728 x 90

اسلام پویا، رو در روی درک ایستا و متحجر از اسلام _ گفتگو با محمدرضا منانی (قسمت دوم)

محمدرضا منانی
محمدرضا منانی
در قسمت اول این گفتگو به این موضوع پرداختیم که اسلام حقیقی که چهره‌اش به‌شدت به‌خاطر عملکردهای خمینی پلید و آخوندهای جنایتکار بازمانده از او کدر و تیره شده، چیست؟ قرآن چه جور کتابی است؟ آیا اصلاً قابل فهم است؟ و اگر هست چگونه می‌توان آن را فهم کرد و از آن چه انتظاری باید داشت.
دیدیم که روح و پیام اسلام، آزادی، آگاهی و عشق و مهربانی است و خمینی و آخوندهای خمینی صفت صرفاً به‌خاطر قدرت پرستی و حفظ منافع و حکومت نامشروع خود، اسلام و قرآن را دین استبداد و خشونت و کشتار و شکنجه معرفی می‌کنند.

اکنون ادامه این گفتگو:
سؤال: اشاره کردید که اسلام ایدئولوژی است که قدرت انطباق فعال با شرایط زمان را دارد. قبل از این‌که وارد سؤال پیرامون چگونگی این مسأله بشویم، می خواستم اول توضیح بدهید که منظور از «انطباق فعال» چیست؟

محمدرضا منانی:
اگر این مسأله را در پهنه طبیعت و حیات ببینیم معنی آن در سایر زمینه‌ها روشنتر می‌شود. در طبیعت، در مقایسه گیاهان با جمادات می‌بینیم، جمادات تقریباً هیچ تأثیری از محیطشان نمی‌پذیرند، یا تأثیر پذیریشان ناچیز است، آن هم اساساً یک طرفه است یعنی عوامل بیرونی بر آنها تأثیر می‌گذارند. مثلاً سنگها در اثر تابش خورشید یا بارش باران یا جریان آب و وزش شن باد طی قرنها ساییده می‌شوند. اما گیاهان و درختها نور خورشید را جذب می‌کنند و از آن در سوخت و ساز خود استفاده می‌کنند. ریشه‌های خود را در جستجوی آب به اعماق زمین می‌فرستند. همچنین نسبت به جمادات قدرت ترمیم خود را دارند. قدرت تکثیر نوع خود را دارند.
در مقایسه گیاه با حیوانات که در مدار تکاملی بالاتری هستند، می‌بینیم که حیوانات علاوه بر آن که دارای همان تواناییهای گیاه، توان ترمیم و تغذیه و تکثیر هستند، توان انطباق خیلی بیشتری با محیط خود را دارند. وقتی غذا و آب به یک گیاه نرسد، مدتی مقاومت می‌کند، ولی خشک می‌شود و از بین می‌رود، چون نمی‌تواند مکانش را تغییر بدهد، اما حیوان، حتی ساده‌ترین جانور تک سلولی، در جستجوی آب و غذا برمی‌آید و می‌تواند مکانش را تغییر دهد.
در مقایسه حیوانات با یکدیگر نیز، باز مهمترین عاملی که به اتکای آن می‌توانیم بگوییم این موجود عالیتر از موجود دیگر است، قدرت انطباق فعال است. همین عامل است که باعث می‌شود حیوانات خون گرم متکاملتر از جانوران خونسرد باشند. جانوران خونسرد مقهور دمای طبیعت و پیرامون خود هستند. وقتی هوا سرد می‌شود، دمای بدن آنها هم پایین می‌آید و فعالیتهای حیاتی آنها هم به کمترین حد می‌رسد و قادر به ادامه فعالیت خود نیستند، اما حیوانات خون گرم دارای چنان سیستم و مکانیسم درونی هستند که به‌رغم نوسانات دمای هوا، دمای بدن آنها ثابت می‌ماند. این مکانیسم عالی انطباق فعال با محیط پیرامون، حیوانات خون گرم را قادر می‌سازد که مقهور گرما یا سرمای زیاد نشوند.

سؤال: و از این مثالها و از این مبحث که به نظر می‌رسد در حیطه علوم طبیعی است، چه نتیجه‌یی می‌توان گرفت؟

محمدرضا منانی:
مصداقها و مثالها، مثالهایی از طبیعت بودند، اما قانونی که از آن نتیجه می‌شود، قانون عام حاکم بر هستی است.
آن چه مثال زدم، نمودهایی از قانون انطباق در طبیعت بود، به این معنی که هر پدیده‌یی در صورتی دوام می‌آورد و باقی می‌ماند که با محیط اطراف خودش منطبق شود. این یک قانون عام است که در صحنهٴ اجتماع نیز نمودهای مشخص خودش را دارد. حالا بر اساس همین قاعده هر سیستم فکری، عقیدتی، ایدئولوژیکی، که با فطرت تکامل، تطابق نداشته باشند. آنها هم از صحنه خارج خواهند شد. چون قاعده عام است در تاریخ علم و فلسفه، ما دیده‌ایم مکاتبی می‌آیند. یک چند مطرح هستند بعد از مدتی یا کهنه می‌شوند یا قادر به پاسخگویی مسائل نیستند. پس تنها آن سیستم‌ها، آن ایدئولوژیها و آن دستگاههای فکری و عقیدتی می‌توانند استوار و پا برجا بمانند که با واقعیت جهان موجود تطابق داشته باشند. شرط آن است که آن مکتب دارای آن چنان اصول واقع گرایانه و عام و فراگیری باشد که بتواند با ارائه یک دینامیزم در مقابل شرایط مختلف پاسخگوی مسائل باشد. هر ایدئولوژی اگر چنین ادعایی دارد، شرطش این است که در عمل قدرت این انطباق را داشته باشد. بر اساس این قانون، الآن که بحث ما در مورد مکتب و کتاب آن قرآن است، می گوییم که قرآن هم اگر قابلیت انطباق با مسائل هر دوران و دینامیسم لازم را نداشت، تا کنون به‌عنوان یک کتاب راهنمای عمل باقی نمی‌ماند و به تاریخ می‌پیوست. پس قابلیت انطباق دارد، منعطف است، می‌تواند پاسخگوی شرایط متفاوت و متغیر باشد. از طرف دیگه باید تصریح کنم قرآن بدون دینامیزم = خطرناکترین کتاب / و اسلام بدون دینامیزم = خطرناکترین دین

سؤال: در مبحث قبلی، بحثمان به این جا رسید که به اعتقاد مجاهدین، قرآن راهنمای عمل، یعنی راهنمای مبارزه و عمل صالح اجتماعی است.
اما این سؤال این جا مطرح می‌شود که کتابی که 1400سال پیش نازل شده و بسیاری از آیات آن معطوف به مسائلی بوده که در همان زمان به وجود آمده، چطور الآن می‌تواند راهنمای عمل مبارزه و انقلاب یعنی پیچیده‌ترین جلوه حیات اجتماعی، آن هم در این عصر و زمانه باشد؟


محمدرضا منانی:
این همان جایی است که به خصیصه و ویژگی منحصربه‌فرد قرآن و به تبع آن اسلام برمی‌خوریم. یعنی خصیصهٴ پویایی و دینامیسم. منظور از دینامیسم ویژگی تحول یابندگی و انطباق فعال درون جوش است که در نردبان تکامل این ویژگی در موجودات متکاملتر پررنگتر و برجسته‌تر است.

سؤال: اما مگر قرآن تغییر می‌کند؟ مگر نه این‌که آیاتش و حتی کلمات و حروفش دستخوش هیچ تغییری نشده و فرق و مذاهب اسلامی، به‌رغم همهٴ اختلافاتی که با هم دارند، در مورد هیچ آیه و کلمه‌یی از قرآن بی‌هیچ پس و پیشی، اختلاف نظر ندارند.

محمدرضا منانی:
بله، همان‌طور که می‌گویید قرآن در سوره‌ها و آیات و کلماتش، طی قرون متمادی، هیچ‌گونه تغییری نکرده و یک حرف آن هم جابه‌جا نشده. بله، ظاهر و کلمات قرآن از تحریف مصون مانده، اما وقتی ما از پویایی و دینامیسم قرآن صحبت می‌کنیم، منظور تغییر در ظاهر آیات و کلمات آن نیست. بلکه منظور پویایی و دینامیسم در درک قرآن است.
وقتی حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌گوید: «یأتی علی الناس زمان لا یبقی فیهم من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه»
زمانی فرا می‌رسد که از قرآن جز رسمش (منظور همان صورت ظاهر قرآن است) و از اسلام جز اسمش باقی نمی‌ماند. به همین معنا اشاره داشته است.
بعد حضرتش در ادامه همان سخنان، حرف بسیار تکان دهندهٴ دیگری را هم اضافه می‌کند و می‌گوید:
«و مساجدهم یومئذ عامرهٴ من البناء خراب من الهدی سکانها و عمارها شر اهل الارض»
و مسجدهاشان در آن روز به‌لحاظ بنا آباد و به‌لحاظ هدایت ویران است و مسجد روندگان و مسجد سازان در آن روزگار «شر اهل الارض» بدترین مردم روی زمین اند. عجبا که مولا گویی این مسجدهای ضرار امروز آخوندهای جنایتکار حاکم را به چشم دل می‌دیده است.

سؤال: اگر درست فهمیده باشم، منظور این است که قرآن دارای چنان محتوایی است که می‌تواند پاسخگوی هر شرایطی باشد؟

محمدرضا منانی: بله، به‌خاطر آن که قرآن از چنان پویایی و دینامیسمی برخوردار است که می‌تواند با شرایط متحول اقتصادی و اجتماعی انطباق پیدا کند، چون اگر دارای خصلتی ایستا بود و محتوایی ساکن و منجمد داشت، دیگر چگونه می‌توانست راهنمای عمل و مبارزه در عصر ما و جامعه ما باشد؟ عصری که عصر دگرگونیهاست. جامعه‌یی که دائم در حال تغییر و تحول است.
قرآن به‌عنوان آخرین پیام وحی و آخرین پیام خدا به انسان و هدایت کننده او از میان گردنه‌ها و گردابها، فقط به شرط دارا بودن محتوای زنده و پویایی، می‌تواند چنین نقشی داشته باشد. البته قرآن به خودی خود که ساکت است، در واقع قرآن راهنمای کسانی است و برای کسانی گویا می‌شود که از موضعی انقلابی و توحیدی، در مقام راه جویی از قرآن برآمده باشند. به تعبیر خود قرآن باید پاک و مطهر باشند و باید تقوا داشته باشند. همانند بنیانگذاران مجاهدین و در رأس آنها حنیف کبیر. آنها که با نهج‌البلاغه و کلام علی (ع) الفتی عمیق داشتند، لابد این کلام مولا را در خطبهٴ 157 با گوش دل شنیدند و آن را به کار بستند که:
«النور المقتدی به ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق»
آن نور راهبر و راهگشا که پیامبر با خود آورد، قرآن است، پس آن را به حرف آورید، ”فاستنطقوه“ آن را به نطق آورید، گویا کنید، زیرا قرآن هرگز به خودی خود و بدون مبیّن گویا نمی‌شود.

سؤال: اگر ممکن است برای روشن شدن و عینی شدن بحث، چند مثال از همین درک پویا از قرآن و اسلام ذکر کنید.

محمدرضا منانی:
گفتار و رفتار حضرت علی (ع) عالیترین تجلی درک پویا و دینامیک و عمیق از اسلام است. در جریان درگیری با خوارج که گروهی قشری متعصب و خشک مغز بودند، این بینش ژرف امام را به‌روشنی می‌توانیم ببینیم. خوارج بعد از آن جریان حکمیت که خودشان به امیرالمؤمنین علی (ع) تحمیل کردند، خطاب به او می‌گفتند: چرا افراد را به جای خدا و قرآن، در مقام حکم و داوری قراردادی؟
امام (آن طور که در خطبهٴ 125 آمده) جواب داد: «ما مردان را حاکم قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم گردانیدیم، و این قرآن خطی است نوشته شده میان دو پاره جلد که به زبان سخن نمی‌گوید و ناچار برای آن ترجمانی لازم است (که منظور آن را بیان کند) و این مردان هستند که از آن سخن می‌گویند».

سؤال: اما این سؤال این جا مطرح می‌شود که این مردان چه کسانی هستند؟ مانند حضرت علی هستند و در اردوی او؟

محمدرضا منانی:
این سؤال بسیار مهمی است. اگر با بینش علی (ع) که پرورش یافته مکتب توحید است و به قرآن ناطق ملقب می‌باشد، به قرآن نگاه کنیم، آن طور که او قرآن را در نهج‌البلاغه و در عمل خود توصیف کرده، قرآن کتابی است که قابلیت انطباق با تمام اعصار بشر دارد، یعنی کتاب هدایت است برای انسان در تمام دوره‌های تاریخی؛ اما اگر کسی با یک درک و تصور قشری و دگماتیک به قرآن نگاه کند و تنظیم کند؛ دیگر این تفکر ارتجاعی است که خودش را به قرآن تحمیل می‌کند و هر نوع برداشتی از آن، دیگر محتوایش قرآن نیست. بلکه مجموعه‌یی است از تفسیرها و برداشتهای انحرافی و قشری و جزم گرایانه، که هم‌چنان که علی (ع) گفت تحت نام قرآن و با اسم و رسم آن، اما خالی از محتوای قرآن و حتی متضاد با مضمون اصیل و واقعی آن است.

اجازه بدین یک مثال خیلی ساده براتون بزنم. بسیاری از روشهای پزشکی که در قرنهای گذشته رایج بود و در کتابهای طب قدیمی ذکر شده است، در زمان خودش برای بیماران حیات بخش بود، امروز با اکتشافات پزشکی و درمانی منسوخ شده و بسیاری از آنها به‌عنوان روشهای زیان رسان به جسم به کناری گذاشته شده‌اند. آیا این واقعیت، حیات بخش بودن آن روشها در زمان خودش را نفی می‌کند؟ خیر؟ اما امروز زیان بخش است چون برای معالجه بیماریها روشهای نو و مؤثر و بدون زیان کشف شده است. پس بخشهای زیادی از کتب طب قدیم، منسوخ شده است، اما در همان کتب اصولی برای حفظ سلامتی ذکر شده که نه تنها تا امروز به قوت خودش باقی است، بلکه می‌توان گفت که تا ابد به‌عنوان اصول درمانی یا بهداشتی برقرار خواهد بود.
مثال مشخص:
تا حدود 15سال پیش، یعنی اوایل دهه 90، برای بیمارانی که به تورم یا زخم معده و اثنی عشر مبتلا بودن، پرهیزهای شداد و غلاظ تجویز می‌شد. اما از روزی که کشف شد که عامل این بیماری نوعی باکتری است، یک معالجه سه هفته‌یی با چند قرص، نقطهٴ پایانی بر پرهیزهای غذایی سنگین برای این بیماران بود. آیا پرهیز غذایی در زمان خودش نادرست بود؟ خیر. اما امروز اصرار بر همان روش چه نامیده می‌شود؟ کهنگی و عقب‌ماندگی

سؤال: این طور که شما روی دینامیسم و پویایی قرآن و این‌که برای فهم آن باید تقوا داشت و در کوران مبارزه و عمل اجتماعی هم بود، تأکید می‌کنید، آیا این باعث نمی‌شود که هر کسی برداشتهای دل بخواهانهٴ خودش را از قرآن علم کند و به‌اصطلاح استفادهٴ ابزاری از قرآن را رایج نمی‌کند؟ آیا این راه را برای انواع و اقسام برداشتها و تفاسیر انحرافی هموار نمی‌کند؟ و انواع بدعتها را رواج نمی‌دهد؟

محمدرضا منانی:
این نگرانی کاملاً حق است. همین نگرانی که چه بسا از موضع حسن نیت هم بود، باعث شده بود که اصلاً تفسیر و برداشت قرآن عملاً تعطیل و حتی تقریباً ممنوع شود. و این برداشت عمومیت پیدا کند که ما نمی‌توانیم و نباید قرآن را تفسیر کنیم، تفسیر قرآن فقط کار معصومین است. و از این جا بود که قرآن طی قرنها به‌عنوان کتابی که فقط برای ثواب باید آن را خواند، درآمده بود.
در حالی که اصلاً کلمه ”قرآن“ یعنی خواندنی، با این برداشت در تعارض است. کما این‌که با آیات متعدد قرآن هم در تعارض است مثلاً آنجا که می‌گوید قرآن، «بلسانٍ عربیٍّ مّبینٍ » یعنی زبان عربی روشن که همه کس می‌تواند آن را بفهمد نازل شده.

سؤال: ولی با این همه، وقتی که شما باب تفسیر و استنباط از قرآن را باز می‌کنید، آیا قبول دارید که امکان انحراف یا سوء‌استفاده از قرآن برای منافع فردی هم به وجود می‌آید؟

محمدرضا منانی:
بله، امکان سوءاستفاده و امکان برخوردهای انحرافی با قرآن وجود دارد، اما این باعث نمی‌شود که ما برای حل مسائل و مشکلاتی که با آنها مواجه هستیم، از قرآن استفاده نکنیم و از تفسیر آن غافل بمانیم و خود را از کارکردهای اجتماعی قرآن محروم کنیم.

سوال: یعنی اینجور که شما می‌گین، ترس از اشتباه نباید مانع بشه که از اون استفاده نکنیم

محمدرضا منانی:
بله، این‌که از ترس اشتباه یا برداشتهای انحرافی، تنزّه‌طلبانه و مقدس مآبانه به قرآن نزدیک نشویم، مثل این است که در برخورد با موانع و مشکلات، به جای کوشش برای حل درست آنها توقف کنیم و هیچ قدمی بر نداریم و یا به جای تهاجم به موانع و مشکلات، مرتب به عقب و به قهقرا برویم.
به هر حال سؤال این است که آیا اصل هدایت بشر از جانب خالق و تکامل دهندهٴ هستی را ضروری می‌شماریم یا نه؟ و آیا قرآن را پاسخی به این ضرورت، ضرورت هدایت آگاهانهٴ جامعه می‌دانیم یا نه؟ اگر آری، این صرفاً در کادر اعتقاد به دینامیسم قرآن امکانپذیر است. ضمن این‌که البته لازمه درک و فهم درست از قرآن، پاک بودن و رها بودن از قیدهای منافع استثمارگرایانهٴ فردی و طبقاتی است که فهم آدمی را کور می‌کند؛ یعنی همان تقوا، نه تقوا به‌معنای پاسیو و منفعل که از ترس اشتباه اصلاً با تضادها درگیر نمی‌شود و در واقع از میدان می‌گریزد.

ادامه دارد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1435a6fe-0158-4f1b-b66d-0665cfe040f3"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات