۱۰ ربیع الثانی سالگرد وفات
حضرت معصومه علیها سلام
پرچمدار و پیشتاز زنان رها و رزمنده مجاهد
در نبرد علیه ارتجاع حاکم و زنستیزی
در شدیدترین دوران استبداد و اختناق
حضرت فاطمه معصومه علیها سلام دختر گرانقدر امام کاظم، هفتمین پیشوای تشیع انقلابی و خواهر امام رضا علیهالسلام، در روز اول ذیقعده سال۱۷۳هجری قمری در دوران شدت استبداد و اختناق خلفای عباسی چشم به جهان گشود. دورانی که زندانها و سیاهچالها مملو از مجاهدان و شیعیان انقلابی بود و امام کاظم نیز پس از تحمل زندانهای طولانی در سیاهچال هارون خلیفه عباسی بهشهادت رسید.
امام هفتم پیش از شهادت خود با اشراف به چنین شرایطی برای راهگشایی جنبش انقلابی تشیع به دختران خود که نزدیکترین یاران پیشوای بعدی شیعیان، امام رضا محسوب میشدند، توصیه کرده بود از ازدواج خودداری کنند و حضرت معصومه در رأس ۱۸زن مجاهد دیگر بر اساس این رهنمود بهطور حرفهیی و تمامعیار در خدمت پیشبرد جنبش بودند و به این ترتیب سنتی نوین را در میان زنان انقلابی پایهگذاری کردند. زنانی که از آن پس در تاریخ از آنان تحت عنوان زنان ”رضوی ”یا ”رضائیات“ نام برده میشد.
حضرت معصومه در سال۲۰۱ هجری قمری در جریان یک مأموریت انقلابی با سرپرستی تعدادی از شیعیان از مدینه عازم خراسان شد تا به برادرش امام رضا (ع) بپیوندند. هنگامی که قافله آنها به شهر ساوه رسید، نیروهای حاکم ستمگر منطقه به آنها هجوم آوردند و نبردی درگرفت که طی آن تمامی مردان همراه آن حضرت که تعدادشان ۲۳نفر بود بهشهادت رسیدند. در جریان این نبرد حضرت معصومه بیمار شد و از اطرافیان خواست او را به قم که در آن زمان از مراکز شیعیان بود برسانند. مردم قم به مراقبت و حفاظت از آن حضرت برخاستند اما در فاصله کوتاهی حضرت معصومه علیها سلام در روز دهم ربیع الثانی در اثر همان بیماری وفات کرد و حرم مطهرش در قم به میعادگاه شیعیان و همه مشتاقان اسلام مردمی و انقلابی تبدیل شد که رو در روی ارتجاع و ستمگری در زیر پرده دین، به زیارت آن پرچمدار و پیشتاز زنان رها و رزمندهٔ مجاهد میشتابند.
امام رضا وقتی خبر درگذشت خواهر کوچکترش را شنید، زیارتنامهیی در مورد او انشا کرد که یاران و مجاهدانش آن را با اشتیاق میخواندند. در این زیارتنامه که جایگاه عقیدتی حضرت معصومه را نشان میدهد آمده است:
سلام بر تو باد، خدا دیگر بار در بهشت بین ما و شما شناخت و آشنایی برقرار سازد
ما را همراه با گروه شما محشور کند و معرفت شما را از ما نگیرد
به درگاه خدا با دوستی شما تقرب میجویم و از دشمنانتان بیزاری میجویم
پژوهشی از استاد جلال گنجهای
بهمناسبت وفات بانوی بلندمرتبه اسلام انقلابی، حضرت معصومه سلامالله علیها
شهر قم از بارگاه پر ابهت او اعتبار میگیرد، نام و سیمایی آشنا برای مردم ایران و شیعیان جهان است و قرنها میرود که همچنان خیل دلبستگان آلمحمد (ص) را از دور و نزدیک بهاین آستان میکشاند.
باهمه مراتب ارادتی که همگان بهپیشگاه این دختر امام هفتم، حضرت موسیبن جعفر (ع) و این خواهر بزرگوار آفتاب خراسان، حضرت علی بن موسیالرضا (ع)، دارند اما بایستی افزون بر نسب بلندش که دختری از سلاله محمد (ص) بود، او را در افقی فراتر بهتماشا ایستاد؛ آنجا که او در سپهر مبارزه عقیدتی خاندان پیامبر (ص) و با گذشت نزدیک بهدوقرن از حیات مادرش حضرت فاطمه سیدةالنساء (ع)، از افق برمیآید تا چونان نماد نسلی نوین از میراثداران فاطمه نخستین، گوهره درخشان عقیدتی و مبارزاتی نیای خود را دیگر بار بر سقف تاریخ بنشاند. و اگر بهپاس این منزلت نبود، پس چرا سالها پیش از ولادت این دختر، بشارت او بهشیعیان خطه ری ابلاغ میشود؟!
