«روز ۳۰تیر ۱۳۳۱ روز تجلی اراده خلق؛ در آن روز، خلق بر ننـگ تسلیم پیروز شد. در آینده از این روزهای طلایی بسیار خواهیم داشت»
(مسعود رجوی در دادگاه نظامی - بهمن ۱۳۵۰)
سالروز قیام ملی مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنتی با شعار یا مرگ یا مصدق
در قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱ مردم تهران از دل و جان فریاد «یا مرگ، یا مصدق» سرمیدادند و در حمایت پرشور خود از او، اراده یک ملت بپا خاسته را علیه سلطه استعمار و ارتجاع سلطنتی بازتاب مینمودند. بیجهت نبود که وصیت فرمود پیکرش در کنار شهیدان ۳۰تیر بهخاک سپرده شود. همچنانکه در سال ۱۳۴۰، با اشاره به تجربه ارتش آزادیبخش الجزایر، پیام خود را با صراحت به نسلهای بعد رساند و نوشت: «ملتی هم هست که در راه آزادی و استقلال از همه چیز میگذرد و دیگران هم اگر علاقه به وطن دارند باید از همین راه بروند و آن را انتخاب نمایند» (قسمتی از مقالهٔ رهبر مقاومت در نشریهٔ مجاهد ۴۰۱ ـ ۲۰مرداد ۱۳۷۷).
در تاریخ مردم میهن ما، روزهای فراموشیناپذیر مختلفی بهثبت رسیده که روزهای سرنوشتساز محسوب میشوند. روزهایی که عموم مردم ما در غمها و شادیهای آن با یکدیگر سهیم بودهاند. روز ۳۰تیر ۱۳۳۱ یکی از همین روزهاست. روزی که مردم ایران یکپارچه بپا خاستند و در برابر دیکتاتوری سلطنتی یکصدا خواستار بازگشت دکتر مصدق پیشوای نهضت ملی و نخستوزیر تنها حکومت ملی ایران شدند. مردم غارتشدهیی که بر روی دریای نفت زندگی میکردند اما حاصل رنجشان را قدرتهای استعماری و دربار وابسته به آنها بهیغما میبردند و مردم ایران در فقری جانکاه بهسر میبردند.
مصدق کبیر خود درباره قیام ۳۰تیر مردم ایران گفت:
«روز سیام تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموشنشدنی نیست زیرا در این روز تمام افراد ملت از هر طبقه و مقام در مقابل تحریکات اجانب یکدل و یکزبان قیام و اقدام کردند».
طلای سیاه یا بلای خانمانسوز
۵سال قبل از انقلاب مشروطیت ایران، یعنی در سال ۱۲۸۰ شمسی (۱۹۰۱ میلادی)، امتیازنامه ننگین «دارسی» برای بهرهبرداری از منابع نفتی تمام خاک ایران بهاستثنای ۵ایالت شمالی، برای مدت ۶۰سال در کاخ صاحبقرانیه بهامضای مظفرالدینشاه رسید. بهموجب این قرارداد، صاحب امتیاز انگلیسی، حق انحصاری استخراج، حمل و نقل، تصفیه و فروش نفت، لولهکشی تا خلیجفارس، استفاده مجانی از زمینهای بایر دولتی، معافیت مالیاتی و گمرکی و غیره را بهدست آورد. مطابق این قرارداد فقط ۱۶درصد از منافع خالص کمپانی میبایست به دولت ایران پرداخت میشد که عملاً هم به کمتر از ۱۳درصد میرسید. این ۱۳درصد هم هزینه دربار قاجار میشد.
بهدنبال جنگ جهانی اول و با توجه به اهمیتی که نفت برای انگلیس پیدا کرد، دولت انگلیس از طریق عامل خود رضاخان قلدر و با صحنهسازی و فریبکاری خائنانه و تحت عنوان ابطال قرارداد دارسی، در هفتم خرداد ۱۳۱۲ قرارداد دیگری را که به قرارداد ننگین ۱۹۳۳ معروف است را بهمدت ۶۰سال بهامضا رساند. طبق برآورد شرکت انگلیسی در آن زمان، ۶۰سال بعد زمانی بود که چاههای نفت ایران تهمیکشید. در حالیکه عایدات نفت برای انگلیس صدها میلیون دلار در سال بود، مردم ایران بهخصوص کارگران شرکت نفت از هستی ساقط بودند.
اولین خروش مصدق علیه قرارداد ننگین نفتی
از آن پس دولتهای وابسته بعدی نیز هر کدام بهنوعی تلاش داشتند قرارداد استعماری را در موقعیت مناسبی بهتصویب برسانند. از جمله گلشائیان، وزیر دارایی شاه در زمان نخستوزیری ساعد، طی یک الحاقیه به قرارداد قبلی آن را با قید فوریت به مجلس برد. اما با تلاش دکتر مصدق این لایحه نیز بهتصویب نرسید و تلاش استعمار و مهرههایش بهشکست انجامید. اما این لایحه پیوسته توسط نخستوزیران دستنشانده شاه رجبعلی منصور و رزمآرا و به خواست دولت انگلیس در مجلس مطرح میشد. اما باز هم این مصدق بود که سرفراز و استوار ایستادگی کرد و هر بار طرح آنان را به شکست میکشاند.
مصدق رهبر مبارزات ضداستعماری ملت ایران
مصدق صلاحیت دادگاه لاهه را رد کرد
گام دیگری علیه دربار
استعفای مصدق
قیام ۳۰تیر در حمایت از دکتر محمد مصدق
ایران بپامیخیزد
قیام ۳۰تیر در حمایت از دکتر محمد مصدق
شهدای ۳۰تیر
تشییع شهیدان ۳۰تیر در ابنبابویه
مصدق در آغوش خلق
«ای کاش مرده بودم، و ملت ایران را اینطور عزادار نمیدیدم. ای مردم من بهجرأت میگویم که استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را گرفتید» .
وصیت دکتر مصدق
مزار شهیدان ۳۰تیر ـ ابنبابویه
ارتجاع آخوندی، رودرروی مصدق و حاکمیت ملی
خمینی در ۵خرداد ۱۳۵۸ در یک واکنش بهغایت حقیرانه و حسادتآمیز نسبت به بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد گفت:
«اینها میخواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان. آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یکنفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست، ملیکردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را میخواهیم، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود، مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست که اگر یکنفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار بگذارند و برای او سینه بزنند برای هر استخوانی میتینگ راهانداختن بهدنبال آن با اسلام مخالفت کردن، قابلتحمل نیست».
«تاریخ معاصر، او (مصدق) را بیریختترین سیاستمدار ایرانی ثبت کرده است. کسی که اوج سابقه مبارزاتی و مسلمانیاش ۲بار خودکشی در راه بیرجند بوده است!... مگر او چه گلی بر سر ملتزده است که بر او درود میفرستند؟ طرح چهره بیرمق مصدق که جز رسوایی در تاریخ معاصر چیزی نداشته... در برابر شخصیت عظیمی چون امام که رهبر یک نهضت اسلامی و بنیانگذار یک نظام پرقدرت است، با چه اهدافی صورت میگیرد؟... از یک سیاستمدار چروکیده و استخوانپوسیده که حتی در اوج قدرت در ایران عددی نبود، میخواهند بهعنوان امامزادهیی که دردهای بیدرمانشان را درمان کند استفاده نمایند».
پیام دکتر محمد مصدق در اولین سالگرد قیام ملی ۳۰تیر
هموطنان عزیزم، بهمناسبت تصادف با روز سیام تیر به یادبود شهیدانی که جان خود را در راه استقلال و عظمت کشور فدا کردهاند، مراسمی برپا خواهید کرد که هم مراتب تکریم و احترام قلبی خود را به روح پاک این سربازان مجاهد راه حریت و آزادی تقدیم کنید و هم بهدین وسیلهایمان و علاقهٔ باطنی خودش را به ادامهٔ مبارزهیی که این رادمردان فداکار در راه آن شربت شهادت نوشیدهاند، ابراز و اظهار نمایید. روز سیام تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموشنشدنی است، زیرا در این روز تمام افراد ملت، از هر طبقه و مقام، در مقابل تحریکات اجانب یکدل و یکزبان قیام و اقدام کردند و تا به مقصود نرسیدند از پای ننشستند. در این روز تاریخی عدهیی از گرامیترین فرزندان ما به افتخار شهادت نائل شدند و با خون پاک خود نهال آمال ملت را آبیاری کردند (مصدق به گریه میافتد) تا به همت آیندگان، روزی بارور و سایهگستر شود و ملت ایران از نعمت امن و آسایش و استقلال واقعی و آزادی حقیقی برخوردار گردد.
حادثهٔ سیام تیر بوتهٔ امتحانی شد که ملت ایران را در خود گداخت و زر خالص او را از عیار فساد و تباهی جدا کرد و محک تجربهیی بود که افراد بیاراده و سستعنصر و همچنین خیانتکاران به مصالح ملی و دستنشاندگان سیاست اجنبی از آن آلوده و رسوا بیرون آمدند. پس اگر در این حادثه عدهیی از عزیزترین فرزندان ما به درجهٔ شهادت رسیدند، برای وصول به هدف مقدسی بود که این قیام ملی در پیش داشت.
هموطنان عزیز،
نهضت مقدس سیام تیر نشان داد که ملت ایران در مبارزهٔ با اجانب به پایداری و استقامت مصمم است و ثابت کرد که این ملت، آنجا که پای شرافت و استقلال مملکت در میان باشد، مرگ را بر زندگانی آلوده به ننگ و رسوایی ترجیح میدهد و به هیچقیمت از ادامهٔ نهضتی که آن را بهبهای خون فرزندان خود خریده است، باز نخواهد ایستاد.
اگر زندگانی توأم با آزادی و استقلال نباشد بهقدر پشیزی ارزش نخواهد داشت. برای رسیدن به این هدف عالی، تاریخ زندگانی ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشتها و فداکاریهاست. سرنوشت ملت ایران نیز در طول تاریخ خود همواره با اینگونه محرومیتها و مصائب توأم و همراه بوده است و در همهٔ این موارد ملت ما موانع و مشکلات را با بردباری و شکیبایی و تحمل و تلقی کرده و سرانجام از آن پیروز و سربلند بیرون آمده است. جای تأسف نیست که جمعی از برادران و فرزندان گرامی ما در واقعهٔ سیامتیر (مصدق به گریه میافتد) جان خود را در حفظ سعادت و عظمت ملت ایران فدا کردند و با این فداکاری سرمایهٔ افتخار جاوید برای خود و خاندان خویش اندوختند. جای تعجب موقعی خواهد بود که خدای ناخواسته ملت نتواند از این فداکاریهای بیدریغ فرزندان خود نتیجهیی که لازم است بهدست آورد و از این خونهای مقدس که ریخته شده، بهرهیی که شایسته است نتواند تحصیل کند؛ آن هم یقین دارم که با حس تشخیص و موقعشناسی ملت ایران هرگز پیش نیاید و آرزوی ما در حفظ استقلال و تجدید دوران مجد و عظمت دیرین این کشور باستانی هر چه زودتر تحقق پیدا کند.
ادامه راه مصدق در مداری بالاتر
میدان بهارستان اولین سالگرد قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱
نگاهی به اسناد منتشر شدهٰ وزارتخارجه آمریکا که از طبقهبندی محرمانه خارج شدهاند
سند شماره ۶۷. یادداشت آماده شده در اداره برآوردهای ملی – آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا ۲۸ مارس ۱۹۵۲ (۸ فروردین ۱۳۳۱- ۳ ماه قبل از قیام ۳۰ تیر)
شاه همچنان معتقد است مصدق پیش از آنکه از مقامش بیرون رانده شود باید بیاعتبار شود. همزمان شاه اطمینان بسیار بیشتری نسبت به توانمندیش برای اقدام قاطع «در لحظه مناسب» از خود نشان داد. ظاهراً شاه معتقد است محبوبیت مصدق بهطور واقعی در حال افول است و شرایط بهزودی به شاه اجازه خواهد داد دولت را تغییر دهد. بههرحال آشکار است در صورتی که اکثریت نمایندگان در مجلس جدید که روز ۱۰ آوریل (۲۱ فروردین) افتتاح میشود جنبش مؤثری در مخالفت با مصدق شکل ندهند؛ غیرمحتمل است شاه بتواند علیه مصدق دست به اقدام بزند.
به نظر میرسد اکنون شانس یکسانی از سقوط مصدق از قدرت در طول دو ماه آینده و جایگزینی او با یک نخستوزیر غیرملی وجود دارد.
تحولات اخیر حاکی از آن است که مطمئناً اگر قرار باشد در دو ماه آینده تغییری در دولت رخ دهد شاه نقش اساسی در آن ایفا خواهد کرد.
***
سند شماره ۶۸. تلگراف سفارت آمریکا در فرانسه به وزارتخارجه - ۲۸ مارس ۱۹۵۲ (۸ فروردین ۱۳۳۱)
مقامات سفارت در پاریس با قوام دیدار کردند.
قوام بر نگرش پرو آمریکایی خود و بر تلاشهایش برای به کارگیری تکنسینهای آمریکایی جهت کمک به کشورش در صورت نخستوزیر شدن تأکید کرد (او). درباره وخامت وضعیت سیاسی و اقتصادی در ایران و افزایش تهدید کمونیسم توضیح داد و اینکه تنها راه برای مقابله با این شرارتها وجود یک مرد قدرتمند در رأس دولت است.
قوام تأکید کرد او آماده است با یا بدون کمک خارجی دست به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بزند (و) مشکل نفت با انگلستان را حل کند
برداشت ما این است که قوام تلاش میکند اطمینان حاصل کند در صورتی که به تشکیل دولت فراخوانده شود آیا از پشتیبانی واشنگتن برخودار خواهد بود. ما سپاسگزار خواهیم بود چنانچه واشنگتن بعد از مشورت با سفیر در تهران هر نکتهیی را که مایل باشد به قوام منتقل کنیم به ما برساند.
***
سند شماره ۶۹. تلگراف سفارت آمریکا در ایران به وزارتخارجه - ۳۱ مارس ۱۹۵۲ (۱۱ فروردین ۱۳۳۱)
در طی ۶ ماه گذشته در موارد متعددی دوستان قوام به سفیر مراجعه کردهاند. با این هدف که تلاش کنند از سفیر اطمینان خاطر بگیرند دولت آمریکا برای تشکیل دولتی به ریاست قوام گامهای متعددی را برخواهد داشت. یا حداقل اگر چنین دولتی تشکیل شود آمریکا با دیده طرفداری به آن نگاه خواهد کرد. برخی از این فرستادگان، من (هندرسون سفیر آمریکا در ایران) را تشویق کردند شاه را تحت فشار قرار دهم تا از طریق مجلس یا سنا جابهجایی مصدق با قوام را صورت دهد. بقیه فقط بهدنبال کسب اطمینان بودند که چنانچه قوام نخستوزیر بشود آمریکا به دولت او با دیده دوستی نگاه خواهد کرد و حاضر است کمکی مالی و اقتصادی کلانی به دولت او بدهد.
سفیر بهطور یکپارچه به مراجعات دوستان قوام بر اساس سیاست عدم دخالت آمریکا در امور داخلی ایران پاسخ میدهد اما اگر قوام به قدرت برسد دولت آمریکا امیدوار خواهد بود روابط دوستانهیی با دولت او داشته باشد. دولت آمریکا روابط مسرت بخشی را که در دوران نخستوزیری قوام با ایران داشته است بهخاطر میآورد و امیدوار است چنانچه قوام دوباره به قدرت برسد روابط مشابهی وجود داشته باشد.
هندرسون (سفیر آمریکا در ایران)
مسعود رجوی:
در قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱ مردم تهران از دل و جان فریاد «یا مرگ، یا مصدق» سرمیدادند و در حمایت پرشور خود از او، ارادهٔ یک ملت بپا خاسته را علیه سلطهٔ استعمار و ارتجاع سلطنتی بازتاب مینمودند. بیجهت نبود که وصیت فرمود پیکرش در کنار شهیدان ۳۰تیر بهخاک سپرده شود. همچنانکه در سال ۱۳۴۰، با اشاره به تجربهٔ ارتش آزادیبخش الجزایر، پیام خود را باصراحت به نسلهای بعد رساند و نوشت: «ملتی هم هست که در راه آزادی و استقلال از همه چیز میگذرد و دیگران هم اگر علاقه به وطن دارند باید از همین راه بروند و آن را انتخاب نمایند».
این وصیت تاریخی نیز از همان درد وطن و غیرت ملی و میهنی مایه میگیرد و مصدق را از ورای حَصر و تبعید شاه و شیخ، با نسلهای بعــدی پیوند میدهد. او بهخــوبی میدانست کــــه چنین انتخابی مستلزم فداکاری و ازخود گذشتگی است. از اینرو، در همان یادداشت کوتاهش در حاشیهٔ کتاب «الجزایر و مردان مجاهد»، تأکید کرد که «باری، حرف زیاد است و مستمع به تمام معنی فداکار کم. چه میشود کرد، بلکه خدا بخواهد که این نقیصه در ما رفع شود و ما هم بتوانیم بگوییم مملکت و وطنی داریم و در راه آزادی و استقلال آن، از همه چیز میگذریم».
آری، تأسیس شورای ملی مقاومت ایران در سالروز قیام تاریخی ۳۰تیر، در یککلام، تداوم و تکامل تاریخی راه مصدق است. این، یک تعهد واقعی است که بر «فداکاری به تمام معنا» و بر «گذشتن از همه چیز در راه آزادی و استقلال ایران» بنا شده و نه تنها در حیطهٔ نظر، بلکه در میدان عمل هم کاملاً قابل سنجش و ارزیابی است. ملاک این سنجش همانا مقابله و مخاصمه (نه مفاهمه و مذاکره و مصالحه)، در برابر دشمنان آزادی و استقلال ایران است.
وقتی مصدق درگیر قضیهٔ ملی کردن صنعت نفت شده بود و این پیشنهاد در کمیسیون نفت مجلس ابتدا مورد موافقت قرار نگرفت، بهدرستی و از روی ایمان و همان درد وطن گفت: «اگر خود را نمایندهٔ ملت میدانید، راهی برای شما جز استیفای کامل حقوق ملت ایران از راه ملیکردن صنعت نفت در تمام ایران وجود ندارد. در صورتیکه در انجام این وظیفهٔ وجدانی تعلّل و تردید بهخرج دهید، دیگر هیچ اسمی بر آن نمیتوان گذارد و یقین است که هیچیک از افراد ملت گرسنه و فقیر ایران این گناه را بر ما و اعقاب ما نخواهد بخشید…».
امروز هم ما درگیر سرنگونی حاکمیت غاصب و نامشروع آخوندی و احراز حاکمیت ملت و برقراری آزادی هستیم و برآنیم که هیچ راهی جز این، برای استیفای حقوق ملت ایران وجود ندارد. ما و ملت ما بر این کار شایسته و تواناییم و در مقابل همهٔ تلاشهای جبههٔ استحاله و حفظ این رژیم و شُبَهاتی که القا میکند، حرف اول و آخر مان این است مگر در جامعهٔ ایران شرف، پایداری، رسم جوانمردی و عیاری مرده است؟ مگر یک ملت ۷۰میلیونی از خودش مقاومتی، شرفی، سرفـرازی و افتخاری ندارد که اینطور موضوع پاسکاری شاه و شیخ و شیخ و شاه قرار بگیرد؟ بهنحوی که باید به تنقید انقلاب بر ضد شاه و شیخ و بازسازی مشروعیت دو دیکتاتوی سابق و لاحق پرداخت؟
هیهات که چنین نیست! بهویژه اکنون که پس از ایستادگی و مقاومت سالیان دستو پنجه نرم کردن بلاوقفه با ارتجاع خونآشام و متحدان آن، بر همگان واضح شده است که رژیم آخوندی هماورد و جایگزینی جز شورای ملی مقاومت ایران ندارد؛ تنها جایگزین دموکراتیک و میهنی که با شایستگی ارادهٔ ملت ایران را برای کسب آزادی و حاکمیت مردم، بازتاب میکند (مسعود رجوی ـ نشریه مجاهد شماره ۴۰۱ سال ۱۳۷۷).
درسی از قیام ۳۰تیر
پیام دکتر مصدق پیرامون قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