روز۱۹شهریور ۱۳۹۵ رسانهها اعلام کردند که آخرین گروه مجاهدین از عراق وارد آلبانی شدهاند.
اعلام خبر پایان انتقال موفقیتآمیز مجاهدین آنچنان برای حکومت آخوندی شوکهکننده و غیرمنتظره بود که رژیم با بلاهت تمام اصرار داشت ثابت کند خبر غیرواقعی است و هنوز یک گروه از مجاهدین در لیبرتی حضور دارند.
هجرتهای مستمر مجاهدین حتماً که از نگاه خودشان پاسخ به ضرورتهای مبارزهای تسلیمناپذیر، مرعوب نشدن به ساز و بندها و غل و زنجیرهای محیط، جغرافیا، زمین و اقلیم ناگزیر است.
اکنون بهنظر میرسد هجرتهای مستمر مجاهدین به یک سرفصل تعیینکننده و ثبات پایدار رسیده است. این هجرتها برای نسلهای مشتاق آزادی حرفهای شنیدنی و مضمونهای درخور معناهای بزرگ دارند.
یکی از درسهای روشنگر هجرتهای مستمر مجاهدین چنین پیامی را از خود ساطع میکند: ایمان بیاوریم که آزادی، موهبتیست که پرتو مهرش بر هر جانی که بتابد و در هر ضمیری که خانه کند، دیگر زمین وسعتیست ناکرانمند برای بیکرانهگی رؤیاها و آرمانهای آدمی.
هجرتهای مستمر مجاهدین نشان داده است که زمین، پهناب بیکرانهای است که میتوان زورق میهن را نیز با خود داشت و عمری بر هالهٔ خورشید، وفادار آزادی بود و آرمانش را طواف نمود...
چرا هجرت؟
اکنون در زندگیِ همیشه در هجرت سازمان مجاهدین خلق ایران، میخواهیم برگهایی از دستآوردهای «هجرت بزرگ» مجاهدین را ورق بزنیم...
نخست نظری داریم بر علت و سمت و سوی هجرتهای مستمر در تاریخ حیات مجاهدین.
مجاهدین خلق در هر جابهجایی و هجرت، همواره دنبال تأمین ۳هدف بودهاند:
- تضمین مبارزه برای آزادی رو به ایران، برای ایران و مردم ایران در مداری بالاتر
- تأمین شرایط مناسب برای تضمین ادامه و استمرار در این مبارزه
- حفاظت از تشکیلات بهمثابه گنجینهٔ ملی و انقلابی برای پیشبرد این مبارزه در پاسخ به نفی دیکتاتوری و سرنگونی دیکتاتور
نتیجهگیری: در هر جابهجایی و هجرتی، نهتنها دنبال منافع شخصی و بهبود شرایط زندگیشان نبودهاند، بلکه هویت ملی، مردمشان و آرمانشان و شهیدانشان را هم با خود دارند. در هر جای دنیا هم که باشند پیرامون اینها گردهم میآیند.
از اینرو همواره از کویی به کویی در قفای آزادی پایسودن است.
از اینرو همواره از قلهای به قلهای پریدن است.
از اینرو هدف از هجرت که مشخص شود، دیگر همان مشعل است که راهنمای پیمودنها، جاذبهها، دافعهها و مرزبندیها میگردد.
هوشیاری جمعی در هر هجرت
در تمام هجرتهای بیش از ۴۰ساله، ۳اصل هستند که اصالت انتخابها، فداها و پرداختها و چگونگیِ گذار و رقمزدن عمرشان را گواهی میدهند:
ـ از فاز سیاسی تا امروز، از ایران تا عراق و اشرف ۱، از لیبرتی تا آلبانی و اشرف۳ و در تمام جهان، با اینکه هرگز بند زمین نبودند، ولی هر زمینی را با تعهد عمیق به آرمان رهایی به مکانی الهامبخش تبدیل کردند.
ـ در هر جایی که رفتند و باشند، استقلال سیاسی و حقوقی و استقراریشان را فدای سختیها و تنگناهای هجرتهای مداوم نکردهاند.
ـ در هر هجرتی، تهدیدهای بازدارندهٔ مبارزاتی و پیمانهایشان با مردم و آرمان آزادی را شناخته و به کشف قوانین مقابله با این تهدیدها همت گماردهاند.
این دستاورد را مجاهدین مدیون یک روش کار و هوشیاری جمعی و مداوم و دیرباز در درونشان هستند. آنها هر مرحله از زندگی و مبارزاتشان را «جمعبندی» میکنند. جمعبندیشان هم جدای از موارد تخصصی، همواره جمعی و عمومی بوده است. بنابراین دستآوردهای شخصیشان هم به بانک جمعشان میافزاید. مثلاً در هجرت از عراق به آلبانی، تمام راه طیشده از دههٔ ۶۰ تا سال ۹۵ را مرحله به مرحله جمعبندی کردند. سپس از حاصل آن، به پیشبینیِ مسیرهای هجرت به آلبانی و تهدیدها و دستآوردهای آن پرداختند.
چشماندازهای نهفته در هجرتهای هدفمند
در هر هجرتی چشماندازهایی هویدا میگردند که تا پیش از آن قابل پیشبینی نبودند. دستآوردها و موفقیتهای بزرگ مجاهدین در ۴۰سال گذشته همواره از پس گذار از مرحلهای به مرحله دیگر و از پس هجرتی به هجرت دیگر محقق شدهاند. یک مثال ماندگار:
در فاز سیاسی، خمینی و دستگاه تبلیغاتی و سرکوبگریاش هر چه علیه مجاهدین بهتان و دروغ سرهم کردند و در بوقوکرنا انداختند و با انواع حیلهها محدودترشان کردند، آنها گستردهتر و میلیونی شدند.
هر چه کتاب و نشریهٔ مجاهدین را آتش زدند و ممنوع کردند و بهخاطر فروش نشریه، دهها مجاهد را در فاز سیاسی با چاقو و قمه و ژـ۳ کشتند، آنها تا اعماق شهرها و روستاهای ایران نفوذ کردند و نشریهشان بالاترین تیراژ تاریخ مطبوعات ایران را کسب کرد.
هر چه از مجاهدین در زندانها کشتند و قتلعام کردند، آنها را در جهان بیشتر بهرسمیت شناختند و آخوندها رسواتر و منفورتر و منزویتر شدند.
هر چه گورستانهای ایران را از مجاهدین و مبارزان پرکردند، تخم کینه و نفرت مردم ایران را از سراپردهٔ ریاکاران دینفروش و دزدان باورهای مردم بیشتر و بیشتر پخش کردند تا که امروز همان خونها به پتانسیل خشم مردم ایران در قیامهای سراسری تبدیل گشته است.
هر چه خمینی در سایه و بهانه و پوش جنگ و دشمن خارجی، سرکوب و جاسوسی و گشت و اعدام و تیرباران و اختناق را بیشتر کرد، مجاهدین هجرت کردند و رفتند ارتش آزادیبخش سازمان دادند و تنور جنگ ضدمیهنی خمینی را گلگرفتند و مردم ایران و منطقه را از شر یک جنگ تجاوزکارانه و توسعهطلبانه خلاص کردند.
هر چه در عراق از طریق نیروی تروریستی قدس و اجیرشدگانی چون حکیم و مالکی و فالح فیاض و شمری و... علیه مجاهدین بیسلاح، فشار و محاصره و محدودیت و تحریم و قتلعام اعمال کردند و موشک و بمب بر سرشان ریختند، مجاهدین با تمسک به انقلاب درونی و پیوند و وفایشان با آرمان آزادی، ۱۴سال پایداری پرشکوه و شکیبایی تاریخی پیشه کردند. از طرفی با قانون و حقوق به سراسر جهان رفتند. از آن پایداری همهجانبهٔ سیاسی، حقوقی، تشکیلاتی و آرمانی نیز سکویی بنا کردند که خروج از لیست ظالمانه تروریستی بهدست آوردند و با هوشیاری بهموقعشان، «هجرت بزرگ» را محقق کردند. هجرتی که با آن تمام دسیسهها و حساب و کتابهای خامنهای و عوامل عراقی و لابیهایش را از هم دریدند و از دام استعمار و ارتجاع پریدند.
