خجسته میلاد کوثر محمدی، فاطمه زهرا سلامالله علیها فرخنده و مبارک باد
خجسته میلاد فاطمه، میلاد زنی است که بدون درک و معرفت او، شناختن و برخورداری از پیامهای اسلام، میسر نیست. و گواه این حقیقت، همانا کلام و وصیت معروف پیامبر اسلام(ص) است که مکرراً میفرمود:
«در میان شما ۲میراث گرانبها باقیمیگذارم که از یکدیگر جداییناپذیرند و پس از من در صورت آویختن به آنها هرگز گمراه نخواهید شد. این ۲میراث عبارتند از ”قرآن“ و ”اهلبیت“ و ”عترت“ من».
و خود آن حضرت، فراوان تصریح و تکرار میکرد که «اهلبیت پیامبر(ص) عبارتند از: فاطمه و همسرش علی، فاطمه و فرزندانش حسن و حسین(ع)».
فاطمه(ع) چهارمین دختر پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه است. این خاندان دارای ۶فرزند شدند که ۴تن از آنها دختر و ۲تن پسر بودند. پسران، قاسم و طاهر نام داشتند و دختران بهترتیب زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه(ع) نامیده شدند. بهنوشته مورخان معروف، قاسم نخستین فرزندشان بود و پساز قاسم بهترتیب زینب، رقیه و امکلثوم، یعنی ۳دختر بهدنیا آمدند و سپس طاهر و آخرین فرزندشان هم فاطمه(ع) بود.
شگفتا که از این میان، هر ۲پسر، یعنی قاسم و طاهر در خردسالی فوت کردند و بهخاطر مرگ آنان و باقیماندن همه دختران بود که دشمنان به محمد(ص) شماتت میکردند که آن حضرت «ابتر»، یعنی بیدنباله است. چرا که بهنظر مردمان جاهلیت پیش از اسلام، نسل و تبار هر کسی تنها توسط پسرانش ادامه مییابد.
هر ۴دختر این خاندان نیز که بهتمامی از اولین زنان پیشقدم در اسلام بودند، عمرهای طولانی نداشته و همگی جوانمرگ شدند. این دختران تا وفات مادرشان خدیجه(ع) در سال یازدهم پیامبری حضرت محمد(ص) در حیات بوده و تحت رهبری پدرشان پیامبر(ص) مبارزه میکردند و سپس مانند پدر به مدینه هجرت کردند. لیکن در مدینه، نخست رقیه و سپس زینب و امکلثوم وفات کردند و تنها فرزندی که برای پیامبر(ص) باقی ماند، فاطمه(ع) بود که او هم پس از تلخیهای فراق پدر و حوادث بعدی، چندماهی بیشتر عمر نکرد و در اوج جوانی، حداکثر در ۲۸سالگی، وفات کرد.
فاطمه(ع) بیش از ۵سال نداشت که پدرش حضرت محمد(ص) به پیامبری برگزیده شد و این دختر از خردسالی با حوادث ظهور اسلام روبهرو شد و هنوز دخترکی ۹-۸ساله بود که دعوت و جنبش اسلام علنی شد و دشمنیهای مردم مکه با پدرش محمد(ص) اوج گرفت. چنین بود که فاطمه(ع) از همین سنوسال بهعنوان یک پیرو جدی و مؤمن در کنار پدرش پیامبر(ص) دیده میشود که فعالانه از آن حضرت دفاع و حفاظت میکرده است.
در سن ۱۱-۱۰سالگی، فاطمه(ع) همراه با پدر و مادرش و عموم گروندگان حضرت محمد(ص) و حامیانش، به شعب ابیطالب تبعید شدند و در این تبعید که ۴سال ادامه یافت، حضور این دخترک، مایه دلگرمی همگان و بهخصوص خدیجه(ع) بود که در اثر فشارهای این تبعید بهشدت نحیف و بیمار شده بود.
فاطمه(ع) اندکی پس از پایان تبعید، مادرش را از دست داد و بهفاصله چند روز، ابوطالب هم که عموی حضرت محمد(ص) و پدر علی(ع) و حامی مهم پیامبر(ص) بود، وفات کرد. با فوت او، مکه برای پیامبر(ص) و پیروانش ناامن شد و بهفرمان آن حضرت، مسلمانان، گروهگروه به مدینه مهاجرت کردند تا که خود پیامبر(ص) هم در سال سیزدهم بعثت، به هجرت دست زد و فاطمه(ع) در جمع گروه کوچکی از زنان خاندان پیامبر(ص) هجرت کرد.
