سوم جمادیالثانی مصادف است با وفات حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(ع)، بزرگبانویی که در فرهنگ اسلام، سیده نساءالعالمین(سرور بانوان جهان)، نامیده شده است. با تسلیت به پیروان آیین پاک محمدی، بهویژه راهجویان، آزادگان و شیرزنان مجاهد که با تأسی به این الگوی والای رهایی، عزم جزم کردهاند تا به تبعیض و ستم تاریخی بر زنان جامعه ما پایان دهند.
رژیم آخوندی با توسل به انواع دجالگریها، ظاهرا به برگزاری بزرگداشت حضرت فاطمه میپردازد. اما کیست نداند که این رژیم پلید، دشمن اصلی خدا و پیامبر او و آیین رحمت و رهایی اسلام است. تمامی رویکردها و مواضع اینمرتجعان زنستیز ، بهویژه دیدگاهها و مواضع آنها در مورد زن و جایگاه زنان، دقیقاً در نقطه مقابل اندیشه رهاییبخش اسلام و پیام و مضمون حیات کوتاه اما پربرکت حضرت فاطمه زهراست که پیام رهایی برای تمامی زنان در سراسر تاریخ بوده و بیزار از این رژیم ضدبشری است.
درست رودرروی ارتجاع آخوندی که فاطمه را زنی خانهنشین و خانهدار و صرفاً مشغول بچهداری معرفی میکند، فاطمه زهرا الگوی برجستهیی در میدانهای رزم و نبرد عقیدتی و سیاسی و اجتماعی با ارتجاع و دجالیت دینفروش و قدرتطلبان بوده است و بهدلیل همین شجاعت و شهامت ایستادگی در برابر آنها و شفافیت مطلق در دفاع از ارزشهای توحیدی و انسانی بود که پیامبر اسلام به او لقب برترین زنان جهان را داد. سیدة نساءالعالمین!
سری کجاست که در وی هوای کوی تو نیست؟
دلی کجاست، که سرمست آرزوی تو نیست؟
پیام رهاییبخش اسلام بسیاری از افکار و قیود جاهلیت را درهمکوبید. اسلام علاوه بر همراه داشتن پیام رهایی و آزادی بردگان، در زمینه نفی تبعیض جنسیتی نیز افقهای جدیدی را دربرابر زنان قرار داد. حضور زنان در صحنه مبارزه پس از هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه نیز اوج تازهیی گرفت. در این میان حضور فاطمه بهعنوان دختر محبوب پیامبر در اغلب نبردها و در تمامی نقاط سرنوشتساز، پیام روشنی به همگان میداد. این پیام از یکطرف پاکبازی پیامبر را در انجام رسالتش در نفی تبعیض جنسی نشان میداد و از سوی دیگر راه شرکت هر چه بیشتر زنان در مبارزه و شوریدن علیه قیود ارتجاعی و جاهلی را میگشود.
بهعنوان مثال در جنگ احد در حالیکه مسلمانان بر اثر شکست، پراکنده شده و بسیاری از مدعیان جنگآوری به صحنه نبرد پشت کرده بودند، همگان، فاطمه جوان را میدیدند که بر پشت خودش مشکهای آب و انبانهای خوراکی مورد نیاز مجاهدان را حمل میکرد و در میدان نبرد به اینسو و آنسو میشتافت. جسارت و شجاعت فاطمه بهخصوص در صحنههایی که پیامبر اسلام تنها مانده بود و در دفاع جانانهاش از پیامبر، جایگاه و مرتبت رفیع وی را نزد مسلمانان نمودار کرد.
فاطمه(ع) در طول زندگی کوتاهش، در ۳مرحله نقش بسیار مهمی در معرفی حقیقت اسلام و رساندن پیام محمد ایفا نمود. اولین دوره، زمانی بود که پیامبر در مکه آماج کینتوزی حیوانی ارتجاع قریش قرار داشت. در این دوران، فاطمه در دفاع از پیامبر دل به خطرها میزد و سر از پا نمیشناخت.
