خجسته میلاد فروغ جاویدان انقلاب و رهایی
فریاد خروشان و آتشفروزان بر ضد ارتجاع
در عصر جهل و بردگی
سرچشمه شکوفایی و فزونی و بالندگی
برترین الگوی تاریخی زن یکتاپرست انقلابی
صدیقه کبیر، آموزگار و مظهر بیهمتای صدق و راستی
والسلام علی سیدة نساءالعالمین
سلام بر سرور و سرمشق درخشان زنان جهانیان
از سخنان مسعود رجوی ۲۷اردیبهشت ۱۳۹۸:
«و امروز روز یادآوری صدیقه کبری است سرِچشمه و سرچشمه صدق و طهارت و به همین خاطر فزایندگی و شکوفایی و پیشرفت و ترقی، بعد از رحلت پیامبر بیش از ۳ماه را طاقت نیاورد و به او پیوست. در یک کارزار بسیار بغرنج , بسیار پیچیده پر از فتنه در دفاع از حق که در مقام علی متجلی بود. همان که در شعب ابیطالب است در سختترین شرایط محاصره و بیغذایی و گرما و حمله حشرات در عین خردسالی برای پدر هم نقش مادر را برعهده گرفت و به همین خاطر بهخاطر اینکه سرپرستی پیامبر خدا را دخترش فاطمه بهعهده گرفته بود به او لقب ام ابیها، مادر پدرش، دادند که از ظرفیتی بیکران در شرایط تلخ و دردناک محاصره همهجانبه خبر میداد. محاصرهیی که دلیران و قهرمانان و پاکبازانی مثل حضرت علی گاه آن را میشکافتند برای اینکه اندکی ارزاق برای سد جوع, برای نمردن از گرسنگی بهدست بیاورند. امروز هم انگار که حق تعالی میخواهد شمهیی از همان را، قطرهیی از دریا را، از دریای صدق و طهارت صدیقه کبیر را به مجاهدین بنمایاند و تازه بعد هم که روزگار آن محاصره ضدبشری تمام شد و چشماندازی باز شد هجرتی بزرگ در پیش داشتند و بعد جنگهای پیامبر یکی پس از دیگری که حضرت فاطمه میباید در حالی که ۴۰روز بود که امام حسن را بهدنیا آورده بود به جبهه احد میشتافت برای جنگ و بعد هم جنگهای بعدی و بعدی. وقتی که از مقام محمود صدق صحبت میکنیم ردیف کردن واژه ها نیست خیلی قبل از ما بزرگمادر آرمانی ما صدیقه کبری سفید سفید و عاری از هر تناقض و آلودگی آن را متجلی کرده. مرتجعین زمان، نیروهای سرکوبگر دوران دست گرفتند که اجاقش کور است و پسری ندارد در اینجا دیگر خدا خندید و گفت: انا اعطیناک الکوثر، سرچشمه فزونی و فزایندگی و رشد و تعالی را به تو عطا کردیم پس نماز بگذار، نیایش کن، وانحر، و قربانی کن، قیمتش را بده، در این صورت شک نکن که بدخواه تو و دشمن تو بیدنباله و بیآینده است و پیروز خواهی شد».
فاطمه کیست؟
پیامبر اسلام در مورد حضرت فاطمه گفت: فاطمه یکی از ۴زن بزرگ عالم و از عزیزترین انسانها نزد من است.
از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که فاطمه ستارهای تابناک در میان زنان عالم است و هر کس فاطمه را درک کند گویا شب قدر انسان را درک کرده است.
مروری بر زندگی کوتاه حضرت فاطمه
خجسته میلاد فاطمه، میلاد زنی است که بدون درک و معرفت او، شناختن و برخورداری از پیامهای اسلام، میسر نیست. و گواه این حقیقت، همانا کلام و وصیت معروف پیامبر اسلام(ص) است که مکرراً میفرمود:
«در میان شما ۲میراث گرانبها باقیمیگذارم که از یکدیگر جداییناپذیرند و پس از من در صورت آویختن به آنها هرگز گمراه نخواهید شد. این ۲میراث عبارتند از ”قرآن“ و ”اهلبیت“ و ”عترت“ من».
و خود آن حضرت، فراوان تصریح و تکرار میکرد که «اهلبیت پیامبر(ص) عبارتند از: فاطمه و همسرش علی و فرزندانش حسن و حسین(ع)».
فاطمه(ع) چهارمین دختر پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) و حضرت خدیجه است. این خاندان دارای ۶فرزند شدند که ۴تن از آنها دختر و ۲تن پسر بودند. پسران، قاسم و طاهر نام داشتند و دختران بهترتیب زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه(ع) نامیده شدند. بهنوشته مورخان معروف، قاسم نخستین فرزندشان بود و پس از قاسم بهترتیب زینب، رقیه و امکلثوم، یعنی ۳دختر بهدنیا آمدند و سپس طاهر و آخرین فرزندشان هم فاطمه(ع) بود.
شگفتا که از این میان، هر ۲پسر، یعنی قاسم و طاهر در خردسالی فوت کردند و بهخاطر مرگ آنان و باقیماندن همه دختران بود که دشمنان به محمد(ص) شماتت میکردند که آن حضرت ”ابتر“، یعنی بیدنباله است. چرا که بهنظر مردمان جاهلیت پیش از اسلام، نسل و تبار هر کسی تنها توسط پسرانش ادامه مییابد.
فاطمه(ع) بیش از ۵سال نداشت که پدرش حضرت محمد(ص) به پیامبری برگزیده شد و این دختر از خردسالی با حوادث ظهور اسلام روبهرو شد و هنوز دختر ۹-۸ساله بود که دعوت و جنبش اسلام علنی شد و دشمنیهای مردم مکه با پدرش محمد(ص) اوج گرفت. چنین بود که فاطمه(ع) از همین سنوسال بهعنوان یک پیرو جدی و مؤمن در کنار پدرش پیامبر(ص) دیده میشود که فعالانه از آن حضرت دفاع و حفاظت میکرده است.
در سن ۱۱-۱۰سالگی، فاطمه(ع) همراه با پدر و مادرش و عموم گروندگان حضرت محمد(ص) و حامیانش، به شعب ابیطالب تبعید شدند و در این تبعید که ۴سال ادامه یافت، حضور این دختر، مایه دلگرمی همگان و بهخصوص خدیجه(ع) بود که در اثر فشارهای این تبعید بهشدت نحیف و بیمار شده بود.
فاطمه(ع) اندکی پس از پایان تبعید، مادرش را از دست داد و بهفاصله چند روز، ابوطالب هم که عموی حضرت محمد(ص) و پدر علی(ع) و حامی مهم پیامبر(ص) بود، وفات کرد. با فوت او، مکه برای پیامبر(ص) و پیروانش ناامن شد و بهفرمان آن حضرت، مسلمانان، گروهگروه به مدینه مهاجرت کردند تا که خود پیامبر(ص) هم در سال سیزدهم بعثت، به هجرت دست زد و فاطمه(ع) در جمع گروه کوچکی از زنان خاندان پیامبر(ص) هجرت کرد.
چند ماه پس از هجرت به مدینه، فاطمه(ع) با علی(ع) ازدواج کرد و ۴فرزند نصیب این خاندان جدید شد. به روایت مشهورترین مورخان اسلامی فاطمه(ع) هنگام ازدواج در سال دوم هجری، ۱۸سال داشته و هنگام وفاتش که اندکی پس از وفات پیامبر(ص) روی داده است، زن جوانی با حدود ۲۸سال عمر بوده است. فرزندان فاطمه بهترتیب عبارتند از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ۲خواهر، یعنی زینب کبری(ع) و زینب وسطی(ع) که به امکلثوم معروف است.
فاطمه(ع) بهلحاظ مراتب تقوی، جهاد و فضیلتهای عقیدتی، برجسته و بینظیر بود و محبت پیامبر(ص) به وی، مشهور خاصوعام است. او بسیار ساده زیست و زحمتکش بود و چنانکه در تاریخ و روایتهای اسلامی فراوان آمده است، دستها و شانههای فاطمه(ع) در اثر کار بدنی، پینهدار بود. پیداست که اینهمه رنج و کار بدنی، برای گذران یک خانواده کوچک و سادهزیست ضرورت نداشت.
