روز ۷اردیبهشت سال ۱۳۶۰، تهران شاهد راهپیمایی عظیم و پرخروشی بود که بهدعوت انجمن مادران مسلمان صورت گرفت. این راهپیمایی در اعتراض به موج کشتار فرزندان مجاهد آنها بهویژه آخرین کشتارهای ارتجاع در همان هفته اول اردیبهشت و نیز تعرض دادستانی رژیم علیه رهبری مجاهدین صورت گرفت.
پاسداران جنایتکار در همان روزهای اول اردیبهشت، حداقل ۸مجاهد خلق از جمله میلیشیاهای قهرمان سمیه نقرهخواجا و فاطمه رحیمی را در قائمشهر و فاطمه کریمی را در کرج بهشهادت رسانده بودند.
این تظاهرات با استقبال وسیع و بیسابقه مردم روبهرو شد و در عرض مدت کوتاهی بیش از ۱۵۰هزار نفر از مردم تهران از میدان فلسطین بهسوی منزل پدرطالقانی بهراه افتادند و در خلال راهپیمایی تعداد جمعیت به ۲۰۰هزار تن رسید. مجاهد قهرمان مهین رضایی و سایر خواهران مسئول در انجمنهای جنوب و شمال تهران در برگزاری این راهپیمایی نقش مهمی بهعهده داشتند.
در این تظاهرات، مادران مجاهد، در حالیکه فرزندان خردسال خود را نیز بههمراه آورده بودند، با شعارهای «مازندران و گیلان، خونینسرای ایران»، «از خون ما دوباره، رنگین هر کران شد» و... تظاهرات را آغاز کردند.
مسئول وقت انجمن مادران مسلمان چگونگی شکلگیری تظاهرات را چنین بازگو میکند:
مسئول وقت انجمن مادران مسلمان چگونگی شکلگیری تظاهرات را چنین بازگو میکند:
«مادران مجاهد همیشه از اینکه فرزندانشان در سراسر ایران دستوپایشان میشکست، چشمانشان از حدقه درآورده میشد، مورد شکنجه قرار میگرفتند و مظلومانه بهشهادت میرسیدند، نگران و در رنج بودند و میخواستند در قبال این جنایتهای ارتجاع خمینی، دست به یک اقدام اعتراضی جدی بزنند. سرانجام روز ۷اردیبهشت، زمان این کار فرارسید. در این روز، کلیه مادران از صبح زود در منزل عزیز، مادر رضاییهای شهید جمع شدند و وصیتنامههای خود را نوشتند. از میان آنها بهیاد میآورم که مجاهد قهرمان، مادر کبیری(معصومه شادمانی) با روحیهیی سرشار میگفت:
”دوست دارم اگر قرار است خونی ریخته شود من هم یکی از آنها باشم“ و وصیتنامه بسیار انگیزانندهیی نوشت و روانه تظاهرات شد.
مادر ذاکری، مادر مصباح و بسیاری از مادران دیگر که بعدها توسط رژیم آخوندی دستگیر و اعدام شدند، با شوری وصفناپذیر در این تظاهرات شرکت کردند. حتماً میدانید که این تظاهرات بدون اطلاع قبلی آغاز شد. مادران و خانوادههای مجاهد خلق و میلیشیاهای دلیر دهانبهدهان یکدیگر را خبر کردند و در میدان فلسطین گردآمدند.
با شروع تظاهرات، وضع تهران دگرگون شد و خبر آن بهسرعت در میان مردم پیچید. مردم از ترکیب مادران مجاهد خلق که با همهچیز خود در این تظاهرات شرکت کرده بودند، متعجب شده بودند. جمعیت انبوهی از قشرها و طبقات مختلف مردم از کارگر، کارمند، کسبه، دانشجو و دانشآموز به هسته اولیه این تظاهرات یعنی مادران مجاهد و خواهران میلیشیا پیوستند. وجود تعداد زیادی از همافران و درجهداران و سربازان آزاده در این تظاهرات، چشمگیر بود. مردم شعارهای مختلفی میدادند ”مجاهدین زندانند یا کشته در میدانند“، ”زحمتکشان، محرومان، مجاهدین یارتان، مشعل پیکارتان“.
جمعیت آنقدر زیاد شده بود که دیگر امکان تردد در آن محل نبود. رژیم هم از همانجا تهاجم وحشیانهاش را شروع کرد. ما اصلاً انتظار نداشتیم که رژیم به مادران پیر و بچههای خردسال حمله کند. اما شقاوت و بیرحمی پاسداران حدی نداشت. ضربوجرح تظاهرکنندگان برایشان کافی نبود و پاسداران سرانجام شروع به شلیک بهطرف مردم کردند. ۲میلیشیای مجاهدخلق بهنامهای ودود پیراهنی(دانشآموز) و خلیل اجاقی(کارگر) در این تهاجم بیرحمانه بهشهادت رسیدند.
پرتاب گاز اشکآور صدمات زیادی به مادران پیر وارد میکرد و بعضی از آنها در آستانه شهادت قرار گرفته بودند. مردم آنها را بهداخل خانههای خود میبردند و مداوا میکردند. اما مادران لحظهیی از مقاومت دست برنمیداشـتند. مادر فراهانچی(مادر ابریشمچی) که بسیار سالخورده بود، با شلیک گاز اشکآور حالش بهشدت وخیم شده بود. اما آرام نداشت و فریاد میزد: ”ولم کنید بگذارید بمیرم تا دنیا بفهمد خمینی چه جنایتکاری است“. مادر دیگری که فرزند کوچکش بهسختی توسط گاز اشکآور صدمه دیده بود و میخواستند او را از تظاهرات خارج کنند، میگفت: ”ولم کنید مگر خون بچه من از خون فرزند امام حسین رنگینتر است؟ بگذارید ما کشته شویم تا ماهیت این رژیم برای همه روشن شود“. شور و علاقه مادران در این تظاهرات شگفتآور بود.
در مقابل شقاوت و بیرحمی پاسداران رژیم، مردم برای کمک به تظاهرکنندگان واقعاً مایه میگذاشتند و کمکهای بیدریغی میکردند. آنها از پنجره خانههایشان، روزنامه، لاستیک، میز چوبی و حتی کاغذدیواری اتاقهایشان را بهپایین پرتاب میکردند تا تظاهرکنندگان برای مقابله با گاز اشکآور از آن استفاده کنند. اوضاع، شبیه روزهای قیام شده بود. رژیم بهرغم حملههای وحشیانه نتوانست تظاهرات را متوقف کند یا از هم بپاشاند. اراده مادران و خواهران میلیشیا و خشم و نفرت جمعیت از آخوندها آنقدر زیاد بود که رژیم قادر به جلوگیری از حرکت مردم نبود. تظاهرات با موفقیت تا مقصد نهایی خود یعنی خانه مرحوم پدر طالقانی ادامه یافت. قرار بر این بود که مادر کبیری قطعنامه تظاهرات را در منزل پدر طالقانی بخواند».
این تظاهرات تأثیر زیادی روی مردم داشت و ماهیت رژیم را برای آنها روشن کرد. سردار شهید خلق، موسی خیابانی، در آخرین پیام خود درباره این تظاهرات گفت: «راهپیمایی ۷اردیبهشت، آثار شگرفی در مسیر تحولات اوضاع سیاسی بهجا نهاد و به آن سرعت بخشید».
مسئول انجمن مادران افزود:
یادم هست که عزیز، مادر رضاییهای شهید از شهید موسی پرسید: ”موسی! مثل اینکه دوباره شروع شد؟“ شهید موسی هم جواب داد: ”بله عزیز، اما بدان اگر یک مجاهد هم روی زمین باقی بماند، هرگز آب خوش از گلوی خمینی پایین نخواهد رفت. اگر همه ما را بکشد و فقط یک مجاهد باقیبماند، راه ما از بین نمیرود و ادامه خواهد یافت.