مورخان و تاریخچه فاطمه معصومه
علاوه بر روایات مذهبی شیعیان، نام فاطمه معصومه را در کتابهای تاریخی سنی و شیعه از قرن سوم و چهارم هجری سراغ داریم. لیکن در این نوشتهها از اطلاعات کافی پیرامون زندگینامه شخصی او دریغ شده است. لابد که بههمان رسم تاریخ نویسی «مردانه»، آنقدر که حتی نمیتوان سنوسال حضرت معصومه را بههنگام عهدهداری نقشهای بزرگش، بهدرستی فهمید. آنچه مشخص است، او یکی از ۱۹دختر موسی بن جعفر (ع) است که علیالقاعده باید نخستین یا دومین دختر موسی بن جعفر باشد که هردو فاطمه نام داشتند، یعنی فاطمه کبری و فاطمه صغری.
وفات فاطمه معصومه بر اثر بیماری، در شهر قم و در سال ۲۰۱هجری اتفاق افتاد. در سنی باز هم نامشخص که برخی مورخان، تنها ۱۸سال نوشتهاند. حال آنکه تا سال یاد شده، ۱۸سال از شهادت امام هفتم میگذشت آنهم پس از مدتی زندانیبودن در بصره و بغداد که آنرا دستکم چهارسال نوشتهاند. این یعنی که بههنگام وفات حضرت معصومه، کوچکترین فرزند امام نیز نمیتوانسته کمتر از ۲۲سال داشته باشد.
براساس قرائن، سن واقعی حضرت معصومه (ع) بهعنوان ارشد خواهرانش بایستی متجاوز از ۴۰سال و نزدیک بهبرادرش امام رضا (ع) بوده باشد. با این حساب، عمر وی موقع وفاتش درسال۲۰۱ هجری، حدود ۵۰سال بوده است.
بشارت امام صادق (ع) در مورد حضرت معصومه
تا آنجا که بهروایتهای تاریخی برمیگردد، حضرت معصومه در سال ۲۰۱هجری و طی سفری عادی برای دیدن برادرش امام رضا (ع) بهایران سفر کرده بود که در مسیر، هنگامیکه بهاتفاق همراهانش بهشهرستان ساوه رسیده بود بهسختی بیمار شده و ابراز تمایل میکند که وی را بهشهر قم منتقل کنند و حضرتش در این شهر فوت میکند و همانجا بهخاک سپرده میشود. و مزارش تبدیل میشود بهیکی از اماکن مقدس شیعیان.
اما نظر بهمتون دینی شیعیان، حقیقت این موضوع بهتقدیر و مشیتی دیگر بستگی داشته است که نمیتوان بدون تأمل و نتیجهگیری از آنها گذشت.
بشارت بهشیعیان ایران و ری
نخستین بشارتی که در مورد فاطمه معصومه (ع) بهشیعیان ابلاغ شد، از بابت قدمت زمان آن قابل توجه است، چرا که بشارت از زبان امام صادق، امام ششم (ع) است که مدتی پیش از ولادت موسیبنجعفر (ع) در سال ۱۲۸هجری بهشیعیان ابلاغ میشود. نظر به آنکه دوران امامت حضرت صادق (ع) از سال ۱۱۴هجری شروع شد، میتوان نتیجه گرفت که بشارت این امام در مورد نواده خود فاطمه معصومه دستکم بهنیم قرن پیش از ولادت وی برمیگردد که هنوز پدرش نیز بهدنیا نیامده بود. این بشارت بهنکاتی آموزنده راه میبرد که برای رسیدن بهآنها لازم است نخست بهمتن کلام توجه کنیم:
جماعتی از مردم «ری» بهنزد امام جعفر صادق (ع) آمدند و گفتند ما از مردمان ری هستیم. حضرت صادق (ع) فرمود: «مرحبا بهبرادرانم از اهل و مردم قم». آن گروه گفتند: ای امام ما از مردمان ری هستیم. دیگر باره، حضرت صادق (ع) گفت: «مرحبا بهبرادران ما از اهل قم». تا که آن جماعت سهبار این سخن را تکرار کردند و امام در هر نوبت میفرمود: «مرحبا بهبرادران قمی ما». سپس امام فرمود: «زود باشد که بهشهر قم زنی از فرزندان من بهنام فاطمه را دفن کنند و هرکس زیارت او را دریابد بهبهشت رود».
مطلب فوق، ترجمه روایتی است که در کتابهای قدیمی شیعیان ثبت شده و در کتاب «تاریخ قم» که در قرن چهارم هجری تألیف شده انعکاس یافته و همچنین در کتابهای مرجع و مشروح شیعیان مانند کتاب معروف «بحارالانوار» نیز درج شده است.
کلمات امام ششم در روایت یادشده نشان میدهد که امام صادق (ع) برای بیان اهمیت فاطمه معصومه تاآنجا تأکید داشته که شیعیان «آل محمد» در شهر قدیمی ری را بهاعتبار همسایگی آنان با آرامگاه بعدی این نواده خویش، مورد خطاب قرار داد. اما برای آشنایی با عمق و نکات پیام امام صادق (ع) در مورد حضرت معصومه، نکات زیر قابل توجه است:
یکم:
شیعیان در زمان امام ششم، عبارت بودند از یک جنبش گسترده از حجاز تا یمن و عراق و ایران تا خراسان بزرگ. این جنبش دارای یک شبکه سازمانی پنهان بود که تا زمان امام دوازدهم (عج) برقرار بوده و رابطه فعال آن و تودههای شیعه با رهبری خود، یعنی امام معصوم زمان را تأمین میکرده است. در زمان امام ششم، یکی از مراکز شیعیان در ایران، شهر قدیمی «ری» بود که گروه یادشده در روایت بالا از این مردم و از اهالی این شهر بودند.
دوم:
یکی از نتایج سفر امام رضا (ع) بهایران در سال ۲۰۰هجری، توسعه جنبش شیعیان در این مرز و بوم بود که ایجاب میکرد تا بدینمنظور، بسیاری از کسان و نزدیکان امام هشتم بهایران بیایند که بسیاری از آنها در این مرز و بوم ماندگار شدند. این، یعنی که سفرهای این چهرههای خاندان پیامبر (ص) بههدف پیشبرد خط امام رضا (ع)، یعنی گسترش و تحکیم جنبش شیعیان و شبکه سازمانی این جنبش بود.
میدانیم که امام رضا پیش از آمدن بهایران بهکسان خود خبر داده بود که این، سفری بیبازگشت است و برای همین، نزدیکان امام رضا بهنوحه و عزاداری برای شهید آینده خویش پرداختند.
سوم:
امامان شیعه پس از عاشورای حسینی در سال ۶۱هجری، اهمیت زیادی بهزیارت قبور شهیدان کربلا و یکایک امامان و بزرگان اهلبیت پیامبر (ص) میدادند. شیعیان در این زیارتها و نظر به ارزشهای توحیدی و مبارزاتی هر کدام از این چهرهها با آنان تجدید پیمان میکرده و پیوند میخوردند. اما افزونبر انگیزهبخشی و سازندگی یاد شده، نیروها و کادرهای جنبش شیعیان از سرزمینهای دور و نزدیک، طی این سفرها بهمزارهای مقدس، قادر بهبرقراری ارتباطات و تبادلهای بهتر و کارآمدتری میان خود میشدند. همین بود که خلفای ستمکار زمانه نیز همواره در پی نابودی این مزارها و سنت «زیارت» بودهاند. قابل فهم است که با گسترش شیعیان در سرزمینهای پهناور ایران، زیارت مزار چهرههای این خاندان در ایران هم ضرورت داشت و میتوانست بهسمت و سو دادن شیعیان بهارزشهای این سروران و همچنین ساماندهی جنبش و ارتباطاتش کمکهای مهمی بکند. لذا، جلبتوجه شیعیان ایران، شامل شیعیان شهر قدیمی «ری» بهمزار حضرت معصومه بهعنوان «حرم خاندان پیامبر»، شبیه کربلا، نجف و مدینه، از اهمیت عقیدتی و مبارزاتی خاصی برخوردار بود بهخصوص که فاطمه معصومه حامل ارزشی خاص و برجستگی استثنایی بود که بهآن خواهیم پرداخت و خواهیم دید که تأکیدهای مکرر امام رضا (ع) و فرزندش امام محمد تقی (حضرت جواد) (ع) و امامان بعدی در تجلیل از حضرت فاطمه معصومه چه اهمیتی داشته و چرا همه این امامان، نوید بهشت را بهکسانی دادهاند که با درک و معرفت شایسته نسبت بهاین بانو بهزیارت مزارش میروند.
چهارم:
و مهمترین نکته بشارت امام صادق (ع) در مورد فاطمه معصومه این است که این بشارت، پیش از ولادت این بانو و حتی پیش از ولادت پدر بزرگوارش، موسی بن جعفر (ع)، نشان از مشیت خاص خداوندی دارد. زیرا منبع دانشی که امام ششم (ع) نسبت بهاین تحول آینده داشت و خود را موظف دید که بهتبلیغ و آموزش آن بپردازد، جز وحی خداوند نبود، مانند دیگر خبرهایی که از همین منبع بهسرنوشت امامان و تحولات جنبش شیعیان رسیده است، مثلاً خبر دادن پیامبر (ص) از واقعه عاشورا، ۶۰سال پیش از آن و در روز تولد امام حسین (ع). خبری که در منابع عموم مسلمانان از شیعه و سنی انعکاس داشته است. بهاین ترتیب، باید از خلال بشارت فاطمه معصومه (ع) بهعنایات و توجهات خداوند و پیامبرش (ص) نسبت بهمبارزات تشیع انقلابی پیبرد.
فاطمه معصومه نماد ارزشهای ویژه
در تاریخ جنبش شیعیان آل محمد (ص)، دوران حیات و رهبری امام هفتم موسی بن جعفر (ع) یک نقطهعطف شمرده میشود بهخصوص از جهت این ویژگی که در عصر امام هفتم، این جنبش توانست در معرفی و اِعمال ارزشهای توحیدی در باب نفی نابرابری جنسی، قدمهای بیسابقه و بسیار مهمی بهپیش بگذارد.
در این دوران، استبداد و اختناق خلفای حاکم عباسی، شدتی سنگین مییابد و استمرار فضای نسبتاً بازتر در دوران امام پنجم و ششم، پایان میگیرد. موسیبنجعفر (ع) بارها بازداشت و زندانی میشود و نهایتاً هم پس از یک دوره طولانی حبس در سیاهچالهای تاریک و در شرایط طاقتفرسا، بهدست خلیفه، هارونالرشید عباسی، مسموم و بهشهادت میرسد.
و در این دوران، ما شاهد پیدایش نسلی تازه و بسیار نیرومند از زنان مجاهد هستیم که راه و رسم تازهیی را در سنت جنبش شیعیان پدیدار میکنند که از مهمترین قهرمانان این مقطع، همانا فاطمه معصومه است که سنت فاطمه زهرا، سیدةالنساء (ع)، و همچنین سنت زینب کبری (ع) قهرمان عاشورا و راهبر جنبش اسیران عاشورایی را، با بلوغ تازهیی معرفی میکند.
وضعیت برجسته زنان مجاهد در جنبش آل محمد (ص) و افق والا و ظرفیت عظیم آنان در پرتو هدایت موسی بن جعفر (ع) را میتوان در دوپهنهٔ بارز مشاهده و مطالعه کرد:
یکم، برخاستن زنان بزرگ مجاهد از میان کنیزان
بالا کشیدن زنان برده در جنبش توحیدی خاندان پیامبر (ص)، بهحدی پیش رفت که آنان بهمتعالیترین سطح این جنبش ویژه ارتقاء پیدا کردند، امری که نظر بهسازمان پنهان این جنبش و حساسیت اطلاعات بین راهبری و مراکز مختلف، باید مورد مطالعه قرار گیرد.
یک نمود مهم این تحول در اینجاست که: مادران تمامی امامان شیعه از موسی بن جعفر، امام هفتم (ع)، پدر فاطمه معصومه، تا مهدی موعود، امام دوازدهم (عج) تماماً از زنان برده بودهاند. یعنی درست در۶نسل پیاپی رهبری و پیشوایان این جنبش، زنان برده بههمسری امام عصر خود میرسیدند آنهم باداشتن صلاحیت مادری برای امام بعدی.