دوران بعدی در مرحله هجرت پیامبر به مدینه است. در این دوران مسئولیت فاطمه، شناساندن و احیای شخصیت زنان و تربیت نسل جدیدی از زنان موحد بود. یکی از القاب حضرت فاطمه «محدّثه» است یعنی کسی که پیامها و سخنان پیامبر را برای دیگران بیان میکرد.
زنان مدینه از سخنان گرم و شیوای فاطمه بهوجد میآمدند و بهعنوان یک انسان مستقل و یک موحد و مسلمان قد میکشیدند. او راه را برای کسب علم و معرفت بهخصوص برای زنان باز میکرد.
نقل شده که زنی نزد حضرت فاطمه آمد و گفت: مادر ناتوانی دارم که در مورد نماز و فلسفه و احکام آن سؤالاتی دارد و مرا فرستاده تا از شما سؤال کنم. دختر پیدرپی سؤالات خود را میکرد ، اما در نقطهیی ساکت شد. فاطمه پرسید چه شد خجالت کشیدی؟ دختر گفت احساس کردم خیلی دارم وقت شما را میگیرم. حضرت فاطمه او را مطمئن ساخت که چنین نیست و به آموختن هر چه بیشتر تشویقش کرد و گفت کسب دانش هزاران بار بر تابش حیاتبخش خورشید برتری دارد. او به این ترتیب در جامعهیی که برای زنان کسب دانش حتی در خیال و آرزوهایشان هم نمیگنجید فضایی ایجاد کرد که تعداد زیادی زنان محدثه در پرتو آموزشها و هدایت فاطمه تربیت شدند.
سومین مرحله در رسالت فاطمه(ع)، پس از وفات پیامبر بود. زمانی که دین و جامعه جوان بهجامانده از پیامبر با انحرافها و کجرویها در معرض تهدید قرار گرفته بود. در این دوران فاطمه به سابقه بیهمتای علی در اسلام و برتری او در جهاد و دانش و تقوا استناد میکرد و باکی نداشت از اینکه دفاع او از کسی که همسرش نیز بود، از سوی افراد سطحینگر یا مغرض چگونه ممکن است تعبیر شود. او سفارش پیامبر اکرم در روز غدیر را خاطرنشان میکرد و بر جایگاه علی بهعنوان یگانه برادر عقیدتی پیامبر تأکید میکرد و تصریحات فراوان پیامبر در فضیلت و ارجحیتهای دینی و مبارزاتی علی را نقل میکرد.
سخنرانیهای قاطع فاطمه در حمایت از علی(ع) در مسجد پیامبر و در میان مسلمانان، شخصیت والا و منحصربهفرد او را بارز کرد و سخن پیامبر در مورد او که فاطمه را برترین بانوی بانوان جهان خوانده بود برای مردم بیشتر معنا پیدا کرد.
همه اینها به این معنی بود که هیچ قلمرو ناپیمودنی برای زن وجود ندارد. آری، زنی از میان زنان، دختری از تبار محمد(ص)، چنین پرتوان و نیرومند تا والاترین مراتب تاریخ اوج گرفت.
اینچنین بود که فاطمه(ع)، چشمه جوشان و کوثر فزایندهیی شد که در تاریخ جاری گشت. از دامن این چشمه جوشان سرشار از خیر و فزایندگی بود که نسل پاک پیشوایان اسلام انقلابی و مردمی برخاستند. و نسلها پساز نسل بهویژه در عصر ما، زنانی که مجاهدت و مسئولیتپذیری را از فاطمه آموخته و پبام رهایی او را دریافته بودند، پردههای فریب مرتجعین را کنار زدهاند و به گوهر وجود خویش دست یافتهاند.
نگاهی بهزندگانی کوتاه و پراهمیت حضرت زهرا(ع)
صدیقه کبری فاطمه زهرا(ع)، زندگانی کوتاهی داشت و بیش از ۲۸سال عمر نکرد و تمام آثار جاودانی که از این بانو باقیمانده است، مخلوق مبارزه و مجاهدتهای او در همین عمر کوتاه است.