دستآوردهای استراتژیک هجرتهای مستمر
اکنون که از پس پنجرهٔ چهل و چند ساله در قفای آزادی به ایستگاههای زمان مینگریم، میبینیم هر هجرتی پاسخ شایسته به شرایط موجود بوده است. از اینرو هم همواره رو به افقهای نو و دستآوردهای بسا بزرگتری پیش رفته است. اعترافات عناصر نظام آخوندی در هر سرفصلی که مجاهدین هجرت کردهاند، گویای راه درستی بوده است که مجاهدین در استمرار مبارزهشان پیشه کردند.
جوهر و مضمون این اعترافها این است که نه کشتار، نه محاصره، نه زندان، نه ترور، نه بمب، نه مماشات و نه معامله علیه مجاهدین هیچ سودی که برایشان نداشته، از قضا همواره مجاهدین را به افقهای نوتر و دستآوردهای بیشتر و اقتداری بالاتر سوق داده است. یک نمونهٔ قابلتوجه پس از استقرار مجاهدین در آلبانی و سرعتگرفتن رشد اجتماعیشان در ایران را یادآوری میکنیم:
«این فرضیه که نیروهای منافقین پس از رسیدن به اروپا مضمحل خواهند شد و در نتیجه تهدیدی برای نظام محسوب نمیشوند چقدر کارشناسانه بوده است؟ چقدر همراه با برآوردهای اطلاعاتی و امنیتی بوده است؟ و چرا نتیجه عکس داده است؟
انتظار داشتیم که نیروهای نفاق وقتی از کنار دجله و فرات کنده شده و در سرزمین اروپا مأوی میگیرند، شاخ و برگها و نهایتاً ریشههایش بخشکد؛ اما ظاهراً این روش، یک روش «بد درمانی» بوده است.
اگر منصف باشیم خواهیم دید که آن زمان که جریان نفاق در عراق بود تنها فعالیت آنها در داخل ایران به شعارنویسی یا صرفاً آویزان کردن بنر تبلیغی محدود شده بود، اما اکنون ـ بهگفته مسؤلان دولتی ـ سازمانده و هدایتکننده شورشها و اغتشاشات در کلیه صنوف میباشند».(سایت بهارستان ـ ۱۳شهریور ۹۷)
چرا «هجرت بزرگ»؟
نخست باید مفهوم یا صفت «بزرگ» را که به هجرت مجاهدین از عراق به آلبانی نسبت داده میشود، معنا نمود تا بعد به زمینههای آن پرداخت. این مفهوم و معنا را بهطور کلی در ۳محور میتوان خلاصه کرد:
۱ـ مجاهدین از یک دام و دسیسه و قتلعامی که برنامه و سازماندهیاش توسط دستگاه خامنهای و مزدوران محلی و عراقیاش تدارک دیده شده بود، با هوشیاری و بهموقع جستند.
۲ـ با حفظ گنجینهٔ تشکیلاتشان، پای به دنیای جدیدی گذاشتند که هم ارتباط کل مقاومت و جنبش را یکپارچه و ممکن کرد و هم راه ارتباط با مردم و جامعهشان گستردهتر شد.
۳ـ در این هجرت چندینماهه که روز ۱۹شهریور ۹۵ آخرین گروهشان از عراق خارج شد، هیچ ضربه و آسیبی ندیدند. در چند ماهی که از عراق به آلبانی میآمدند، گویی از دهلیزی خماندرپیچ و پر از کمین عبور میکردند. در این گذرگاه بود که همگی با نظم و هوشیاری و با درک شرایطی که باید پاسخ میدادند، توانستند یکی از جابهجاییهای بزرگ سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی را رقم بزنند؛ بدون اینکه آسیب و ضربهای ببینند.