چند ماه پس از هجرت به مدینه، فاطمه(ع) با علی(ع) ازدواج کرد و ۴فرزند نصیب این خاندان جدید شد. فرزندان فاطمه بهترتیب عبارتند از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ۲خواهر، یعنی زینب کبری(ع) و زینب وسطی(ع) که به امکلثوم معروف است.
فاطمه(ع) بهلحاظ مراتب تقوی، جهاد و فضیلتهای عقیدتی، برجسته و بینظیر بود و محبت پیامبر(ص) به وی، مشهور خاصوعام است. او بسیار ساده زیست و زحمتکش بود و چنانکه در تاریخ و روایتهای اسلامی فراوان آمده است، دستها و شانههای فاطمه(ع) در اثر کار بدنی، پینهدار بود. پیداست که اینهمه رنج و کار بدنی، برای گذران یک خانواده کوچک و سادهزیست ضرورت نداشت.
ایثار فاطمه(ع) در بخشندگی و انفاق، یعنی مقدمداشتن نیاز دیگران بر خویش، زبانزد بود. در یک مورد که او و همسر و فرزندانشان ۳روز روزهدار بوده و طی هر ۳روز بهخاطر بخشش خوراکی خود، روزه را بدون سحری و افطاری ادامه دادند، در قرآن مجید مورد ستایش قرار گرفته است(آیه ۸ سوره انسان - ۷۶).
در سالٰهای دشوار و نداری مسلمین که پیامبر(ص) قادر به تأمین هزینه جهاد مجاهدانش نبود، خاندان فاطمه چنان فداکارانه میزیست که نهتنها علی(ع) در همه موارد در صف مقدم بود بلکه خود فاطمه(ع) هم در مهمترین جنگها حضور داشته و فداکاریهای مهمی نشان میداد. فاطمه(ع) وقتی در سال سوم هجری به جنگ دشوار احد روانه میشد، تنها ۴۰روز بود که اولین فرزندش، یعنی امام حسن(ع) را بهدنیا آورده بود. در چنین وضعیتی، او مسئولیتهای سنگینی را عهدهدار شد از حمل مشکهای سنگین بر دوشهای خود بهمنظور رسانیدن آب به مجاهدان صف مقدم و دردناکتر، مسئولیت درمان مجروحان بود، بهخصوص درمان پدر محبوبش پیامبر(ص) که از ناحیه پیشانی و دهان زخم خورده و دندانهایش شکسته بود و همچنین علی(ع) بهعنوان یکی از معدود مدافعان پیامبر(ص) که در احد ۸۰زخم تیر و نیزه و شمشیر بر بدنش وارد آمده بود. چنین بود که فاطمه(ع) از احترام خاصی نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و هر گاه بهنزد پدر میآمد، حضرت محمد(ص) تمامقد پیش پای او برمیخاست و او را در کنار خویش مینشاند.
فاطمه(ع) که شخصیتی دانا و خبیر در امور اسلام بوده، تسلط کمنظیری در آیههای قرآن داشت. او همچنین، خطیبی توانا و تأثیرگذار بود. احاطه و تسلط فاطمه(ع) بر موازین اسلام و بیان مؤثر و دلنشین او را هنوز میتوان با خواندن و بررسی خطابههایش مشاهده کرد که خوشبختانه از او بهیادگار مانده است.
مشهورترین نظر در میان مورخین اسلامی این است که آن حضرت ۵سال پیش از ظهور اسلام و پیامبری محمد(ص) بهدنیا آمده است. اینروایت با نقشها و مسئولیتهایی که بهطور خلاصه آوردیم، تطابق دارد. مطابق این تاریخ، فاطمه(ع) هنگام ازدواج در سال دوم هجری، ۱۸سال داشته و هنگام وفاتش که اندکی پس از وفات پیامبر(ص) روی داده است، زن جوانی با حدود ۲۸سال عمر بوده است.
کاروان کوچکی که آمال پیامبر بود
هجرت حضرترمحمد(ص) به ”یثرب“، ۱۳سال پساز بعثت روی داد و این شهر با ورود پیامبر(ص) ”مدینةالنبی“ خوانده شد. در این هجرت محمد(ص) با ”یار غار“ خود، ابوبکر، همسفر بوده و با یک ساربان و یک راهبلد همراهی میشدند.
پیش از این، بیشتر یاران آن حضرت از زن و مرد مسلمانی که طی ۱۳سال فعالیت حضرت محمد(ص) در مکه به اسلام گرویده بودند، بهتدریج رهسپار یثرب شده و در آنجا مستقر و مشغول فعالیت بودند.
اما پیامبر(ص) هنگامی که بهنزدیکی مقصد رسید، یعنی به آبادی «قبا» که یک روز راه با یثرب فاصله داشت، اعلام داشت که تا رسیدن کاروان کوچک بعدی که به سرپرستی علی(ع) در راه بود، منتظر خواهد ماند و لذا چند روزی در قبا اقامت گزیده و مسجد سادهیی در این آبادی احداث فرمود.
انتظارکشیدن از آن گروه در عین حضور و استقرار همه ”مهاجران“ در یثرب و پیشواز گرم ”انصار“ میزبان، پیام اهمیت کسانی بود که در گروه کوچک رهسپار بودند. کاروان علی(ع) شامل چند تن از بانوان خاندان محمد(ص) بود از جمله فاطمه(ع) که مهمترینشان بوده است. اینکه چرا پیامبر(ص) بهانتظار رسیدن فاطمه و علی(ع) ماند تا که بهاتفاق آنها وارد موطن جدید اسلام شود، به ماهیت و جایگاه تاریخی ”هجرت“ ارتباط دارد.
بهطور خلاصه، معضل قدیمی در یثرب که انتظار میرفت بهبرکت اسلام و هجرت محمد(ص) به آنجا حل شود، گره کور یک جنگ برادرکشی بود که از حدود یکصدسال پیش میان ۲قبیله همخون ”اوس“ و ”خزرج“ درگیر بوده و استمرار داشت. ۲قبیله، ریشه واحدی داشتند و در اصل، نوادگان مادربزرگ ناموری بودند بهنام ”غیله“ و از همین روی، ۲قبیله را در مجموع ”بنیغیله“ میخواندند.
پس از ۱۰۰سال خونریزی، اینک پیام محمد(ص) توانسته بود با ابلاغ عقیده توحید و ”رحمت اسلام“، بسیاری از هر ۲قبیله را جذب کرده و از دشمنی برهاند. اینک و با هجرت آن حضرت به یثرب، محمد(ص) به صفت ”پیامبر صلح و رحمت و رهایی“ وارد این شهر میشده است تا راهنمای آنان در نجات از خونریزی و برادرکشی دیرین شده و برای ایجاد جامعهیی متحد و زیر پرچم دین توحیدی اسلام، هدایتشان کند.
اینچنین، هجرت محمدی(ص) نهتنها پناهجویی یک مشت مسلمان درمانده از مکه نبود، بلکه ارمغانآورنده ”یگانه راهحل“ برای مشکل دیرپای یثرب بود، یعنی همان آیین ”توحید و صلح“ برای نجات مردمان از تعصبهای جنگ داخلی و تا ساختن ”جامعهیی نوین“ بر پایه آیین توحیدی تازه. راز قدرتگرفتن شگفتانگیز اسلام از مقطع هجرت را بایستی در همین جست که قادر به ارائه یک ”راهحل تأثیرگذار در حل مشکلات حیات اجتماعی و زندگی زمینی بود. با هجرت، اسلام باشتابی بیسابقه، به پیروزیها و پیشرفتهای پیدرپی علیه شرک و ارتجاع نایل آمد و هم در عرصه ایدئولوژیک، یعنی ارائه ارزشها و تعالیم آرمانی و هم در ساختن انسان جدید و تحولات انقلابی، چنان قدرتی گرفت که قدیمیهای مهاجر در رؤیاها هم گمان نداشتند.
حال باید پرسید که آیا دین محمد(ص) در جایگاه ”یگانه راهحل“ برای درمان گرفتاری مردم میزبان، چه نمونههای انسانی و نمادهای ارزشی برای پیروان در شهر و موطن جدید اسلام در دست داشت و این نمونهها و نمادها چه کسانی هستند؟ روشن است که اگر حضرت محمد(ص) چنین سلاحی نمیداشت و نمیتوانست الگو و نماد قابلپیروی برای زنان یا مردان مسلمان ارائه کند، آیا جز به اینمعنی بود که دینش عقیم و ابتر است و پساز ۱۳سال، هنوز حاصل قابل ارائهیی بهبار نیاورده است؟
این بود که با همه احترام به تمامی پیشکسوتان اسلام، معنی نداشت که محمد(ص) بدون نمونههای اصلی برآمده از دین و مرامش، در یثرب اعلام حضور کند و راه و رسم جدید را حاکم و جاری گرداند. و ایننمونهها جز فاطمه و علی(ع) نبودند. اینان تنها نمونههایی بودند که حتی یک روز از عمر خویش را به بتپرستی نگذرانیده بودند و پیش از آنکه کمترین رنگی از خرافهها و سنن شرک و جاهلیت بگیرند، وارد اسلام و مبارزه توحیدی شده بودند و لذا تمام خصال و فضیلتهای عقیدتی و انسانی آنها، هرکدام انعکاسی از گوهر این مرام توحیدی و ارزشهای ماهیتی اسلام بود.
