بار خدایا!
تو انسان را از خمیره خویش سرشتی و از روح خود در کالبد او دمیدی. به وی آن کرامتی را بخشیدی که به هیچ آفریدهات نبخشیده بودی. در شناخت این هستی پهناور برای فرزند انسان، محدودیتی قائل نشدی و تا آنجا او را فراکشیدی که فرشتگان مقرب به اعتراض برخاستند. قلم و علم، این دو بزرگترین ودیعه خلقت را تنها و تنها برازنده قامت انسان خواستی. تو انسان را جانشین خود در زمین نامیدی؛ وه! چه مرتبتی!
ای بخشنده کرامتهای بزرگ و ای دارنده عظیمترین اکرامها!
اکنون ببین دجالان حاکم بر میهن ما، به نام تو و به اسم دین تو و پیامبری ـ که نامش ترجمان محبت و عشق است ـ چه بر سر انسان آوردهاند! ببین! در تحقیر جوانان این مرزوبوم تا کجا مرزهای جنایت را در نوردیدهاند.
ای خدایی که اشک لرزان دخترکان بیپناه تو را به خشم میآورد!
بیش از این ایرانزمین را در چنگال اهریمنان دینفروش و تاجران ریا مپسند!
در گوشه گوشه این میهن اسیر، اعتماد به غارت رفته را به دلهای مردم ایران برگردان! کاری کن که مانند روزهای انقلاب ضدسلطنتی، قلبهایشان خانه بیریای عشق، محبت، گرما، اطمینان و نثار برای یکدیگر باشد تا دستانشان در هم گره شود و این فصل سیاه نکبت را ورق بزنند و ورق بزنیم.
ای تنها یاور و پناه! ای یگانه فریادرس!
ما قیامکنندگان، به اعتراض برخاستگان، برشوریدگان و تغییرجویان را یاری کن! تا نبرد برای تغییر بزرگ را که همانا رهایی مردم ایرانزمین است محقق سازیم.