728 x 90

رویداد تاریخی

۵مهر؛ روزی که مجاهدین، شعار «مرگ بر خمینی» را در ایران طنین‌انداز کردند

-

حماسه درخشان ۵ مهر ۱۳۶۰
حماسه درخشان ۵ مهر ۱۳۶۰

سلام بر لاله‌زار شهیدان دانشجو و دانش‌آموز ۵مهر ۱۳۶۰

آنان که بت خمینی را درهم شکستند و شعار مرگ بر خمینی را به میان توده‌های مردم بردند

«بت خمینی باید تمام‌عیار شکسته می‌شد و همه می‌دانند که شکستن بتی که خود عنوان بت‌شکن داشته به‌مراتب از شکستن بت شاه مشکل‌تر است»

در روز ۵مهر ۱۳۶۰پایه‌های نظام ولایت فقیه خمینی در تهران به لرزه افتاد. در این روز برای اولین بار میلیشیای قهرمان مجاهدین به‌صورت دسته‌جمعی در نقاط مختلف تهران و چند شهر دیگر به خیابانها ریختند و با شعار «مرگ بر خمینی» بت و هیبت خمینی دجال را شکستند.

این‌گونه هیبت خمینی که روزگاری عکس خود را در ماه نشان می‌داد، توسط میلیشیای مجاهد خلق درهم شکست.

 وقت آن رسیده بود که نقاب فریبکاری از چهره ‌خمینی برداشته شود و مرگ و سرنگونی خمینی به شعار توده‌های مردم تبدیل شود.

در ۳۰خرداد۶۰شعار مردم «مرگ بر بهشتی» بود. تا قبل از مرگ بهشتی، خمینی خود را پشت او مخفی می‌کرد. بهشتی ‌در نزد مردم بسیار منفور بود ولی می‌باید این حقیقت بیان می‌شد که مسبب اصلی محو آزادیها و دیکتاتوری مذهبی شخص خمینی است. از اواسط شهریور۶۰، مجاهدین چندین تظاهرات مسلحانه با شعار «مرگ بر خمینی» را در تهران به راه انداختند. این تظاهرات که با فداکاری بی‌نظیر رزمندگان مجاهد و میلیشیای قهرمان صورت می‌گرفت در حقیقت عملیات «فدایی» بود. اوج تظاهرات مرگ بر خمینی حماسه بزرگ تظاهرات مسلحانه ۵مهر۶۰بود. صدها رزمنده و میلیشیای مجاهد خلق با جسارتی بسیار، در خیابانهای تهران شعار «مرگ بر خمینی» را فریاد کردند. آن روز شعار «مرگ بر خمینی» با استقبال چشمگیری از سوی مردم روبه‌رو شد. و بدین‌ترتیب آثار آن، ‌کل جنبش مقاومت را ارتقا داد و راه پیشروی آن را هموار نمود.

 

۵ مهر از زبان مسعود رجوی

مسعود رجوی در کتاب استراتژی قیام و سرنگونی با اشاره به قیام مجاهدین در ۵مهر ۶۰می‌گوید:

همه کسانی‌ که سال ۱۳۶۰را به‌خاطر دارند، می‌دانند که مجاهدین از نیمه شهریور سال ۶۰تا اوایل مهر و سپس در اوج خودش در روز ۵مهر در تهران و برخی دیگر از شهرستانها، به آزمایش یک قیام جانانه و راهگشای شهری روی آوردند. سنگین‌ترین بهای خونین را هم پرداختند تا هر چند الگوی سقوط رژیم شاه را قابل تکرار نمی‌دانستند اما می‌خواستند به میدان آوردن عنصر اجتماعی را یک بار دیگر بیازمایند.

– نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرأت و جسارت فوق‌العاده‌یی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد. مثل همین حالا که خامنه‌ای تا مجبور نشده بود، احمدی‌نژاد را جلو صحنه می‌فرستاد تا ضربه‌گیر او باشد. در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگین‌ترین بها در هم می‌شکستند.

پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش‌آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرا رسیده“، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“، ”ای جلاد ننگت باد“.
-دومین هدف به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، آیندگان گواهی بدهند که مجاهدین مضایقه نکردند اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، جواب منفی بود.

من در همان زمان نوشتم که «زبان من از توصیف صحنه‌های سراسر شور و ایمان و سراسر پاکباختگی و فدا در آن ایام قاصر است. چیزهایی را که در این باره خوانده و شنیده‌ام، نه می‌توانم بگویم و نه می‌توانم بنویسم. از من بر نمی‌آید. کار شعراست، کار استادان نقاشی و موسیقی است. کار معلمان سخنوری و کتابت است.
فقط می‌گویم که خدایا تو گواه باش که در آن روزها و به‌خصوص در جنگهای خیابانی و در تظاهرات مسلحانه‌ٔ روز ۵مهر۱۳۶۰، مجاهدین حق تو و حق خلق تو را به کمال و در حد توان خود ادا کردند. گواه باش که برای تو، برای خلق تو و برای آزادی و برای ایران چه گلهای نازنینی در دسته‌های ۵۰تائی، ۱۰۰تایی و ۲۰۰تایی با فریاد ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خمینی) پرپر شدند».

در عین‌حال دجال خون‌آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن توده‌های مردم به گور سپرده شد.
شتاب رژیم در اعدامهای خیابانی و فتواهای پیاپی خمینی که از جانب نمایندگان و سخنگویانش در رادیو و تلویزیون اعلام می‌شد، بسیار گویاست. حتی شماری از پاسداران و کمیته چیهای خودش را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجه‌گران و بازجویانش در اوین، قسم و آیه‌های آنها را هم که علیه مجاهدین می‌جنگیدند باور نکردند. فرصت یک تلفن کردن به کمیته‌ها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کرده‌اند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.

می‌گفتند که به فرموده امام امت! دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است…
نیم کشته‌ها را تمام‌کش کنید… مجروحان را از روی تخت بیمارستان به قتلگاه بفرستید.
– ”باغی“ را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت…
بله بت خمینی این‌چنین شکست.

«رفسنجانی می‌گفت: ۴حکم بر اینها [مجاهدین] لازم‌الاجراست
1-کشته شوند/ 2-بدار کشیده شوند /3-دست و پایشان قطع شود /4- از جامعه جدا شوند
-اگر آن‌روز (اول انقلاب) 200نفر از آنها را می‌گرفتیم و اعدامشان می‌کردیم، امروز این‌قدر نمی‌شد
آخوند موسوی تبریزی: اسیرش را باید کشت، زخمی‌اش را باید زخمی‌تر کرد که کشته شود. هر کس در برابر نظام بایستد، حکمش اعدام است.
لاجوردی: ظرف مدت دو ساعت که از دستگیری می‌گذرد، محاکمه پایان می‌یابد و حکم صادر می‌شود و اجرا می‌گردد.
آخوند محمدی گیلانی: اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه می‌کنند در کنار دیوار همآنجاآنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این‌گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق‌آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود.
آخوند مشکینی: هر کس در خیابان یا هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد، همان‌جا باید حکم اعدامش صادر شود» (نگاه کنید به نشریه مجاهد شماره ۴۰۷مورخ ۳۱شهریور۷۷).

 

یک روز یک قهرمان

گزارشی از نبرد قهرمانانه یک‌واحد عملیاتی مجاهد خلق در روز ۵ مهر۱۳۶۰ به فرماندهی مجاهد شهید طاهره اسکندرنژاد

مجاهد شهید طاهره اسکندرنژاد از جمله فرماندهان واحد های عملیاتی بود. طاهره دانشجویی بود که در کوران جنبش دانشجویی و نیز در فراز و نشیبهای دوران مبارزه سیاسی آبدیده شده بود. پس از آغاز مبارزه مسلحانه طاهره در شاخه نظامی سازمان به فعالیت‌هایش ادامه می‌دهد. طاهره همواره از مسئولانش تقاضا می‌کرد که در واحدهای عملیاتی سازماندهی شود تا بتواند در صحنه نبرد مستقیما شرکت کند. تا آن زمان هنوز خواهران در واحدهای عملیاتی سازمان داده نشده بودند. اما با پیگیری و تلاشهای بی‌وقفه طاهره موانع کنار زده شد و به عضویت واحد عملیاتی مجاهد شهید ساسان خوشبویی در آمد.

شهید طاهره به‌عنوان یک عضو واحد عملیاتی اولین عملیاتش را در منطقه ونک، با تهاجم انقلابی به یکی از مراکز جاسوسی رژیم انجام داد. روز بعد روزنامه‌های رژیم خبر تهاجم رزمندگان مجاهد خلق و مورد اصابت قرار گرفتن یکی از جلادان خمینی را در آن مرکز جاسوسی چاپ کردند. پس از آن او در عملیات متعددی شرکت کرد. شهید طاهره به‌دلیل شایستگیهای ایدئولوژیک و صلاحیتهای تشکیلاتی و نظامی که از خودش نشان داد به‌زودی فرماندهی واحد عملیاتی مجاهد شهید ساسان خوشبویی را به عهده گرفت.

 

در ۵مهر‌۶۰ مسئولیت حفاظت مسلحانه بخشی از تظاهرات در محدوده چهارراه طالقانی تا میدان ولی‌عصر به‌عهده واحد عملیاتی او گذاشته شد. فرمانده طاهره در این عملیات حماسی به‌همراه سایر قهرمانان واحد عملیاتی خود، دلیر و بی‌باک جنگید.

 

تظاهرات قرار بود ساعت ۱۰‌صبح انجام شود. برای همین ما قرارمان را برای ساعت نه و نیم صبح در کنار خودرو گذاشته بودیم. یک‌ قرار فوری در همان محل داده بودند که از یکی از تیمهای تدارکاتی سازمان تعدادی نارنجک تحویل بگیریم که این کار نیز در همان محل انجام شد. پس از آمدن کلیه نفرات واحد در سر‌قرار، خودرو را به خیابان مصدق در محلی که از‌ قبل تعیین شده بود، منتقل کردیم. طوری که ساعت نه و چهل و پنج صبح در محل مستقر و آماده بودیم. شرایط خاصی بود، لابه‌لای جمعیتی که از خیابان مصدق عبور می‌کردند، چهره‌های آشنا بسیار زیاد بود که همه برای شرکت در تظاهرات آمده بودند و بی‌صبرانه منتظر ساعت‌۱۰ بودند. درست ساعت‌۱۰ بود که از یک‌ گوشه خیابان مصدق شعار مرگ بر خمینی بلند شد و همزمان یک اتوبوس مربوط به یکی از نهادهای سرکوبگر رژیم که از آن محل می‌گذشت توسط میلیشیا به آتش کشیده شد و تظاهرات شکل گرفت. قرار بود که بلافاصله پس از شروع تظاهرات نوارهای سفید‌رنگی که روی آن نوشته شده بود «فضل‌الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» را دور سرمان ببندیم که همین کار را کردیم. طاهره نیز دستمالش را بست و ضمن این‌که دستمال را می‌بست، همین آیه را نیز می‌خواند. این نوار برای شناسایی واحدها توسط همدیگر بود که به‌طور اشتباه با‌هم درگیر نشوند یا تداخل آتش پیش نیاید. پس از بستن نوار، سریعاً با سلاحهایمان از خودرو پیاده شدیم و حلقه حفاظتی برای حفاظت از تظاهر کنندگان را تشکیل دادیم. درست روبه‌روی ما در آن‌دست خیابان نیز یک واحد دیگری مستقر بود به‌نشانه سلام مشتهایمان را گره کردیم و به‌هم علامت دادیم. طاهره با آن واحد نیز همآهنگیهای کلی را به‌عمل آورد.

کمی پس از شروع تظاهرات، صدای رگبار مسلسل پاسداران خمینی از سمت چهار‌راه طالقانی بلند شد که به‌صورت کور بر‌روی مردم و هم‌چنین تظاهر کنندگان شلیک می‌کردند و از آن لحظه درگیریهای ۵‌مهر شروع شد. طاهره در این درگیریها مثل شیر می‌خروشید و به‌سمت دشمن شلیک می‌کرد و همزمان آرایش صحنه و آتش سلاحهای ما را نیز همآهنگ می‌کرد. در همان لحظه اول در‌ اثر شلیکهای پی‌درپی که به‌سمت دشمن داشتیم، تعداد زیادی از آنها به‌هلاکت رسیدند. از آنجا که تظاهرات به‌سمت خیابان طالقانی هدایت شده بود، ما باید از طریق فرعیهایی که خیابان مصدق را به‌طالقانی وصل می‌کرد، خودمان را به آنجامی‌رساندیم. به این منظور از طریق فرعیها به‌سمت خیابان طالقانی نزدیک شدیم. پاسداران تمام فرعیهای منتهی به خیابان طالقانی را بسته بودند که در این‌جا نیز مجدداً با پاسداران درگیر شدیم و شمار دیگری از آنها نیز در این نقطه کشته شدند.

از این لحظه درگیری گسترده خیابانی واحد ما با پاسداران در خیابانهای تهران شروع شد. خوشبختانه ما مهمات مکفی را داشتیم. از آنجا که وجه مشخصه واحدهای عملیاتی مجاهد خلق نواری سفید و آیه فضل‌الله… بود، مردم ما را تشخیص می‌دادند و در موارد متعددی برایمان کف می‌زدند یا هر کجا که در ترافیک گیر می‌کردیم برایمان راه باز می‌کردند یا محل تجمع و استقرار پاسداران را در منطقه به ما می‌گفتند. به‌ویژه زنها و دخترها وقتی می‌دیدند که در واحد ما یک خواهر فرماندهی واحد را به‌عهده دارد، احساس غرور می‌کردند و او را تشویق می‌کردند. خیلیها برای این‌که به ما در درگیریمان با پاسداران کمک کرده باشند، ما را به خانه‌شان دعوت می‌کردند، ولی طاهره از آنها تشکر می‌کرد و می‌گفت که ما باید سزای این جانیان را کف دستشان بگذاریم.

واحدهای گشتی دشمن و پاسدارانی که برای سرکوب تظاهرات آمده بودند، در تمام محور خیابان مصدق، طالقانی، مبارزان و کریمخان و شعاع نسبتاً وسیعی از این منطقه پراکنده و متمرکز شده بودند و ما قدم‌به‌قدم با آنها درگیر می‌شدیم. ضمن یک‌ درگیری گسترده خیابانی وارد خیابان مبارزان شدیم. تا این لحظه نزدیک دو‌ ساعت از درگیری ما با واحدهای گشتی و پاسدارانی که به‌قصد محاصره منطقه، از مراکز مختلف بسیج شده بودند، می‌گذشت. رژیم نیروی بسیار زیادی را از همه‌جا بسیج کرده بود. خودروهای پاسداران که آژیر می‌کشیدند و نیروی کمکی و پاسدار و کمیته‌چی در منطقه تخلیه می‌کردند، پشت‌سر‌هم از خیابان‌ها رد می‌شدند و به‌سمت منطقه تظاهرات سرازیر بودند. در خیلی از خیابان‌ها ترافیک شده بود که در مواردی هم خودرو ما در ترافیک گیر می‌کرد و هم گشتیهای دشمن.

وقتی واحد ما به خیابان مبارزان رسید دشمن روی ما متمرکز شد و قصد داشت واحد ما را محاصره کند. دو‌ واحد گشتی پاسداران خودرو ما را تعقیب می‌کردند. افراد واحد دشمن نصف بدنشان را از ماشین بیرون آورده بودند و با مسلسل یوزی به‌سمت ما شلیک می‌کردند. راننده خودی با مهارت خاصی خودرو را ویراژ می‌داد که مورد اصابت قرار نگیرد و ما به‌سرعت به‌سمت خیابان انقلاب در حرکت بودیم. در همین‌حال طاهره با رگبار ژ۳ از داخل خودرو و از روی شیشه عقب خودرو، ماشین گشتی دشمن را زیر آتش سنگین گرفت. در ابتدا شیشه عقب در‌ اثر شلیک ترک زیادی برداشت و تار شد. ولی طاهره با نوک ژ۳ شیشه‌های خرد‌شده را ریخت و دیدمان کامل شد. در‌ اثر شلیک مسلسل طاهره، افراد گشتی دشمن مورد اصابت قرار گرفتند. خودرو گشتی دشمن، مقداری به‌چپ و راست منحرف شد، سپس با همان سرعتی که در‌ حرکت بود چپ کرد و پشت‌سر‌هم چندبار غلت زد و وارد پیاده‌رو شد و محکم به دیوار یک ساختمان خورد و متوقف شد. طاهره هورا کشید و گفت خوردند. گشت دوم نیز که به‌هراس افتاده بود، نتوانست تعقیب را ادامه بدهد و از منطقه خارج شدیم.

در بازگشت بچه‌ها سرود ایران‌زمین را به‌صورت جمعی زمزمه می‌کردند. داشتیم محاسبه می‌کردیم که واحد ما به‌تنهایی چند نفر از پاسداران را در این روز به هلاکت رساند. بچه‌ها صحنه‌های مختلف را به‌هم یاد‌آوری می‌کردند و تلفات دشمن را شمارش می‌کردند ۱۰، ۲۰ و… قبل از این‌که آمار تکمیل شود، طاهره که به‌منطقه قرارش با فرماندهی بالاتر رسیده بود، برای دادن خبر سلامتی واحد و گزارش مأموریت از ما خداحافظی کرد و رفت و ما نیز به سمت پایگاه رفتیم».

 

مکالمات شبکه بیسیم سراسری کمیته و سپاه پاسداران ۵مهر ۱۳۶۰

بین ساعت ۱۰۳۰صبح تا ۶بعد ازظهر

….. شما چون وسیله آمبولانس دارین اگه این کارر و بکنین و به ما اعلام کنین که کدوم بیمارستانها رو پاکسازی می‌کنین ما ممنون میشیم.

یعنی ما دیگه خیالمون راحته …….

شما هر بیمارستانی که پاکسازی می‌کنین به ما بگین.

خیلی ممنون پس ما منتظر جواب هستیم شما الآن بیمارستان مصطفی خمینی رو پاکسازی کردین؟

به گوش باشین بچه‌ها …

مجروح آوردن تیر خوردن یا نه؟ و اگه آوردن خودشون باید اسم.. اونا رو بنویسن اونجا...تحقیقات کنن اسم اون افراد منافقینن یا حزب الهی.

چک کن اگر از اون گروهکها... کسی بود فوراً انتقالش بدین.

بله ۱۴

از کدوم بیمارستان گزارش می‌دید؟

بیمارستان سجاد، دکتر شریعتی، حضرت فاطمه، شرکت نفت، دادستانی، یه دونه از دادگستری و از میدان فردوسیه.

مهمون هم داره؟ اون مهمون هم تحویل بگیرین ازشون بیارین مقرتون

آقا کل بیمارستانها رو باید چک بفرمایید اگر در اون رابطه افرادی هستند ترتیب کارشون رو بدن بالا.

ما ۴۰۹رو در اختیارتون می‌ذاریم، هر بیمارستانی که ۴۰۹اعلام کردن شما اعزامشون کنین به اون موقعیت.

الآن ۱۵تا منافق، ۵تا خودی به بیمارستان …. شده

بعد بیمارستان قلب هم اقدام بفرمایید.

به برادر هادی بفرمایید ۳۱۵۰۹۵

…. کلانتری ۸…. جهت انتقال اون اجسادی که در بیمارستان فیروزگر هست،

از طریق پزشکان اقدام کنید…. متشکرم

مسئولان بیمارستان گفتن ما به هیچ‌وجه شب جنازه نمیدیم از بیمارستان بره بیرون باید روز انجام بشه

شما برادر هادی موردی هست بفرمایید تا اقدام کنیم.

صبح آقای هادی غفاری آمده اینجا گفته تا دستور ثانوی به هیچ‌وجه هیچ کسی حق نداره جنازه‌ها رو از بیمارستان تکون بده.

آقا این حرفها رو اعلام نکنین دیگه رو شبکه

همه چیزو ما باید ده مرتبه بگیم؟

ناصر به‌گوش باشد! آقا واحد بیاد یا نیاد؟

بیمارستان ما جایی نداره برادر نیم ساعت دیگه خودشون ترتیبشو اونوقت میدن….

خیابون فرهنگ کوچه ۱۱

کسایی که بستری شدن به غیر از برادرای پاسدار هر کسی که مجروح هستش

و احتمال داره که از منافقین باشه اینو ارجاع بدین به مرکز…

جهت انتقال مجروحان به مقر

اگه اطلاع داشته باشید یه بار دیگه اعزام کنیم

آقا ببین تعداد مجروحای منافقین زیاده داخل بیمارستان

مجروحان منافقین که بستری شدن داخل بیمارستان زیاده؟

۱۵- ۱۰نفرن

ولی دو واحد می‌تونیم اونارو بیاریم عقب

بیمارستان شرکت نفت.

آقایون کاملا بررسی کنن که چند تا… خیابون انقلاب

اگر …. ممکنه برای رد گم کردن باشه…

کاملا بررسی کنین، امکان داره برای رد گم کردن باشه.

بیمارستان رو به‌طور کامل باید بررسی کنین. اگر اون جا بستری نبود یعنی بیماری که به وسیله گلوله مجروح نشده باشه اون منطقه رو ترک کنین.

…. حالا همآهنگ می‌کنیم، …. ساختمون رو محاصره می‌کنیم…..اگه آر. پی. جی هست، آر.پی.جی هم بدین.

میدم.

یاسر ۱۱شما دقت داشته باشین برادرای پاسدار.. منافقین بیان بیرون اونجا…. داخل بیمارستان شدن….. بشناسنش

همونطور که از داخل بیمارستان ظاهراً فراریش دادن، همونطور وارد بیمارستان انقلاب کردن.

پذیرشیهایی رو که از روز- دوسه روز قبل صادر شده پذیرشیهایی رو که از روز- دوسه روز قبل صادر شده

…. کل پذیرشیها روشما بررسی کنین، به اتفاق مریضها.

یعنی هر مریضی که اونجا بستری میشه، پذیرش داره پذیرشش رو با خود مریض مطابقت کنین.

اگر گلوله خورده باشه، از منافقینه

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e9d61221-d02a-4c9b-a68e-b99b0b972d48"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات