۲۵رجب
سالروز شهادت هفتمین پیشوای تشیع انقلابی
سمبل صبر و استقامت در برابر شکنجه و زندان
بهزانو درآورندهٔ جلادان و ستمگران دوران
امام موسی کاظم(ع)
امام موسی کاظم در هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری در «ابواء» متولد شد و بهمدت ۳۵سال عهدهدار امامت و راهبری جنبش شیعیان خاندان پیامبر بود. امام کاظم روز بیستو پنجم ماه رجب سال ۱۸۳ هجری در سن ۵۵سالگی بهدستور خلیفه هارونالرشید و توسط یک کارگزار دژخیم او بهنام «سندی بنشاهک» در زندان بهشهادت رسید و بدینگونه بغداد در سوگ هفتمین پیشوای تشیع انقلابی موسیابن جعفر عزادار شد.
مسعود رجوی – کاظمین – نوروز ۱۳۷۲
«خدایا بر خورشید فروزان آسمان هدایت، درود بفرست، بر وصی نیکی و پیشوای خوبان و خوبی، خدایا بر این گنجینهٔ روشناییها و صاحب سکینه و وقار در اعماق سیاهچالها درود بفرست. راستی که این راهبر، راهنما، راهگشا و پیشوای بزرگ ما در ۳۵سال چهها که نکشید، اختناق و سرکوب از جانب خمینیان دوران، به قدری بود که حتی معرفی تو هم در خفا و استتار و با مراعات کامل صورت گرفت...
یا موسیبن جعفر نزد خدای خودت برای ما و خلق مظلوم ما شفاعت کن. بیا ببین که خمینی و ابن ملجمها و شمر و حرملههای دوران و ابن شاهکهای امروزی که آن روز دژخیم تو بودند، با نوادههای عقیدتی و سیاسی تو با دختران و پسرانت و با مجاهدین رکابت در شکنجهگاههایشان چه کردند. راستی که مرتجعین در سراسر تاریخ از مثله و شکنجه جداییناپذیرند. متقابلا مجاهدین هم از تو آموختند. از نیای عقیدتیشان آموختند. درس صبر و پایداری و مقاومت و رضا و خشنودی را، وه که چه مقاومت سرخفام و جانانهیی و خوشا ستارهها و قهرمانانی که در شکنجهگاهها یا در برابر جوخههای اعدام سر به دامان تو و جدت حسین ساییدند. بار خدایا بر ما و بر برادران و خواهران مجاهدمان در مشرقها و مغربهای زمین در هر کجا که هستند، در هر شهر و دیار و قرارگاه و پایگاهی که هستند ببخش و بیامرز و ریشهٔ خمینان را به دست ارتش آزادی بسوزان و بخشکان».
مروری بر زندگی و امامت در شرایط پیچیده زمان
تولد امام موسی کاظم در خانوادهای سرشار از ایمان و تقوا، او را از همان دوران کودکی با آموزههای توحیدی آشنا ساخت. مادر او حمیده، زنی با ایمان و با درایت بود که از ارزشهای اسلام ناب برخوردار بود. او که در ابتدا بهعنوان کنیز خرید و فروش میشد، توانست با کسب فضائل معنوی، به مقام والایی دست یابد. امام صادق او را بهعنوان وصی خود برگزید که در نوع خود بینظیر بود. پس از شهادت امام صادق(ع)، موسیبن جعفر بهدلیل شرایط خفقان و جو شدید نظامی-امنیتی حاکم بهطور مخفیانه در جایگاه امامت قرار گرفت. اما امام در این راه، با چالشهای بسیاری از جمله انشعابات مذهبی درون شیعه، مانند اسماعیلیه، افطحیه و ناووسیه که همگی مدعی امامت در مقابل او بودند، مواجه بود.
امام کاظم با ۴خلیفه عباسی همعصر بود و از سوی آنها پیوسته تحتنظر قرار داشت و در معرض فشار و شکنجه و زندان بود، اما در همان شرایط دشوار، جنبش و تشکیلات مخفی تشیع را در پهنهٔ بسیار وسیعی از قلمرو اسلامی آن روزگار، هدایت نمود و نسلی از مردان و زنان برجسته و پیشتاز را تربیت کرد.
دوران رهبری امام هفتم بهویژه با تربیت نسلی از زنان والای مجاهد ممتاز میشود که همچون دخترش حضرت معصومه علیها سلام، با ترک خانواده و زندگی معمول، تمام زندگی خود را وقف مجاهدت رهاییبخش کردند.
فرازهایی از زندگی و عملکردهای امام کاظم
۱. رو در رویی با حاکمان ستمگر و افشای ماهیت آنان
امام کاظم در برابر دستگاه ظلم عباسی مرزبندی روشنی داشت و به شیعیان توصیه میکرد در منازعات خود به دستگاه دولتی مراجعه نکنند.
