یازدهم ذیقعده میلاد هشتمین پیشوای تشیع انقلابی، آفتاب تابان خراسان، ضامن و پناه بیپناهان علیبن موسیالرضا(ع)
میلاد خجستهٔ هشتمین پیشوای تشیع انقلابی، امام رضا(ع) روز یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ هجری در مدینه واقع شد و در سال ۱۸۳ هجری، پس از شهادت حضرت موسیبن جعفر(امام کاظم) در شرایطی که ارتجاع ستمگر و غاصب بر شدت خفقان و سرکوب شیعیان و خاندان علی(ع) افزوده بود، علیبن موسیالرضا زمام رهبری شیعیان را بهدست گرفت.
«پیشوای انقلاب و آزادی راهبر اسلام مردمگرای ضداستبدادی و ضدارتجاعی، خصم آشتیناپذیر ولایت جاهلیت و ارتجاع و دجالیت، پرچمدار و پیامآور آزادی در ایران بزرگ در عصر اسارت و بندگی، هجرتکننده و قیامکنندهٔ بزرگ به سوی خدا، برای خدا و خلق خدا، علیبن موسیالرضا علیهالسلام، هشتمین حجت و پیشوای یگانگی و صدق و حقیقت، الغریب الصدیق الشهید، او که شاهان برای کسب مشروعیت، پیاده به آستانش میشتافتند و شیخان هنوز نانش را میخورند. اما از پشت و از جلو به او و فرزندانش و دودمان عقیدتی و سیاسیش خنجر میزنند او که در روزگاری حدود یکچهارم املاک مزروعی ایران وقف او و بهنام او و آستان او بود». – مسعود رجوی ۷مهر ۱۳۹۱
شرایط تاریخی دوران امام رضا(ع)
کشمکش و درگیری بین امین و مأمون بر سر قدرت و جانشینی پس از مرگ پدرشان هارون درگرفته بود و سرانجام مأمون با پیروزی بر برادرش به حکومت رسید و «مرو» در خراسان را بهعنوان پایتخت خود برگزید. وی سپس درصدد برآمد برای کسب اعتبار و جلب نظر مردم و مشخصاً برای اینکه بقیه رقبا و درباریان را ساکت کند و بهجای خود بنشاند خود را ریاکارانه به علیبن موسیالرضا که در میان مردم محبوبیت بسیار داشت، نزدیک کند. از همین رو توطئهٔ ولایتعهدی آن حضرت را به مورد اجرا گذاشت و امام رضا را به بهانه ولایتعهدی و اینکه پس از مأمون دیگر حاکمیت در دست علویان از خاندان پیامبر باشد نزد خود به «مرو» فراخواند. این دعوت و برعهده گرفتن ولایتعهدی، امام رضا را در موقعیت بسیار دشواری قرار داد. اگر این پیشنهاد را نمیپذیرفت بهلحاظ سیاسی خلعسلاح میشد و اگر میپذیرفت بهمثابهٔ مشروعیت دادن به مأمون بود و او میتوانست با سهولت بیشتری توطئههای بعدی خود را برای نابود کردن جنبش به مرحله اجرا بگذارد.
از این رو امام رضا با شجاعت ایدئولوژیک و سیاسی، با حفظ مواضع و مرزبندیهای خود به دل حادثه رفت در حالی که میدانست بهای این کارزار و آزمایش برای برچیدن بساط خلفای جور جان فدا کردن خود اوست.
کما اینکه خواهرش معصومه علیها سلام نیز که قصد پیوستن به او را داشت به مقصد نرسید و در نزدیکی قم همه مجاهدان همراهش را کشتند و خودش هم بیمار شد و جان فدا کرد.
اما دستاورد سفر امام رضا و اینکه به دل حادثه و آزمایش شتافت، روشن نگهداشتن شعلههای مقاومت و اسلام انقلابی در دنیای جهل و تاریکی و استبداد در آن زمان، بهویژه در خراسان بزرگ آن روزگار بود.
چنین بود که کارزار روشنگرانه امام از بدو احضار از مدینه در تمام طول راه تا رسیدن به طوس ادامه یافت.
حضرت رضا در سال ۲۰۰ هجری از مدینه بهسمت مرو حرکت نمود و قبل از حرکت، خانوادهاش را به بیبازگشت بودن این سفر توجیه نمود.