فاطمه(ع) چهارمین دختر پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و خدیجه(ع) است. حضرت محمد از همسر بزرگوارش خدیجه(ع) ۶فرزند داشت که ۴دختر و ۲پسر بودند. پسران، قاسم و طاهر نامداشتند و دختران بهترتیب زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه نامیده شدند.
بنا بر معروف مورخان اسلامی، قاسم نخستین فرزند این زوج، یعنی محمد(ص) و خدیجه(ع) بود و پس از قاسم بهترتیب، زینب، رقیه و امکلثوم، یعنی ۳دختر بهدنیا آمدند و سپس طاهر و آخرین فرزندشان هم فاطمه(ع) بود. تنها فرزند دیگری که روزی پیامبر(ص) شد، پسری بهنام ابراهیم بود که سالها پس از هجرت بهمدینه، در اواخر عمر آن حضرت، از «ماریه قبطیه» زاده شد و بیش از ۲سال عمر نداشت که بهدنبال بیماری سختی فوت کرد. اما از میان زادگان خدیجه(ع) هر ۲پسر، یعنی قاسم و طاهر در خردسالی فوت کردند و بهخاطر مرگ این هر ۲پسر بود که دشمنان به محمد(ص) نیش میزدند که «ابتر» و بیدنباله است.
معلوم است که در جاهلیت قدیم اهل مکه، وقتی در خانوادهیی دخترهایش که سزاوار زندهبهگور کردن هستند، سالم باقیمانده اما تمامی پسرهایش بمیرند، این به هیچ حسابی گذاشته نمیشد مگر شومی و بیآیندگی خاندان، چرا که بقای نسل و تبار و نام هر کسی تنها با پسرانش تضمینشدنی بود.
البته دختران این خاندان که به تمامی از اولین زنان پیشقدم در اسلام بهشمار میروند، همگی جوانمرگ شدند. آنان در آغاز اسلام، دختران رشیدی بودند و در سنین جوانی دست به فداکاریهای درخشانی زدند. از جمله رقیه و امکلثوم(خواهران دوم و سوم) بهخاطر حفظ دین خویش، جدایی از شوهران مشرک خود را ترجیح دادند با اینکه بهتازگی عروس شده بودند. شوهران این دو، پسران عموی معاند پیامبر(ص) یعنی ابولهب معروف بودند. ابولهب که حاضر بود تا کشتن و شرکت در قتل حضرت محمد(ص) هم دست به جنایت بزند، پسران خویش را واداشت که -بهزعم خویش- برای فشارآوردن به محمد(ص) دختران او را طلاق بگویند. اما دختران پیامبر(ص) این طلاق را با روی گشاده پذیرا شدند.
تنها دختر خدیجه(ع) و محمد(ص) که هنوز بهسن ازدواج نرسیده بود، فاطمه(ع) بود. هر ۴خواهر، البته تا وفات مادرشان خدیجه(ع) در حیات بوده و تحترهبری پدرشان پیامبر(ص) مبارزه میکردند تا که مانند پدر به ذمدینه هجرت کردند. لیکن در مدینه، بهجز فاطمه(ع) همهشان در حیات پیامبر(ص) وفات کردند و تنها فرزندی که برای حضرتش ماند، فاطمه(ع) بود که او هم پس از تحمل تلخیهای فراق پدر و حوادث ناگوار بعدی، چند ماهی بیشتر عمر نکرد و در اوج جوانی(حداکثر ۲۸سالگی) وفات کرد.
فاطمه، کودکیش را در دامن خدیجه و با خواهرانش گذراند. مناسبات پدر و مادر، با این دختران، بسیار محبتآمیز بود. علاوه بر ۴خواهر، ۲پسر هم در این خانواده زندگی میکردند، یکی علی(ع) پسرعموی محمد(ص) که پس از هجرت، رسماً بهعنوان برادر عقیدتی پیامبر(ص) شناخته و اعلام شد. و دومی نوجوانی بهنام زیدبن حارثه که توسط محمد(ص) پسرخوانده اعلام شد و «زیدبن محمد» شناخته میشد.
