۱۸ اردیبهشت۱۳۳۳ – ۸ مه۱۹۵۴:
وارطان سالاخانیان بهدست دژخیمان شاه بهشهادت رسید.
وارطان سالاخانیان، ازجمله ارمنیان مبارزی بود که پس از کودتای ۲۸مرداد، بهچنگ دژخیمان شاه خائن افتاد.
او پس از تحمل چندین روز شکنجه، تا آخرین لحظه حیات خود بهخلق و آرمانهایش وفادار ماند و با شهادت غرورآفرینش در زیر شکنجه نام خود را در دفتر پیشتازان آزادی ایران ثبت کرد
شاعر نامدار میهن، احمد شاملو شعری با نام ”مرگ نازلی” در رثای وارطان سروده است:
مرگ نازلی
مرگ نازلی
«ــ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
دست از گمان بدار!
با مرگِ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار...»
نازلی سخن نگفت
سرافراز
دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت...
□
«ــ نازلی! سخن بگو!
مرغِ سکوت، جوجهی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشستهست!»
نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت...
□
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت...
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گُل داد و
مژده داد: «زمستان شکست!»
و
رفت...
در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
دست از گمان بدار!
با مرگِ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار...»
نازلی سخن نگفت
سرافراز
دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت...
□
«ــ نازلی! سخن بگو!
مرغِ سکوت، جوجهی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشستهست!»
نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت...
□
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت...
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گُل داد و
مژده داد: «زمستان شکست!»
و
رفت...
احمد شاملو - زندان قصر ۱۳۳۳