ایثار فاطمه(ع) در بخشندگی و انفاق، یعنی مقدمداشتن نیاز دیگران بر خویش، زبانزد بود. در یک مورد که او و همسر و فرزندانشان ۳روز روزهدار بوده و طی هر ۳روز بهخاطر بخشش خوراکی خود، روزه را بدون سحری و افطاری ادامه دادند، در قرآن مجید مورد ستایش قرار گرفته اند(آیه ۸ سوره انسان - ۷۶).
فاطمه(ع) خود در مهمترین جنگها حضور داشته و فداکاریهای مهمی نشان میداد. از جمله در جنگ دشوار احد او مسئولیتهای سنگینی را عهدهدار شد از حمل مشکهای سنگین بر دوشهای خود بهمنظور رسانیدن آب به مجاهدان صف مقدم و دردناکتر، مسئولیت درمان مجروحان بود، بهخصوص درمان پدر محبوبش پیامبر(ص) که از ناحیه پیشانی و دهان زخم خورده و دندانهایش شکسته بود و همچنین علی(ع) بهعنوان یکی از معدود مدافعان پیامبر(ص) که در احد ۸۰زخم تیر و نیزه و شمشیر بر بدنش وارد آمده بود. چنین بود که فاطمه(ع) از احترام خاصی نزد پیامبر(ص) برخوردار بود و هر گاه بهنزد پدر میآمد، حضرت محمد(ص) تمامقد پیش پای او برمیخاست و او را در کنار خویش مینشاند.
فاطمه(ع) که شخصیتی دانا و خبیر در امور اسلام بوده، تسلط کمنظیری در آیههای قرآن داشت. او همچنین، خطیبی توانا و تأثیرگذار بود. احاطه و تسلط فاطمه(ع) بر موازین اسلام و بیان مؤثر و دلنشین او را هنوز میتوان با خواندن و بررسی خطابههایش مشاهده کرد که خوشبختانه از او بهیادگار مانده است.
کاروان کوچکی که آمال پیامبر بود
هجرت حضرتمحمد(ص) به ”یثرب“، ۱۳سال پس از بعثت روی داد و این شهر با ورود پیامبر(ص) ”مدینةالنبی“ خوانده شد. در این هجرت محمد(ص) با ”یار غار“ خود، ابوبکر، همسفر بوده و با یک ساربان و یک راهبلد همراهی میشدند.
پیش از این، بیشتر یاران آن حضرت از زن و مرد مسلمانی که طی ۱۳سال فعالیت حضرت محمد(ص) در مکه به اسلام گرویده بودند، بهتدریج رهسپار یثرب شده و در آنجا مستقر و مشغول فعالیت بودند.
اما پیامبر(ص) هنگامی که بهنزدیکی مقصد رسید، یعنی به آبادی «قبا» که یک روز راه با یثرب فاصله داشت، اعلام داشت که تا رسیدن کاروان کوچک بعدی که به سرپرستی علی(ع) در راه بود، منتظر خواهد ماند و لذا چند روزی در قبا اقامت گزیده و مسجد سادهیی در این آبادی احداث فرمود.

انتظارکشیدن از آن گروه در عین حضور و استقرار همه ”مهاجران“ در یثرب و پیشواز گرم ”انصار“ میزبان، پیام اهمیت کسانی بود که در گروه کوچک رهسپار بودند. کاروان علی(ع) شامل چند تن از بانوان خاندان محمد(ص) بود از جمله فاطمه(ع) که مهمترینشان بوده است. اینکه چرا پیامبر(ص) بهانتظار رسیدن فاطمه و علی(ع) ماند تا که بهاتفاق آنها وارد موطن جدید اسلام شود، به ماهیت و جایگاه تاریخی ”هجرت“ ارتباط دارد.
بهطور خلاصه، معضل قدیمی در یثرب که انتظار میرفت بهبرکت اسلام و هجرت محمد(ص) به آنجا حل شود، گره کور یک جنگ برادرکشی بود که از حدود یکصدسال پیش میان ۲قبیله همخون ”اوس“ و ”خزرج“ درگیر بوده و استمرار داشت. ۲قبیله، ریشه واحدی داشتند و در اصل، نوادگان مادربزرگ ناموری بودند بهنام ”غیله“ و از همین روی، ۲قبیله را در مجموع ”بنیغیله“ میخواندند.
پس از ۱۰۰سال خونریزی، اینک پیام محمد(ص) توانسته بود با ابلاغ عقیده توحید و ”رحمت اسلام“، بسیاری از هر ۲قبیله را جذب کرده و از دشمنی برهاند. اینک و با هجرت آن حضرت به یثرب، محمد(ص) به صفت ”پیامبر صلح و رحمت و رهایی“ وارد این شهر میشده است تا راهنمای آنان در نجات از خونریزی و برادرکشی دیرین شده و برای ایجاد جامعهیی متحد و زیر پرچم دین توحیدی اسلام، هدایتشان کند.
حال باید پرسید که آیا دین محمد(ص) در جایگاه ”یگانه راهحل“ برای درمان گرفتاری مردم میزبان، چه نمونههای انسانی و نمادهای ارزشی برای پیروان در شهر و موطن جدید اسلام در دست داشت و این نمونهها و نمادها چه کسانی هستند؟ روشن است که اگر حضرت محمد(ص) چنین سلاحی نمیداشت و نمیتوانست الگو و نماد قابلپیروی برای زنان یا مردان مسلمان ارائه کند، آیا جز به اینمعنی بود که دینش عقیم و ابتر است و پس از ۱۳سال، هنوز حاصل قابل ارائهیی بهبار نیاورده است؟
این بود که با همه احترام به تمامی پیشکسوتان اسلام، معنی نداشت که محمد(ص) بدون نمونههای اصلی برآمده از دین و مرامش، در یثرب اعلام حضور کند و راه و رسم جدید را حاکم و جاری گرداند. و ایننمونهها جز فاطمه و علی(ع) نبودند. اینان تنها نمونههایی بودند که حتی یک روز از عمر خویش را به بتپرستی نگذرانیده بودند و پیش از آنکه کمترین رنگی از خرافهها و سنن شرک و جاهلیت بگیرند، وارد اسلام و مبارزه توحیدی شده بودند و لذا تمام خصال و فضیلتهای عقیدتی و انسانی آنها، هرکدام انعکاسی از گوهر این مرام توحیدی و ارزشهای ماهیتی اسلام بود.
آری، نظر به زمینههای این هجرت که همانا تشنگی مردمان یثرب برای صلح و برادری بود، تکتک کارکردهای ”پیامبر صلح“ را باید در ارتباط با همان معضل سترگ ارزیابی کرد. یعنی هماننیاز به یک ”راهحل“ برای تبدیل ”یثرب“ کهنه و خونریز به ”مدینه“ انقلابی و توحیدی. و این ترجمان مسئولیت حساس خود آن حضرت و یکایک خاندان و نزدیکانی بود که منعکسکننده مرام و تربیت حضرتمحمد(ص) بودند...
فهمکردن نقش فاطمه(ع) در جامعه جدید نیز در چارچوب همین اصل میسر است که چه کسی میبایست و میتوانست عهدهدار نشاندادن عینی تعالیم محمد(ص) و مجسمساختن حقیقت این تعالیم برای شناساندن به گروندگان و مردمان برآید.
همین بود که بهگواهی تاریخ، میبینیم شخص پیامبر(ص) همواره با بیان و بیاناتش به شناساندن فاطمه(ع) و اگر دقیقتر بگوییم، شناساندن فاطمه و علی(ع)، همت میگماشت و آیههایی از قرآن نیز به معرفی ارزشهایی که آنها حاملش بودند، میپرداخت.
نـهاد عقیدتی در خانواده فاطمه(ع)
حدود ۳ماه پس از استقرار پیامبر(ص) و خاندانش در مدینه، عقد ازدواج فاطمه و علی(ع) برگزار شد.
پیامبر(ص) در مورد ازدواج فاطمه(ع) به برخی صحابه نامدارش که پیش از علی(ع) خواستگاری کرده بودند، پاسخ داده بود که: ”منتظر فرمان خداوند هستم“.
علی(ع) در خواستگاری مردد بود، زیرا مردی نادار بوده و قوت روزانه خود را بهدشواری و از طریق آبکشی و فروش آن به باغداران مدینه تأمین میکرد. اما وقتی برای این موضوع بهنزد پیامبر(ص) رفت، پاسخش جز خوشامدگویی گرم نبود که چهبسا برای علی(ع) غیرمنتظره بود. پیغمبر(ص) از علی(ع) میپرسد: «برای مهریه چه در دست داری؟». پاسخ کوتاه و روشن است: «از مال و دارایی چیزی ندارم». پیامبر(ص) میپرسد: «آیا زرهی را که در فلان وقت به تو بخشیدهام، داری؟». پاسخ: «بلی یا رسولالله». میفرماید: «همان را بهعنوان مهریه فاطمه بده». ارزش این زره را برخی «۴درهم» و برخی هم تا حدودی بیشتر گفتهاند. در هر صورت، یعنی که این مهریه تنها یک هدیه سمبلیک بوده و بدون توجه به ارزش مالی آن.
هنگام ازدواج، فاطمه(ع) ۱۸ساله و علی(ع) ۲۳ساله بودند. بهدلیل وضعیت معیشتی حضرت علی(ع) که در بالا به آن اشاره شد، مراسم ازدواج آنها تا پایان پیروزمند جنگ بدر، بهمدت ۱۸ماه، تأخیر افتاد. اینک علی(ع) مالک یک شتر غنیمتی شده بود و آن را به درهم فروخت تا خرج راهاندازی خانه جدید کند.
”امسلمه“ همسر نامور پیامبر(ص) و ” امایمن“ کنیز میراثی حضرت محمد از پدرش بود که خود بهزودی آزادش فرموده و او را «مادر» خطاب میکرد، بههمراه فاطمه(ع) به خانه علی(ع) رفتند. پس از نماز شام بود که آن حضرت به خانه آنها میآید و اجازه ورود میخواهد. امایمن درب را میگشاید. پیامبر(ص) میپرسد: «برادرم کجاست»؟ امایمن با حیرت میپرسد که آیا ”برادر“ خطابش میکنی حال آنکه دخترت را همسرش کردهای؟ پاسخ میفرماید: «او (علی) چنین است».
اینجا، پیامبر(ص) خطاب به امایمن ظرف آبی طلبید تا علی و فاطمه(ع) از آن ظرف بنوشند و سپس خود از آن آب وضو ساخته و مابقی را به روی سینه، دوشها و بازوان علی و فاطمه(ع) پاشید و خطاب به دخترش فرمود: «فاطمه، بدان که بدون هیچ کوتاهی در حق تو، تو را به همسری بهترین کسانم درآوردم». فاطمه(ع) تحتتأثیر عطوفتی که در کلام پیامبر(ص) موج میزد، گریست. پیامبر(ص) که بهنظر میرسید آهنگ بازگشت دارد، اندکی مکث نمود و سپس خطاب به آن دو فرمود: «من فاطمه را به علی امانت میسپارم» و رو به پروردگار دعا کرد: «خداوندا، برکتهایت را در وجود این دو فراوان گردان، وجود خودشان را برکت ده و نسلشان را پربرکت گردان“.
حال، گروندگان مؤمن با این کلام محمد(ص) که روح همسری فاطمه و علی(ع) را بیان میداشت، شمع و کلیدی مییافتند تا در شعاع آن از عهده فهم امور عظیمی برآیند. آری، پیامبر(ص) مشخص کرد که اصل پایه در روابط فاطمه و علی(ع) عبارت است از: «تعهد در برابر یک پیمان و امانت خداوندی“.
آری، فاطمه(ع) یک زن در دیدگاه عادی نیست بلکه نماد و تجسم پیمان و امانتی است که امیر موحدان، علی(ع) میباید زندگی با فاطمه را با این روح و بر این پایه آغاز کند: امانت و ودیعه خداوند.
اینچنین، خاندان فاطمه و علی(ع) تنها یک ”نهاد نوین عقیدتی“ هستند، نه ”تملک زن“ بهنام ازدواج و یا هرگونه مفهوم رمانتیک بورژوایی و برداشتهای خانخانی آخوندی که همهشان در عمق، استثمار خالصند و در همه آنها این نقطه مشترک است: معافکردن زن از رسالتهای ”یک انسان مسئول و موظف و قادر به ایفای مسئولیت، و خطیرترین مسئولیتها“.
این پرسش میماند که از این ”امانت“، یعنی فاطمه و این خاندان که یک ”نهاد نوین عقیدتی“ است، چه حاصلی برخواهد آمد؟ پرسشی که پیش از دیدن مصداقهای پاسخش، همینجا در یک کلام اشاره کنیم که: اینچنین، خداوند سورهیی را که در سالهای نخست مکه برای دفاع از پیامبرش محمد(ص) نازل فرموده بود، بهطور عملی تفسیر کرد. منظور، سوره کوثر(سوره ۱۰۸) است که در پاسخ دشمنانی آمده بود که شماتت میکردند محمد(ص) که پسری ندارد، بیدنباله است یعنی بیآینده و نابودشدنی. حال، دنباله و آیندهداری نسل و دودمان عقیدتی محمد(ص) بهطور مجسم، تفسیر و محقق شده بود.
چشمه کوثر و فزایندگی
پیداست که بشارت اینسوره که بیدنبالگی مرتجعان شماتتکننده را نوید میداده، بیان حقیقتی فراتر از نسل و زاد و ولد بود. آری، آیندهداری محمد رسولالله(ص) بهعنوان ”رحمة للعالمین“، مشحون از عظمت و فضیلتی است که از همین فاطمه(ع)، پرتوافکن و جاودانه شده است. نمونهاش فزایندگی عاشورای حسین(ع) و یا آیندهیی فروزان که پرچم برقراری جامعه بیطبقه توحیدی بر دوش نواده فاطمه(ع)، مهدی(عج) دراهتزاز خواهد بود.
از سخنان مریم رجوی به مناسبت میلاد خجسته فاطمه زهرا
فاطمه تجلی مرزبندی قاطع میان اسلام رهاییبخش
با ارتجاع زنستیز حاکم بر ایران
ایدئولوژی و پیام مجاهدین بر ضد ارتجاع و بنیادگرایی
این است که مرزبندی اصلی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی
بین اسلام و غیر اسلام نیست. بین باخدا و بیخدا نیست
این مرزبندی، مطلوب خمینی و خامنهای است
بین با حجاب و بیحجاب و مرز بندی بین زن و مرد هم نیست
مرز بین استثمارکننده و استثمارشونده است
بین ستمگر و ستمزده است میخواهد شاه باشد یا ولیفقیه یا هر چیز دیگر
اینجاست که شورشگر اعظم بر ارزشهای جاهلیت و ارتجاع و فرصتطلبی
صدیقه کبیر فاطمه زهرا برای مجاهدین درخشش خاصی پیدا میکند
و در مرکز ارزشهای ایدئولوژیکی آنها قرار میگیرد
سلام بر فاطمه، فروغ جاویدان انقلاب و رهایی،
فریاد خروشان و آتش فروزان بر ضد ارتجاع در عصر جهل و بردگی!
در خجسته میلاد شورشگر کبیر و بهقول مسعود سرچشمه و سرِ چشمه صدق و شکوفایی و فزایندگی،
از روز تأسیس مجاهدین در سال ۱۳۴۴ برای ما مرزبندی اصلی، مرزبندی حنیف و یکتاپرستانه، مرز بین استثمارکننده و استثمارشونده بوده، هست و خواهد بود، یعنی مرز بین ستمگر و ستمزده.
ایدئولوژی و پیام مجاهدین بر ضد ارتجاع و بنیادگرایی مخصوصاً برای ۲میلیارد نفر مسلمانان جهان این است که مرزبندی اصلی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی همین است. بین اسلام و غیر اسلام نیست. بین باخدا و بیخدا نیست، این مرزبندی، مطلوب خمینی و خامنهای است.
برای هر کس که این رژیم دجال را بشناسد و الفبای سیاست را بداند، خیلی روشن است که خامنهای خیلی دلش میخواهد مجاهدین اسلام و نماز و روسریشان را کنار بگذارند تا بتواند به مسلمانان در ایران و جهان بگوید دیدید که میگفتیم دعوا بر سر اسلام و قرآن و حجاب است و اینها بیخود میگویند که دعوا بر سر سرقت حاکمیت مردم و ربودن انقلاب مردم ایران و کشاندن آن به ارتجاع است؟
بله، این همان دعوا و مرزبندی اصلی است که ۴۴سال است در تاریکترین ادوار تاریخ ایران و در طولانیترین و بغرنجترین و پررنج و خونترین مقاومت سازمانیافته تاریخ این میهن بین مجاهدین و این رژیم جریان دارد. پس، مرزبندی بین با حجاب و بیحجاب و مرزبندی بین زن و مرد هم نیست. بیخود نبود که مجاهدین از روز اول در حاکمیت خمینی، زنان بسیجی و پاسدار را که با منطق یا روسری یا توسری سرکوب و شکنجه میکردند، دختران معاویه خطاب کردند و از این بابت بهای بسیار سنگین و خونینی هم پرداختند.
بله، در فرهنگ و ایدئولوژی مجاهدین مرزبندی اصلی که مرتجعین و بهرهکشان و غارتگران از نفی آن حداکثر استفاده را بهعمل میآورند، مرز بین استثمارکننده و استثمارشونده است، بین ستمگر و ستمزده است. میخواهد شاه باشد یا ولیفقیه یا هر چیز دیگر با هر اسم و عنوان دیگر...
اینجاست که شورشگر اعظم بر ارزشهای جاهلیت و ارتجاع و فرصتطلبی، صدیقه کبیر فاطمه زهرا، برای مجاهدین درخشش خاصی پیدا میکند و در مرکز ارزشهای ایدئولوژیکی آنها قرار میگیرد. یعنی نفی بهرهکشی و استثمار و به قول مسعود: زنجیر و طبقات.
همان ارزشی که بر سنگ مزار مجاهدین حک شده است.
به اعتقاد مجاهدین، پیامبر خدا با همین شاخص بود که عمد داشت در کارزار با جاهلیت و ارتجاع دست فاطمه را ببوسد یا ردای خود را برای نشستن او بگسترد. وقتی در مکه مرتجعان و بسیجیهای آن زمان به سرکردگی ابولهب حجمی از فضولات را بر سر پیامبر خدا ریختند و لجنپراکنی و اهانت کردند، رعب و وحشت و سکوت همه را فراگرفت.
آن روز از قضا پیامبر تنها بود و آن یاران به غایت رشید و جنگاورش در صحنه حضور نداشتند. در میان همه ناظران صحنه، دختری نوجوان به بسیجیها و پاسداران زمان تهاجم کرد و به پاکیزهکردن سر و صورت پیامبر خدا پرداخت. اسمش فاطمه بود. در سالهای بعد همچنین اوست که توطئه قتل و اهانت به پیامبر را با هوشیاری و ایستادگی و با سخنوریاش خنثی میکند، در رسیدگی به محرومان ـ بهخصوص زنان ـ همه جا پیشقدم است. در نبردهای متعدد شرکت میکند و فداکاری و شجاعتش زبانزد میشود...
در جنگ احد فاطمه با ۱۳زن مجاهد دیگر شرکت داشت. این جنگ از قضا به شکست سختی انجامید و در آن حتی برخی مردان نامدار گریختند، اما در همان صحنه پرخطر، فاطمه آب و آذوقه میرساند و کلیه مجروحان از جمله پیامبر خدا و حضرت علی را که زخمهای بسیار برداشته بودند، مداوا میکرد.
سال هشتم هجری هنگام فتح نهایی مکه فرارسید. در این زمان، فاطمه هر ۴فرزند کوچکش را برجا گذاشت و راهی یک سفر طولانی برای حضور در این کارزار شد.
زنان بزرگ جهان ـ از آسیه و هاجر تا مریم عذرا و خدیجه و زینب کبری ـ بهاین خاطر بزرگ و پیشتاز شناخته شدهاند که مسیر اصلی پیشرفت و تکامل جامعه را به بشریت در زنجیر نشان دادند. یک به یک آنها همچنین از نظر زیباترین خصائل بشری و نیکترین رفتارهای فردی و اجتماعی سرآمد زمانةه خود بودند.