فاطمه(ع) از همانخردسالی با حوادث ظهور اسلام و پیامبری پدرش محمد(ص) روبرو شد و هنوز دخترکی ۸-۹ساله بود که شاهد دشمنیهای مردم مکه با پدرش محمد(ص) گردید. از همین سنوسال بود که او در کنار پدرش دیده میشود که فعالانه از پیامبر(ص) دفاع و حفاظت مینماید و اینزمانی بود که اسلام، دیگر علنی شده و محمد(ص) روزانه در معرض دشنامها، آزارها و حتی اقدام به کشتن بود از جمله طرح ابوجهل معروف برای کشتن محمد(ص) در حین نماز و در کنار کعبه که با حضور فاطمه(ع) و فریادش، اینطرح شکست خورد.
فاطمه(ع) در ۱۰-۱۱سالگی همراه با پدر و مادرش و عموم گروندگان به محمد(ص)، بهاتفاق حامیانش از بنیهاشم، به شعب ابیطالب تبعید شد و حضور صبورش در این تبعید ۵ساله، مایه دلگرمی همگان بود بهخصوص برای خدیجه(ع) که در اثر فشارهای این تبعید بهشدت نحیف و بیمار شده بود و بهدنبال همین وضعیت وفات کرد.
فاطمه(ع) اندکی پس از تبعید، مادرش و عمویشان ابوطالب را از دست داد و پس از تحمل شرایط ناامن مکه، روانه هجرت به مدینه شد. یکسال پس از هجرت، با علی(ع) همسر شد و ۴فرزند نصیبشان شد و پنجمین فرزندشان پیش از ولادت، در جریان مبارزه در دفاع از حضرت علی و حمله مخالفان به خانه آن حضرت سقط شد.
فرزندان فاطمه بهترتیب عبارتند از حسن و حسین و زینب کبری و زینب وسطی که معروف است به امکلثوم و برای کودک سقطشده هم نام محسن را درنظر گرفته بودند.
فاطمه(ع)، بهلحاظ مراتب تقوی، جهاد و فضیلتهای عقیدتی، آنچنان محبوب پیامبر بود که مشهور خاصوعام است. او بسیار ساده زیست و در شرایط فقر و کار بدنی سخت، زندگی را پیش میبرد.
در تاریخ و روایات اسلامی، مدارک زیادی حکایت از پینهبستن دستها و شانههای فاطمه در اثر کار بدنی وجود دارد. پیداست که اینهمه رنج و کار بدنی، تنها برای گذران زندگی یک خانواده کوچک ضرورت نداشته و برای مقاصد مهمتری صورت میگرفت. فاطمه(ع) با ایثار، یعنی مقدمداشتن نیاز دیگران بر خویش، در بخشندگی و انفاق زبانزد بود. برای چنین ایثاری، او حتی ۳روز روزهداری بدون سحری و افطاری را بر خود و خاندانش روامیداشت که در قرآن مجید منعکس است(آیه ۸ سوره انسان - ۷۶).
در سالهای دشوار و نداری مسلمین که پیامبر(ص) قادر به تأمین خرج جهاد مجاهدانش نبود، خاندان فاطمه چنان فداکارانه میزیست که اولاً شوهر فاطمه(ع) یعنی علی(ع) در همه جهادها در صف مقدم بود و ثانیاً فاطمه(ع) شخصاً در مهمترین جنگ ها و به فداکارانهترین وجهی حضور داشت. برای مثال، آنوقت که فاطمه(ع) در سال سوم هجری به جنگ دشوار احد روانه میشد، تنها ۴۰روز بود که اولین فرزندش، یعنی امام حسن(ع) را بهدنیا آورده بود و خودش حداکثر ۲۰ساله بود. او با همین وضعیت، مسئولیتهایش در میدان جنگ از جمله حمل مشکهای سنگین آب بر دوشهای خویش و رساندنش به مجاهدان صف مقدم بود و همچنین حمل آذوقه.
از همه دردناکتر، درمان مجروحان جنگ، بهخصوص درمان پدر محبوبش پیامبر(ص) که از ناحیه پیشانی و دهان، زخم خورده و دندانهایش شکسته بود و همچنین علی(ع) که یکی از معدود مدافعان پیامبر(ص) بود، در مورد وضعیت جسمیش در احد، نوشتهاند: ۸۰زخم تیر و نیزه و شمشیر بر بدنش وارد آمده بود.
فاطمه(ع) زنی باوقار و ابهت خاص، با رفتارهایی شبیه پیامبر و محبوب مردم بود. روایت میکنند که بهخصوص طرز راهرفتنش شباهت زیادی به پیامبر(ص) داشت. احترام او در نزد پیامبر چنان بود که هر گاه بهنزد پدر میآمد، تمامقد پیشپای او برمیخاست و او را بهجای خویش یا در کنار خویش جا میداد.
فاطمه(ع) شخصیتی دانا و خبیر در امور اسلام بود. در آیات قرآن، تسلط کمنظیری داشت. او همچنین، خطیبی توانا و تأثیرگذار بود. احاطه فاطمه بر موازین اسلام و تسلطش در بحث و احتجاج با مدعیان و بیان مؤثر و دلنشینش را هنوز میتوان با خواندن و بررسی خطابههایش ملاحظه کرد که خوشبختانه برای نسلهای بعدی بهیادگار مانده است.
کوثر، رمز فزایندگی، دنبالهداری، پویایی و ماندگاری
اولین نشانه و صفت فاطمه، کوثر است: رمز فزایندگی، دنبالهداری، پویایی و ماندگاری. این صفت در آیهیی از سوره کوثر آمدهاست، جایی که خداوند به پیامبرش نوید آیندهداری میدهد: انا اعطیناک الکوثر. ما به تو سرچشمه و کوثر خیر و فزایندگی را دادهایم.
ماجرا از اینقرار بود که از پیامبر پسری باقی نمانده بود و دشمنان پیامبر که زنان را به هیچ میشمردند، به رسول خدا طعنه میزدند که بیدنباله است و این را نشانهیی از بیدوامی دعوت و راهش وانمود میکردند. در پاسخ این ادعای باطل، خدا در دفاع از پیامبرش، او را به نوید «فاطمه»، پشتگرمی میدهد و میگوید:
«ای پیامبر ما به تو سرچشمه و کوثر خیر و فزایندگی را عطا کردیم پس برای پروردگارت نماز بگذار و قربانی کن. آنکس که تو را شماتت میکند خود بیدنباله است».
نشانهٔ دیگر، صفت «سیدة نساءالعالمین» است. چهکسی؟ و چه وقت این صفت را به فاطمه داده است؟
روایتهای بسیاری در اینباره از جمله از اهل سنت نقل شده که: «پیامبر خدا(ص) فرمود: فرشتهیی بود که هنوز مرا دیدار نکرده بود، از خدا رخصت خواست که به دیدار من آید، او مرا بشارت داد که فاطمه، سرور همه بانوان امت من است».
نمونه دیگری از روایات متعددی که در مورد این صفت حضرت فاطمه وجود دارد از امام صادق(ع) است. که چنین نقل شده:
«پیامبر خدا در حق فاطمه فرمود: او بانوی بانوان جهان و سرور همه زنان عالم است. پرسیدند: آیا فاطمه سرور بانوان روزگار خویش است؟ فرمود: اینکه میگویید در مورد مریم بنت عمران است. اما دخترم فاطمه، بانو و سرور همه زنان و بانوان در همه دورانهاست».
نشانهٔ دیگری از بیشمار نشانههای عظمت مقام فاطمه(ع) حدیثی است که فاطمه را بهعنوان شاخص آیین توحید و حلقه وصل به پروردگار معرفی میکند. این حدیث را در بیان شرح حال فاطمه، مکرراً از خود پیامبر روایت کردهاند که به فاطمه(ع) فرمود: «انالله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک. خداوند خشم میکند به خشم تو و خشنود میشود به خشنودی تو».
برخی مورخان دیگر، این گفته را از پیغمبر نقل کردهاند که فرمود: «فاطمه پاره تن من است. آنچه او را خشمناک میسازد مرا بهخشم میآورد» .
اما بهراستی از چه رو فاطمه(ع) چنین مقام عظیم و رفیعی دارد؟ در دیدگاه مرتجعین که زن را وجودی درجه ۲ میدانند، فاطمه ارزش و جایگاهش را از نسبت خود با پدر و همسر یا فرزندانش میگیرد. در آن دیدگاه، فاطمه، والامقام است زیرا دختر پیامبر یا همسر علی یا مادر حسن و حسین است. اما در دیدگاه توحید، ارزش فاطمه بهخاطر خود اوست.
با نگاهی کوتاه به زندگی فاطمه(ع) پاسخ این پرسش را بیشتر درمییابیم.
فاطمه ۵سال پیش از بعثت پیامبر اکرم در مکه چشم بهجهان گشود. دوران کودکیش همزمان با فراز و نشیبهای طاقتفرسای سالهای اول بعثت بود. در ذهن این کودک هر چه ثبت میشد، کلمات توحید، اسلام، شکنجه، شهادت، هجرت و جهاد بود. در همین سالهای کودکی فاطمه بود که محمد و یارانش در اثر فشار کفار قریش به درهیی بیآبوعلف بهنام شعب ابیطالب کوچ کردند و فاطمه ۳سال از دوران کودکی خود را در سختی و صعوبت بسیار در شعب ابیطالب گذراند. جایی که پیامبر و گروه اندک یارانش در محاصره بیرحمانه دشمن قرار گرفته و با گرسنگی و مرگ، دستوپنجه نرم میکردند.
درگذشت حضرت خدیجه نیز آغاز دورانی بود که فاطمه در آن، ایستادگی در کنار پدرش را بهتنهایی تجربه کند و بار رسالت دفاع و حمایت از پیامبر را که مادرش بر دوش کشیده بود اینک خود بر شانههایش حمل نماید.
رسالت فاطمه در حیات پیامبر
در حیات پیامبر(ص) مسئولیت فاطمه، شناساندن و نمایاندن وجهی از پوشیدهترین وجوه دعوت محمد یعنی احیای شخصیت زنان و بهوجود آوردن نسل جدیدی از زنان موحد بود. در این دوران حضرت فاطمه در رأس نزدیکترین زنان ایمانآورده به پیامبر، رسالت بردن پیام محمد به میان مردم و بهخصوص زنان و همچنین حمایت از رسول خدا را برعهده داشت. و فاطمه این مسئولیت را در اوج دشواریهایی که دشمنان محمد در مکه برای او ایجاد میکردند بهخوبی بهانجام رساند.
پس از هجرت پیامبر به مدینه، در تبوتاب شکست توطئه قریش برای کشتن محمد(ص)، تهدید کشتار مسلمانان و یا بهگروگان گرفتن و شکنجه آنها افزایش یافته بود و در این میان فاطمه(ع) در معرض خطر بیشتری قرار داشت. از همینرو ۳روز پساز هجرت پیامبر، فاطمه بههمراه جمعی دیگر از زنان مسلمان و ازجانگذشته که تصمیم به هجرت گرفته بودند مخفیانه از مکه خارج شده تا خود را به پیامبر برسانند. این گروه از زنان مجاهد در حالیکه توسط علی(ع) همراهی میشدند، روزها خود را مخفی میکرده و شبها راهپیمایی میکردند تا سرانجام خود را به مدینه رساندند. از این تاریخ بهبعد، سراسر حیات فاطمه، با تمامی جهادها و هجرتها، رنجها و فداکاریهای تاریخ صدر اسلام پیوند میخورد و زندگی او درست بهمانند زندگی پدرش، پیامبر و همسرش علی با تمامی فراز و نشیبهای صدر اسلام عجین میشود.
فاطمه در این دوران با حضور در جهادهای خونبار با تبلیغ آیین اسلام در میان زنان و بهخصوص در میان انبوه زنان مؤمنی که بهدور از سلطه مردان، بهطور مستقیم با پیامبر، پیمان بیعت میبستند، نقش خویش را ایفا کرد.
در غزوه احد در حالیکه مسلمانان بر اثر شکست، پراکنده شده و بسیاری از مدعیان جنگآوری به صحنه نبرد پشت کرده بودند، همگان، فاطمه نوجوان را میدیدند که بر پشت خویش مشکهای آب و انبانهای مایحتاج مجاهدان را حمل میکرد و در میدان نبرد به اینسو و آنسو میشتافت.
انجام مسئولانه رسالتی عظیم در پیشبرد آیین توحید توسط فاطمه باعث شده بود که محمد(ص) جایگاه ویژهیی برای او قائل شود. او همواره میگفت فاطمه مادر من است، فرزندان فاطمه حسن و حسین فرزندان منند، من بوی بهشت را از فاطمه میشنوم و ”پدر فاطمه بهقربان او باد“.
پیامبر در عصر زندهبهگور کردن دختران، بارها در حضور مردم بر دستهای فاطمه بوسه میزد و برایش رکاب میگرفت تا او سوار مرکب شود. در هر سفر ابتدا از او خداحافظی میکرد و در بازگشت ابتدا بهدیدار او میشتافت.
برخی این رفتار پیامبر با فاطمه را ناشی از عواطف پدر و فرزندی تفسیر میکردند. اما پیامبر جز فاطمه دختران دیگری نیز داشت و به آنها نیز محبت بسیار میورزید اما هرگز آنچه را که در مورد فاطمه کرد، در مورد دیگر دخترانش انجام نداد.
رسالت فاطمه پس از پیامبر
مضمون مبارزهیی که فاطمه(ع) پس از پیامبر بهپیش برد، معرفی پیشوای شایسته موحدان پس از محمد(ص) بود. این همان آزمونی بود که فاطمه تا پایان عمر به آن پرداخت. و پس از او نیز مضمون مبارزهیی تاریخی شد که پرچمش همواره بر دوش اهلبیت پیامبر دراهتزاز ماند. این مبارزه، دفاع از علی(ع) و شناساندن چهره واقعی اسلام بود.
فاطمه حتی در آخرین لحظات حیاتش چنین خواست که پیکرش نیز پرچم اعتراضی علیه برداشتهای انحرافی و ارتجاعی از اسلام در تاریخ باشد. پس بههنگام وفات و آنگاه که سفر خود به جاودانگی را نزدیک احساس کرد، به علی(ع) وصیت و سفارش کرد که او را شبانه و در اختفا و بدون حضور هیچکس غیر از خانواده کوچک خودش بهخاک بسپارد و مزار او را نیز از همگان پنهان دارد، اینچنین بود که محبوبترین کس پیامبر که بهفاصله بسیار کوتاهی از او درگذشته بود، در غربتی جانگداز، در تاریکی و خلوت شب توسط شویش و کودکان خردسالش و زن برده آزادشدهیی که فاطمه را عاشقانه دوست میداشت، در جایی ناشناس بهخاک سپرده شد و مزارش نهتنها برای مردم آنزمان، بلکه برای همیشه ناشناخته ماند.
اما اگر چه پیکر فاطمه، آنروز، غریبانه و ناشناس در خاک خفت، اما خودش چشمه جوشان و کوثر فزایندهیی شد که در تاریخ روان شد. از دامن این چشمه سرشار خیر و فزایندگی بود که نسل پاک پیشوایان اسلام انقلابی و مردمی برخاستند.
این چشمه همچنان در حال جوشش است و نوشندگان از این چشمه اکنون در میهن ما هزارهزار زنان مجاهدی هستند که بهمیدان مبارزه با مرتجعین دینفروش و دشمنان دین خدا شتافتهاند تا دامن آیین توحید را از لوث ارتجاع پاک سازند و خلقی را از زنجیر ستم دینفروشان برهانند.
بخشهایی از زیارت حضرت فاطمه(ع) توسط خانم مریم رجوی
در حرم مطهر حضرت علی(سال ۱۳۶۹)
زیارت میکنم و زیارت میکنیم حضرت فاطمه(ع) را از جانب مجاهدین خلق ایران، رزمندگان ارتش آزادی و خانوادههای شهدا و زندانیانمان و عموم پیروان حضرت فاطمه در ایرانزمین.
سلام بر تو ای فاطمه زهرا، ای دخت رسول خدا و ای همسر و همشأن علی(ع). سلام بر تو ای کوثر الهی و ای سرچشمه خیر و فزایندگی، سلام بر تو ای مظهر پاکی و رهایی، شهادت میدهیم که تو در اوج آگاهی و تقوا ملاک و شاخص حق و حقیقت بودی. شهادت میدهیم که هر کس حق تو و مرتبت تو را شناخت پیامبر خدا را دریافت و حقوق الهی و مردمی را شناخت.
سلام بر تو ای فاطمه زهرا ای خورشید راهنما و ای الگوی تاریخی ما. شهادت میدهم که تو زندگیت را با آیات و بینات الهی طی کردی و نور هدایت و رستگاری بودی پس هر کس که از تو قطع شود، از رسول خدا قطع شده و هر کس که بر تو و در حق تو ستم کند همانا که در حق رسول خدا ستم کرده.
سلام بر تو ای بزرگزن جهانیان. در زمانی تو و مادر گرامیت شاخص هدایت و ایمان به برترین بنده خدا، یعنی محمد مصطفی قرار گرفتی که زن نهتنها هیچ ارج و شأنی نداشت، بلکه بهمثابهٔ یک موجود مایه ننگ و عار، او را زندهزنده دفن میکردند، ولی اسلام محمدی که جز توحید و یگانگی و رهایی و رحمت، پیامی ندارد، به ما مسلمین آموخت که ارزش زن در اسلام، تا آنجاست که ارزش فاطمه زهرا، یعنی بالاترین ارزش و چه انقلاب عظیمی بود در آن دوران که از عهده هیچ بنیبشری برنمیآمد.
حال آنکه بعد از ۱۴قرن، هنوز در رژیم خمینی و حتی در سراسر دنیا، زن از مینیمم حقوق انسانی خود، برخوردار نیست و جز وسیله و ابزاری محسوب نمیشود. بهراستی که خمینی چقدر ضد اسلام محمدی و دور از ارزشهای تو و پدرت و خاندانت است.
ای صدیقه کبری، دلهای عموم پیروانت در ایرانزمین و بهخصوص مجاهدین خلق ایران، در شب سیاه حاکمیت خمینی، به نور هدایت و حقجویی تو روشن است. ما و تاریخ ما، با تمسّک به تو اسلام رحمت و رهایی را از مرام ارتجاع و دجّالگری بازشناختیم و با رودی از خون، بین آنها مرزبندی نمودیم. بهراستی که بینور تو، مرز بین حق و باطل، مرز بین راهبری و گمراهی، مرز بین اخلاص و ریا، در تیرگی و ابهام و تردید، فرومیماند. آنچه رسول خدا آورده بود از گزند بافتههای جاهلیت و ارتجاع درامان نمیماند و امروز نیز از آنچه ارتجاع خمینی بر سر مردم بیپناه ما و بر سر تاریخ و فرهنگ ما آورده، راه نجاتی نبود.
ای خورشید راهنما و ای الگوی تاریخی ما، عشق به تو، یعنی پاره تن محمد مصطفی و نزدیکترین یار او، یعنی علی(ع)، عشق به تو و عشق به علی بود که ملاک نزدیکی و دوری به راه خدا و راه اسلام شد.
پس کینه و دشمنی ما با خمینی و خمینیصفتان و یزیدیان دوران، بهدلیل عشقی است که به شما و خاندانتان داریم.
یا فاطمه، زمانه ما، کسی که پرچمداری عشق به تو، راه تو، راه پدر تو و راه علی و راه فرزندان تو را بلند کرده و اسلام محمدی را از اسلام یزیدیان و خمینیچیها جداساخته، مسعود است.
خدایا، به حق علی و به حق فاطمه و همه حقوق غصبشده تاریخ و ضایعشده مردمی و خدایی، او را در کنف حمایت خودت قرار بده و از گزند بدخواهان و دشمنان مصون دار و ما را در وفاداری به او و ایفای عهد با او ثابتقدم دار.