۲۱ اردیبهشت۱۳۳۷ – ۱۱مه۱۹۵۸:
دراين روز، خسرو روزبه افسرمبارز و میهنپرست، به دست دژخیمان رژیمشاه بهجوخه تیرباران سپرده شد.
خسرو روزبه در شهر ملایر بهدنیا آمد. او در سال ۱۳۱۶، دوره دانشکده افسری را بهپایان رساند و وارد هنگ توپخانه ضدهوایی مرکز شد. روزبه در زمینههای علمی و فنی از استعداد فراوانی برخوردار بود و چندینکتاب در زمینههای مختلف ریاضیات ـ تکنیک نظامی و سایرعلوم نوشت.
خسرو روزبه از اعضای سازمان مخفی افسران حزب توده بود. پساز کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ که اینسازمان با خیانت رهبران حزب، تماماً لو رفت، روزبه نیز مورد شناسایی قرار گرفته و تحتتعقیب قرار گرفت. اما او توانست با زیرکی بهمدت ۴سال از چنگ ساواک و ضداطلاعات ارتش که بهشدت بهدنبال او بودند، بگریزد و بهمبارزه مخفی علیه حکومت کودتا ادامه دهد.
خسرو روزبه در ۱۵تیرماه ۱۳۳۶ پساز یک درگیری نابرابر با مزدوران شاه خائن بهچنگ آنان افتاد و ازآنپس، شکنجهها و فشارهای فراوانی را تا لحظه شهادت تحمل کرد. رژیمشاه تلاش داشت تا او را نیز مانند رهبران خائن حزب توده بهسازش و تسلیم بکشاند، اما روزبه با مقاومت قهرمانانه دربرابر شکنجهها و با دفاعیات پرشور خود در بیدادگاه نظامی، وفاداری خود بهخلق را بهاثبات رساند و مرگ سرخ را بر ننگ تسلیم ترجیح داد.
شایان ذکر است که سازمان نظامی حزب توده، از کادرها و امکانات وسیعی در ارتش برخوردار بود و اگر تسلیمطلبی و حلقهبهگوشی رهبران خائن، حزب را فلج نکرده بود، توان آنرا داشت که در مقابل کودتای ننگین ۲۸مرداد بایستد و ورق را برگرداند و مانع از سرنگونی دولت ملی دکترمصدق شود.
خسرو روزبهکه درعینحال، شاعری توانمند هم بود، در بیدادگاه نظامی شاه گفت:
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من اینجام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویش بیاندیش
که من ترک جان کردم از اینپیش که دل بسپردم
تو نبودی که من اینجام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویش بیاندیش
که من ترک جان کردم از اینپیش که دل بسپردم
آخرین کلام خسرو روزبهقبلاز اعدام اینبود:
مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد
در روز تیرباران باید که سر نخارد
خطابهتدفین
از شاملو برای شهادت خسرو روزبه
از شاملو برای شهادت خسرو روزبه
غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون میزاید.
همساز
سایهسانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیأت زندگان
مردگانند.
وینان دل بهدریا افکنانند،
بهپایدارندهی آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آنسپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاه بلند خاطرهشان
شرمسار و سرافکنده میگذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجری آتشفشانها
شعبدهبازان لبخند
در شبکلاه درد
با جاپایی ژرفتر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
دربرابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند،
و میمیرند.
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون میزاید.
همساز
سایهسانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیأت زندگان
مردگانند.
وینان دل بهدریا افکنانند،
بهپایدارندهی آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آنسپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاه بلند خاطرهشان
شرمسار و سرافکنده میگذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجری آتشفشانها
شعبدهبازان لبخند
در شبکلاه درد
با جاپایی ژرفتر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
دربرابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند،
و میمیرند.