728 x 90

«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی (۳)

میلیشیا ـ تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی
میلیشیا ـ تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی

تا این‌جا دیدیم که تحولات پس از قیام ۵۷ مسیر طبیعی خودش را به‌جانب آزادی و دموکراسی نپیمود. با حیرت شاهد بودیم که اقدامات ضد آزادی بیان و اجتماعات و مطبوعات با شتاب پیش می‌رفت و دایره فعالیت دموکراتیک هر هفته تنگ‌تر می‌گشت. آن‌ نسلی که با آن شرایط به‌طور مستمر انطباق می‌یافت و مایوس و تسلیم نمی‌گشت، میلیشیا بود. او تولدی نو، امیدی نو، حضوری نو و نظمی نو برای سنگین‌تر کردن کفه آزادی و دموکراسی بود.

 

میلیشیای مجاهد خلق، پیشگامان هویت نو زنان مبارز و منادیان شکست نابرابری

در نگاه به آن تولد، امید، حضور و نظم نو باید به جایگاه خاص دختران میلیشیای مجاهد خلق پرداخت. این بررسی به‌طور خاص پایه‌هایی که بر مبنای آن نقش زنان در مقاومت ایران شکل گرفت را روشن‌تر می‌کند.

دختران میلیشیا از دایره و بختک دیرینه یک فرهنگ بازدارنده، بیرون جستند. اینان نخست خود را باور کردند، آستین همت و حمیت بالا زدند و پا به عرصه حضور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نهادند. اینان در زمره نخستین زنان پیشتاز آزادی و برابری بودند. وجودی نو که همواره باید رنج مضاعف زندگی معمولی و حیات سیاسی و مبارزاتی در جامعه‌ٔ سنتی را توامان تاب می‌آورد و بن‌بست‌ها را می‌شکست. دختران میلیشیا فرصت تاریخی را دریافتند. اینان را باید نسل ترویج‌‌دهنده فرهنگ برابری و آزادی دانست.

دختران میلیشیا ـ نسل ترویج دهندهٔ فرهنگ برابری و آزادی

دختران میلیشیا ـ نسل ترویج‌دهندهٔ فرهنگ برابری و آزادی

 

ویژه‌گی دیگر و مهم‌تر جایگاه دختران میلیشیا و یا دختران و زنان فعال در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی بعد از قیام ۵۷، نقش تعیین‌کننده آنان در هیمنه هیولای زن‌ستیزی بود که وارث قرن‌های متمادی ستم جنسی و توجیه‌گر و مدافع فرهنگی و عقیدتی این نابرابری و ستم بود. این هیولا وقتی در هیات خمینی و آخوندیسم به حاکمیت رسید، چندین برابر موانع و رنج و اسارت زنان را بیشتر کرد. از این‌رو حضور دختران میلیشیا و دیگر زنان مبارز، وجودی نو توام با بن‌بست‌شکنی و ترویج آزادی و برابری بود.

 

ویژه‌گی و نقش دیگر دختران میلیشیا، نظم و سازمان‌دهی و مقاومت و کارآیی متفاوت آنان بود. اینان با حضور و کارآیی‌ جدیدشان در عرصه‌های تشکیلاتی، سیاسی، تدارکاتی، اجتماعی و تبلیغی از دایره‌های تو در تو و موانع تاریخی ـ به‌خصوص در جامعه سنتی ایران ـ رها شده بودند. از این‌رو انرژی و توان‌مندی نوینی به مبارزات سیاسی و اجتماعی می‌افزودند. پایداری اینان برای پیشبرد خطوط کاری و دفاع از آزادی در آن شرایط مدام سخت‌شونده، اعجاب شاهدان را برمی‌انگیخت و دیوار باورهای کهنه و طبقاتی و ارتجاعی را درهم می‌شکست. این‌گونه بود که دختران میلیشیا هویتی نو را آفریدند و منادیان شکست تاریخی نابرابری شدند.

 

نشریه جدید مجاهد مشعلی بر دستان میلیشیا

نشریه مجاهد جایگاه خاص و تعیین‌کننده‌یی در رقم زدن تحولات سیاسی داشت. این نشریه به‌مثابه صدا، شریان ارتباط، معرفی و حضور مجاهدین خلق در کشاکش‌های پیچیده سال‌های ۵۸، ۵۹ و اوایل ۶۰ بود.

