هنوز دلهای مردم ایران از کشتار ۱۷شهریور ۱۳۵۷(جمعه سیاه) جریحهدار بود، ناگهان در ۱۳آبان همان سال، بر صفحهٔ تلویزیونها صحنهٔ دیگری قلبها را بهدرد آورد. شلیک مستقیم مأموران حکومت نظامی شاه بهسمت دانشآموزان و دانشجویان سنگر گرفته در پشت درهای بستهٔ دانشگاه.
از روز ۶آبان هیأت علمی دانشگاه بهمدت یک هفته که به «هفتهٔ همبستگی ملی» معروف شد، دست به تحصن زده بود. هدف از این تحصن، لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی، مجازات عاملان کشتارها، انحلال گارد دانشگاه و بازگشت استادان و دانشجویان اخراجشده به دانشگاه بود. در روز ۱۳آبان، با پیوستن دانشآموزان به این تحصن، گارد شاهنشاهی به دانشگاه یورش برد و دست به کشتار زد. فیلمهای این کشتار از تلویزیون پخش گردید و مردم با چشمهای از حدقه درآمده این صحنهها را نگریستند و قیام شتاب گرفت.
بهدنبال این کشتار دولت ۵۷روزهٔ شریف امامی سقوط کرد و در ۱۵آبان ۱۳۵۷ دولت نظامی ازهاری بر سر کار آمد اما قیام ضدسلطنتی دیگر وارد یک روند بیبازگشت شده بود. شاه آشکارا دچار استیصال شده بود. این جملهٔ او در ملاقات با پارسونز، سفیر وقت انگلیس، بسیار گویاست:
«ما مثل برفی که در آب انداخته باشند، داریم ذوب میشویم»...
شاه مانند وضعیت امروزین علی خامنهای در انپاس گیر کرده بود، نه میتوانست به سرکوب ادامه دهد، نه دست روی دست بگذارد. حزب سوگلی او [رستاخیز]، در ۱۱مهر از هم پاشید. در ۲۸مهر، مردم همدان مجسمههایش را از چهارراهها و میدانها به زیر کشیدند.
در ۴آبان، شاه ناچار شد ۱۲۲۶زندانی سیاسی را آزاد کند و در ۱۴آبان آن پیام رادیو – تلویزیونی را که به «صدای انقلابتان را شنیدیم» معروف شد، داد. بخشی از آن از این قرار بود:
«ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از ۲سال پیش بهتدریج ایجاد میشد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپاخاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تأیید من بهعنوان پادشاه ایران و بهعنوان یک فرد ایرانی نباشد...
من بهنام پادشاه شما که سوگند خوردهام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنیعشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بهصورت کامل به مرحله اجرا درآید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم.
من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای بهدست آوردنش قربانی دادهاید، تضمین میکنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و ارادهٔ ملی و بهدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است که همیشه با حفظ ماهیت ملی خود متکی بر ملت ایران و وفادار به سوگندهای خود بوده و هست».
***
در ۲۰آبان کارتر با خواندن گزارش سولیوان پیبرد که دیگر باقیماندن شاه در قدرت امکانپذیر نیست.
از آن به بعد هر روز در شهرهای مختلف ایران، مردم با دستهای خالی با مأموران حکومت نظامی شاه و دولت ازهاری درگیر بودند و روزی نبود که کف خیابانها از خون فرزندان ایران رنگین نباشد. این دولت نیز به بنبست رسید و نتوانست دیکتاتوری را از سقوط نجات دهد.
در ۲۴آذر جرج بال، عضو شورای امنیت ملی و مشاور سیاسی کارتر، طی سفر به ایران گزارشی تنظیم کرد که در قسمتی از آن آمده بود:
«سقوط شاه اجتنابناپذیر است و ملت آمریکا باید بهسرعت وسایل انتقال قدرت را فراهم کند».
قبل از جرج بال، وزیر خزانهداری وقت آمریکا، بلومنتال و رهبر اکثریت سنا، رابرت بیرد نیز به ایران آمده و برآوردهای مشابهی از اوضاع داشتند.
در ۸دی ۱۳۵۷ شاه دست بهدامن شاهپور بختیار شد و یک دولت موقت تشکیل داد.
در ۱۱دی، ازهاری از نخستوزیری استعفا داد و شاه در مصاحبه با چند خبرنگار گفت اگر موقعیت مناسب باشد برای استراحت به خارج از کشور خواهد رفت.
این گفتگو مقدمهای برای فرار شاه از ایران بود. آمریکا پس از برگزاری کنفرانس گوادلوپ برای تعیین وضعیت شاه و نیز دیدارهایی با نمایندگان خمینی، تصمیم به انتقال مسالمتآمیز قدرت گرفت و با سران ارتش از جمله تیمسار قرهباغی، رئیس ستاد وقت شاه، بهتوافق رسید تا از اقدام به کودتا جلوگیری شود.
در ۲۱دی سایروس ونس، وزیر خارجهٔ کارتر، اعلام کرد شاه باید ایران را ترک کند و یک شورای سلطنتی را بهعنوان جایگزین خود تشکیل دهد.
در ۲۶دی شاه از ایران فرار کرد. در این روز مردم در سراسر ایران به جشن و شادی پرداخته و مجسمههای شاه را در بسیاری از شهرها پایین کشیدند. این دومین فرار شاه در طول حیاتش بود. نخستین فرار او از ایران در ۲۵مرداد ۱۳۳۲ بود. سازمانژهای اطلاعاتی انگلستان و آمریکا کودتایی را علیه دکتر محمد مصدق بهراه انداختند که شکست خورد. این شکست شاه را وادار کرد که به ایتالیا بگریزد.
فرجام شاه و ذوب شدن دیکتاتوری او «مانند گلوله برفی که در آب افکنده باشند»، این واقعیت را به ما خاطرنشان میکند که شیخ نیز فرجامی چون او خواهد داشت. دیکتاتوریها در برابر ارادهٔ مردم بهپاخاسته، دوام نخواهند آورد. علائم و نشانههایی که در روزها و ماههای پایانی نظام ولایت فقیه با آن مواجه میشویم، در بسیاری از موارد مؤید تجارب و دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی است.
سالگرد فرار شاه از ایران، نویدبخش فرار شیخ در آیندهای نزدیک است.