چنین است که فاطمه چه در زمان پیامبر و چه بعد از او، شاخص اسلام انقلابی است، یعنی همین اسلام مجاهدین که از روز اول در مقابل خمینی قد برافراشته است. فاطمه تجلی مرزبندی قاطع میان اسلام رهاییبخش با ارتجاع زنستیز قرونوسطایی بود. فاطمه قاطعترین شاخص جداکننده انقلاب از ارتجاع بود.
صدایش هنوز وجدان تاریخ را به لرزه درمیآورد، آن زمان که بر سر بزرگان انصار فریاد میکشید که چه شده است که «با هر دو پاشنه به عقب بازمیگردید».
همچنین بیمحابا و بهطور علنی در میان مردم میخروشید که: شقاوت و ناداری، نثار قومی باد که قسمهایشان را شکستند، بعد از آن که عهد و پیمان بسته بودند. همانا میبینم که شما به رفاه و خوشگذرانی رو آوردهاید. در صحنه و سخنان دیگری، انگار که پیشاپیش، صدای پای معاویه و یزید و آخوندهای مبلغ آنها را شنیده باشد، آشکارا هشدار میداد که: «شمشیرهای بران و قدرتهای جبار و مستبد بر سر مردم سایه خواهد انداخت»...
با این ژرفنگری چه بسا حدس میزد که بهای بس خونین را قبل از همه جگرگوشههای خودش خواهند پرداخت.
فصل لربک وانحر
پس نماز بگذار و فدا و قربانی کن...
در این سو کوثر محمدی را بنگریم:
ستاره شبکوب در عصر ظلمت و تباهی، زن رزم و ایستادگی، ابطالِ مجسم ضعیفگی و مردسالاری و بهرهکشی. سرآمد زنانی که با پیامبر پیمان بستند که بهطور مستقل و به دور از هرگونه وابستگی قبیلگی و خانوادگی او را در هیچ مجاهدت و کارزاری تنها نگذارند.
تاریخ نام ۶۰۰تن از این زنان مجاهد بیعتکننده با پیامبر خدا را ثبت کرده است. طبقات حاکم و نیروهای ستم و سرکوب و بهرهکشی همواره منافع حیاتی خود را در اسارت زنان و جلوگیری از نقشآفرینیِ آنها در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه دیدهاند. اینجا روشن میشود که هیچ قرابتی بین اسلام خدیجه و فاطمه و زینب با ارتجاع خمینی و خامنهای وجود ندارد.
در دوران معاصر هم، رودررویی عظیم اسلام مجاهدین با ارتجاع پلید خمینی، از آغاز یکی بر سر آزادی بوده و هست و دیگری بر سر جایگاه زنان و همچنین حقوق ملیتها.
مسعود بلافاصله بعد از آزادی از زندانهای شاه، پرچم اسلامِ مردمگرا را برافراشت که مدافع آزادی و پرچمدار رهایی زنان و حقوق ملیتها و کارگر و دهقان است. از شروع حاکمیت خمینی، مجاهدین برای ورود نسلِ بالنده و بیشماری از زنان و دختران آگاه و پیشتاز به میدانِ فعالیت و پیکار راه گشودند. در شریعت خمینی وارد کردن زن مسلمان انقلابی و مجاهد در ابعاد کلان اجتماعی و مبارزه سیاسی که کتاب قطور شهیدان گواه آن است، یکی دیگر از گناهان نابخشودنیِ مجاهدین و شخصِ مسعود بود.
همان آخوندها و پاسداران و شکنجهگران و مزدورانی که از اولین هفتههای بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷ در قم و سایر شهرها به مجاهدین اتهامهای جنسی میزدند، همانهایی که میخواستند زنان و دختران بهپاخاسته، بعد از انقلاب ضدسلطنتی به خانهها برگردند، دیدیم که بهرغم همه اسلامپناهیها در بازداشتگاهها، در زندانها و واحدهای مسکونی و قبر و قفسهایشان با خواهران ما چه کردند. آنها میخواستند راه ورود زن ایرانی به میدان مبارزه را سد کنند، اما شکست خوردند».