 

این نشریه همواره از اولین شماره که بر دکه روزنامه‌فروشی‌ها دیده شد، مدافع آزادی در تمامی زمینه‌ها و نافی انحصارطلبی از جانب حکومت و هر گروه سیاسی دیگر بود. خط کار این نشریه همیشه اولویت دادن به‌ آزادی و اتحاد بر سر آن بود. همیشه هم فقدان آزادی را اصلی‌ترین تضاد تاریخی ایران معرفی می‌کرد. از این‌رو هر مقاله و خبری هم انتشار می‌داد، سمت و سو و جانب همین خط کار را نشان می‌داد.

 

میلیشیا این خط کار، این اندیشه، مطالبات، اعتراض به آزادی‌کشی و ترویج اولویت آزادی را به میان اقشار گوناگون مردم می‌برد. باید گفت این نشریه چونان مشعلی بر دستان میلیشیا به سراسر ایران می‌رفت.

 

در اواخر پاییز سال ۵۹ به فصلی رسیدیم که انتشار دوباره نشریه مجاهد به جریان افتاد. دور جدید این نشریه هم‌زمان شد با مرزبندی‌های جدید سیاسی که شاخص آن هم دوری و نزدیکی با خمینی بود. همین تغییر فضای سیاسی که به‌طور خاص بعد از جنگ رو به رشد نهاد، ایجاب می‌کرد که از نظر تئوریک هم به آن پرداخته شود.

 

میلیشیا ـ افشاگر اپورتونیسم متحد ارتجاع

تا عید نوروز سال ۶۰ برسد، یک تحول مهم دیگر هم میلیشیا را بیشتر در کانون اثرگذار رویدادها قرار داد. روز پنجشنبه ۱۶بهمن ۵۹ اولین قسمت مصاحبه‌های مسعود رجوی در نشریه شماره ۱۰۸ مجاهد چاپ شد. در آن مصاحبه‌ها که تا شماره ۱۱۴نشریه ادامه داشت، یک روشنگری همه‌جانبه‌ سیاسی انجام شد و تصویر روشنی را از آینده و وفاداری به آزادی و «نه!» گفتن به ارتجاع خمینی نشان داده شد. برای اولین بار بود که ارتجاع آخوندی به‌عنوان «مهیب‌ترین نیروی تاریخ ایران» معرفی شد. این مصاحبه‌ها که ۶هفته‌ پی‌درپی ادامه داشت، تحولات را بالغ می‌کرد و میلیشیا هم اصولی‌ترین تحلیل‌های منطبق با واقعیت را به میان جامعه و جبهه‌ ضدارتجاع می‌برد.

 

نشریه مجاهد ـ مصاحبه‌های مسعود رجوی در بارهٔ سیاست‌ها و نیروهای مختلف سیاسی

نشریه مجاهد ـ مصاحبه‌های مسعود رجوی دربارهٔ سیاست‌ها و نیروهای مختلف سیاسی

 

میلیشیا در افشای ماهیت رژیم آخوندی و تبیین مواضع گروه‌های سیاسی در بین مردم نقشی تعیین‌کننده و بلاجایگزین داشت و خودش هم به‌طور دیالکتیک غنا می‌یافت.

 

صدای پای فاشیسم

در نیمه‌های فصل بهار ۶۰ صدای پای فاشیسم می‌آمد. خمینی سوداهایش را داشت با چاقوکشی علیه فروشندگان نشریات مختلف و گاهی هم کشتن آنها عیان می‌کرد. فعالیت و حضور میلیشیا بسیار سخت شده بود. از روزهایی می‌گوییم که مجاهدین فقط به‌خاطر فروش نشریه و بیان نظرات‌شان، بیش از ۴۰نفر شهید داده بودند و در زندان‌های سراسر کشور هم چیزی حدود ۶۰۰اسیر داشتند.

 

بعد از میتینگ امجدیه در خرداد ۵۹، تظاهرات مادران در ۷اردیبهشت ۶۰ در تهران، اولین تظاهرات بزرگ در اعتراض به کشتار و سرکوب آزادی‌ها بود. این تظاهرات بدون اعلام قبلی و از طریق خبررسانی‌های نیمه‌مخفی میلیشیا سازماندهی شده بود. روزهایی بود که اصلا نمی‌شد علنی حرف زد، تا چه رسد به برگزاری تظاهرات! در این تظاهرات هم به‌دلیل شلیک پاسداران و هجوم چماقداران، ۲میلیشیا شهید شدند و چندین نفر مجروح.

 

گروه‌های شعبان بی‌مخ خمینی‌ساخته، در کوی و خیابان و میدان‌ها شلاق می‌زدند، کتاب‌ها و مجله‌ها و روزنامه‌ها را می‌سوزاند، چاقو می‌کشیدند و با نام «حزب خدا» هر جنایتی را علیه شهروندان ایرانی مرتکب می‌شدند. روزگار ابلیس مسلط و بر ماه نشاندن خمینی بود!

 

این‌گونه بود که میلیشیا با آن‌که در هر کوی و گذر هاله مرگ بر گردش می‌چرخید، به ۳۰خرداد ۱۳۶۰ رسید. تا قبل از ۳۰خرداد، ۵۴میلیشیا در تهاجم چماقداران و چاقوکشان و پاسداران پشتیبان آنان، به‌ شهادت رسیده و بیش از ۱۰۰۰میلیشیا اسیر و زندانی شدند.

«دوباره باید از اعماق آینه رد شد

دوباره باید از آن قله‌های توفانی

عقاب‌وار پرید و ز صخره‌ها رد شد»‌.

 

تظاهرات ۵۰۰هزار نفره مجاهدین خلق در۳۰خرداد ۱۳۶۰

تظاهرات ۵۰۰هزار نفره مجاهدین خلق در۳۰خرداد ۱۳۶۰

 

۲آزمایش موازی

۳۰خرداد ۶۰ هم آزمایش نهایی زندگی مسالمت‌آمیز سیاسی در ایران بود، هم آزمایش میلیشیا برای دفاع و نگاهبانی از آخرین قطرات آزادی. از این سرفصل‌ها در تاریخ ایران کم نداشته‌ایم؛ اما متأسفانه نیروهایی که به ضرورت این سرفصل‌ها پاسخ شایسته داده باشند، کم داشته‌ایم. آن روز میلیشیا و جبهه ترقی‌خواه مدافع آزادی بر سر دوراهی واقع شدند. خمینی سوداهایش را از ۱۷اسفند ۵۷ نخست با سرکوب زنان شروع کرد، بعد با نشاندن ولایت فقیه در قانون اساسی، بعد با دخالت در انتخابات ریاست‌جمهوری، بعد با قانون ضدبشری قصاص، بعد با تغییر مجلس مؤسسان به مجلس شورای اسلامی، بعد با کشتار خونین دانشگاه و بستن دانشگاه‌ها و سرکوب قومیت‌ها و جنایت در کردستان، بعد با راه‌‌انداختن جنگ با عراق، بعد با بستن روزنامه‌ها و رسیدیم به تک‌پایه کردن حکومت و سلطه مطلق خودش و آخوندهای حکومتی. در تمامی این مراحل و سرفصل‌هایی که نام برده شد، میلیشیا بی‌دریغ روشنگری می‌کرد و از حق قانونی آزادی برای همه دفاع می‌نمود.

میلیشیا با این خاطره‌ها و خط ممتدی که از خودش به‌جای گذاشت، در ۳۰خرداد هم راه را ادامه داد و نامش عجین یک حماسه شد که تاریخ قبل و بعد آن روز را به ۲دوره تقسیم کرد. از آن پس میلیشیا یا در زندان‌های سراسر ایران بود و یا در نبردی نابرابر با پاسداران تباهی.

آن ۲نسلی که در شروع این مقاله‌ها معرفی گردیدند، بعد از ۳۰خرداد بهتر از هم تمیز داده می‌شدند. آنان که به سمت خمینی رفتند و پاسدار و کمیته‌چی و چماقدار شدند، جامهٔ گردانندگان زندان‌ها، بازجویی‌ها، شکنجه‌ها، اعدام‌‌کننده‌گان و تیرخلاص زنندگان به تن کردند. میلیشیای مجاهدین و دیگر جوانان مبارز نیز جامهٔ گل سرخ و مقاومت و پایداری و وفاداری به آرمان آزادی به بر کردند. نیمه نخست دهه ۶۰ این‌گونه بین ناخدای استبداد و خدای آزادی رقم خورد.

 

میلیشیا ـ صلح برای ایران، جام‌زهر برای دیو

چند هزار از میلیشیای مجاهدین از نیمهٔ دوم دهه ۶۰ با تأسیس ارتش آزادی‌بخش ملی ایران، به آن پیوستند و پیکره و ساختار اصلی آن را شکل و قوام دادند. ارتشی که توانست با نبرد برای پیشبرد سیاست صلح، جنگ ضدمیهنی خمینی را متوقف و به اعتراف خمینی، «جام‌زهر» آتش‌بس را نصیبش کند.

 

میلیشیا ـ سوگند به آزادی

هزاران میلیشیای دیگر که در زندان‌ها بودند، در تابستان ۱۳۶۷ در معرض تأیید یا رد یک نام قرار گرفتند: «مجاهد». و این آغاز یکی از بزرگ‌ترین قتل‌عام‌های قرن شد. خمینی فتوای قتل‌عام ۳۰هزار زندانیان سیاسی را داد. زندانیانی که ولایت فقیه را تأیید نکردند و میلیشاهایی که نفی کلمه «مجاهد» را نپذیرفتند. این‌گونه شد که تابستان ۱۳۶۷ بدل به نام و عنوان و حادثه‌یی تاریخی در حافظهٔ مردم ایران و به‌طور خاص نسل جوان گشت.

 

حماسه ۳۰هزار گل سرخ در تابستان ۶۷

حماسه ۳۰هزار گل سرخ در تابستان ۶۷

 

«قابی از ستارگان

گرداگرد یادهای توست

موج‌ها تو را می‌شنوند

و بادها

یادهایت را می‌شمرند...

آسیمه‌سری چون تو

با عشق بی‌مرگت

تبرک زمینی...».

 

تابلویی زرین و بی‌لک

نسل میلیشیای مجاهدین و جوانان مبارز بعد از قیام ۵۷ یک افتخار بی‌نظیر و تاریخی را در شناسنامه‌ و بر پیشانی‌شان دارند که همانا شناخت ماهیت خمینی و دیکتاتوری انحصارطلب آخوندی است. هر کس این ماهیت انسان‌ستیز را شناخت، حقیقتا که از نظر انسانی ستایش‌ برانگیز و رستگار و از نظر تاریخی جاودانه و بی‌مرگ است.

 

«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو، تکاپویی نوین، وجودی کمیاب در زمانه خود و نسلی پرشتاب در برهه‌یی از تاریخ ایران گشت که اگر خمینی قتل‌عامش نمی‌کرد، سرنوشت ایران می‌توانست چهره‌یی دیگرگون داشته باشد.

 

میلیشیا ـ بذرپاش قیام

میلیشیا با پویایی، شادمانی، امیدافروزی، شخصیت و کاراکتر مبارزاتی و فدای هستی و جانش در وفای محبوب آزادی،‌ در مدارس و محله‌ها و شهرهای ایران خاطره‌ها و یادگاری‌های بسیار به‌جای گذاشته است. آنچه میلیشیا آموخت و بذرهایش را با خون و خاطره‌اش پراکند و کاشت، سوخت‌بار نسل‌های قیام‌های کنونی ایران گشته است. در چند قیام‌ ۲دهه ایران که تأمل می‌کنیم و در سال‌های اخیر که شاهدیم، همه‌چیز گواهی می‌دهد که حافظهٔ مردم ایران و نسل جوان نوخواه، از جنایات خمینی و خامنه‌ای در دهه ۶۰ نمی‌گذرند و فراموش نمی‌کنند. دهه ۶۰، تابستان ۶۷، جنگ ضدمیهنی و جنایات ادامه‌دار حاکمیت ولایت فقیه بدل به خاستگاه و بنیادهای هر قیامی در ایران گشته است...

پایان

بیشتر بخوانید:

«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی (۱)

«میلیشیای مجاهد خلق» تولدی نو در تکاپوی آگاهی و آزادی (۲)

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/bbfaf4ba-afd8-4bd8-8cd5-2f6e9a8f5649"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات