سوم شعبان میلاد فرخنده ابوالفضلالعباس
سپهسالار عاشورا و سیمای سوگند مجسم وفا و پاکبازی مبارک باد
مسعود رجوی – تا سوعا ۱۳۷۸
«به او که در تاریخ ما سیمای یک سوگند به خودش گرفت، سوگند وفا، پاکبازی و جوانمردی، میگویند قمر بنیهاشم.
گو شمع میارید که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است.
و تمام این ارزشها درست رو در رو و بر ضد آل زیاد ، آل مروان و شمر و یزید و معاویههای دوران ما یعنی که خمینی و آخوندهای خمینیصفت و رژیم اوست که مظاهر پستی، فرومایگی، دنائت، از پشت خنجرزدن و هر چه رذیلت هستند. آنهایی هم که آنروز در برابر حضرت عباس و علیه او و بر ضد او تیر میانداختند، چنین بودند. در منتهای سفلگی و حقارت. اما درست در چنین مقاطعی و در چنین سرفصلهایی است که مردان و زنان خدا خود را عرضه میکنند.
قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق
در روز حشر رتبه او آرزو کنند
عباس نامدار که دلیران روزگار
از خاک کوی او طلب آبرو کنند
برای مجاهدین نام حضرت عباس با آیهای که بر بالای شهادتگاه او حک شده است، فضلالله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما معنای بهخصوصی هم دارد چون که بذرشان را امام حسین در روز عاشورا ریخته است. قطرهای در دریا و شاخهای در جنگل در قلب ارتش حسینی که فرمانده و پرچمدارش قمر بنیهاشم بود».
هم او که گفت:
والله إن قَطَعتموا یمینی
بهخدا قسم اگر دستم(دست راستم) را هم قطع کنید
انی أحامی أبدًا عَن دینی
منهم چنان و تا ابد از دین و اعتقادم دفاع خواهم کرد
و عن امامٍ صادقٍ یقینی
و از پیشوا و راهبرم که به صداقتش یقین دارم حمایت میکنم.
این آخرین کلام «سوگند مجسم وفا» به هنگام نبرد با سفلگانی بود که راهش را برای رساندن آب به خیمهگاه بستند.
استواری و پاکبازی یاران اندک امام حسین و سخنان شورانگیز آنها و دفاعشان از رهبری عقیدتی بهمثابهٔ همه چیز خود،
در رأس همه، از حضرت ابوالفضل(عباسبن علی) که قمر بنیهاشم نامیده شده باید نام برد که چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری چشم به جهان گشود. او برادر ناتنی امامحسین و سپهسالار لشکر اوست.
حضرت عباس(ع) قبلاز عاشورا، در پاسخ به اماننامهیی که شمر از طرف ابنزیاد برای او آورده بود، با شمشیر برهنه از خیمهاش بیرون آمد و فریاد زد: «دستهای تو قطع شود از امانی که از نزد آن لعنتشدهٔ خدا آوردهای».
ابوالفضلالعباس، قمر بنیهاشم سیمای یک سوگند، سوگند وفا و پاکبازی و جوانمردی
مراسم محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا خصلت ضدشاهی، ضدظلم و ضددیکتاتوری داشت و تاسوعا متعلق بود به پرچمدار و سپهسالار عاشورا، ابوالفضلالعباس، قمر بنیهاشم. آنکه برای آوردن آب بهمنظور رفع تشنگی بچهها و حرم امام حسین به کنار فرات رفت، در حالیکه خودش را هم عطشی سوزان دربرگـرفته بود و آب سرد و گوارا، غلتزنان، موج روی موج او را بهخود میخواند. دستش رفت تا کفی برای نوشیدن بردارد ولی ناگهان موجی تند، از آنگونه که تابهحال زورق وجودش را در توفان حادثهها پیش برده بود، در ضمیرش جوشید و خروشید و بهیاد یاران تشنهکام و جانخستهاش افتاد. به خودش نهیب زد که ای نفس، بعد از حسین زنده نباشی که او و یارانش آشامنده مرگهایند و تو آب سرد میطلبی؟ نه! این با آیین من نمیسازد.
به او که در تاریخ ما سیمای یک سوگند ـسوگند وفا و پاکبازی و جوانمردیـ به خودش گرفت، میگویند: ماه خاندان ایدئولوژیکی بنیهاشم، که همان ماه تابان و فروزان صحنه عاشوراست.