تا سال ۲۰۳ هجری که حضرتش توسط مأمون، مسموم و بهشهادت رسید، ۳سال زمان بود و در این ۳سال مسائلی اتفاق افتاد که مأمون را به این نتیجه رساند که امام را بهشهادت برساند!
این جنگ از همان بدو ورود امام رضا به خراسان شروع شد. وقتی حضرت به نیشابور رسید، حدود ۱۰۰هزار تن! از مردم شهر برای دیدار امام و شنیدن روایاتی از پیامبر از زبان امام گرد او جمع شدند که این خود بهتنهایی برای دستگاه خلافت مأمون، خطری جدی بود که امام رضا(ع) در میان چنین جمعی به سخنرانی پردازد. حضرت رضا برای آن جمعیت انبوه ۲بار سخن گفت و راویان تاریخ سخنان آن حضرت را که بر رهبری ذیصلاح و مردمگرا در بینش توحید و تعالیم پیامبر تأکید داشت، برانگیختن آشکار مردم علیه نظام و خلافت غاصب و ستمگر دانستهاند. مشهورترین بخش سخنان حضرت رضا برای آن جمعیت مشتاق، حدیث معروف به سلسلهالذهب است که بهنقل از پدرانش بیان فرمود:
”کلمه لااله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی
شعار لا اله الا الله دژ مستحکم من است که هر که بدان درآید، از عذابم ایمنی خواهد داشت“.
روایت توسط دهها هزار نفر نوشته شد، در حالیکه امام، سوار بود، سر را بیرون کرده و خطاب به حاضران گفت:
”اما بشرطها و شروطها و انا من شروطها
این شعار مشروط بهشرطهایی است و من یکی از آن شرطها هستم“.
این کلام در مضمون خود مشخصاً بیاعتبار کردن و نامشروع کردن مأمون را نتیجه میداد که خودش را خلیفه مسلمین میخواند. با این حال امام رضا(ع) در هر جا و هر فرصتی و بهرغم تمامی محدودیتهای حکومتی، پرچم رهاییبخش پایداری و آرمان عدالتخواهانهٔ اسلام انقلابی و مردمگرا را رو در روی جباریت حاکم برمیافراشت.
«به همین خاطر برای مردم ایران، حضرت رضا علیهالسلام، همواره درسآموز پایداری و مقاومت در برابر جباران ستمگر و بهویژه دینفروشان حاکم بوده است. در پرتو پیام او و دیگر پیشوایان توحید، رشیدترین فرزندان ملت ایران، برای تحقق آزادی و رهایی مردم و میهن خود، هستی خویش را نثار نمودند» - مسعود رجوی – سال ۱۳۹۱ اشرف.
شرایط برای پذیرش ولیعهدی
حضرت رضا، ۴شرط برای پذیرش ولیعهدی مأمون مشخص کرد. تنها نگاهی به این ۴شرط، نشاندهنده این است که امام هیچ مشروعیتی به مأمون و خلافتش نداده بلکه حاکمیت او را هم نامشروع کرده است. اما متقابلاً فضای بازی را برای هر چه بیشتر آگاه کردن مردم ایجاد کرده است. شروطی که امام رضا مکتوب فرمود و مأمون را بدان ملتزم کرد، عبارت است از:
الف- هیچ امر و نهیی صادر نخواهم کرد.
ب- هیچ فتوی یا حکم قضایی نخواهم داد.
ج- کسی را به امارت نمیگمارم و کسی را عزل نمیکنم.
د- باید از هر گونه تغییرات در وضعیتی که برقرار است، معاف باشم.
همچنین زمانی که امام رضا(ع) مردم را از تصمیم خودش برای خواندن نماز عید فطر مطابق سنت پیامبر آگاه کرد، چنان ولولهیی در میان مردم شهر ایجاد شد که مأمون مجبور شد جلوی آنرا بگیرد. چرا که زیرآب خلافت مأمون را میزد و یک حرکت اعتراضی نسبت به حاکمیت مأمون به حساب میآمد.
به این ترتیب در تمامی این صحنهها، امام، مرز خودش را با حاکمیت مأمون بست تا به آن مشروعیت ندهد. اگر بخواهیم حرکت امام را در یک جمله تعریف کنیم، این بود که امام از شرایطی که دشمن به وی تحمیل کرده بود، نهایت استفاده را کرد تا نقاب از چهره مأمون بردارد و او را وادار کند که ماهیت واقعی خودش را بارز نماید. بهرغم همه دجالگریها، مأمون در سال ۲۰۳ هجری، امام را مسموم کرد و بهشهادت رساند و این البته بهایی بود که امام برای روشن شدن واقعیت پرداخت.
کمی بعد از شهادت امام رضا، مأمون بهدلیل ترس از قیام مردم، پایتخت را به سامرا منتقل کرد که بیشتر یک دژ نظامی بود تا یک پایتخت.
ایستادن به هر قیمت روی اصول و انعطاف در سایر موارد، این همان سنتی است که امام رضا از خود بهجای گذاشت و مجاهدین نیز با درسگرفتن از این پیشوایان تاریخی خود، نهایت انعطاف را نشان میدهند اما وقتی پای اصول به میان میآید، بهایش را در ماکزیمم میپردازند.
یکی دیگر از وجوه کارکردهای رهبری امام رضا، نقش گسترده زنان موحّد و از جمله خواهرشان حضرت معصومه، تحت رهبری ایشان بود.
یک زیارتگاه آباد در شهر قم وجود دارد که معروف به چهلاختران است. در این محل مزار حدود ۴۰بانو از این سلاله پاک قرار دارد. همه آنها همزمان با حضرت رضا(ع) به ایران آمده بودند و نظایرشان هم در نقاط دیگر ایران و کشورهای همجوار حضور داشتند. اما چرا آنها باید در این سفر مبارزاتی، خود را به امام رضا برسانند؟ یا در نزدیکی او از جمله در شهر قم اقامت گزینند؟ پاسخ همه این سؤالات جز این نبود که: این نسل مطهر از دختران میراثدار فاطمه و زینب، صرفاً امامزادههای عادی نبودند، بلکه کادرهای حرفهیی امام رضا(ع) و امامان بعدی بودند و برای اینکه مبادا بهواسطه هر گونه مانع و بستگی دیگری از وظایف انقلابی خود بازبمانند، از زندگی خویش مایه گذاشته، از هر عاملی که مبارزه آنها را تحتالشعاع قرار میداد و از جمله از ازدواج دست شسته بودند.
مردم ایران پیوسته حضرت رضا علیهالسلام را در ابراز مخالفت با شاهان و سلاطین جبار و ستمگر، آفتاب خراسان خواندهاند. راستی که امام رضا بهمثابه سمبل خاندان محمد و راهبر اسلام علوی و مردمی، حاکم و سلطان حقیقی دلهای مردم این سرزمین بود. و زیارت مشتاقان و دوستداران امام رضا علیهالسلام که طی قرنها شب و روز پروانهآسا گرد حرمش در طوافند، همچون خاری در چشم حکام جور و ستم زمانه فرومیرفت. همچنانکه مرتجعین و دینفروشان حاکم در خصومت حضرتش پرچم و نشان مرقد مطهر امام رضا(ع) و فرشها و ذخایر آستان رضوی را گستاخانه به سرقت برده و به محل قبر دجال منتقل کردند. آنها همچنین مرتکب بیشرمانهترین جنایت در حرم مقدس امام رضا در روز عاشورا و نسبتدادن آن انفجار به مجاهدین شدند و قلب مردم ایران را به درد آوردند. کاری که هرگز هیچ دجال و ستمگری در تاریخ، جرأت دستزدن به آن را نداشت. جنایت و حرمتشکنی رسوایی که به فاصله کوتاهی توسط مهرهها و مقامات اطلاعاتی رژیم برملا گردید و توطئه رژیم برای نسبتدادن به مجاهدین، به زبان خودشان افشا و رسوا گردید.
از کلمات آن حضرت است:
«رهایی و اندیشهٔ مسلمان تمام نیست، مگر این که ۱۰ویژگی را دارا باشد:
دیگران از او امید خیر داشته باشند
از بدی او در امان باشند
نیکی اندک دیگری را بسیار شمارد
خیر بسیار خود را اندک شمارد
هر چه از او بخواهند دلتنگ نشود
در عمر خود از دانشطلبی خسته نشود
فقر در راه خدا برایش از توانگری محبوبتر باشد
خواری در راه خدا برایش از عزت با دشمن خدا محبوبتر باشد
گمنامی را از پرنامی خواهانتر باشد
هیچ یک از یاران را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزگارتر است.