پرودگارا!
نیک میدانی که دشمنترین دشمن تو، همان که در قرآنت آن را هلاک کننده حرث و نسل معرفی کردهیی، دینفروشان حاکم بر میهن جریحهدار ما هستند؛ آنهایی که نام مقدس تو را میبرند و کام خود را میجویند. آنها که ارزشهای مکتب تو را بازیچه قدرتپرستیها، سودجوییها، شقاوتپیشگیها و ریاکاریهای خود قرار داده و کاری کردهاند که نام مهرآور و زیبای تو در کنار دشنههای شقاوت بر زبانهای خونریز و دلهای سنگی تکرار شود.
مگر این کتاب تو نیست که دیباچه سورههایش با نام مهر آغاز و به مْهر عشق آذین شده است. کلام تو آغاز نمیشود مگر با مهر و محبت و بخشش. مگر تو نگفتهیی اگر فرد بیگناهی کشته شود مانند آن است که تمام مردم گیتی را کشته باشند؛ پس آنهایی که به نام دین، سر میبرند، مثله میکنند، شلاق میزنند و بهدار میآویزند از کدامین قماشند؟ چگونه، چگونه در عصر کبیر آگاهی، به نام تو کودکان سوری را سلاخی میکنند و از عاقبت هولناک جنایتشان پروا ندارند؟
پرودگارا!
بارها وقتی استغاثه جگرخراش دخترکان معصوم، تارهای وجدانمان را به لرزه درآورد، به تو اندیشیدیم؛ به تو که گفتهیی سرنوشت قومی تغییر نخواهد کرد، مگر آن که خود آنچه را که باید تغییر دهد. تو انسان را مسئول و تغییرگر آفریدهیی. به این اعتبار ما سپیدهآوران و تغییردهندگان سرنوشت خلقمان را یاری کن!
ای دانای رازها و ای بینای نادیدهها!
صفوف ما را در هم بتن! بازوانمان را در هم بباف! در گامهایمان جرأت و استواری بریز! ارادههایمان را برای روزهای سخت صیقل بزن! هر گونه عافیتجویی، رسوب کردن و غفلت نسبت به رنجهای دهشتناک مردممان را از ما بزدای! سینههایمان را آنچنان فراخ کن که در برابر آزمایشات سهمگین، گشادهرو و پرطاقت باشیم.
ای صبرآموز زیبانام!
شانههایمان را برای برداشتن بارهای عظیم در راستای سرنگونی دشمن تو و دشمن خلقت، قویبنیانتر از این کن!
ای که نامت ترجمان مهربانی است!
محبت و صفا را در بینمان جاری ساز! به ما آن سعه صدر را عطا کن که در برابر کاستیهای دیگری، علو طبع و همت بلند داشته باشیم. کمبودها را با نثار، نکردهها را فداکاری بیشتر و ضعفها را با قوتهای هم بپوشانیم. حلاوت و شیرینی را به ثانیههای ما ارزانی دار! ما را در گذشت بیچشمداشت و مایهگذاری بیمنت موفق گردان!