پس از تهاجم آمریکا به عراق و گسترش نفوذ آخوندها در سراسر این کشور، مسیری که مجاهدین طی کردند دقیقاً به حضور و محاصرهشدن بلوری کریستال در میان انواع صخرهها و سنگها مشابهت داشت. حضوری که کافی بود اشتباهی صورت گیرد تا بر اثر تکان این بلور و برخورد با صخرههای پیرامونش، همهچیز فروبریزد.
یکی از دورانهایی که رهبری مجاهدین شایستهگیها و تعهداتش به مردم و میهنش را به تمام و کمال بهجا آورد، عبور دادن کاروان تشکیلاتی و سیاسی و امنیتی مجاهدین از دهلیز عراقی متلاشیشده و زیر سلطهٔ عوامل رژیم آخوندی بود.
در منظر تلاقی هجرتها
حالا پس از آن هجرت بزرگ، مثل تمام نمونههای پیشین که در بالا یادآوری شد، دشمنان مجاهدین و در رأسشان دستگاه دیکتاتوری ولایت فقیه حتی در غیظوکینشان هم شده، اعتراف میکنند که مجاهدین از دام چالهها جستند و حالا با دست بازتر و با وسعت فعالیتشان، به بزرگترین تهدید بالفعل رژیم آخوندی و تنها آلترناتیو سازمانیافته بدل گشتهاند.
اکنون گنجینهٔ نقد تشکیلاتیشان از آزمایشهای سرزمین جدید و تهدیدهای اقلیمی و فرهنگی و اجتماعی موفق بیرون آمده است.
اکنون مجاهدین پس از هجرت بزرگ، با قیامهای مردم و تمام فعالیتهای سیاسی رو به ایران در ارتباط هستند و اثرگذارند. با «هجرت بزرگ» مجاهدین از عراق به آلبانی، تمام سبوهایش شکست و پیمانههایش بدل به جامهای زهر علیه نظامش گشت.
اکنون بعد از ۴دهه هجرتهای مداوم و از پس افقهای بعد از هر هجرت، تکتک مجاهدین در «جهان اطلاعات ـ محور» به مردم و جامعهشان پیوستهاند.
افقهای پیش روی مجاهدین اکنون بسیار فراخ گشته و در تعادلقوای سیاسی و اجتماعی و منطقهای و بینالمللی بدل به اهرمی قدرتمند در دستان خلق محبوبشان برای به زیرکشیدن هیولای انسانستیز آخوندی شدهاند.
اکنون و هنوز کماکان قافلهٔ مجاهدین در قفای آزادی و در شوق وصال دامن محبتش است. همهٔ هجرتهای پیشین و در کاکلشان «هجرت بزرگ» برای همین مقصود و معشوق بوده است.
اکنون «هجرت بزرگ» برای مجاهدین، مسؤلیتی بزرگتر بر هر آنچه طی بیش از ۴دهه بر شانههای خود حمل کردند، آفریده است.
اکنون تمام شهیدان مشتاق آزادی از فاز سیاسی و ۳۰خرداد، زندانها، فروغ جاویدان و قتلعامها در اشرف و لیبرتی، در هجرت بزرگ و دستآوردهای ۳سالهاش با مجاهدین همراه شدهاند.
کتابی که هنوز باید نوشت
اکنون هجرتهای مستمر مجاهدین در آوردگاه اشرف۳ فرود آمده و با فعالیتهایش، بدل به کانون مقاومت برای آزادی ایران گشته است.
از سال ۱۳۵۷ که هجرتهای مجاهدین در داخل ایران شروع شد تا ایستگاه فعلی که اشرف۳ باشد، همواره وفاداری به آرمان آزادی و پایبندی به ارزشهای مجاهدین، نگهدارندهٔ تشکیلات آنها و تضمین استمرار مبارزهشان بوده است. اکنون همهٔ اینها در اشرف۳ متجلی شده و به کتابی برای نوشتن نیمقرن تاریخ اخیر ایران بالغ گشته است. تاریخی که حرفهای بسیار گفتنی و دستآوردهایی بهمثابه گنجینههای میهنی برای رقمزدن سپیدهدم آزادی ایرانزمین دارد...