پاییز بهویژه روزهای میانی آذرماه، یادآور یکی از بزرگترین اعتصابهای کارگری ایران پس از رویکار آمدن فاشیسم مذهبی آخوندها در ایران است. اعتصاب ۲۰هزار نفره کارگران ذوبآهن اصفهان که از خردادماه سال ۱۳۶۲ آغاز شده بود، در آذرماه به اوج خود رسید و در تمامی قسمتهای ذوبآهن اصفهان گسترش یافت.
بازخوانی یک تجربه کارگری
آغازگر اعتصاب، کارگران شاغل در قسمت ساختمانی ذوبآهن بودند که تعدادشان بالغ بر ۱۰هزار نفر میشد.
علت اعتصاب، تصویب یک طرح ضدکارگری در مجلس آخوندها بود که بر مبنای آن، کارگران شاغل در قسمت ساختمانی ذوبآهن بازنشسته، بازخرید یا اخراج میشدند. رژیم خمینی پیش از آن، بارها تصمیم به اجرای طرح فوق گرفته بود اما هر بار با مقاومت کارگران روبهرو شده و عقب نشسته بود. خمینی برای تأمین مالی جنگ ضدمیهنی خود، تلاش میکرد با تعطیلی واحدهای صنعتی، بودجه آنها را خرج جنگ خائنانه خود با عراق کند.
آخوندها حتی یکبار تصمیم گرفتند طرح انحلال قسمت ساختمانی را گامبهگام اجرا کنند، از همینرو در خرداد ۱۳۶۲ اقدام به اخراج ۱۳۰۰تن از کارگران شرکت ساختمانی فولادشهر کردند. حرکتی که با اعتراض جمعی و متحد کارگران آن قسمت روبهرو شد و نهایتاً متوقف گردید.
حیلههای کارفرما، هوشیاری کارگران
پس از آن، آخوندها تلاش کردند طرح خود را زیر پوشش «تعاونی و استخدام رسمی کارگران» پیش ببرند که مجدداً با هوشیاری کارگران مواجه شده، ناگزیر عقب نشستند. کارگران متقابلاً در مواجهه با ترفندهای رژیم و حیله «تعاونی و استخدام رسمی» اضافه بر بهشکست کشاندن طرح آخوندها، مطالبات خود را افزایش داده و خواستار افزایش دستمزدها و پرداخت حق بیمه درمانی مکفی نیز شدند.
کارگران قسمت ساختمانی همزمان با کارگران فولادکار ذوبآهن نیز هماهنگیهای لازم را کرده و پشتیبانی فعال آنان را نیز بهدست آورده بودند. اینبار اعتصاب با همراهی فولادکاران ذوبآهن همراهی شد. بهناگهان خمینی خود را با سیل ۲۰هزار نفره کارگران ذوبآهن روبهرو دید که در محل کارخانه تجمع نموده بودند. خمینی هرگز انتظار چنین هماهنگی و اتحادی را از کارگران آن هم دور از چشم دستگاههای اطلاعاتی و خبرچینهای حزباللهی خود نداشت و غافلگیر شد.
کارگران در گام بعد با تحصن شبانهروزی در محل کارخانه، اعتصاب خود را یک گام بهپیش برده و ضمن توقف کار و متوقف کردن کارخانه، با تحصن شبانهروزی در آن، در واقع کنترل فیزیکی کارخانه را نیز بهدست گرفتند.
بازداشت نمایندگان کارگران
رژیم بلافاصله اقدام به بازداشت ۹تن از نمایندگان کارگران نمود، کارگران که پیشاپیش خود را برای هر احتمالی آماده کرده بودند، با نمایندگان جایگزین بدون توقف یا افت خواستههایشان، با یک حرکت تهاجمی، قدرت خود را به رژیم کارگرستیز خمینی نشان داده متقابلاً ۲تن از عوامل رژیم در کارخانه را گروگان گرفته و خواهان آزادی همکاران خود شدند و در گام بعد دور تا دور کارخانه را نیز با سنگ و دیگر موانع در دسترس بستند و جادههای اطراف کارخانه را نیز بهکنترل خود درآوردند.
همزمان با پخش اخبار حرکت گسترده کارگران ذوبآهن اصفهان در جهان توسط مجاهدین، دست رژیم در سرکوب کارگران بسته شد و نمایندگان خمینی ناگزیر از مراجعه به کارخانه و مذاکره با نمایندگان کارگران شدند. «شهیدی»، مدیرعامل مزدور ذوبآهن و رئیس اداره کار و استاندار مزدور اصفهان و نمایندگان طاهری، امامجمعه آدمکش خمینی، تلاش کردند با حیله و نیرنگ، اعتصاب کارگران را بشکنند و هنگامی که در این مورد نیز از کارگران شکست خوردند استاندار فاشیست اصفهان علناً به کارگران گفت: «اگر دست از اعتصاب نکشید، شما را با مردم(؟) طرف میکنیم». منظور وی از مردم، مزدوران آدمکش بسیجی و لباسشخصی حزباللهی بود اما با شعارهای کوبنده کارگران از محوطه مذاکرات به شکلی مفتضحانه اخراج شد.
شکست حزباللهیها از فولادکاران اصفهان
چند روز بعد، استاندار ۲۰۰نفر مزدور حزباللهی را برای سرکوب کارگران به کارخانه فرستاد که البته چماقدارهای خمینی با دیدن انبوه ۲۰هزار نفره کارگران، وحشتزده و دست از پا درازتر محل را ترک کردند!
در گام بعد مدیرعامل سرسپرده ذوبآهن(شهیدی مزدور) پس از مشورت با نخستوزیر وقت(میرحسین موسوی) رسماً اعلام کرد که ما اصلاً قسمت ساختمانی نیاز نداریم و به این ترتیب تلاش کرد موضوعی که اعتصاب برای آن شکل گرفته بود را اساساً از تابلو پاک کند، اما کارگران هوشیار ذوبآهن بیتوجه به اطلاعیه مدیرعامل و نخستوزیری، به اعتصاب خود ادامه داده و مراجعه حضوری امامجمعه جنایتکار اصفهان را نیز با کممحلی به شکست کشاندند. اهمیت کار کارگران در این بود که کارخانه را تمام و کمال در اختیار داشتند و آوازه اعتصاب آنها نیز در جهان طنینافکن شده بود و خمینی قدرت مانور چندانی نداشت.
نهایتا در تاریخ ۱۹آذر ۱۳۶۳ کارگران با پیروزی کامل توانستند خواستههای خود را محقق کرده و کارفرما یعنی دولت و عوامل سرکوبگرش را وادار به عقبنشینی کنند.
حمایتهای دیگر کارگران از فولادکاران اصفهان
در آن اعتصاب پیروزمند، کارگران توانسته بودند حمایت بسیاری از کارگران دیگر واحدهای صنعتی را جلب کرده و بسیاری از آنان در شرایطی که نه موبایلی وجود داشت و نه شبکه مجازی و در شرایط جنگی بین رژیم و عراق، یک فضای پلیسی سرکوبگرانه نیز به تمام کشور حاکم بود و اعدامهای روزمره نیز جریان داشت، زمینه یک اعتصاب عمومی کارگری را بهوجود بیاورند. حضور مستمر و توضیحات آگاهگرانه کارگرانی که به دیگر کارخانهها رفته و آنان را نسبت به شرایط خود مطلع کرده بودند، یکی از درخشانترین کارهای کارگران در آن واقعه بود.
با چنین مقدماتی بود که کارخانههای بسیاری به حمایت از فولادکاران ذوبآهن برخاستند، نام برخی از آن کارخانهها و واحدهای صنعتی عبارتند از:
- کارگران پالایشگاه اصفهان
- صنایع فولاد مبارکه
- کارخانه پلار
- ریسندگی نجفآباد
- کارگران شرکت ملی صنایع فولاد ایران
- نیروگاه برق اصفهان و چندین مجمتع صنعتی و کارگری دیگر.
حمایت کارگران دیگر واحدهای صنعتی از فولادکاران اصفهان و افشای جهانی سکوت خبری که آخوندها پیرامون اعتصاب کارگران اصفهانی ایجاد کرده بودند و اعلام حمایت برخی از مهمترین نهادهای کارگری بینالمللی از فولادکاران اصفهان باعث شد تا خمینی که آن روزها خودش زنده بود و سررشته کارها را شخصاً بهدست داشت، جرأت دستاندازی پیدا نکند و کارگران قهرمان ذوبآهن اصفهان موفق شدند خواستههای خود را بر آخوندها تحمیل کنند.
پیام مسعود رجوی به کارگران اعتصابی ذوبآهن اصفهان
روز ۱۹آذر ۱۳۶۳ مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در پیام نسبتاً مفصلی ضمن اشاره به ابعاد و زوایای مختلف اعتصاب ۲۰هزارنفره کارگران ذوبآهن اصفهان و تجربه ارزشمند و تحسینبرانگیز آنان، گفت:
«تجربهٔ ارزشمند و تحسینبرانگیز اعتصاب ذوبآهن اصفهان همانند بسیاری دیگر از مقاومتها و اعتصابات کارگری مختلف، مبین این حقیقت است که در هیچ شرایطی نباید از مطرح کردن و پافشاری بر سر خواستههای حقهٔ خود در برابر دیکتاتوری آخوندی دست بردارید. به عبارت دیگر میتوان و باید با دستیازیدن به همهٔ اشکال اعتراض و مقاومت، دشمن ضدبشری را به عقبنشینی واداشت. سرنگونی خمینی خائن نیز در همین مسیر یعنی با سرجمع شدن تمامی مقاومتهای تمامی مردم ایران که انفحار خشم خلق و قیام رهاییبخش عمومی را در پیش خواهد داشت میسر است از اینرو اعتراضات و اعتصابات صنفی شما نیز در رابطهٔ جداییناپذیر با شکل محوری مبارزهٔ انقلابی قرار دارد و نقش تکمیلکننده یعنی مکمل اجتماعی آن را ایفا میکند. پس باید از تجربه فولادشهر درسهای پولادین گرفت و آنها را در همه کارخانجات و محیطهای کارگری تا هر کجا که ممکن باشد بر علیه خمینی و رژیم او بهکار بست.
نخستین درس، «مقاومت دستجمعی به هر شکل و به هر میزان» است که ابعاد آن هر چه گستردهتر و فراگیرتر باشد، دشمن در مقابله با آن عاجزتر است.
اما درس آخر این است که به هیچوجه نباید به وعدههای خمینی و هر که دست در دست خمینی دارد دلخوش نمود. چاره خمینی و رژیمش تنها مرگ و سرنگونی است».
یادی از مدیرعامل شهید کارخانه ذوبآهن اصفهان
در سالروز آن تجربه ارزشمند کارگری، ضروری است یادی هم از مدیرعامل انقلابی ذوبآهن اصفهان پس از سقوط دیکتاتوری سلطنتی شود. مهندس محمدعلی متقی، مدیرعامل منتخب کارگران برای مدیریت بزرگترین مجتمع ذوبآهن کشور بود که پس از آزادی از زندان شاه، بنا به خواسته مکرر کارگران و دیگر پرسنل زحمتکش ذوبآهن اصفهان، مدیریت ذوبآهن را بهعهده گرفت و در مدتی تقریباً یکساله، تمامی تلاش خود را معطوف به احقاق حقوق کارگران کرد، امری که ضامن بلافصل پیشرفت واقعی جنبش کارگری در آن مقطع نیز بود. اما با کارشکنیهای مقامات رژیم و امامجمعه مزدور اصفهان و نهادهای امنیتی اطلاعاتی آخوندها سرانجام مهندس متقی برکنار شد و پس از ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰، در یکی از پایگاههای مقاومت مجاهدین در تهران، پیکر مجروح و خونفشانش بهدست پاسداران افتاد و پس از تحمل شکنجههای طاقتفرسا سرانجام پس از ۱۹بهمن ۶۰ و شهادت سردار خیابانی و اشرف زنان مجاهد خلق و پس از ادای احترام و سلام نظامی به پیکر شهدا، به فرمان لاجوردی دژخیم اعدام شد. مدیرعامل مجاهدی که با کارگران زیست، با کارگران کار کرد و در راه برقراری جامعه بیطبقه توحیدی، به کهکشان شهیدان راه آزادی و عدالت اجتماعی پیوست.