با شروع تظاهرات، وضع تهران دگرگون شد و خبر آن بهسرعت در میان مردم پیچید. مردم از ترکیب مادران مجاهد خلق که با همهچیز خود در این تظاهرات شرکت کرده بودند، متعجب شده بودند. جمعیت انبوهی از قشرها و طبقات مختلف مردم از کارگر، کارمند، کسبه، دانشجو و دانشآموز به هسته اولیه این تظاهرات یعنی مادران مجاهد و خواهران میلیشیا پیوستند. وجود تعداد زیادی از همافران و درجهداران و سربازان آزاده در این تظاهرات، چشمگیر بود. مردم شعارهای مختلفی میدادند ”مجاهدین زندانند یا کشته در میدانند“، ”زحمتکشان، محرومان، مجاهدین یارتان، مشعل پیکارتان“.
جمعیت آنقدر زیاد شده بود که دیگر امکان تردد در آن محل نبود. رژیم هم از همانجا تهاجم وحشیانهاش را شروع کرد. ما اصلاً انتظار نداشتیم که رژیم به مادران پیر و بچههای خردسال حمله کند. اما شقاوت و بیرحمی پاسداران حدی نداشت. ضربوجرح تظاهرکنندگان برایشان کافی نبود و پاسداران سرانجام شروع به شلیک بهطرف مردم کردند. ۲میلیشیای مجاهدخلق بهنامهای ودود پیراهنی(دانشآموز) و خلیل اجاقی(کارگر) در این تهاجم بیرحمانه بهشهادت رسیدند.
پرتاب گاز اشکآور صدمات زیادی به مادران پیر وارد میکرد و بعضی از آنها در آستانه شهادت قرار گرفته بودند. مردم آنها را بهداخل خانههای خود میبردند و مداوا میکردند. اما مادران لحظهیی از مقاومت دست برنمیداشـتند. مادر فراهانچی(مادر ابریشمچی) که بسیار سالخورده بود، با شلیک گاز اشکآور حالش بهشدت وخیم شده بود. اما آرام نداشت و فریاد میزد: ”ولم کنید بگذارید بمیرم تا دنیا بفهمد خمینی چه جنایتکاری است“. مادر دیگری که فرزند کوچکش بهسختی توسط گاز اشکآور صدمه دیده بود و میخواستند او را از تظاهرات خارج کنند، میگفت: ”ولم کنید مگر خون بچه من از خون فرزند امام حسین رنگینتر است؟ بگذارید ما کشته شویم تا ماهیت این رژیم برای همه روشن شود“. شور و علاقه مادران در این تظاهرات شگفتآور بود.
در مقابل شقاوت و بیرحمی پاسداران رژیم، مردم برای کمک به تظاهرکنندگان واقعاً مایه میگذاشتند و کمکهای بیدریغی میکردند. آنها از پنجره خانههایشان، روزنامه، لاستیک، میز چوبی و حتی کاغذدیواری اتاقهایشان را بهپایین پرتاب میکردند تا تظاهرکنندگان برای مقابله با گاز اشکآور از آن استفاده کنند. اوضاع، شبیه روزهای قیام شده بود. رژیم بهرغم حملههای وحشیانه نتوانست تظاهرات را متوقف کند یا از هم بپاشاند. اراده مادران و خواهران میلیشیا و خشم و نفرت جمعیت از آخوندها آنقدر زیاد بود که رژیم قادر به جلوگیری از حرکت مردم نبود. تظاهرات با موفقیت تا مقصد نهایی خود یعنی خانه مرحوم پدر طالقانی ادامه یافت. قرار بر این بود که مادر کبیری قطعنامه تظاهرات را در منزل پدر طالقانی بخواند».
این تظاهرات تأثیر زیادی روی مردم داشت و ماهیت رژیم را برای آنها روشن کرد. سردار شهید خلق، موسی خیابانی، در آخرین پیام خود درباره این تظاهرات گفت: «راهپیمایی ۷اردیبهشت، آثار شگرفی در مسیر تحولات اوضاع سیاسی بهجا نهاد و به آن سرعت بخشید».
مسئول انجمن مادران افزود:
یادم هست که عزیز، مادر رضاییهای شهید از شهید موسی پرسید: ”موسی! مثل اینکه دوباره شروع شد؟“ شهید موسی هم جواب داد: ”بله عزیز، اما بدان اگر یک مجاهد هم روی زمین باقی بماند، هرگز آب خوش از گلوی خمینی پایین نخواهد رفت. اگر همه ما را بکشد و فقط یک مجاهد باقیبماند، راه ما از بین نمیرود و ادامه خواهد یافت.
یکی از ویژگیهای برجسته تظاهرات ۷اردیبهشت آن بود که قدرت بسیج و سازماندهی مجاهدین را نشان داد. چرا که آنها توانسته بودند با ارتباطات غیرعلنی و بدون اطلاع قبلی، چنین تظاهراتی را برپا کنند و این حقیقتی بود که ارتجاع حاکم و شخص خمینی جلاد را بهشدت وحشتزده کرد و او را به دستوپا انداخت تا بهخیال خود هر چه زودتر «تکلیف نهایی» مجاهدین را روشن کند. بهدنبال راهپیمایی عظیم مادران، دادستانی انقلاب خمینی، وحشتزده هر نوع راهپیمایی را بهطور رسمی ممنوع اعلام کرد.
در سالگرد تظاهرات عظیم و پرشکوه مادران مجاهد خلق، یاد مادرانی را که با مقاومت ستایشانگیز خود، پوزه رژیم زنستیز و ضدبشری آخوندها را به خاک مالیدند، گرامی میداریم؛ مادران دلاوری چون معصومه شادمانی(مادرکبیری)، مادر ذاکری، شایسته، هاشمزاده، چاقوساز، فخری حاجدایی، حبیبه ذوالفقاری، زائریان مقدم(مادر کرباسی)، اختر مولوی(مادر میمنت)، عالیه بازرگان، ایران بازرگان، رقیه مصباح(مادر مسیح)، آراسته قلیوند(بزرگانفرد)، عفت خلیفه سلطانی(مادر شفایی)، رضوان رفیعپور(مادر رضوان)، ملکتاج حکیمی(مادر شریفی)، کلثوم اسلامی و دیگر مادرانی که راه سرخشان اینک بهوسیله صدها مادر دلاور در پهنههای مختلف نبرد با آخوندهای سفاک از تظاهرات، قیامها و اعتراضات مردمی در شهرهای بهپاخاسته میهن و خارج کشور تا مقاومت در زندانها و تا حضور در صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش هم چنان پرشور و سرفراز ادامه دارد.
در سالگرد تظاهرات عظیم و پرشکوه مادران مجاهد خلق، یاد مادرانی را که با مقاومت ستایشانگیز خود، پوزه رژیم زنستیز و ضدبشری آخوندها را به خاک مالیدند، گرامی میداریم؛ مادران دلاوری چون معصومه شادمانی(مادرکبیری)، مادر ذاکری، شایسته، هاشمزاده، چاقوساز، فخری حاجدایی، حبیبه ذوالفقاری، زائریان مقدم(مادر کرباسی)، اختر مولوی(مادر میمنت)، عالیه بازرگان، ایران بازرگان، رقیه مصباح(مادر مسیح)، آراسته قلیوند(بزرگانفرد)، عفت خلیفه سلطانی(مادر شفایی)، رضوان رفیعپور(مادر رضوان)، ملکتاج حکیمی(مادر شریفی)، کلثوم اسلامی و دیگر مادرانی که راه سرخشان اینک بهوسیله صدها مادر دلاور در پهنههای مختلف نبرد با آخوندهای سفاک از تظاهرات، قیامها و اعتراضات مردمی در شهرهای بهپاخاسته میهن و خارج کشور تا مقاومت در زندانها و تا حضور در صفوف رزمندگان ارتش آزادیبخش هم چنان پرشور و سرفراز ادامه دارد.
یادواره تظاهرات عظیم مادران مجاهد خلق