۱۰آوریل ۱۹۱۹–۲۱فروردین۱۲۹۸:
امیلیانو زاپاتا رهبر جنبش انقلابی مکزیک بهقتل رسید.
زاپاتا یک مکزیکی میهنپرست بود که مبارزه خود را برای بهدست آوردن حقوق کشاورزان و دادن زمین بهآنان آغاز کرد. زاپاتا به سرعت بهعنوان نماینده بخشهای وسیعی از کشاورزان محبوبیت یافت و در جریان یکی از جنبشهای دهقانی، زمینهای زمینداران را مصادره کرده و بین کشاورزان تقسیم نمود.
مبارزات زاپاتا باعث شد تا یکی از زمینداران بهنام ”فرانسیسکو مادرو” که در انتخابات، شکست خورده بود بههمپیمانی با زاپاتا بیاید و با نیروی ۵هزار نفره زاپاتا، دیکتاتور مکزیک را سرنگون سازند. اما وقتی زاپاتا ”مادرو” را در برابر تعهداتش قبل از سرنگونی رژیم سابق برای توزیع زمینها بین کشاورزان قرار داد، ”مادرو” بهجنگ علیه زاپاتا برخاست و او را در جریان یک توطئه که توسط یک نفوذی ترتیب داده شده بود، بهقتل رساند.
از آن پس زاپاتا بهعنوان سمبل ملی و مبارزاتی مردم مکزیک شناخته شده است.
امیلیانو زاپاتا - زندگینامه:
امیلیانو زاپاتا سالازار در هشتم اوت ۱۸۷۹ در ایالت مرکزی ”موره لوس“ در روستایی به نام ”آنه نه چوئیلکو“ (که امروزه آیالا نام دارد) از گابریل زاپاتا و کلئوفاس سالازار متولد شد.. خانواده زاپاتا از اوضاع مالی متوسطی برخوردار بود در آن زمان دیاز بر مکزیک حکومت میکرد. دیاز در سال ۱۸۷۶ به قدرت رسیده بود و رفتهرفته پایههای حکومت خود کامهاش را مستحکم کرده بود.امیلیانو زاپاتا در آن روزها به بیپروایی و شجاعت مشهور بود و ردپای او در مسابقات رام کردن اسبهای وحشی و گاو بازی همیشه به چشم میخورد. شهرتی که وی به واسطه شجاعت و مهارتش به دست آورده بود، باعث شد که مورد توجه متمولین و مالکین مکزیک قرار گیرد و بیشتر با این جماعت حشر و نشر داشته باشد. اما بهوضوح مشخص بود که علاقه امیلیانو به مردمان طبقه پایین و روستاییان بسیار شدید و عمیق است.
امیلیانو زاپاتا - شروع مبارزات
او که خود اصالتاً از دو نژاد «اسپانیایی» و «آمریکای لاتین» بود و مکزیکی خالص به حساب نمیآمد خیلی زود برای احقاق حقوق مهاجران هندی وارد بحث و جدل و در نهایت درگیری شد. او از آن که عدهیی خاص سعی در به چنگ آوردن زمینهای کشاورزان داشتند سخت ناراحت بود و عاقبت با چشمان خود دید که ایادی دولت نه تنها یک زمین که یک روستای کامل را غصب کردند و تمام اهالی آنجا را به سختی شکنجه و آزار دادند. او در سن ۳۰سالگی به فرماندهی نیروهای دفاعی روستا منصوب شد و او را به سخنگو و نماینده هم ولایتیهایش بدل کرد.امیلیانو زاپاتا سالهای متعددی در جهت کسب حقوق از دست رفته کشاورزان و رعیتان به روشهای دوستانه و مسالمتآمیز متوسل شد اما پس از عقیم ماندن تمام آن تلاشها، فرماندار سرکش ایالت «موره لوس» را تحت فشار قرار داد تا کاری انجام دهد و عاقبت با دیدن رفتار بیتفاوت دولت نفرتش شعلهور شد و با جمع کردن و مسلح کردن عدهیی از دوستانش، خود وارد عمل شد و در اولین گام قطعاتی از زمینهای غصب شده روستاییان را باز پس گرفت.
دیاز در جریان انتخاباتی که در سال ۱۹۱۰ راه انداخته بود، با رقیبی به نام «فرانچسکو مادرو» مواجه شد. «زاپاتا» با «مادرو» دست همکاری داد و او را بهعنوان امید تغییر نظام استبدادی حاکم بر جامعه مطرح کرد. «مادرو» پیروز انتخابات شد و قول اصلاح قوانین مربوط به اراضی کشاورزان را داد. اما «زاپاتا» از کار «مادرو» راضی نشد و «مادرو» را فردی ناتوان با تکرار همان روش دیکتاتور گذشته خواند. این در حالی بود که «مادرو» پیروزی خود در انتخابات را مدیون انقلابیون بود.
امیلیانو زاپاتا دوباره از دهقانان ناراضی ارتشی به راه انداخت. در مقابل «مادرو» از «زاپاتا» خواست تا سلاحهایشان را تحویل دهند و دست به کاری نزنند. «زاپاتا» هم در جواب او گفت: «اگر مردمانی که امروز سلاح به دست دارند، نمیتوانند به حق خود برسند، مردم غیرمسلح که عاقبتشان زار است». در همین اثنا «ویکتوریانو هوئرتا» از افسران ارتش که با حفظ عقاید دیکتاتوری دیاز هنوز در مسند فرماندهی قرار داشت، طی کودتای «مادرو» را از قدرت برکنار میکند و او را بهقتل میرساند و در گام بعد «دایاز» دیکتاتور قبلی را مورد عفو قرار میدهد و شروع به دشمنی با اصلاح قوانین اراضی میکند. خشم دهقانان از چنین سیاستهایی باز آنها را به حمایت بیشتر از «زاپاتا» کشاند و در شمال مکزیک هم به تشکیل گروهی به نام «ویلیستاس» به رهبری «پانچو ویلا» انجامید. بهرغم تضاد فکری بین «زاپاتا» و «ویلا» اشتراکشان در مخالفت با «هوئرتا» به اتحادی تحت رهبری «ونوسیتانو کارانزا» انجامید. این اتحاد موفق شد به خلع «هوئرتا» از قدرت شد.
قتل امیلیانو زاپاتا
در سال ۱۹۱۶(۱۲۹۴خورشیدی) ”ونوستیانو کارانزا“، با اینکه در طول انقلاب با امیلیانو زاپاتا همکاری کرده بود، ”پابلو گونزالس“ بیرحمترین ژنرال خود را بهدنبال امیلیانو زاپاتا فرستاد. ونوستیانو کارانزا با این کار بهقول خودش میخواست یک بار برای همیشه کار زاپاتا را یکسره کند. ژنرال ”پابلو گونزالس“ برای پیدا کردن زاپاتا به شهرها و روستاهایی که فکر میکرد طرفدار زاپاتا هستند رفت و همه آنها را ویران کرد. با این حال نتوانست زاپاتا را پیدا کند. وی هر بار موفق میشد از شبیخونهای گونزالس گریخته و دوباره در صحنه جنگ دیگری حاضر شود. از جمله امیلیانو زاپاتا موفق شد در سال ۱۹۱۹میلادی (۱۲۹۷خورشیدی)، بزرگترین کمین گسترده نظامی ژنرال ”پابلو گونزالس“ و ستوان او، سرهنگ ”خسوس گواخاردو“ را بشکند و طرح آنها را به شکست بکشاندشکستهای گونزالس برای کشتن زاپاتا، علاوه بر وحشت و ریزش در نیروهایش، در ارتقاء روحیه دهقانان شورشی هوادار زاپاتا مؤثر بود. بنابراین ”گونزالس“ برای به دام انداختن زاپاتا دست به نیرنگ جدیدی زد. وی از ستوان تحتامرش ”گواخاردو“ خواست وانمود کند که پشت به دولت کرده و میخواهد برای مبارزه علیه دولت به ارتش زاپاتا بپیوندد. ”گواخاردو“ این پیشنهاد را قبول کرد. برای اجرای این طرح و برای اینکه فرار ”گواخاردو“ از دولت واقعی بهنظر آید با همکاری ”گونزالس“ به یک پایگاه دولتی حمله و ۵۷سرباز را در آنجا قتلعام کرد. زاپاتا پس از این حادثه به ”گواخاردو“ اعتماد کرد و در پاسخ به درخواست ملاقات از طرف «گواخاردو» از وی خواست تا جلسه ای ترتیب دهد تا با او صحبت کند.
در تاریخ ۱۰آوریل ۱۹۱۹میلادی (۲۰فروردین ۱۲۹۸خورشیدی)، ”گواخاردو“ برای این جلسه زاپاتا را به ”اسینداد سن خوان“ (Hacienda de San Juan) در شهر ”چینامکا“ (Chinameca) دعوت کرد. هنگامیکه زاپاتا در حال وارد شدن به مکان ملاقات بود، مردان ”گواخاردو“ که در کمین وی بودند او را به گلوله بستند و کشتند. بدن بیجان زاپاتا به شهر ”کواوتلا“ (Cuautla) منتقل شد تا مردم مرگ زاپاتا را باور کنند.
امروزه نام این رهبر برجسته قیام مردم مکزیک بر روی بسیاری از خیابانها و بناها و احزاب و جریانهای سیاسی مکزیک نهاده شده است. اما سخن مشهور او که گفت «بهتر است روی پاهایمان بمیریم تا اینکه روی زانوهایمان زندگی کنیم» همچنان چراغ راه آزادیخواهان خواهد ماند.
تاریخ سخن میگوید