بیستم آذر۱۳۵۷، مصادف با عاشورای حسینی بود. مردم تهران با شرکت گسترده در تظاهراتی بیسابقه و با سردادن شعارهای انقلابی علیه دیکتاتوری شاه، سرنگونی رژیم را خواستار شدند.
به گفته رسانههای بینالمللی، در روز عاشورا دو میلیون نفر در تهران در تظاهرات ضد شاه شرکت کردند. «جفری رابرتسن»، یک گزارشگر خارجی، انبوه جمعیت را در میدان آزادی (که آن زمان شهیاد نام داشت) «دریای مواجی از انسان... تا آنجا که چشم کار میکند» خواند. دو میلیون نفر از مردم ایران، همنوا با یک هدف: شاه باید برود.
تظاهرات میلیونی مردم با خواست نفی دیکتاتوری در حالی بوده که آخوندهای همدست خمینی در پشت پرده، به مقامات رژیم شاه تعهد سپرده بودند که مانع از شعارهای انقلابی مردم بشوند. اما تلاشهای ضدانقلابی آنها در برابر اراده تودههای میلیونی مردم و نیروهای انقلابی که مخالف هرگونه سازشی با رژیم شاه بودند، با شکست مواجه گردید.
شاه نیز که از ادامه و گسترش تظاهرات مردم سردرگم شده بود، برای رویارویی تصمیمات ضد و نقیض میگرفت؛ از یک سو در شهرها اقدام به برقراری حکومت نظامی مینمود و دست به کشتار مردم میزد؛ از سوی دیگر زیر فشار جو انقلابی جامعه، زندانیان سیاسی، از جمله پدر طالقانی را آزاد و از آن طرف ۳۲تن از کارگزاران پیشین نظامش- از جمله هویدا و نصیری- را بازداشت میکرد. همچنین شاه با انحلال حزب رستاخیز و پذیرفتن بسیاری از درخواستهای اقتصادی کارمندان و کارگران صنعتی موافقت کرد. او ضمن وعده انتخابات آزاد و جبران اشتباهات گذشته، از تلویزیون سراسری به مردم گفت که پیام انقلاب آنان را شنیده است.
اما این اقدامات شاه نه تنها کارساز نشد، بلکه مردم ایران از آن ضعف دیکتاتوری در برابر قیام را دیدند؛ از اینرو موقعیت شاه روز بروز خرابتر شد، تظاهرات و اعتصابات شدت یافت و در ماه محرم خشم مردم رادیکالتر گشت و شعارهای «سرنگونی» هر چه بالاتر گرفت.
در تهران در سه روز نخست ماه محرم، صدها هزار نفر از مردم به پشت بامها رفته و در اقدامی که نمادی از وحدت ملی حول نفی دیکتاتوری شاه بود، فریاد «الله اکبر» سردادند. هزاران کفنپوش نیز با زیر پاگذاشتن مقررات منع رفت و آمد، به خیابانها ریختند. در قزوین نیز مردم در مقابل تانکهای ارتش مزدور شاه سینه سپر کرده و عدهیی بهشهادت رسیدند. رژیم شاه از ترس وخیمتر شدن اوضاع، امتیازهای دیگری داد و هم به اجبار ۴۷۰زندانی سیاسی دیگر را آزاد ساخت و هم مجبور شد اجازه برگزاری مراسم سوگواری تاسوعا را بدهد. البته پیشاپیش با آخوندهای همدست خمینی و بهشتی توافق کرده بود که در این تظاهرات «نظم!» حفظ شده، و شعارها و اعتراضات بر ضد شاه نباشد.
در راهپیمایی روز تاسوعا به رهبری آیتالله طالقانی- که بهتازگی بعد از سالها، شاه مجبور شده بود ایشان را آزاد کند- بیش از نیم میلیون نفر حضور یافتند؛ روز بعد، در روز عاشورا تعداد جمعیت به دو میلیون نفر رسید. روزنامهها و نشریات معروف غربی این راهپیمایی را نشانی از خواست و توانایی توده عظیم مردم ایران برای بیرون راندن شاه و برقراری حکومتی مردمی دانستند. طول صف راهپیمایان روز عاشورا از میدان فردوسی تا میدان آزادی میرسید؛ تظاهرکنندگان در میدان آزادی قطعنامهیی خواندند و خواستار «سقوط و برچیده شدن بساط حکومت استبدادی شاه، برقراری عدالت، آزادی واقعی، اجرای عدالت اجتماعی، تأمین حقوق مردم، جلوگیری از هرگونه سلطهگری» گشتند.
ظهر روز ۲۰آذر ۱۳۵۷، در گرماگرم تظاهرات دو میلیون نفری مردم تهران، دو تن از فرزندان غیور مردم ایران به نامهای گروهبان دوم «اسماعیل سلامتبخش» و سرباز وظیفه «ناصرالدین امیدی عابد»، که از قتل و کشتار مردم بهوسیله رژیم ضدخلقی شاه به تنگ آمده بودند، در پادگان لویزان و در مقر اصلی گارد سرکوبگر شاهنشاهی، با تهاجم به فرماندهان گارد، ۵۶تن از آنان را به هلاکت رساندند و خود نیز در این حماسه غرورآفرین جان خود را فدیه رهایی مردم خویش ساختند.
فردای آنروز در واکنش زبونانه نسبت به حوادث ۲۰آذر در تهران، مزدوران رژیم شاه، تظاهرات مردم نجف آباد اصفهان را به گلوله بستند و شماری از مردم بیگناه را بهشهادت رساندند.
موقعیت شاه در دو هفته پس از تظاهرات میلیونی عاشورا وخیمتر شد. بیشتر سربازان و افسران در شهرهای مختلف، از هدف قرار دادن مردم اجتناب ورزیده و به مخالفان میپیوستند. اعتصابات گسترده و درگیریهای روزمره مردم با نیروهای سرکوبگر، موجب فلج شدن اقتصاد رژیم و توقف صدور نفت شد.
یکی دیگر از تاثیرات بینالمللی تظاهرات میلیونی عاشورا، بیاعتماد شدن آمریکا به شاه بود. تا آنجا که کارتر از شاه خواست تا قدرت خود را تعدیل کرده و از حضور نظامیان در خیابانها بکاهد. دولت فرانسه نیز امکان بقای شاه را منتفی دانست.
پیام تظاهرات بزرگ عاشورا «حتمیت سرنگونی رژیم شاه» بود.