728 x 90

پروین اعتصامی

پروین اعتصامی
پروین اعتصامی

آن‌که سحر حامی شرع است و دین
اشک یتیمانش گه شب غذاست
لاشه‌ خورانند و به آلودگی
پنجه آلوده ایشان گواست
خون بسی پیر زنان خورده است
آن‌که به چشم من و تو پارساست
16فروردین‌ماه هر سال، آغاز خاموشی شاعر توانای میهنمان، پروین اعتصامی است.
پروین اعتصامی البته برای مردم ما نامی ناآشنا نیست، به‌ محض شنیدن نامش، تنها تصویر به جا مانده از او در خاطر شنونده زنده می‌شود. آن چهره ساده و مصمم و مهربان، این تصویر به جا مانده از پروین، مثل شعرهایش واضح و بدون ابهام. و مثل زندگیش ساده و روشن است.
کمتر کسی است که نداند پروین اعتصامی در سی و پنج سالگی در اوج شکوفایی هنریش بود که به مرض حصبه درگذشت. و با بیش از 5هزار بیت قصیده و قطعه، نام خود را در ردیف طلایه‌داران شعر اجتماعی ایران جاودانه کرد.
گفتیم تنها تصویر به جا مانده از پروین اعتصامی مثل شعرش ساده و بدون ابهام است. اما گاه سایه‌هایی از بیرون این تصویر می‌خواهد که نیمی از این چهره روشن را بپوشاند. برای شناخت بیشتر این سایه‌ها و روشن‌تر دیدن چهره پروین اعتصامی بهتر است از شعرش کمک بگیریم،

برزگری پند به فرزند داد
کای پسر، این پیشه پس از من تراست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست
تجربه می‌بایدت اول نه کار
صاعقه در موسم خرمن، بلاست
گفت چنین، کای پدر نیک رأی
صاعقه ما ستم اغنیاست
پیشه آنان همه آرام و خواب
قسمت ما درد و غم و ابتلاست
حاصل ما را دگران می‌برند
زحمت ما زحمت بی‌مدعاست
سفره ما از خورش و نان تهی است
در ده ما بس شکم ناشتاست
هم‌چو منی زاده شاهنشه‌ی است
لیک دو صد وصله مرا بر قباست
خرمن امسأله ما را که سوخت
از چه درین دهکده قحط و غلاست؟
در عوض رنج و سزای عمل
آنچه رعیت شنود، ناسزاست
چند شود بارکش این و آن
زارع بدبخت مگر چارپاست؟
بار خود از آب برون می‌کشد
هر کس اگر پیر و گر پیشواست
مردم این محکمه اهریمنند
دولت حکام ز غصب و رباست
آن‌که سحر حامی شرع است و دین
اشک یتیمانش گه شب غذاست
لاشه‌خورانند و به آلودگی
پنجه آلوده ایشان گواست
خون بسی پیرزنان خورده است
آن‌که به چشم من و تو پارساست

این شعر از جمله روشن‌ترین نقاط چهره انسانی و هنرمندانه پروین اعتصامی است که ارتجاع زمانه سعی در پوشاندن آن می‌کند. افشای زاهدان ریایی و دین فروش. اگر حافظ به کنایه در مورد شیخان ریاکار گفته بود: چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند، پروین به صراحت می‌گوید:

آن که سحر حامی شرع است و دین
اشک یتیمانش گه شب غذاست.

بارها به تفصیل از زندگی و آثار پروین اعتصامی سخن گفته‌اند، در این جا اما می‌خواهیم به‌طور خاص به این وجه مهم از شخصیت ادبی پروین اعتصامی بپردازیم. همه ما می‌دانیم که اهمیت کار پروین در این بود که در زمانه‌ای که خود شعر هنوز تعلقی به مردم نداشت او دردهای مردم را در شعرش انعکاس داد. با شعرهای ساده، و مردمی. نمونه‌ای از این ستیز با ظلم و ستم نسبت به توده‌های فقیر و زحمتکش در بسیاری از شعرهای پروین اعتصامی دیده می‌شه و همه اون رو می‌شناسیم. شعرهای شجاعانه‌ای مثل، طفل یتیم، تهیدست، بی‌پدر، تیره‌ بخت و رنجبر، و آشیان ویران، جلوه‌های این مبارزه با ستم بود. شعری که پروین شجاعانه در آن به شاه ظالم و شیخ ریاکار می‌تازد.
پروین اعتصامی‌توانست با این روحیه ظلم سیتزانه، به راستی اختر چرخ ادب فارسی در روزگار خود بشودو این تصویر واضح و بدون ابهام شخصیت پروین را مرتجعان برنمی تابند، از این‌رو پیوسته سعی کرده‌اند، چهره او را در محاق زندگی نامه نویسی معمولی بپوشانند، آن هم به شیوه تذکره نویسان قرنهای قبل، نه به‌منظور بازشناسی و معرفی عقاید و کارهای این زن اندیشمند.
پروین اعتصامی در قطعه‌ای که در رثای پدر دانشمندش یوسف اعتصام الملک سرود، همین وضعیت را با طنز تلخی یادآوری می‌کند: یوسفت نام نهادندوبه گرگت دادند/ مرگ، گرگ تو شد ای! یوسف کنعانی من! /
و تلخی این طنز بعد از مرگ پروین در این بوده است که، نام او را به بزرگی می‌برند و او را اختر چرخ ادب می‌نامند بدون این‌که ذکری از اصلی‌ترین وجه شخصیت او بکنند که ایستادن رودرروی دین فروشان ریا کار بود.
پروین اعتصامی در بسیاری از شعرهایش را صحنه مکالماتی کرده است که او بین قشرهای مختلف اجتماعی، بین حیوانات یا بین اشیا ترتیب می‌دهد. در این گفتگوها صدای پروین را خیلی روشن‌تر می‌شنویم که سخنوران عصر خود را، هم‌چون خودش، به موضعگیری در برابر ریاکاران و مزدبگیران آنها فرا می‌خواند و یا خطاب به آنان که باید حقایق را بگویند و افشا کنند چنین می‌گوید
وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتنی است شمشیر، روز معرکه زشت است در نیام
از بهر حفظ گلّه، شبان چون به خواب رفت سگ باید ای فقیه، نه آهوی خوش خرام

چنین ابیاتی آن هم از زن جوانی چون پروین اعتصامی، در دوره‌ای که زن حق تحصیل نداشت نشانه ترقیخواهی و پیشتازی پروین در زمان خودش است. اما او گاه به‌خصوص جایی که از زبان زنان ستمدیده سخن می‌گوید خشم و کین بیشتری از خود نشان می‌دهد به این بیت که مکالمه یک زن با فقیه ظالم حاکم است توجه کنید.
فتوا دهی به غصب حق پیرزن ولیک بی‌روزه هیچ نباشی مه صیام

یکی از بارزترین شعرهایی که عصیان پروین اعتصامی در برابر فرهنگ و شرایط مسلط را نشان می‌دهد شعر «دیوانه و زنجیر» است. که آن‌هم به‌صورت یک دیالوگ تنظیم شده، پروین از زبان کسی سخن می‌گوید که به او به‌جرم «کم‌عقلی موهومی» رنج زنجیر روا داشته‌اند. در این‌جا پروین به‌قدری خود را با این پرسوناژ همدرد و هم‌هویت احساس کرده که فاصله‌اش را با او به صفر می‌رساند و صدای این «دیوانه» از نظر قاضیان، به صدای خالص و روشن خود پروین اعتصامی بدل می‌شود. زیرا او از زبان کسی سخن می‌گوید که نه‌فقط جز یک زنجیر به او چیزی نداده‌اند، بلکه اعلام می‌کند که ابزار برآوردن خواستهای شوم ستمگران نشده و سخن و صدایش را در جهت تأمین منافع و پیشبر دامیال آنان به کار نخواهد برد. به قسمتهایی از آن توجه کنید:

گفت با زنجیر در زندان شبی دیوانه‌یی
عاقلان پیداست کز دیوانگان ترسیده‌اند
دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین
ای عجب آن سنگها را هم ز من دزدیده‌اند
سنگ می‌دزدند از دیوانه با این عقل و رأی
مبحث فهمیدنیها را چنین فهمیده‌اند
جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در
گر بد است ایشان بدین نامم چرا نامیده‌اند
کرده‌اند از بی‌هشی بر خواندن من خنده‌ها
خویشتن در هر مکان و هر گذر رقصیده‌اند
آب صاف از جوی نوشیدم، مرا خواندند پست
گرچه خود خون یتیم و پیرزن نوشیده‌اند
به که از من باز بستانند و زحمت کم کنند
غیر از این زنجیر گر چیزی به من بخشیده‌اند
هیچ پرسش را نخواهم گفت زین ساعت جواب
زان‌ که از من خیره و بیهوده بس پرسیده‌اند
چوبدستی را نهفتم دوش زیر بوریا
از سحر تا شامگاهان، از پی‌اش گردیده‌اند
ننگها دیدیم اندر دفتر و طومارشان
دفتر و طومار ما را ز آن سبب پیچیده‌اند

پروین اعتصامی از عصیان در برابر بیدادهای اجتماعی به عصیان و اعتراض به دین فروشی می‌رسد. آری دین فروشی، یعنی تظاهر به شریعت، که آن روی چهرهٴ زن‌ستیز مرتجعین است. و پروین که فقط می‌خواست زنی آزاده باشد، در اولین گام زندگی اجتماعی، پیشانیش به سنگ سیاه ارتجاع زن‌ستیز می‌خورد، هم او که زن را به چشم کالا می‌بیند، پروین از این تجربه تلخ در زندگی شخصی‌اش این‌گونه یاد می‌کند:

ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟
جز سرزنش و بد سری و خار چه دیدی؟
ای لعل دل افروز تو با این همه پرتو
جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت
غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

عبور از این تجربه شخصی بود که چشم پروین را از محیط امن و آرام خانه پدرش به بیرون باز کرد. خانه‌ای که پروین اعتصامی را از بدو تولدش در 25اسفند سال 1285، در سایه پدری روشنفکر -یوسف اعتصام الملک- حفظ کرده بود و به او ادبیات فارسی و عربی را آموخته و سپس او را روانه مدرسه آمریکاییهای تهران کرده بود. همه این تابلوی آرام و کودکانه، در پرتو تجربه تلخ زندگی فردیش یک‌باره محو می‌شود و پروین خود را در برابر یک پدیده تاریخی، به نام زن‌ستیزی زیر سایه دین می‌بیند. زن‌ستیزانی در لباس حاکمان شرع یا قضات منفعت طلبی که کارشان حفظ نظم موجود، به‌منظور ادامه حیات حکام ستم پیشه است. پروین در برابر این نظم و مظاهر آن مجبور به انتخاب می‌شود،
البته که روح آزاده او، ایستادگی در برابر ارتجاع و زن‌ستیزی را انتخاب می‌کند، و از این نقطه است که اشعار پروین اعتصامی رنگ و بوی دیگری می‌گیرند:

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشه‌اش، جز تیره روزی و پریشانی نبود
کس چو زن اندر سیاهی قرنها منزل نکرد
کس چو زن، در معبد سالوس قربانی نبود
چشم و دل را پرده می‌بایست، اما از عفاف
چادر پوسیده، بنیاد مسلمانی نبود

در واقع رسیدن به کانون درد زن ایرانی که قربانی سالوس متشرعان دین‌فروش بوده است همان نقطه بلوغ فکری پروین اعتصامی است. چیزی که مرتجعان از بازگویی آن ابا کرده‌اند. یا بهتر است بگوئیم همان خشمی است که شاید از آنجا که به‌طور اجتماعی زمینه‌ای برای دفاع از حق زنان نداشته، در جلوه‌ای دیگر نمایان شده است.
امروز ما از پروین اعتصامی، در دورانی یاد می‌کنیم که حتماً اگر خودش حضور داشت، از شوق و شور به میدان آمدن زنان در پهنه‌های اجتماعی، سروده‌های بسیار برای نقش زنان امروز کشورش می‌سرود. دوره‌ای که زنان میهنمان نه تنها در پهنه‌های اجتماعی، بلکه در سیاست و رزم برای آزادی، راههای بسیاری را کوبیده و طی کرده‌اند. امید آن که در ایران آزاد و آباد که در اون آزادی زنان تحقق پیدا خواهد کرد، بیشتر و بیشتر از امثال پروین که روزگاری در آرزوی این فردای روشن از ستم وارده بر زنان می‌سرودند، سخن گفته بشه. اما تا آن روز هم سخن پروین اعتصامی به قول خودش شیرین خواهد ماند، و صدای خروش او علیه بنیادگرایی و زن‌ستیزی وجه بارز آن چهره ساده و مصمم و مهربان خواهد بود.
این تصویر به جا مانده از پروین اعتصامی، مثل شعرهایش واضح و بدون ابهام. و مثل زندگیش ساده و روشن و مثل شعر روی سنگ قبرش، محکوم کننده ایام تیره حاکمیت مرتجعان و جباران است.

این‌که خاک سیه‌ش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c340ffc2-132e-4086-9b5d-299088817ac6"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات