۱۱اسفند ۱۳۵۰ برگی از تقویم خونین و در عینحال شکوهمند و درخشان مردم آزادیخواه ایران در مبارزه پیشتازانش علیه استبداد سلطنتی است. در این روز مسعود احمدزاده، از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بههمراه ۵تن از اعضای فداییان بهنامهای مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخهٔ تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد فداییان قهرمان بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سهپله، سعید آریان و مهدی سؤالونی به یاران شهیدشان پیوستند. جرم این قهرمانان این بود که تا به آخر بر عهدشان استوار مانده و در بیدادگاه نظامی شاه، با سر بلند و سینهٔ افراشته از مبارزهٔ مسلحانه دفاع نموده و علیه دیکتاتوری افشاگری کرده بودند.
ستارگان بنبستشکن
مسعود احمدزاده بههمراه امیرپرویز پویان گروه احمدیزاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هستههای اصلی تشکیلدهندهٔ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است.
در سالهای پس از به بنبست رسیدن مبارزات پارلمانتاریستی در ایران، دیکتاتوری شاه هر صدای مخالف را در گلو خفه کرده بود. این اختناق سیاه را زندهیاد احمد شاملو در شعر «شبانه»ی خود بهخوبی توصیف کرده است:
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و
نه آفتاب،
ما
بیرون زمان
ایستادهایم
با دشنهٔ تلخی
در گردههایمان.
هیچکس
با هیچکس
سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.
در مردگان خویش
نظر میبندیم
با طرح خندهای،
و نوبت خود را انتظار میکشیم
بیهیچ
خندهای!
آنجا که کسی را یارای سخن گفتن با کس نبود و خاموشی اختناق با هزار زبان در سخن بود، شیرآهنکوه مردان و زنانی میبایست تا شبآباد بیدر و ماه و بیستاره و آفتاب را در هم بشکنند. مسعود احمدزاده مانند دیگر پیشتازان مبارزه مسلحانه در چنین شرایطی به وظیفه بزرگ قیام کرد. او با عبور از تئوریهای جزمگرا و قالبی که در بهترین صورت بیعملی و دست روی دست گذاشتن و انتظار برای شکوفایی شرایط را تجویز میکردند، دست به خلاقیت زد و با تدوین کتاب «مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتیک» طرحی نو افکند.
یک خاطرهٔ جذاب
در آن سالیان، پیشتازان جنبش مسلحانه، سازمان مجاهدین و سازمان چریکهای فدایی خلق، بیآنکه از شکلگیری هم باخبر باشند، در کار شکستن بنبست مبارزاتی بودند. مسعود رجوی در سلسله آموزشهای استراتژی قیام و سرنگونی (۱۰) نوشته است:
«از سال ۴۲ و ۴۳ در کانون نشر حقایق اسلامی (که آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، آن را اداره میکرد)، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً همدوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل میکرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما (دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمدزاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریکهای فدایی شدند.
دوستی ما تا اواخر سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعتها قدم میزدیم و بحث و گفتگو میکردیم و گاهی هم بحث را در چایخانه دانشکده علوم ادامه میدادیم. فدایی بزرگ مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال ۴۸ دیگر یکدیگر را ندیدیم. بهنظرم اشتغالات طرفین در سازمانهایشان فرصتی برای این کار باقی نمیگذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال ۱۳۵۰ در مینیبوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلولهای اوین با دستهای بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه میبرد. دیدم که همچنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط میتوانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم...».
محاکمهٔ محاکمهکنندگان
مسعود احمدزاده پس از حماسهٔ سیاهکل دستگیر و به زیر شکنجه برده شد. دفاع قهرمانانهٔ او و دیگر رفقای فداییاش در بیدادگاه شاه، صحنهٔ محاکمه را عوض کرد. گویی این او و یارانش بودند که نظام سلطنتی را به محاکمه کشیده بودند.
ضامن ایمان ما خون ماست
در سالروز شهادت این قهرمانان، ۲فراز از نوشتههای فدایی بزرگ، مسعود احمدزاده، در کتاب «مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتیک» را حسنختام این یادنامه قرار میدهیم:
«ما به خلق خود و فرزندان پیشآهنگش ایمان داریم و ضامن این ایمان ما خون ما است. ما با پوست و گوشت خود نیاز به حمایت خلق را احساس میکنیم و میدانیم بدون چنین حمایتی، نابودی ما و نابودی راه حتمی است. ما جان خود را بر سر ایمان گذاشتهایم. در مرحله پایهگذاری و سنتگذاری مبارزه مسلحانه، دادن قربانیهایی چنین گزاف اجتنابناپذیر است. قربانیهایی که ما دادهایم، شهدای ما که دلیرانه تا پای مرگ در برابر دشمن مقاومت کردهاند، اسرای ما که قهرمانانه در برابر شکنجههای قرونوسطایی دژخیمان شاه مقاومت میورزند، قطعاً باعث خواهند شد که نهال انقلاب ایران شکوفا گردد که فرزندان خلق بهپاخیزند و آنگاه جنگ تودهای دیر یا زود آغاز گردد... بگذار تسلیمطلبان هر چه میخواهند رجزخوانی کنند. وظیفهٔ هر محفل و گروه انقلابی است که با هر امکانی که دارد و به هر شکلی که میتواند مبارزه مسلحانه را آغاز کند و ضربات خود را بر دشمن فرود آورد. تجربه نشان داده است که راهی نیست جز مبارزه مسلحانه و تجربه نشان داده است که خلق از این مبارزه حمایت خواهد کرد».