از آغاز اسلام و در پرتو این آئین توحیدی، زنان برده بسی خوش درخشیده و چهرههای بسیار بزرگی از آنان پدیدار شده است. اما در این دوره خاص، سطح بالای ارتباطشان با حساسترین نقطه رهبری و تا همسری امام ششم و تمامی امامان بعدی، امری که آنان را در جریان بسیاری از ارتباطات حساس و پنهان قرار میداد، ظرفیت و اعتبار ویژه آنان را در این جنبش آشکار میکند؛ بهخصوص در مورد زنانی که مادری ششنسل از امامان بعدی را عهدهدار شده و مطابق اسناد دینی، از صلاحیتهای عقیدتی برجستهیی برخوردار بودهاند که خود مادری امامان نیز نشانهییی از همان است. امری شگفت که حتی در تاریخ آئینتوحیدی اسلام با وجود همه زنان برجستهیی که بهعرصه اجتماعی آورده، بیسابقه بوده و حتی در دوران ما نیز همچنان درخشان و شگفتانگیز است.
دوم، سنت ترک خانواده بهصورت خودداری از ازدواج
در آئین توحیدی اسلام و از آغاز این دین و این جنبش، ترک خانواده با هدف عقیدتی و برای جهاد و مبارزه، سابقه داشته و این مسأله در تاریخچه زندگانی زنان مسلمان متعددی ثبت شده است. اولین نمونههای آن، رقیه و امکلثوم، دختران پیامبر (ص) هستند که پیش از علنیشدن اسلام بهاین آئین گرویده و برای حفظ این آئین، شوهران مشرک خود را رها کردند. مهمترین سابقه را نیز زینب کبری (ع) بهثبت رسانید که در جنبش عاشورا، بهرغم سن بالایشان (بیش از پنجاه سالگی) و داشتن پنج فرزند، از شوهرش جدا شد و متعاقباً راهبری جنبش را پس از شهادت امام حسین (ع) بهدست گرفت.
اما در دوران امام هفتم (ع)، برای اولین بار شاهد ظهور نسلی از زنان مجاهد هستیم که برای تبعیت از ضرورتهای عقیدتی، خود را بهطور مادامالعمر وقف جهاد و مبارزه کرده و دستجمعی از ازدواج خودداری میکنند. رهنمود و فرمان این سنت را امام هفتم (ع) در وصیتش بهخصوص در مورد کلیه دختران خود، صادر کرد و تحقق و استمرارش بهدست امام رضا (ع) بود که سرپرستی اولین نسل این زنان مجاهد با چنین سنت بیسابقهیی را بهدست گرفت تا از آن پس نیز بهدست امامان بعدی ادامه یابد.
وصیت امام هفتم (ع) در مورد دخترانش که وضعیت فاطمه معصومه را از بابت جایگاه مبارزاتی وی بهاختصار نشان میدهد، هرگز در جنبش شیعیان بهمثابهٔ یک وصیت خصوصی پدری در مورد دخترانش تلقی نشده بلکه یک رهنمود مؤکد عقیدتی و مبارزاتی است که شروع یک سنت را در میان دختران «آل محمد» پیریزی نمود. سنتی که از دیرباز میان شیعیان و مسلمانان، شناخته شده و در کتابهای قدیمی انعکاس یافته بود، هر چند که بدآموزیهای بعدی آخوندی، این سنت را همچون روح و جوهر بسیاری از سنن مبارزاتی شیعیان، زیرپرده برد. یکی از اسنادی که بر پدیدآمدن چنین سنت مبارزاتی در تاریخ شیعیان تصریح شده، مورد زیراست:
در همان کتاب «تاریخ قم» آمده است: «رضائیه، دختران خود را بهشوهر نمیدادند زیرا کسی را که همسر و همکفو (همشأن) ایشان باشد نمییافتند و موسی بن جعفر را بیست و یک دختر بوده است و از این جهت، هیچیک از ایشان را بهشوهر نداده است تا غایتی که این معنی در میان دختران ایشان عادت شده است و محمد بن علیالرضا (امام نهم (ع) بهشهر مدینه ده دیه وقف کرده است بر دختران و خواهران خود که شوهر نکردهاند و از ارتفاعات آن دیهها نصیب و قسط رضائیه که بهقم ساکن بودهاند از مدینه جهت ایشان آورده».
اقدامهای مقدماتی و تکمیلی
پیش از تحلیل و بیان پیام و معنی وصیت امام هفتم (ع) در مورد دخترانش، جا دارد نگاهی بهیک روایت و سند تاریخی دیگر از موسیبنجعفر (ع) بیاندازیم که سابقه و دامنه پیگیری مؤکدی که امام هفتم (ع) بر اینامر داشته را بیشتر آشکار میکند.
این سند، متن وصیتنامه مشروحی از موسی بن جعفر (ع) است که بیشتر یک «وقفنامه» برای «وقف خاص» شمرده میشود. این وصیت یا «وقف»، مربوط است بهیک باغ و مزرعه بزرگ با درختان و نخلهایش و حقوق مختلفی که دارد از جمله حقشرب (آبیاری) از رود یا قنات و... امام هفتم بهخاطر تأکیدی که در این کار داشت، ۹نفر از اشخاص معتبر را بر این وصیت و وقفنامه شاهد میگیرد که سندش را در پایان، گواهی و امضا کنند. در این سند، پس از بخشی که مشخصات ملک را بهدقت بیان و مکتوب فرموده، میرسد بهشرح کسانی که باید از این موقوفه منتفع شده و بهرهبرداری کنند. این اشخاص، فرزندان بلافصل حضرت هستند بهعلاوه نوادگانش از فرزند بلافصل امام بههنگام وفات حضرتش. این وصیتنامه سپس میپردازد بهقسمت اختیارات وصی و امام بعد از خودش، علیبن موسیالرضا (ع) که در رأس وارثان و اولاد موسیبنجعفر (ع) قرار دارد. در این بخش از جمله میخوانیم:
«هیچکسی حق شوهردادن دختران مرا ندارد، هیچیک از برادرانشان و مادرانشان و نه حاکم و والی و هیچکس حق هیچ اقدام و عملی برای این دخترانم را ندارد مگر مطابق نظر او (علیبن موسیالرضا (ع) امام هشتم) و او داناترین کسان است در مورد ازدواجهای قوم و نزدیکان خودش، اگر خواست بهشوهری تزویجشان میکند و اگر در تجرد و بیهمسری بگذارد گذاشته است».
تا اینجا بسیار روشن است که موسی بن جعفر (ع) برای تضمین خطی که برای سرنوشت دختران خویش در پیشگرفته بود و چهبسا هنوز از نزدیکترین کسانش پنهان بود، خطی که مطابق متن وصیت این فرض را تصریح میکرد که انتخاب وصی آن حضرت، راه «تجرد و بیهمسری» دختران وی باشد، در این وصیتنامه و شاهدگرفتن برای اجرا و تنفیذش، راه هر گونه دخالت نامناسب توسط کسان خویش یا دشمنان را میبندد و کلید امور را اختصاصاً بهدست فرزندش علی بن موسیالرضا، امام هشتم شیعیان (ع) میسپارد.
امام هفتم (ع) آنگاه در قسمت دیگری از همین وصیت یا وقفنامه، میافزاید: «چنانچه زنی از اولاد موسیبنجعفر (ع) ازدواج کرد، هیچ حقی در این موقوفه نخواهد داشت تا وقتی که برگردد بهنداشتن شوهر». سپس موضوع را در ادامه همین وصیت با تفصیل بیشتری تصریح میفرماید: «هریک از اولاد موسی بن جعفر (ع) فوت کند که فرزند داشته باشد، فرزندانش از سهم «پدرشان» برخوردار میشوند». این یعنی که نوادههای دخترانی که احتمالاً ازدواج کرده و دارای فرزند شده باشند، بهجای مادرشان نصیبی نمیبرند. اما بسی چشمگیر است که وصیتنامه برای نوادگان هم شرط میکند که: «مشروط بههمان شرطی که حضرت موسیبن جعفر (ع) برای فرزندان بلافصلش قرار داد». یعنی بی نصیب بودن نوادگان دختر که ازدواج کنند هر چند که این نوادگان فرزند پسری از پسران امام هفتم (ع) باشند.
با مطالعه این «وقفنامه» که در عینحال بهطور ضمنی دیدگاه امام هفتم (ع) را نسبت بهدخترانش، خواه بلاواسطه یا نوادگان دختر، آشکارا بیان میکند و مضمون وصیتی را که بالاتر خواندیم مورد تأکید قرار میدهد پی میبریم که امر خودداری از ازدواج و زندگی عادی توسط دختران موسی بنجعفر (ع) تا چهحد مورد توجه و اهتمام آن حضرت بوده است که بهتکرار و بهطرق مختلف آنراپایهگذاری و بیان میفرموده است. چنانکه مشخص است که آن حضرت در اجرا و حمایت از این نوآوری شگرف عقیدتی و مبارزاتی در تاریخ تشیع انقلابی، تا چهحد بهوصی و جانشین خویش، امام رضا (ع) اعتماد و اتکا داشته است.
وصیتی که رهنمود نسلاندرنسل بود
وصیت اصلی که در بالاتر خواندیم و وصیتهای تکمیلی امام هفتم (ع) در مورد دخترانش، شامل حضرت فاطمه معصومه (ع) که برجستهترین دختران امام بوده، هرگز در جنبش شیعیان بهمثابهٔ یک وصیت خصوصی پدری در مورد فرزندانش تلقی نشده است بلکه یک رهنمود مؤکد عقیدتی و مبارزاتی بوده که شروع یک سنت را در میان دختران «آل محمد» پیریزی مینمود. همان سنتی که از دیرباز میان شیعیان و مسلمانان شناخته شده و در تألیفات قرون اولیه اسلامی، ثبت شده بود هر چند که بدآموزیهای آخوندی، این سنت را همچون روح و جوهر بسیاری سنن مبارزاتی دینی و شیعیان، زیرپرده کتمان پنهان کرده است. کما اینکه یکی از موارد تصریح بر پدیدآمدن چنین سنتی را در کتاب ”تاریخ قم“ که یک کتاب تاریخی از مؤلفان قدیمی شیعه است در بالا خواندیم و دیدیم که: «رضائیه، دختران خود را بهشوهر نمیدادند و محمد بن علیالرضا (امام نهم (ع)) بهشهر مدینه ده دیه وقف کرده است بر دختران و خواهران خود که شوهر نکردهاند و از ارتفاعات آن دیهها نصیب و قسط رضائیه که بهقم ساکن بودهاند، از مدینه جهت ایشان آورده میشد».
بررسی محتوای این وصیت بیسابقه
پیرامون وصیت موسیبن جعفر و سنت خودداری از ازدواج دختران آن حضرت و دختران نسلهای بعدی از آلمحمد (ص) که براساس همین وصیت پایهگذاری شده بود، نکات زیر را نمیتوان نادیده گرفت:
یکم:
با بررسی این وصیت و سنت است که بهمنزلت عقیدتی حضرت معصومه (ع) راه میبریم و در مییابیم که بشارت امامان از امام صادق بهبعد در مورد این بانو، بر کدام پایه استوار بوده است. آری، برای همین است که در زیارت خاص فاطمه معصومه (ع) خطاب بهوی آمده است که: «انّ لکِ شأناً من الشأن» (بهتأکید که از همان منزلت امامت و پیشوایی بهره و نصیب داری). بهاین ترتیب، اینک با سیمای فاطمه معصومه، بسی بیشتر آشنا میشویم و درمییابیم که افزونبرمیراث شرافت در سلاله نبوت و امامت، همانا او بانوی مجاهد حرفهیی بود که در رأس گروه دستکم ۱۸نفره خواهرانش، خود را مادامالعمر وقف مبارزه و جنبشی کرده بودند که اینک، از امامت امام هفتم بهبعد، و در دوران مشقتهای ویژه، بایستی راه بهپیش میگشودند. چنین بود که او و خواهرانش راهی ایران امام رضا (ع) شده و در همین مسیر بود که او در هیبت بانویی حدوداً ۵۰ساله که گویی بهوصیت مجسم امام هفتم تبدیل شده باشد، عمرشریف بهپایان میبرد و مزارش در شهر قم، کعبه راهیان اینراه میشود.
حال بهتر در مییابیم که سمتدادن مردمان و شیعیان بهمزار فاطمه معصومه که پیشاپیش و از زمان حضرت امام صادق (ع) شروع شد، آنان را بهکدام ارزشهایی سوق میداده است. و حالا میتوان فهمید که این نوید بهشت که امامان معصوم، پیوسته در مورد زیارت مرقد بانویی چون فاطمه معصومه تکرار و تأکید میکردهاند البته مشروط برمعرفت شأن و جایگاه ایشان چه پیامی دارد؟. پیام آیا جز رسیدن بهاین درک است که در اندیشه توحیدی اسلام و جنبش شیعیان، چنان دید و منزلتی در مورد زنان و ظرفیت عقیدتی و انسانی آنان وجود دارد که آنان را بهجهاد و وقفکردن خود بهاینراه دعوت مینمایند و چنانکه کسی زن یا مرد، نماد و سمبل این زنان، چونان فاطمه معصومه را از سر عقیده و معرفت زیارت کند، سزاوار بهشت میشناسند. راهی برای راهیافتن مردان و مردمان بهبهشت از راه معرفت و سرسپاری نسبت بهپیشوا و نماد زنان مجاهد تمامعیار یعنی فاطمه معصومه (ع).
دوم:
بهطور معمول کلمه وصیت را بهمعنی رهنمود و توصیه و درخواست از دیگران یا وارثان بهکار میبرند اما چنین وصیتهایی موجب الزام و التزام کسی نمیشود و بستگی بهمیل و رغبت شخصی مخاطبان وصیت دارد.
بنابراین، اینکه دختران امام هفتم (ع) و بهخصوص امام رضا (ع) و امامان بعدی، خود را بهوصیت یاد شده از موسی بن جعفر ملتزم دیدهاند، جز بهاین معنی نیست که آن را فرمان راهبر جنبش و حکم امام شیعیان تلقی کردهاند. بههمین جهت است که مدار وصیت از وصیتی که در مورد فرزندان امام هفتم بوده فراتر میرود و تبدیل بهسنتی در دختران مجاهد خاندان آل محمد (ص) و نسل در نسل آنان میشود تا آنجا که حتی نام مشخص خود را پیدا میکنند. این نام بهاعتبار رهبری شدن گروه نخستینشان یعنی گروه خواهران امام رضا (ع)، «رضائیات» و «رضویات» خوانده میشود که در ترجمه فارسی تاریخ قم بهعنوان «رضائیه» ثبت شده است.
بهگواه تاریخ، این سنت چنان قوی بود که تنها یک دختر از دختران موسی بن جعفر (ع) بهنام امسلمه که وصیت را نقض کرد و با یکی از پسرعموهای خویش (از نوادگان امام ششم (ع)) ازدواج کرد، مورد بازخواست قرار گرفت تا مشخص شد این نه یک ازدواج بهمعنی تشکیل خانواده، بلکه یک قرارداد موقت و صوری ازدواج بوده بهجهت آنکه امسلمه بههمراه آن مرد بهحج برود. حال اینکه ماهیت چنین حجرفتنی از اصل چه بوده و چه ضرورتی داشته، در خور بررسی جداگانه ایست که درگنجایش این بحث نیست.
غفلت از پیام سنت رضویات، موجب درکنکردن اصل فرمان موسیبنجعفر میشود چنانکه دیدیم چگونه مؤلف تاریخ قم دچار اشتباه شد و موضوع را در این حد دید که این دختران «کسی را که همسر و همکفو ایشان باشد نمییافتند». حال آنکه میدانیم که چنین امری نمیتواند واقعیت داشته باشد. زیرا، مطابق تعالیم اسلام و از روز نخست، کفو و همتراز بودن زنان و شوهران در تعالیم اسلام جز بههمفکری و اشتراک در مبانی عقیده و مبارزه نبوده است. پس آیا میتوان پذیرفت که میان انبوه مؤمنان، بهخصوص میان سادات آلعلی و سلاله فاطمه (ع)، هیچ جوان باایمانی یافت نمیشده که بتواند در امر تشکیل خانواده، «کفو» و همشأن این دختران باشد؟!. چنین سخنی حتی اگر از خود آنان برآمده باشد، چیزی نبوده جز محمل و پوششی برای سنت شگرف آنان، چرا که بسیاری از زنان و مردمان متفرقه را طاقت پیمودن راه آنان نبوده و نیست.
سوم:
وقتی بهمفهوم و جایگاه مبارزاتی اینسنت که چندنسل در جنبش خاندان پیامبر (ص) ادامه یافت توجه میکنیم، لاجرم در مییابیم که محتوای این سنت، تنها یک ارزش توحیدی است که زنان و مردان موحد بههمان شناخته میشوند: اینکه ارزش زندگی و همه جنبههای آن بهجهاد است «انالحیوةعقیدهٔ و جهاد». ارزشی که اگر پیش از امام هفتم (ع) در جنبش شیعیان، جاری نشده بود، چهبسا بهاین خاطر بود که هنوز نسلی حاوی مراتب و ظرفیت فاطمه معصومه و خواهرانش پدید نیامده و ظهور نکرده بود. همچنان که نسلی از آن کنیزان که مادران امامان شدند نیز ظهور نکرده بود.