این جنایت بهشهادت ۱۰تن از رزمندگان سازمان مجاهدین خلق ایران(مجاهدین) توسط افراد مسلح وابسته به گروه یهکتی(اتحادیه میهنی کردستان) در روستای مرزی پشتآشان در کردستان عراق در روز سهشنبه ۱۵مهر ۱۳۶۵(۷ اکتبر ۱۹۸۶) اشاره دارد.
شرح جنایت یهکتی
این جنایت در حالی رخ داد که یک گروه ۱۱نفره از پیشقراولان یکی از واحدهای عملیاتی مجاهدین در حین عبور از روستای مرزی پشتآشان به جانب خاک ایران بودند و قصد کمترین درگیری با افراد یهکتی را نداشتند. این گروه توسط افراد مسلح یهکتی محاصره شدند و پس از اعلام قصد یهکتی مبنی بر خلعسلاح و دستگیری رزمندگان مجاهد و بیش از ۱۰دقیقه از شروع محاصره و گفتگو، ناجوانمردانه و از پشت هدف آتش رگبار سلاحهای خود قرار گرفتند. در نتیجه این حمله ۱۰تن از رزمندگان مجاهد خلق بهشهادت رسیدند و یک نفر زخمی شد.
برادر مجاهد، ابراهیم ذاکری در سخنرانی خود بر سر مزار شهدا اشاره کرد که مجاهدین بهدلیل توصیهٔ رهبری سازمان و تأکید مسعود رجوی، همواره سعی در اجتناب از هر گونه درگیری با افراد مسلح یهکتی داشتند و با مسالمت برخورد میکردند، اما جنایتکاران یهکتی از این صبر و تحمل و حسن تفاهم سوءاستفاده کردند. وی همچنین فاش ساخت که قاتلان جنایتکار حتی ساعت، حلقه، تجهیزات و حتی کفش و لباس شهدا را... غارت کرده و به یغما برده بودند.
هویت شهدای مجاهد خلق
سازمان مجاهدین خلق ایران اسامی ۱۰مجاهد خلق را که در این حادثه بهشهادت رسیدند، اعلام و خاطره تابناک آنان را گرامی داشت. اسامی این افراد عبارتند از:
علیرضا نادری(فرمانده رسول)
علی جمالی(فرمانده رامین)
رحیم هوشی(وهاب)
ایرج قصابی(مصباح)
ابراهیم پوروفائی(پویا)
سعیدرضا ابراهیمپور(مجید)
سیفالله همتیان(بهادر)
جمال سبحانی(بهروز)
علیاکبر صالحی(جواد)
علیرضا همتمند(یعقوب)
وصیتنامههای برخی از این افراد، از جمله علیرضا نادری، علی جمالی، ابراهیم پوروفائی، سعیدرضا ابراهیمپور، جمال سبحانی، ایرج قصابی، علیرضا همتمند، رحیم هوشی و علیاکبر صالحی در نشریه اتحادیهٔ انجمنهای دانشجویان مسلمان منتشر شد. آنها بر ایمان به آرمانهای توحیدی و والای مجاهدین خلق ایران، مبارزه انقلابی مسلحانه و وفاداری به رهبری عقیدتی سازمان(مسعود و مریم رجوی) تأکید داشتند.
مراسم تشییع و خاکسپاری
مراسم شکوهمند تشییع جنازه و خاک سپاری مجاهدان شهید در شهر سلیمانیه عراق برگزار شد.
در این مراسم هزاران تن از مردم شریف و جوانمرد کردستان عراق شرکت داشتند که نفرت و انزجار خود را از قاتلان جنایتکاری که دست به این جنایت زدند، ابراز میکردند.
شعارهای اصلی در مراسم «مرگ بر خمینی - درود بر رجوی» و «صلح، صلح، آزادی» بود.
پیکرهای شهدا با پرچمهای ۳رنگ ایران و آرم سازمان مجاهدین پیچیده شده بود و در گورستان گرده سیوان به خاک سپرده شدند. گردانهای رزمی مجاهد خلق نیز در این مراسم با آرایش کامل نظامی حضور داشتند و احترامات نظامی به جا آوردند و به شلیک پدافند هوایی اقدام کردند.
اطلاعیههای انجمنهای دانشجویی
اتحادیه انجمنهای دانشجویان مسلمان خارج کشور(هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران)، در نشریه شماره ۶۷ که تاریخ ۲۵مهر ۱۳۶۵(۱۷ اکتبر ۱۹۸۶) اطلاعیههای متعدد انجمنهای دانشجویان مسلمان از کشورهای فرانسه، کانادا، انگلستان، ایتالیا، آمریکا، آلمان غربی و سوئد را منتشر کرد. مضمون مشترک این اطلاعیهها عبارت بود از:
محکومیت شدید جنایت گروه یهکتی
اعلام همدستی و وحدت کامل یهکتی با دژخیم جماران و رژیم خمینی
تأکید بر پایان بخشیدن به خویشتنداری و بردباری انقلابی
درخواست مجازات و کیفر شایسته برای عاملان و آمران جنایتکار
درخواست اعزام به خط مقدم جبهه نبرد و پیوستن به صفوف رزمندگان مجاهد برای انتقام خون شهیدان
پیشینه جنایات یهکتی علیه مجاهدین
سازمان مجاهدین خلق این جنایت را بخشی از یک سلسله جنایات پیشین گروه یهکتی در خدمت به رژیم خمینی دانست. از جمله موارد قبلی ذکر شده:
تیرماه ۶۳: بهشهادرت رساندن هوشنگ عباسی(جلال) در روستای کرداوه در حین نماز خواندن
تیرماه ۶۵: بهشهاردت رساندن فاطمه زائریان(ششمین شهید از خانواده زائریان)، مهدی خانمحمدی، عزتالله آشام و سید احمد موسوی در جاده سلیمانیه - کرکوک. در این حادثه کودک ۴ساله فاطمه نیز زخمی شد.
موارد متعدد از تیراندازی، زخمی کردن، غارت و خلعسلاح مجاهدین و سرقت ماشین در مسیر تردد
منفجر کردن پایگاههای مجاهدین در گلاله و قامیشه به دست خودشان بهدلیل فشارهای یهکتی برای تحویل دادن پایگاهها به رژیم خمینی
جنایت پشتآشان که بلافاصله با اعلام رسمی همکاری و عملیات مشترک میان یهکتی و پاسداران خمینی دنبال شد، پرده از یک همسویی استراتژیک میان ارتجاع دینی حاکم بر ایران و یک جریان مدعی ترقیخواهی در منطقه برداشت.
از خویشتنداری تا مقابله به مثل
این ۱۰رزمنده مجاهد خلق در حال عبور از روستای مرزی پشتآشان به جانب خاک میهنمان بودند و قصد کمترین درگیری با مهاجمان را نداشتند. این موضع، ریشه در یک سیاستهای اصولی انقلابی و بلندنظرانه از سوی رهبری سازمان مجاهدین داشت که هدفش جلوگیری از درگیریهای فرعی و تمرکز تمامی قوا بر خمینی دجال بود. این صبر و خویشتنداری به اندازهیی بود که سازمان پیش از این نیز بارها بهای آن را با ریخته شدن خون خواهران و برادران مجاهد پرداخت کرده بود و حتی پایگاههای خود را بهدلیل فشارهای یهکتی برای تحویل به رژیم خمینی، با دست خود منفجر و تخلیه کرده بود.
اما این جنایت، بهعنوان آخر خط ننگ و مزدوری، همهٔ حجتها را تمام کرد و دوران سکوت و بردباری را خاتمه بخشید. این چرخش، یک واکنش احساسی نبود، بلکه یک دگرگونی تاکتیکی-ایدئولوژیک بود که اصل مقابله به مثل و پاسخ دادن آتش با آتش را بهعنوان یک اصل جدید در قبال نیروهای مزدور که اکنون دیگر از ردیف پاسداران مزدور خمینی جدا نبودند، تعریف کرد.
افشای پیوند استراتژیک: یهکتی و ارتجاع
ماهیت این جنایت، ابعاد عمیقتری از همسویی ارتجاعی را آشکار ساخت. این واقعه نهتنها جنایت جنگی تلقی شد، بلکه بهمثابه به خدمت گرفتن رسمی گروه طالبانی[یهکتی] توسط قرارگاه موسوم به خاتم و پاسداران خمینی علیه مقاومت ایران تعبیر گردید.
اعلام رسمی همکاری و عملیات مشترک میان دو گروه، بهویژه در پوشش بامبول تبلیغاتی رژیم خمینی به نام فتح ۱، ثابت کرد که دشمن ضدبشری یعنی رژیم خمینی ضدبشر قرار داشته است. این پیوند، تمامی الفاظ ریایی و ماسک مردمی بودن جریان یهکتی را در هم شکست و آنان را در جایگاه آدمکشانی سفله و بیمقدار در خدمت رفسنجانی و محسن رضایی قرار داد.