آن حضرت، همکاری با حاکمان غاصب را حرام میدانست و میفرمود: «هر کس بقای آنان را دوست داشته باشد، از آنان است و هر کس از آنان باشد، جایگاهش آتش است».
امام تأکید داشت که مومنان نباید به ستمگران تکیه کنند، چرا که سرانجام آنها دوزخ خواهد بود.
هارونالرشید همواره در کمین امام کاظم(ع) بود اما بهدلیل هراس از نفوذ امام در میان مردم و بهویژه سپاهیانش، نمیتوانست به ایشان آسیب برساند.
امام کاظم یکی از یاران نزدیک خویش بهنام علیبن یقطین را از این فرمان استثنا کرد و اجازه داد تا منصب وزارت را در روزگار هارون عهدهدار گردد و به شیعیان کمک کند.
علیبن یقطین از امکانات خود برای کمک به یاران امام استفاده میکرد. او اموال فراوانی را به امام میرساند.
هارون بارها برای اثبات مخالفت علی با خود، او را به چالش کشید، اما هر بار با تدبیر امام و استقامت علی، نقشههایش خنثی شد. اما هارون که از گسترش نفوذ امام در میان مردم بهشدت خشمگین بود، به تدریج پی برد که امام در میان یاران و حتی وزیران خودش نیز نفوذ و سمپاتی دارد. گفته میشود یحیی برمکی نیز به هارون خبر داده بود که امام در پی کار خلافت برای خود است و با مردم بر ضد او صحبت میکند. دستگاه خلیفه همچنین آگاه شده بود که اموال زیادی از سراسر جهان اسلام برای امام جمعآوری میشود و این بر خشم او و اقدام به توطئه علیه امام میافزود.
۲. دختران تماماً انقلابی که ازدواج نمیکردند
امام موسی کاظم(ع) با وصیتی بیسابقه، ازدواج دختران خود را ممنوع کرد.
این اقدام، نمادی از عزم راسخ آن حضرت در برابر سنتهای رایج آن زمان بود و نشان میداد که زنان نیز میتوانند در مسیر مبارزه و جهاد، بهطور مستقل عمل کنند.
دختران آن حضرت که به «رضویات» معروف شدند، عمر خود را وقف خدمت به آرمانهای توحیدی کرده و به زنان دیگر الگو میدادند.
۳. سلسلهیی از زنان برده و کسب صلاحیتهای ویژه
از دوران امام صادق و سپس امام کاظم به بعد، مادران پیشوایان شیعه تا امام دوازدهم(عج) همگی از میان زنان برده برگزیده از سرزمینهای غرب بودند که با حضور در دستگاه امامت، به مقام والایی دست یافته و به ایفای نقش مادری و هدایتگری میپرداختند.
این موضوع نشان میدهد که در دستگاه امامت، نژاد و قومیت هیچ تأثیری نداشته و تنها معیار، ایمان و تقوا بوده است.
۴. سخاوت بیچشمداشت و گذشت بینظیر
امام موسی کاظم(ع) به سخاوت و بخشش شهره بود و به نیازمندان بهصورت پنهانی کمک میکرد.
آن حضرت، برخلاف حاکمان خودکامه، در مهار خشم و گذشت نیز نمونه بود و با وجود تمام سختیها و شکنجهها، همواره با گذشت و بردباری با مردم برخورد میکرد و لقب کاظم(کاظمالغیظ) فروخورنده خشم از همین خصوصیت نشأت میگرفت.
۵. شرکت در روند کار همراه با زحمتکشان
امام موسی کاظم علاوه بر پرداختن به مسائل معنوی و رهبری شیعیان، در کارهای کشاورزی و زراعت نیز شرکت میکرد و به کارگران و زحمتکشان احترام میگذاشت.
او با این رویکرد خود، نشان داد که اسلام نه تنها با کار و تلاش منافات ندارد بلکه آن را محترم میشمارد.
۶. مفهوم مناسبات برادرانه و انقلابی
امام کاظم(ع) در دیدار با یارانش، مفهوم برادری و همبستگی واقعی را تبیین کرد. او فرمود که یارانش باید در حدی به هم نزدیک باشند که در صورت نیاز به امکان مالی، بتواند حتی در شرایط عدم حضور برادرش، به محل و امکان مالی وی دسترسی داشته باشد و از یاری همدیگر بهرهمند شوند.
زندان، شکنجه و شهادت
امام کاظم، الگوی تاریخی مقاومت در برابر زندان و شکنجه، سالهای طولانی را در زندانهای خلفای جور گذراند. معروف است که وقتی در مدینه و در مسجد پیامبر به نماز ایستاده بود، او را دستگیر کردند و با غل و زنجیر به بصره فرستادند و باز هم از زندانی به زندانی دیگر کشاندند. با این گمان بیهوده که شاید بر اثر استمرار حبسها، زجرها و شکنجههای طولانی در دخمههای بدون نور و هوا، که در شبانهروز فقط ۲بار درش گشوده میشد، آن پیشوای مجاهدت و آزادی از پیگیری آرمانش کوتاه بیاید، اما هیهات...
امام کاظم بعد از سپری کردن دورههای حبس در زندانهای مختلف، به دستور هارونالرشید در زندان هولناکی معروف به ”مصیب“ در بغداد زندانی شد. پایداری امام هفتم در این زندان مخوف، خود از حماسههای جاویدان تاریخ تشیع است و نهایتاً در همین زندان بود که آن حضرت در سن ۵۵سالگی با توطئه به دستور خلیفه هارونالرشید مسموم شد و بهشهادت رسید.
برخی کلمات و متونی که از امام موسی کاظم بهجای مانده، فضای مبارزاتی آن ایام را در قالب دعا به تصویر میکشد. از جمله در یکی از این دعاها آمده است:
«بار خدایا سپاس تو را که در مقابل انبوه دشمنانی که قصد مرا کرده و سرِ راهم کمین کردهاند، یاریم کردی و پشتم را محکم ساختی و تیغ بُرنده دشمن را بر من کند کردی و دشمن را بهرغم تدارکی که در بسیج نیرو و وسایل نابودی من کشیده بود خوار کردی».
از کلمات امام موسی کاظم:
تناسب بلا و ایمان: «مؤمن همانند ۲کفه ترازوست، هر گاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش افزوده گردد».
ترقی، نه درجا زدن: «کسی که ۲روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است مرگ برای او بهتر از زندگی است».
محاسبه اعمال: «از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید».
مریم رجوی ـ کاظمین - نوروز ۱۳۸۰
«بار خدایا به زیارت حرم پیشوایان طریق تو شتافتیم. خدایا در برابر پیشوا و مقتدای پایداری و اسطوره مقاومت و وفاداری از جانب مردم ایران دست دعا به درگاه تو برمیداریم و آزادی میهن عزیزمان را از چنگال آخوندهایی که دشمنترین دشمنان ایران و اسلام و انسانیت و ائمه هدی هستند طلب میکنیم. خدایا، نیاز و اشتیاق بزرگ مردم ایران را که آزادی میهنشان از شر آخوندهای فاجر و تبهکار است اجابت کن و مردم و میهن ما را به نوروز آزادی و حاکمیت مردمی برسان. ای پیشوای نیکیها و ای گنجینه نورها و صلابت مجسم ایمان در اعماق زندانها و سیاهچالها که در برابر همه فشارها و شکنجهها و تمامی تنگناهای روزگار پرچم حق و عدالت در دستان تو همواره در اهتزاز بود. ای حماسه مجاهدت و مقاومت در سراسر دوران ۳۵ساله راهبریت. سیاهچالها و شکنجهگاهها در برابر صبر و استقامت تو در هم پیچید و تنگناها و فشارها در برابر ایمان و جهاد تو سر فرود آورد. ای آنکه قهرمانان در زنجیر و مجاهدان حماسهساز اسیر بر روی تختهای شکنجه و در برابر دژخیمان خمینی پوزه دژخیم را در پرتو ارزشهای تو و با تمسک به آستان تو بهخاک شکست مالیدند. آنها استواری و ایستادگی را از تو آموختند که از ۲۰سالگی تا ۵۵سالگی و زمان شهادتت از یک سختی به سختی دیگر و از یک زندانی به زندان دیگر روانه شدی و در برابر ارتجاع و استبداد زیر پرده دین سینه سپر کردی در شبانهروز فقط ۲بار درب سلول تو را باز میکردند.
ما امروز نزد تو آمدهایم تا فریاد مظلومانه مردم ایران را به پیشگاه تو برسانیم. آمدیم تا از خدا بخواهیم نصرت و پیروزی را نصیب مقاومت ایران، شورای ملی مقاومت ایران، ارتش آزادیبخش ملی ایران و هر آنکس که این مقاومت و این ارتش را یاری میکند، آری آنها را نصرت و پیروزی عطا کن. خدایا از تو میخواهیم که سلاح مجاهدان را کوبندهتر، آتش مقاومت را فروزندهتر و تکتک این رزمندگان آزادی را قویتر در برابر دشمنانت کنی. خدایا از تو میخواهیم که راهبر این مقاومت عادلانه و خونافشان را در کنف خودت حفظ و یاری کنی و فتح و پیروزی محتوم را نصیب ملت ما بگردانی. ما از سرزمینی میآییم که فرزند گرامیت علیبن موسیالرضا با بزرگ دختر مجاهدت حضرت معصومه علیها سلام خط سرخ مقاومت و پایداری را در آن سرزمین به ودیعه گذاشتهاند و امروز مجاهدان و رزمآوران آزادی رهرو آن هستند…».