برجهای دوقلوی متروپل، نام سازهای عظیم در خیابان امیری آبادان بود که «هلدینگ عبدالباقی» آن را برپا کرده بود. ۲برج این مجتمع ساختمانی ۱۲طبقهای، قرار بود با ۲پل شیشهای در طبقات سوم و ششم به هم متصل شود اما این سازهٔ غولپیکر پیش از آنکه به بهرهبرداری برسد در ساعت ۱۲ و ۳۰دقیقهٔ روز دوشنبه ۲خرداد ۱۴۰۱ فروریخت و مردم آبادان و خانوادههای عزیز از دستداده را داغدار کرد.
در همان زمان، مدیرعامل هلالاحمر خوزستان اعلام کرد طبق ارزیابی تیمهای این سازمان و گزارشهای رسیده از شاهدان عینی حداقل ۸۰نفر زیر آوار گرفتار هستند.
سایت حکومتی «دیدبان ایران» در تاریخ ۷خرداد نوشت:
«متأسفانه از ۲روز قبل، بوی تعفن اجساد مدفون در زیر آوار متروپل، موجی از ناامیدی را در آبادان ایجاد کرده و افراد چشمانتظار به این نتیجه رسیدهاند که بعد از چند روز، امکان زنده یافتن هیچ فرد گرفتاری وجود ندارد. اگر هم شخصی در یک محیط بسته گرفتار شده باشد بهدلیل عدم رسیدن اکسیژن تاکنون، حتماً جان خود را از دست داده است. بهاضافه اینکه ما گرمای شدید هوا و گرد و خاک وحشتناک را هم در میان این وضعیت شاهد هستیم».
این در حالی بود که حکومت تا روز ۱۱خرداد، تعداد جانباختگان را ۳۷ و تعداد مجروحان را بیش از ۳۳نفر اعلام کرد اما بر اساس اخبار و دادههای مردمی تعداد جانباختگان بسیار بیشتر بوده است.
متروپل، تصویر ایران در نظام ولایت فقیه
تصاویر ریزش متروپل و خرابیهای ساختمان و گریهٔ مردمی که هر کدام فرزندی یا برادری یا پدری زیر آوار داشتند، در آن روزهای پر اشک و خون، تصویر کل ایران بود؛ ایران زیر حاکمیت ولایت فقیه. از اینرو آن را باید یک فاجعهٔ ملی دید. بهاعتراف روزنامهٔ شرق(۱۲خرداد ۱۴۰۱) در طول ۱۰روز که خبر متروپل در رأس خبرهای ایران قرار داشت، «در توئیتر بیش از ۲۰۱هزار توئیت راجع به فاجعه متروپل آبادان منتشر شد که نزدیک به ۷میلیون بار لایک شد. در تلگرام نیز ۲۶۴هزار مطلب و خبر راجع به این فاجعه منتشر شد که این مطالب در مجموع نزدیک به ۱میلیارد بار دیده شد؛ عدد قابل توجهی که بیانگر حساسیت بالای مردم و رسانههای تلگرامی به این موضوع است.
در اینستاگرام نیز ویدئوهای مربوط به فاجعه متروپل بیش از ۲۳۶میلیون بار دیده شد و مطالب مربوط به این موضوع حداقل ۲میلیون کامنت دریافت کرد... اعداد و ارقامی که بهخوبی میزان حساسیت کاربران شبکههای اجتماعی با فاجعه متروپل آبادان و همدردی آنها را نشان میداد.
ساختوساز غیراصولی؛ ناشی از فساد و ناکارآمدی
ریزش ساختمان متروپل و ساختوساز غیراصولی آن ناشی از فساد و ناکارآمدی بود. حسین عبدالباقی، مالک این مجتمع، در یک مناسبات فاسد با مسئولان استان بهرغم گزارش سازمان نظاممهندسی در زمینه خطرات ساختوساز غیراصولی این مجتمع به کار خود ادامه داد. او کسی بود که حتی برای کلنگزنی و افتتاح پروژههای شخصیاش، مسئولان ردهبالای استانی هم حضور پیدا میکردند و بهدلیل بناکردن ساختمانی برای نیروی انتظامی بهعنوان «خیر امنیتساز»، لوح تقدیر گرفته بود! برای افتتاح همین برج متروپل شخص استاندار وقت حضور داشت.
مالک ساختمان میخواست در این ساختمان، سینما متروپل را نیز افتتاح کند. بهگفتهٔ آگاهان اگر این ساختمان افتتاح رسمی شده بود و ۸۰۰خودرو در ساختمان حضور داشتند و سینما و فروشگاهها کامل راه میافتادند و چنین فاجعهای مثلاً ساعت ۹ شب در خیابان شلوغ امیرکبیر آبادان رخ میداد، میتوانست نزدیک به ۴۰۰۰نفر را به کام مرگ بکشد!
ارسال انتظامی بهجای کمک!
ابراهیم رئیسی، در زمان این حادثه در سفر به کشور عمان بود ولی سفر خود را لغو نکرد. در نخستین روزهای این فاجعه، هیچ کمک جدی از سوی دولت به مردم داغدار آبادان نشد. نیروهای مردمی بهطور داوطلب و شبانهروز به کار پرداختند. تنها کاری که دولت او انجام داد، فرستادن احمد وحیدی با نیروهای سرکوبگر به آبادان برای مهار خشم و خروش مردم بود.
آبادان قهرمان در حالی که جامهٔ سوگ به تن و زخمی عمیق بر دل داشت، با دستان خالی در میان کوهی از لاشه و آوار، بتن، میلگرد و تیرآهن به جستجوی اجساد عزیزانش پرداخت؛ زیرا کنترل و تعلل دولتی اجازهٔ ورود به نیروهای مردمی نمیداد. اولویت پاسدار احمد وحیدی، وزیر کشور رئیسی، سرکوب خیزش مردم آبادان و جلوگیری از سرایت شعلههای قیام به دیگر شهرها و استانهای ایران بود.
در خیابان امیری آبادان
شهر در زیر آوار است
جرثقالها با حکم آمادهٔ حلقآویز
گردان گردان بهخط شدهاند
لشگرهایی از لودرهای سپاه
کتمان قتلعام ۶۷ را
همچنان در کارند
در خیابان امیری آبادان
شهر در زیر آوار است
«فرمانده!»
در غثیانی از تفرعن و خودشیفتگی
مشق «سلام فرمانده»! میبیند
خانم مریم رجوی در پیامی خطاب به مردم آبادان نوشت:
«از دست رفتن جان هموطنان بر اثر فروریختن ساختمان در آبادان را به بستگان قربانیان و مردم آبادان تسلیت میگویم. اینگونه فجایع مرگبار نتیجه سیاستهای ضدمردمی رژیم تبهکار و غارتگر آخوندهاست. برای مصدومان آرزوی بهبودی دارم».
در همان روز فروریختن متروپل شمار زیادی از مردم آبادان با تجمع در خیابانهای این شهر نسبت به اهمالکاری و صدور مجوز برای این ساختمان خارج از ضوابط و دستورالعملها اعتراض کردند و به این ترتیب قیام آبادان شکل گرفت.
این قیام با واکنش شدید نیروهای امنیتی و نظامی مواجه شد. در چهارراه امیری هم تجمعات و درگیری بین مردم عزادار و نیروهای امنیتی رخ داد وقتی که این نیروها به سمت عزاداران، گلوله مستقیم شلیک کردند.
در لاین ساحلی کیانپارس اهواز نیروهای یگان ویژه وارد صفوف تظاهرات شدند. بهمحض اینکه مردم با مسیری که توسط یگان ویژه موتوری باز شده بود بهسمت خیابان حرکت کردند، یکباره گاز اشکآور در بین جمعیت زدند.
با فراخوانهای مردمی، قیام آبادان با حمایت شهرهای ایذه، اهواز، سوسنگرد، آبادان و شادگان ادامه پیدا کرد و حکومت رانتخواران را به چالش کشید.
از خیابان امیری آبادان
تا خیابان آزادی تهران
خشم بر خشم میکوبد پتک
مشت از جنگل مشت
میروید کوبان و درشت
برمیخیزد ایران از آوار
با میلیونها شجاعت بیدار
ویژگیهای قیام آبادان
قیام آبادان از ویژگیهای مهمی برخوردار بود که آن را در منحنی سلسله خیزشها و قیامهای مردم ایران بهویژه در سال ۱۴۰۱ شایان توجه و درنگ کرد.
۱ـ فروریزی برج متروپل، از سازههای دستگاه فساد آخوندی باعث شد که تعدادی از شهروندان مظلوم آبادانی در روز روشن و در پیش نگاههای اشکبار و دلهای داغدار خانوادههایشان در زیر آوار بمانند. تعلل عامدانهٔ نظام مافیاسالار ولایت فقیه، مردم را به این نتیجه رساند که خود باید دست بهکار شوند و عزیزانشان را از زیر خروارها آرماتور و بتون نجات دهند. بار دیگر اثبات شد، جان و مال و هستی مردم برای خامنهای و رئیسی از هیچ اهمیتی برخوردار نیست. آنها برای حفظ هژمونی غاصبانهٔ خود از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.
۲ـ از محله امیری آبادان قیامی شکل گرفت که در مدار اول، شهرهای جنوبی و سپس سایر شهرها از آن حمایت کردند. در واقع فاجعهٔ متروپل آبادان درد مشترکی شد و بین شهرها و استانهای ایران همبستگی بهوجود آورد. این حس عمیق و فراگیر همدردی و همبستگی، اکسیری است که ایران برای یکپارچه شدن و عبور از بلای خانمانسوز استبداد دینی سخت به آن نیازمند بود. شیخ فراوان برنامه ریخته بود تا استانهای ایران را به نوعی شوونیسم گرفتار نماید و در بین ملیتها و اقوام مختلف تفرقه بیندازد.
مردم در شهرهای مختلف دیدند آنچه بر سر هموطنان آبادانی آنها آمده است، همان دردی است که آنها نیز از آن رنج میبرند. بنابراین به همیاری، همدردی برخاستند.
۳ـ این قیام با ترفندهای حکومتی و وعدههای پوشالی خاموش نشد. اعزام گستردهٔ نیروهای ضدشورش به کانون قیام نیز نتوانست در دل قیامآفرینان هراس بیندازد. وجود و حضور نیروهای سرکوبگر در متروپل و نقاط حساس شهر، به جوش و خروش و حرارت قیام افزود.
۴ـ زنان و دختران داغدیدهٔ آبادانی، شجاعت قابل ستایشی را از خود بروز دادند. در فیلمهای مربوط به قیام شیرزنانی دیده میشدند که بیهراس از هیمنهٔ پوشالی سگان زنجیری خامنهای، سراپای حکومت را به چالش میکشیدند و بذر شجاعت میافشاندند. آنها در تمام صحنههای قیام حضور داشتند و موتور محرکهٔ آن بودند. در این فیلمها مادری بهچشم میخورد که یکتنه با گوشیاش به میان مزدوران بهاصطلاح نیروی ویژهٔ رژیم رفت و رخ در رخ و چشم در چشم از آنها خواست که شعار «مرگ بر خامنهای» سربدهند.
خانم مریم رجوی در پیامی دیگر با درود به زنان خرمشهر و خیزش و شعارهای آنان و برادرانشان در حمایت از آبادان علیه حکومت آخوندی، شجاعت آنها را الگویی برای تمام زنان ایران» دانست و افزود:
«خامنهای در چهارمین روز فاجعه، دیرهنگام تحت فشار افکار عمومی به صحنه آمده و با مسخرگی از فعالیت چند روزه مسئولان دولتش تشکر هم میکند. اما مردم ایران بهروشنی میدانند که او قاتل و سراپای ولایتش باطل است.
در شهرهای بپاخاسته فریاد «خامنهای قاتله، ولایتش باطله»، «رئیسی حیا کن، مملکتو رها کن» و «میکشم، میکشم، آنکه برادرم کشت»، زبان حال عموم مردم ایران است که خواهان سرنگونی نظام منحوس ولایت فقیه هستند.
آری، دشمن همه مردم ایران همینجا، رژیم غارتگر آخوندی است که میهن ما را اشغال کرده است»(مریم رجوی ۶خرداد ۱۴۰۱).
متروپل زخم همچنان باز
پس از فروریختن متروپل، قرارگاه موسوم به ضد خاتم سپاه مسئول تخریب ساختمان آن گردید. در اثنای تخریب، ساختمان متروپل آبادان بار دیگر چهارشنبه ۲۳شهریور فروریخت. مدیرعامل جمعیت هلال احمر رژیم در استان خوزستان اعلام کرد: احتمالاً «یک یا چند نفر از کارگران زیر آوار محبوس» شدهاند.
عصر روز چهارشنبه ۴آبان بقایای برج متروپل یکبار دیگر فروریخت. گفته شد. تعدادی از شهروندان آبادانی در جریان ریختن سومین بار این برج آسیب دیدهاند.
گزارش دقیقی از علت رخدادن این فاجعهٔ ملی به مردم داده نشد و مسببان آن نیز به محاکمه کشیده نشدند. پس از گذشت ۵۴روز از این تراژدی ملی، کمیسیون عمران مجلس ارتجاع گزارشی را در صحن علنی قرائت کرد. هدف از ارائهٔ آن گزارش لاپوشانی نقش دستهای پنهان در چنین فجایعی بود. این گزارش باسمهای میخواست از سرایت خشم مردم آبادان به تمامیت حکومت ممانعت کند و پای عوامل دستچندم را بهمیان بکشد. تازه در این وضعیت هم موضوع را به پیگیریهای نسیه و محققناشدنی قضاییهٔ جلادان حواله داد.
متروپل آبادان، آینهای تمامقد از وضعیت ایران در الیگارشی آخوندی شد و قلبها را به خود معطوف کرد.
فاجعهٔ متروپل، تکرار همان حادثهای است که در سعادتآباد تهران یا ساختمان پلاسکو رخ داده است. مشابه همین تراژدی آتشسوزی برج رامیلای چالوس تکرار شد؛ زیرا در این حکومت نه ارادهای برای پیشگیری از چنین فجایعی وجود دارد و نه توان. اولویت نظام ولایت فقیه حفظ سلطهٔ خود به هر بهای ممکن از جان و مال مردم ایران است.
زخم و داغهای عمیق بر پیکر خانوادههای قربانیان متروپل هنوز التیام نیافته است. هنوز مویههای سوزناک پدر دلشکستهٔ امیر و رحمان بهبهانی، ۲جانباختهٔ آن تراژدی، در آسمان آبادان طنینانداز است. کارگرانی که در حین کار در زیر خروارها آوار مدفون شدند، کسانی بودند که به اعتراف علی بابایی کارنامی، عضو مجلس ارتجاع از ساری، بیمه نبودند.
این زخمها و داغهای عمیق بیگمان در روز و ساعت موعود، بهصورت گدازههای یک آتشفشان مهارناپذیر خود را نشان خواهند داد. آن روز دور نیست.