روز ۲۲مرداد سال ۱۳۵۸پاسداران و مزدوران خمینی، اقدام بهیورش وحشیانه علیه ساختمان ستاد مرکزی جنبش ملی مجاهدین واقع در خیابان مصدق تهران که بهنام بنیاد علوی معروف بود، کردند. اما هوشیاری مجاهدین و هواداران آنان مانع از آن شد که توطئه رژیم بهطور کامل جامه عمل بپوشد. زیرا هواداران مجاهدین به سرعت دست بهکار شده و با تشکیل دیوارهای انسانی و دستهای بههمزنجیرشده خود، از ساختمان بنیاد علوی حفاظت کردند.
هواداران مجاهدین در حالیکه زیر مشت و لگد مزدوران قرار داشتند، اجازه نفوذ چماقداران خمینی بهداخل ستاد مجاهدین را ندادند.
پدر طالقانی و مهندسبازرگان از جمله شخصیتهایی بودند که اعمال وحشیانه چماقداران در حمله بهجنبش ملی مجاهدین را محکوم کردند.
سرانجام بعد از چند شبانهروز مقاومت، خمینی مجبور شد چهره پلید خود را که پشت عبارت ”حملهمردم بهمجاهدین” پنهان میکرد، نمایان کرده و دادستانی او رسماً حکم تخلیه ساختمان بنیاد علوی را برای مجاهدین صادر کرد. بدینسان مجاهدین، رسوایی دیگری برای خمینی، در ششمین ماه حکومتش، رقم زدند. زیرا بر همگان معلوم گردید که خمینی حتی تحمل یک دفتر کار را هم برای نیرویی که از خون پیشتازانش سیلاب سرنگونی حکومت شاه برخاسته، ندارد.
در شماره ۵ نشریه مجاهد به تاریخ ۲۹مرداد ۱۳۵۸ آمده است:
بهدنبال تهاجمات گستردهدار و دستههای مرتجعین چماق بهدست به نیروهای انقلابی در روز دوشنبه هفته گذشته، بعد ازظهر همان روز ”جنبش ملی مجاهدین” اطلاع حاصل نمودکه مهاجمین قصد حمله به مقر این جنبش را داشته، و حرکات مشکوکی نظیر نقل و انتقال برخی از چماقداران و قمه کشهای حرفهای صورت میگیرد.
بلافاصله هواداران مجاهدین خلق دستهدسته برای حفاظت از ستاد و جلوگیری از یورش مرتجعین در مقابل جنبش حضور یافته و حصار محکمی از خواهران و برادران دور تا دور آن ایجاد گردید. جمعیت مصممی که برای حراست از مقر مجاهدین گرد آمده بودند، لحظه به لحظه افزایش مییافت بهطوریکه پی از مدت کوتاهی، هزاران نفر از خواهران و برادران در آنجا جمع شده بودند.
پیش از این اکیپ ها ی زیادی از کمیتهها و پاسداران در محل حاضر شدند، در مورد نقش آنها بعداً توضیح داده خواهد شد. در این هنگام عدهیی از حاضرین برای آن که هر گونه سوء تفاهمی رفع گردد، به افراد مسلح مزبور خاطرنشان ساختند که جمعیت حاضر صرفاً بهخاطر جلوگیری از حملات عناصر مهاجم و چماق بهدستان غیرمسئول در اینجا گرد آمده ند. در این موقع جمعیت یکپارچه فقط به پاسداری و حراست از ستاد میاندیشیدند، و بدون هیچگونه واکنشی در مقابل حرکات مزبور صفوف خویش را مستحکمتر ساختند. در این بین پاسداران در جهت پراکنده کردن هواداران مجاهدین شروع به تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشکآور کردند.
خواهران و برادران بدون آن که از جای خود کمترین تکانی بخورند، ناراحتی سوزش چشم را صبورانه تحمل میکردند، تا اثر گاز خنثی شود. از این پس خودروهای حامل افراد مسلح و مجهز به بیسیم بود که مرتباً به مقابل ستاد میآمدند و پاسداران را پیاده میکردند. در چندین نقطه در اطراف ستاد واحدهای مسلح استقرار یافتند. در همین زمان دو تیربار ضدهوایی که بر روی ماشین کار گذاشته شده بودند، در وسط خیابان مستقر شدند، و راه عبور و مرور ماشینها نیز از دوطرف خیابان مصدق (چهار راه مصدق تا میدان ولی عصر) بسته شد. یک کامیون ارتشی حامل نفرات مسلح و چندین اتومبیل شورلت و دوج نیز بر آنها افزوده گشت و محیط شبیه یک منطقه نظامی شد.