب فرهنگی» که شکل یک سنت بارتلمی به خود گرفته بود در حال تکرار در تاریخ ۵ژوئن بود.
طغیان احساسات که ما نظارهگر آن هستیم، بهدلیل بحران اقتصادی و اجتماعی و تناقضات در بطن یک کشور است که فاقد دولت است. خشونتها بهخاطر پایان مهلت دولت موقت است. بله، قانون اساسی رأیگیری شده و پارلمان انتخاب شده است. میماند شکلگیری اولین دولت متشکل از جمهوری اسلامی که انتظار میرود تصویر با ثباتی از خود نشان دهد.
دو روز پیش آقای آیت مسئول حزب جمهوری به گزارشگر ویژه روزنامه لومتن گفت که ”دولت جدید میبایست کاملاً یک دست در زیر نظر حزب ما باشد“ .
وقایع تا به این جا رسیده است. برخی ناظران از این نظریه پشتیبانی میکنند که انتخاب بین تفاهم و یا یک جنگ داخلی خواهد بود.
(روزنامه لوموند بهقلم اریک رولو ۱۴ژوئن۱۹۸۰ (۲۴خرداد۱۳۵۹)