*** ***
میرزا علیآقا تبریزی پسر حاج میرزا موسی ثقةالاسلام بود. در سال ۱۲۳۹ خورشیدی در تبریز بهدنیا آمد. تحصیلاتش را نخست در تبریز و بعد در کربلا و نجف کامل کرد و به ایران بازگشت. پس از مرگ پدرش در سال ۱۲۷۸، لقب ثقةالاسلام را به اسم خود افزود و با همین لقب مشهور گشت و در تاریخ مشروطه ماند.
ثقةالاسلام علاوه بر زبان مادری به زبانهای فارسی، عربی و فرانسه احاطه کامل داشت. او ذهنی کنجکاو و فکری باز و روشن و همواره پرسشگر داشت. در ادبیات فارسی و عربی استاد شد و بر فقه، اصول، حکمت و کلام، تاریخ و جغرافیا مسلط. طبع شاعرانه و نفوذ کلام داشت و سخنور بود. در نوشتن، سبک گلستان سعدی و قائممقام فراهانی را خوش میداشت و بسیار نوشت و در دفترهای زمانه از جوهر آزاداندیشیاش امضاها نهاد.
ثقةالاسلام در سخنرانیهایش مردم را به آشنا شدن با دنیای نوین و افکار روشن دعوت میکرد. شعرخوانیاش موجب جمع شدن مشتاقان تغییر اوضاع ایران در کتابخانهاش میگشت.
با شروع مشروطیت از نخستین حامیان و مبلغان و گروندهگان آن شد. در مقابل تشکیلدهندهگان انجمن اسلامیه که روحانیان مخالف مشروطه بودند، از انجمن ایالتی آذربایجان دفاع کرد و با آن همکاری کامل داشت. با اعلام رسمی مشروطه، در انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی شرکت کرد و نفر اول تبریز شد؛ با این حال از رفتن به مجلس خودداری نمود.
ثقةالاسلام در تشخیص منافع سیاسی مشروطیت، دارای ذهنی وقاد و نافذ بود. در نشست و برخاستها میان آزادیخواهان و مشروطهخواهان، شخصیتی پرجنبوجوش و پرجذبه داشت. در بیشتر تصمیمگیریها و ملاقاتها حضور و نقش تعیینکننده داشت. با تسلطی که به زبانهای عربی و فرانسه داشت، ملاقاتها و امورات خارجی مشروطهخواهان را سر و سامان میداد. از ویژهگیهای ثقةالاسلام باید از شجاعت، دلیری و ریسکپذیریاش یاد کرد.
با به توپ بستن مجلس شورا و آغاز «استبداد صغیر» که تهدید اشغال تبریز وجود داشت، تلاش بسیار کرد که تبریز آسیب نبیند و در امان باشد. همواره کوشید که اوضاع در کنترل انقلابیون بماند. پای روسها که به تبریز رسید، بلافاصله نامهیی به رئیس شهربانی تبریز نوشت که وقت همت است و در مقابل اشغالگری روس دست بهکار شوند.
ثقةالاسلام با نفوذ سیاسی و اشرافی که به تقدم تضادها داشت، بر سر واداشتن محمدعلی شاه به قبول مشروطیت تلاش کرد. در مقاومت ۱۱ماهه انقلابیون تبریز کنار آنان بود و عینالدوله را بهزانو درآوردند. با سعی و دخالت و فعالیتهای سیاسی او محاصره تبریز ترک برداشت و راه ورود آذوقه به روی مردم گشوده شد.
یکی از شرایط دشوار تصمیمگیری برای ثقةالاسلام، اوضاعی بود که روسها در تبریز ایجاد کرده بودند که همانا قلعوقمع انقلابیون بود. عثمانیها به ثقةالاسلام هشدار دادند که به آنها پناهنده شود؛ ولی او توجهی نکرد و از مخفی شدن و پناهندگی خودداری نمود. در ادامهٔ حوادث که هر روز پیچیدهتر میشد، تصمیم به رفتن به کنسول روسیه گرفت.
روسهای تزاری که به نفوذ شخصیت و شهرت ثقةالاسلام پی برده بودند، به سیاق همهٔ اشغالگران و دیکتاتورها که از نفرت مردم نسبت به جنایاتشان هراس دارند، از وی خواستند کاغذی بنویسد و اعلام کند که جنگ را مجاهدین تبریز شروع کردند و مسبب این خونریزی آنها هستند! ثقةالاسلام با آنکه حس میکرد بوف مرگ بالای سرش میچرخد، نپذیرفت و چشم در چشم روسها آنان را اشغالگر و مسبب جنایت علیه مجاهدان تبریز نامید.
تزاریها که پی برده بودند ثقةالاسلام از چه وجهه و احترام و نفوذی میان مردم و مجاهدان تبریز برخوردار است، بهزعم خود خواستند او را اعدام کنند تا زهرچشم بگیرند؛ اما هنگامی که اشغالگران به طرف چوبهٔ دارش میبردند، روحیهاش قویتر شد. در مسیر رفتن بهسوی مرگ، با لحنی آمرانه میرغضبها و جلادان و دژخیمان را از خود دور میکرد؛ با چهرهای شاداب و خندان، چهرههای اندوهناک دیگران را تسلی میداد و به دلیری و اعتماد بهنفس فرامیخواند.
ثقةالاسلام تبریزی روز ۱۰دی ۱۲۹۰(عاشورای ۱۳۳۰) توسط قوای تزاری مسلط بر تبریز بههمراه ۷آزادیخواه دیگر از جمله پسران ۱۶ و ۱۷ساله علیمسیو اعدام شد. پیکر او را در مقبره شعرای تبریز بهخاک سپردند و میعادگاه سلام و ارادت و محبت و تکریم و پیوند مشتاقان عدالت و آزادی و استقلال گشت.
خون ثقةالاسلام که در جویبار همیشهجاری مبارزات پیشتازان عدالتطلبی و آزادیخواهی جریان یافته است، کماکان در پرتو هماره رخشان آنها زنده و جاری ماند و به نسلهای دهههای بعد و اکنون ایران پیوست.
بعد از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه که امپراتوری تزار را از صفحه روزگار محو نمود، هیأتی سیاسی ـ نظامی از جانب دولت شوروی و کنسول آن در ایران حضور یافتند و از بهقتل رساندن ثقةالاسلام پوزش خواستند. آنان بههمراه آزادیخواهان ایرانی بر مزار ثقةالاسلام رفتند، به او ادای احترام نمودند و دستههای گل تقدیمش کردند.
از ثقةالاسلام تبریزی مقالهها، کتابها و تألیفاتی بهجا مانده که گویای نواندیشی و سرشت انساندوست او و آرزویش برای نشستن همای آزادی بر فلات ایرانزمین است...