آری، نظر به زمینههای این هجرت که همانا تشنگی مردمان یثرب برای صلح و برادری بود، تکتک کارکردهای ”پیامبر صلح“ را باید در ارتباط با همان معضل سترگ ارزیابی کرد. یعنی هماننیاز به یک ”راهحل“ برای تبدیل ”یثرب“ کهنه و خونریز به ”مدینه“ انقلابی و توحیدی. و این ترجمان مسئولیت حساس خود آن حضرت و یکایک خاندان و نزدیکانی بود که منعکسکننده مرام و تربیت حضرتم حمد(ص) بودند...
فهمکردن نقش فاطمه(ع) در جامعه جدید نیز در چارچوب همین اصل میسر است که چه کسی میبایست و میتوانست عهدهدار نشاندادن عینی تعالیم محمد(ص) و مجسمساختن حقیقت این تعالیم برای شناساندن به گروندگان و مردمان برآید.
همین بود که بهگواهی تاریخ، میبینیم شخص پیامبر(ص) همواره با بیان و بیاناتش به شناساندن فاطمه(ع) و اگر دقیقتر بگوییم، شناساندن فاطمه و علی(ع)، همت میگماشت و آیههای قرآن نیز به معرفی آنها و ارزشهایی که حاملش بودند، میپرداخت.
ازدواج سریع فاطمه و علی(ع) طی چند ماه از هجرت نیز رویدادی است که باید ضرورت آن را بر همین سیاق ادراک و معنی کرد که یعنی آفریدن نمونهیی متفاوت از خانوادههای عادی و کهنه و برپاشده بر دیدگاه توحیدی اسلام.
نـهاد عقیدتی در خانواده فاطمه(ع)
حدود ۳ماه پس از استقرار پیامبر(ص) و خاندانش در مدینه، عقد ازدواج فاطمه و علی(ع) برگزار شد.
پیامبر(ص) در مورد ازدواج فاطمه(ع) به برخی صحابه نامدارش که پیش از علی(ع) خواستگاری کرده بودند، پاسخ داده بود که: «منتظر فرمان خداوند هستم».
علی(ع) در خواستگاری مردد بود، زیرا مردی نادار بوده و قوت روزانه خود را بهدشواری و از طریق آبکشی و فروش آن به باغداران مدینه تأمین میکرد. اما وقتی برای این موضوع بهنزد پیامبر(ص) رفت، پاسخش جز خوشامدگویی گرم نبود که چهبسا برای علی(ع) غیرمنتظره بود. این یعنی که آن «فرمان خداوند» که پیامبر(ص) «منتظر» بوده، دیگر ابلاغ شده بود.
پیغمبر(ع) از علی(ع) میپرسد: «برای مهریه چه در دست داری؟». پاسخ کوتاه و روشن است: «از مال و دارایی چیزی ندارم». پیامبر(ص) میپرسد: «آیا زرهی را که در فلان وقت به تو بخشیدهام، داری؟». پاسخ: «بلی یا رسولالله». میفرماید: «همان را بهعنوان مهریه فاطمه بده». ارزش این زره را برخی «۴درهم» و برخی هم تا حدودی بیشتر گفتهاند. در هر صورت، یعنی که این مهریه تنها یک هدیه سمبلیک بوده و بدون توجه به ارزش مالی آن.
هنگام ازدواج، فاطمه(ع) ۱۸ساله و علی(ع) ۲۳ساله بودند. بهدلیل وضعیت معیشتی حضرت علی(ع) که در بالا به آن اشاره شد، مراسم ازدواج آنها تا پایان پیروزمند جنگ بدر، بهمدت ۱۸ماه، تأخیر افتاد. اینک علی(ع) مالک یک شتر غنیمتی شده بود و آن را به درهم فروخت تا خرج راهاندازی خانه جدید کند.
«امسلمه» همسر نامور پیامبر(ص) و «امایمن» کنیز میراثی حضرت محمد از پدرش بود که خود بهزودی آزادش فرموده و او را «مادر» خطاب میکرد، بههمراه فاطمه(ع) به خانه علی(ع) رفتند. پس از نماز شام بود که آن حضرت به خانه آنها میآید و اجازه ورود میخواهد. امایمن درب را میگشاید. پیامبر(ص) میپرسد: «برادرم کجاست»؟ امایمن با حیرت میپرسد که آیا ”برادر“ خطابش میکنی حال آنکه دخترت را همسرش کردهای؟ پاسخ میفرماید: «او (علی) چنین است».
اینجا، پیامبر(ص) خطاب به ام ایمن ظرف آبی طلبید تا علی و فاطمه(ع) از آن ظرف بنوشند و سپس خود از آن آب وضو ساخته و مابقی را به روی سینه، دوشها، و بازوان علی و فاطمه(ع) پاشید و خطاب به دخترش فرمود: «فاطمه، بدان که بدون هیچ کوتاهی در حق تو، تو را به همسری بهترین کسانم درآوردم». فاطمه(ع) تحتتأثیر عطوفتی که در کلام پیامبر(ص) موج میزد، گریست. پیامبر(ص) که بهنظر میرسید آهنگ بازگشت دارد، اندکی مکث نمود و سپس خطاب به آن دو فرمود: «من فاطمه را به علی امانت میسپارم» و رو به پروردگار دعا کرد: «خداوندا، برکتهایت را در وجود این دو فراوان گردان، وجود خودشان را برکت ده و نسلشان را پربرکت گردان».
بهیقین، صحابه هوشیار محمد(ص) دقت داشتهاند تا دریابند که چرا پیامبر(ص) همه خواستگاران نامور را رد میکرده و در ازدواج این دختر، «منتظر فرمان خداوند» بود. چرا که اگر قرار بر این بود که فاطمه (ع) مثلاً ”نظافت و پختوپز و خانهداری و...“ روزانه را در خانه کدامین مرد انجام بدهد، نیاز به ”فرمان“ ویژه، بیمعنی بود. حال، گروندگان مؤمن با این کلام محمد(ص) که روح همسری فاطمه و علی(ع) را بیان میداشت، شمع و کلیدی مییافتند تا در شعاع آن از عهده فهم امور عظیمی برآیند. آری، پیامبر(ص) مشخص کرد که اصل پایه در روابط فاطمه و علی(ع) عبارت است از: «تعهد در برابر یک پیمان و امانت خداوندی».
آری، فاطمه(ع) یک زن در دیدگاه عادی نیست بلکه نماد و تجسم پیمان و امانتی است که امیر موحدان، علی(ع) میباید متفاوت از همه مردان عادی و عرفی، زندگی با فاطمه را با این روح و بر این پایه آغاز کند: امانت و ودیعه خداوند.
اینچنین، خاندان فاطمه و علی(ع) تنها یک ”نهاد نوین عقیدتی“ هستند، نه ”تملک زن“ بهنام ازدواج و یا هرگونه مفهوم رمانتیک بورژوایی و برداشتهای خانخانی آخوندی که همهشان در عمق، استثمار خالصند و در همه آنها این نقطه مشترک است: معافکردن زن از رسالتهای ”یک انسان مسئول و موظف و قادر به ایفای مسئولیت، و خطیرترین مسئولیتها“.
این پرسش میماند که از این ”امانت“، یعنی فاطمه و این خاندان که یک ”نهاد نوین عقیدتی“ است، چه حاصلی از آن برخواهد آمد؟ پرسشی که پیش از دیدن مصداقهای پاسخش، همینجا در یک کلام اشاره کنیم که: اینچنین، خداوند سورهیی را که در سالهای نخست مکه برای دفاع از پیامبرش محمد(ص) نازل فرموده بود، بهطور عملی تفسیر کرد. منظور، سوره کوثر(سوره ۱۰۸) است که درپاسخ دشمنانی آمده بود که شماتت میکردند محمد(ص) که پسری ندارد، بیدنباله است یعنی بیآینده و نابودشدنی. حال، دنباله و آیندهداری نسل و دودمان عقیدتی محمد(ص) بهطور مجسم، تفسیر و محقق شده بود.
چشمهٔ کوثر و فزایندگی
پیداست که بشارت اینسوره که بیدنبالگی مرتجعان شماتتکننده را نوید میداده، بیان حقیقتی فراتر از نسل و زاد و ولد بود. آری، آیندهداری محمد رسولالله(ص) بهعنوان ”رحمة للعالمین“، بسا مهمتر از فراوانی نسل سادات فاطمی، مشحون از عظمت و فضیلتی است که از همین فاطمه(ع)، پرتوافکن و جاودانه شده است. نمونهاش فزایندگی عاشورای حسین(ع) و یا آیندهیی فروزان که پرچم برقراری جامعه بیطبقه توحیدی بر دوش نواده فاطمه(ع)، مهدی(عج) دراهتزاز خواهد بود.