ای صاحب ژرفترین خردها!
ای خالق بینقصترین زیباییها!
در کتاب تو با معنای بلند اولی الالباب آشنا شدیم.
چه زیبا گفتهیی:
«در بالابلندی آسمان آبیچشم و پهنگردگی زمین و درهمآمیزی جانشینشونده شب و روز[این ریسمان بیانتهای سیاه و سپید]، نشانههاییست برای ژرفاندیشان صاحبدل؛ آنان که دیدگانشان از پوست «آنچه هست» به مغزِ «آنچه باید باشد» درمیخلد؛ آنان که درنگشان در چرایی حیرتزای آفرینش، به وجود بیهمتایی راه مینمایاندشان که بیاختیار ـ از شدت خضوع ـ تمام لحظاتشان، پر از «او» میشود و در بازاندیشی دگرگونگشته خویش، با وی نجوا میکنند:
«این گیتی پر«چرا»ی رازآمیز را، ای خالقِ هدفمند! بیهوده نیافریدهیی. نیافتیم تو را هیچگاه، بازیچهآفرین. ما را ـ در اندیشهیی ژرفتر ـ به آنچه باید باشیم، راه نمای! و از آنچه نباید، برحذر دار!».
آنان که گفتند:
«ما دلسپارانیم به ارزشترین ارزشِ هستی»؛ و چراغِ قلبِ خویش به دست ـ در ظلمات هردمافزون ـ بر آرمانشان پای فشردند، آری، نجاتیافتگانند.
ای دوستدار صاحبان آرمان و عقیده!
ما را در وفاداری به آرمان انقلابی و توحیدی خویش که همانا رهایی خلقمان از ستم حاکمان شیاد و دینفروش است، هر چه ثابتقدمتر دار! درهای رحمت بیکرانت را بر ما بگشای! پیوسته پیشارویمان را با چراغ هدایت روشن دار! به ما توان پیروی از رهبری شایسته و ذیصلاحمان را عطا کن! تا در پیچاپیچ هر دم افزون این مسیر، هدف را از یاد نبریم و یک آن دلسرد نشویم؛ زیرا در پایان تمام کشاکشها این تو هستی که حضور داری و تمام راهها در نهایت به ساحت دیدار تو ختم میشود.
ای غایت و ای مقصود تمام قصدها!
ما را در راه آزادی خلقمان به این درک ژرف از هستی، انسان، جامعه و تاریخ نائل گردان!